< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب الخمس

97/02/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقسيم خمس / خمس

بحث در اين بود که سه قسمت از خمس که به عبدالمطلب مي رسد، اولاد دختر است يا پسر؟ با چهار بيان معلوم شد که اولاد پسر است و بعضي هم با پهار وجه ديگر فرمودند که خمس به اولاد دختر نمي رسد که بر اين 4 وجه مرحوم آقاي ميلاني اشکال مي کنند:

وجه اول: صحت سلب پسر از پسر دختر، به پسر دختر، پسر گفته نمي شود و اگر گفته شود مجاز است و لفظ بايد حمل بر معناي حقيقي شود مگر قرينه بر مجازيت باشد.

اشکال: بله صحت سلب را قبول داريم و به پسر دختر، پسر گفته نمي شود، ولي اين صحت سلب به خاطر اين نيست که پسر دختر است، بلکه بخاطر اين است که اين پسر مع الواسطه است، در بين اين شخص، مادرش فاصله شده است و چون فاصله است، به او پسر نمي گويند و اين هم در پسر پسر هم است و به نوه، نمي گويند پسر پدربزرگش است.

پس صحت سلب در پسر پسر هم وجود دارد.

وجه دوم: شاعري گفته است که پسران ما پسران پسرمان هستند اما پسران دختر ما، پسران کسان ديگري هستند.

اشکال: قول شاعر در وقتي به عنوان دليل حساب مي شود که باعث شود لفظ ظهور بر آنچه که شاعر اراده کرده، پيدا کند و اين در زماني است که شعراء زيادي يک مطلب را بيان کنند و اين کاشف از اين است که يا معناي لغوي لفظ اين است که شعراء بيان کرده اند يا معنايي که در عرف متعارف است، همين است. اما اگر فقط يک شاعر بيان کند، قولش معناي لغوي پيدا نمي کند و ظهور هم ايجاد نمي کند.

وجه سوم: در روايات ما آمده که خمس به بني هاشم يا بني عبدالمطلب است به ادله اي که بعد بيان نمي شود. بني بر ولد اطلاق نمي شود و بين آن دو فرق است، ممکن است که بر فرزند دختر، ولد صدق کند اما بني بودن ثابت نيست و در روايات آمده که خمس براي بني هاشم يا بني عبدالمطلب است که بر فرزند دختر صادق نيست.

اشکال: اين خفيف الموونه است و با اندک تناسبي که بين شخص و آنچه نسبت به او مي دهند، اين نسبت درست خواهد بود. و پسر دختر هم نسبتي با آن پدر دارد و بني هاشم بر آنها صادق است و روايات زيادي داريم که محمديون بر فرزندان حضرت زهرا صادق شده است، پس به نسبت مي گويند اين آقا از اولاد پيامبر است و نسبت موونه زيادي ندارد.

وجه چهارم: وقتي که فرزندي متولد مي شود، اين فرزند مرد است و اين زن ظرف پرورش نطفه مرد است.

شاهد بر اينکه زن ظرف است نه اينکه واقعا دخيل در اصل نطفه فرزند نيست، اين روايت است: « مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَتَزَوَّجُ وَلَدَ الزِّنَا قَالَ لَا بَأْسَ إِنَّمَا يُكْرَهُ ذَلِكَ مَخَافَةَ الْعَارِ وَ إِنَّمَا الْوَلَدُ لِلصُّلْبِ وَ إِنَّمَا الْمَرْأَةُ وِعَاءٌ قُلْتُ الرَّجُلُ يَشْتَرِي خَادِماً وَلَدَ زِنًا فَيَطَؤُهَا قَالَ لَا بَأْسَ».[1]

در اين حديث، دو مطلب بيان شده است:

اول: مادر بچه ظرف است و بچه براي او نيست.

دوم: با دختري که از زنا متولد شده است، مي توان با آن مقاربت کرد و باعث ننگ و عار انسان است.

در اين حديث آمده که سوال شد از اينکه با دختري که فرزند زنا است ازدواج مي کند چه اشکالي دارد؟ حضرت مي فرمايند اشکال ندارد اما باعث عاري در ميان مردم است و بعد مي فرمايند ولد براي صلب است و زن فقط ظرف اين بچه است.

اشکال: اين حديث قابل اعتماد نيستو چون با آيات و روايات متعدد است:

منها: « يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِب‌».[2]

گفته مي شود اين بچه بين صلب و ترائب خارج مي شود، ترائب تفسير شده بين صدر و گلوي زن مي باشد، در اينجا آيه مي گويد بچه از صلب و از ترائب است، يعني زن فقط ظرف نيست و سهم در تربيت بچه ندارد.

منها: در تفسير امشاج و نطفه در آيات گفته شده است، اينها مرکب از آب مرد و زن است و هر دو در اين بچه دخيل هستند.

پس اين زن، ظرف تنها نيست و در تولد بچه هم دخيل است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo