< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

93/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظر چهارم/ احکام اولاد/ عقیقه
بحث در عقيقه بود كه عقيقه يكي از كارهايي است كه مستحب است در روز هفتم انجام شود.
حكم عقيقه:
شرایع مي فرمايد: «و هل تجب العقیقة؟ قیل: نعم و الوجه الاستحباب».[1]
مي فرمايد: بعضي گفته اند كه عقيقه واجب است، اما بهتر اين است كه گفته شود مستحب است.
از عبارت ايشان دو قول استفاده مي شود.
مرحوم علامه هم اين دو قول را ذكر كرده اند بنا برآنچه كه ايضاح[2] گفته است.
همچنين رساله هاي بزرگان زمان ما مثل تحرير و منهاج نیز قائل به همين دو قول هستند.

دليل اين دو قول:
دليل قول وجوب:
قائلين اين قول، سيد مرتضي و ابن جنيد و بعضي از متاخرين هستند، اين بزرگواران دو وجه براي اين قول ذكر كرده اند:
1-اجماع
2-روايات:
منها: عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ: إِذَا وُلِدَ لَكَ غُلَامٌ أَوْ جَارِیةٌ فَعُقَّ عَنْهُ یوْمَ السَّابِعِ شَاةً أَوْ جَزُورا...».[3]
راوي از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه حضرت فرمودند: اگر خدا به تو دختر يا پسري داد، برای اوگوسفند يا شتر عقيقه كن.
اين حديث ظاهر در اين است كه عقيقه واجب است، چون امام امر به عقيقه كرده و امر هم ظهور در وجوب دارد.
منها: عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع «أَنَّهُ قَالَ: إِذَا كَانَ یوْمُ السَّابِعِ وَ قَدْ وُلِدَ لِأَحَدِكُمْ غُلَامٌ أَوْ جَارِیةٌ فَلْیعُقَ‌ عَنْهُ‌...».[4]
راوي از امام باقر عليه السلام نقل مي كند كه فرمودند: زماني كه روز هفتم بچه شد، بايد عقيقه شود.
در اين روايت هم امر به كار رفته كه ظهور در وجوب دارد.
منها: ِ عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع «قَالَ: الْعَقِیقَةُ وَاجِبَةٌ إِذَا وُلِدَ لِلرَّجُلِ وَلَدٌ فَإِنْ أَحَبَّ أَنْ یسَمِّیهُ مِنْ یوْمِهِ فَعَل‌».[5]
راوي از امام كاظم عليه السلام نقل مي كند كه حضرت فرمودند: عقيقه واجب است، هرگاه براي كسي پسري به دنيا آمد، او مي تواند در همان روز اسم او را معين كند.
اين حديث صريح در اين است كه عقيقه واجب است.
منها: عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعَقِیقَةِ أَ وَاجِبَةٌ هِی قَالَ نَعَمْ وَاجِبَة».[6]
راوي از امام صادق عليه السلام از عقيقه سوال كرد كه آيا واجب است؟ حضرت فرمودند بله واجب است.
اين حديث هم صريح در وجوب عقيقه است.
منها: عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ: كُلُّ إِنْسَانٍ مُرْتَهَنٌ بِالْفِطْرَةِ وَ كُلُّ مَوْلُودٍ مُرْتَهَنٌ بِالْعَقِیقَة».[7]
راوي از امام صادق عليه السلام نقل مي كند: حضرت فرمودند: هر انساني در گرو فطره ماه رمضان است و هر مولود هم درگرو عقيقه اش است.
از اين روايت هم وجوب فهميده مي شود.
منها: عَنْ عُمَرَ بْنِ یزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ‌ كُلُّ امْرِئٍ مُرْتَهَنٌ یوْمَ‌ الْقِیامَةِ بِعَقِیقَتِهِ‌ وَ الْعَقِیقَةُ أَوْجَبُ مِنَ الْأُضْحِیةِ».[8]
راوي از امام صادق عليه السلام نقل مي كند: شنيدم حضرت فرمودند: روز قيامت هر فردي در گرو عقيقه خود است و اين عقيقه از قرباني واجب تر است.
از اين روايت ظهور در وجوب عقيقه دارد.
و روايات ديگر.

دليل قول به استحباب:
اين قول را ايضاح[9] و جواهر[10] به مشهور نسبت داده اند و دلايل را اينگونه ذكر كرده اند:
1-اجماع
2-روایات:
روايت آخر كه از عمر بن عزيز ذكر شد مستند اين گروه است، چون در اين حديث عقيقه را تشبيه به قرباني كرد، و مي دانيم كه قرباني كردن مستحب است و عقيقه همه كه به آن تشبيه شده، مستحب است و جواهر[11] ادعای اجماع بر استحباب قربانی می کند.
منها: فِی الْمُقْنِعِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع «قَالَ: إِذَا لَمْ‌ یعَقَ‌ عَنِ‌ الصَّبِی‌ وَ ضُحِّی عَنْهُ أَجْزَأَهُ ذَلِكَ عَنْ عَقِیقَتِه‌».[12]
راوي از امام باقر عليه السلام نقل مي كند: حضرت فرمودند: اگر بچه ای عقیقه نشده باشد، اما برای او قربانی کرده باشند، این قربانی کفایت از عقیقه او می کند.
قربانی که اجماع بر استحباب آن است و عقیقه هم باید مستحب باشد و الا قربانی مستحب نمی تواند جای عقیقه واجب را بگیرد.
و روایات دیگر.
3-عقیقه در بسیاری از روایات با کارهایی بیان شده است که یقینا مستحب است، پس عقیقه هم که در ردیف مستحبات آمده، مستحب است.

جمع بین دو دسته روایات:
در ایجا وجوب، حمل بر استحباب موکّد می شود. و از طرفی ایضاح[13] برای نفی وجوب به اصالة البرائه تمسک می کند.
جواهر در مقام جمع بین روایات می فرمایند: «و بالجملة لا يخفى لسان الندب في ذلك كله على الفقيه الممارس... فوسوسة بعض متأخري المتأخرين و جزم آخر في ذلك في غير محله، و ناش من عدم التعمق في الفقه».[14]
می فرمایند: مخفی نیست که این روایات در مقام بیان استحباب عقیقه هستند و این پوشیده بر فقیه نیست. و اینکه بعضی گفته اند عقیقه واجب است، ناشی از عدم تعمّق ایشان در فقه هستند.

حاصل مطلب:
اقرب به نظر ما این است که عقیقه مستحب است به تبع اجماع و جمع بین روایات.

تقریر العربی
شرایع: «و هل تجب العقیقة؟ قیل: نعم و الوجه الاستحباب».[15]
و مثله فی بیان القولین لحکم العقیقة و اختیار الاستحباب، القواعد و شرحه ای الایضاح[16] و رسائل الاساطین المتاخرین کالتحریر و المنهاج.

و لکل من القولین مستندات:
و من مستندات القول بالوجوب الذی نسب الی المرتضی، و ابن جنید و بعض المتاخرین:
الف: الاجماع؛
ب: روایات:
منها: عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ: إِذَا وُلِدَ لَكَ غُلَامٌ أَوْ جَارِیةٌ فَعُقَّ عَنْهُ یوْمَ السَّابِعِ شَاةً أَوْ جَزُورا...».[17]
منها: عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع «أَنَّهُ قَالَ: إِذَا كَانَ یوْمُ السَّابِعِ وَ قَدْ وُلِدَ لِأَحَدِكُمْ غُلَامٌ أَوْ جَارِیةٌ فَلْیعُقَ‌ عَنْهُ‌...».[18]
منها: ِ عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع «قَالَ: الْعَقِیقَةُ وَاجِبَةٌ إِذَا وُلِدَ لِلرَّجُلِ وَلَدٌ فَإِنْ أَحَبَّ أَنْ یسَمِّیهُ مِنْ یوْمِهِ فَعَل‌».[19]
منها: عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعَقِیقَةِ أَ وَاجِبَةٌ هِی قَالَ نَعَمْ وَاجِبَة».[20]
منها: عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ: كُلُّ إِنْسَانٍ مُرْتَهَنٌ بِالْفِطْرَةِ وَ كُلُّ مَوْلُودٍ مُرْتَهَنٌ بِالْعَقِیقَة».[21]
منها: عَنْ عُمَرَ بْنِ یزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ‌ كُلُّ امْرِئٍ مُرْتَهَنٌ یوْمَ‌ الْقِیامَةِ بِعَقِیقَتِهِ‌ وَ الْعَقِیقَةُ أَوْجَبُ مِنَ الْأُضْحِیةِ».[22]
و روایات اخر.

و من مستندات القول بالاستحباب الذی نسبه الایضاح[23] و الجواهر[24] الی المشهور:
4-الاجماع
5-روایات:
منها: عمر بن يزيد المذكورة آنفا تقريب بها: ان الاضحية مندوبة اجماعا، كما ادعاه الجواهر[25]، فالعقيقة مثله.
منها: فِی الْمُقْنِعِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع «قَالَ: إِذَا لَمْ‌ یعَقَ‌ عَنِ‌ الصَّبِی‌ وَ ضُحِّی عَنْهُ أَجْزَأَهُ ذَلِكَ عَنْ عَقِیقَتِه‌».[26]
و روایات اخری مثلها.
و منها: ما امر بها، مع ما علم ندبها.

و الحاصل ان اقتران العقیقة مع ما لیس بواجب قطعا شاهد استحبابها.

ان قلت: کیف یجمع مع هذین الطائفتین من الروایات الظاهرة بعضها فی الوجوب و بعضها فی الندب.
قلت: یجمع بینهما بحمل الوجوب فیها علی تاکّد الندب و مقتضی اصالة البرائة ایضا ذلک، کما اشار الیه صاحب الایضاح.[27]
و لذا صرح الجواهر: «و بالجملة لا يخفى لسان الندب في ذلك كله على الفقيه الممارس... فوسوسة بعض متأخري المتأخرين و جزم آخر في ذلك في غير محله، و ناش من عدم التعمق في الفقه».[28]
و الحاصل ان الاقرب فی حکم العقیقة هو الاستحباب تبعا للشرایع و الاجماع المقدم ذکره.



[11] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج 31، ص 267.
[25] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج 31، ص 267.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo