< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

92/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: نظر سوم/ وجوب قسمت/زمان شروع قسمت
 بحث در این بود که اگر مردی چند زن را با هم عقد کند نسبت به قسمت سه قول بود:
 1- مرد اختیار دارد هر كدام را خواست مقدم كند.
 2- قرعه می زند.
 3- به ترتیب زفاف مقدم می كند.
 گفتیم كه اقوی و احوط این است كه قرعه بزند. چون خطاباتی كه در بحث وجود دارد، به صورت مطلق آمده و انصراف به غیر این مورد دارد، چون این فرض شاید خیلی كم واقع شود، و قول سوم كه ترتیب بود، در زمانی كه زمان قسمت مساوی باشد، بر همه زفاف و زن جدید صادق است.
 اما فرع بعد:
 شرایع [1] : «و تسقط القسمة بالسفر و قیل یقضی سفر النقلة و الإقامة دون سفر الغیبة.»
 می فرمایند: قسمت زمانی است كه در وطن باشد، اما در سفر قسمت از بین می رود. بعضی گفته اند كه سفر دو نوع است، سفر نقله [2] كه از شهری به شهر دیگر منتقل می شود كه قسمت از بین نمی رود و باید قضای آن را انجام دهد و سفر غیبه كه بعد از چند روز بر می گردد، در این صورت قسمت قضا نمی شود و لازم نیست.
 قواعد [3] هم تقریبا شبیه شرایع است و می فرمایند: «الفصل الخامس فی السفر بهن و إذا أراد السفر وحده لم یكن لهن منعه»
 می فرمایند: مرد می تواند به سفر برود و زن هم حق منع از این سفر ندارد.
 موضوع بحث در این است كه آیا سفر هم مثل وطن است و بر مرد قسمت در سفر هم واجب است؟
 باید بگوئیم سفر بر دو نوع است:
 1- سفر نقله: به سفری گفته می شود كه از محلی به محل دیگر منتقل می شود و به وطن بر نمی گردد.
 2- سفر غیبه: به سفری می رود كه بر می گردد.
 از عبارت قواعد و شرایع دو قول برداشت می شود:
 1- قسمت در سفر ساقط است.
 2- اگر سفر نقله باشد، قسمت واجب است و باید قضاء شود و در سفر غیبه قسمت واجب نیست.
 ظاهر شرایع و جواهر [4] در این عبارت «و الاقوی عدم الفرق بین سفر النقلة و غیره» این است كه قائل به قول اول هستند و می فرمایند قسمت واجب نیست.
 قواعد [5] می فرمایند: «و لو سافر للنقلة و أراد نقلهن فاستصحب واحدة قضى للبواقی و ان كان بالقرعة»
 می فرمایند: اگر سفر، سفر نقله باشد، برای بقیه زنها قسمت را جبران می كند و لو اینكه با قرعه باشد، اما اگر سفر غیبه باشد، قسمت واجب نیست و قضا لازم ندارد.
 دلیل قول اول (قسمت در سفر واجب نیست):
 1- اجماع مسلمانان و سیره مستمره: چون وقتی انسان به مسافرت می رود، سفر موجب زحمت است، و اگر زنی را با خود ببرد، خدمتی به این زن نكرده تا بخواهد در زمان برگشت برای بقیه قضاء كند.
 2- ما در سفر شك داریم كه قسمت واجب است یا خیر، اصل عدم قسمت را جاری می كنیم كه معارضی هم ندارد. [6]
 دلیل قول دوم (در سفر نقله قسمت وجود دارد اما در سفر غیبه قسمت وجود ندارد):
 قواعد: «(لأن) سفر النقلة و التحویل لا یختص بإحداهن فإذا خص واحدة قضى للبواقی بخلاف سفر الغیبة» [7]
 می فرمایند: این سفر نقله برای همه هست چون همه می خواهند منتقل شود، گویا اصلا سفری نرفته پس قسمت واجب است، اما در غیبت چون قرار نیست همه بروند، اصلا قسمت واجب نیست.
 اقول: مختار این است كه بین سفرها تفصیل قائل شد، به اینكه در سفرهایی كه همراه با مشقت بوده مثل سفرهای قدیم، قسمتی در كار نیست، اما در سفرهای تفریحی مثل سفرهای زمان ما، قسمت باید رعایت شود به اینكه اگر زنی را همراه خود برد، برای باقی زنها قسمت را قضاء باید كند.
 التقریر العربی
 العنوان: النظر الثالث/القسم
 شرایع [8] : «و تسقط القسمة بالسفر و قیل یقضی سفر النقلة و الإقامة دون سفر الغیبة.»
 مثله تقریبا قواعد [9] : «الفصل الخامس فی السفر بهن و إذا أراد السفر وحده لم یكن لهن منعه»
 موضوع البحث فی العبارة، كون السفر مثل الحضر فی رعایة القسمة و عدمه.
 فنقول: السفر نوعان:
 الف: سفر النقلة،
 ب: و سفر الغیبة.
 و الاول ما كان للانتقال من محل الی محل آخر [10] و الثانی ما كان للتجارة او غیرها مع قصد الرجوع الی المحل.
 و المستفاد من عبارة الشرایع و غیره ثبوت القولین:
 1- سقوط القسمة، و عدم لزوم قضاء ما فاتهن فی السفر.
 2- التفصیل بین سفر النقلة، فیقضی و الغیبة فلایقضی.
 و ظاهر الشرایع فی العبارة و صرح الجواهر [11] : «و الاقوی عدم الفرق بین سفر النقلة و غیره» هو الاول و القواعد [12] : «و لو سافر للنقلة و أراد نقلهن فاستصحب واحدة قضى للبواقی و ان كان بالقرعة» هو الثانی.
 و استدل للاول:
 الف: باجماع المسلمین و السیرة المستمرة لان الاشتغال به مطلقا یمنع حق القسمة، لما فیه من المشقة و العناء المانع من حصول الصحبة و التفرد بالخلوة، الذی هو غایة القسمة.
 ب: الاصل السالم عن المعارض علی عدم الوجوب، بعد قصور ادلة القسم لمثله؛ بل ظهورها فی غیره، كما صرح به الجواهر [13] .
 و للثانی، بقوله فی القواعد [14] : «(لأن) سفر النقلة و التحویل لا یختص بإحداهن فإذا خص واحدة قضى للبواقی بخلاف سفر الغیبة»
 اقول: المختار هو التفصیل بین اسفار السابق الذی كان السفر مع الدواب، و اسفار العصر الذی كان السفر مع الوسائل الجدیدة، لاختصاص المشقة و العناء بالسابق دون اللاحق لصدق ما تقدم ذیل البحث عن -زمان القسمة- من ان المقسوم انما زمان الاستقرار و السكون و الاستمتاع، و هو اللیل دون النهار علی السفر اللاحق، فیكون مشمولا لادلة القسمة و یكون حكمه حكم الحضر، و لاتسقط القسمة به و لافرق فیما اخترناه بین ایام السفر ذهابا، و بین ایام الاقامة المتخللة فی اثناء السفر لدخولها فی ایام السفر عرفا، و لان السیرة و عمل المسلمین علی عدم الفرق بینها، و بین غیرها.


[1] شرايع الاسلام، محقق حلي، ج1، ص558
[2] لسان العرب، ابن منظور، ج14، ص269
[3] ايضاح الفوائد، فخرالمحققين، ج2، ص254
[4] جواهرالكلام، محمد حسن جواهري، ج31، ص180
[5] ايضاح الفوائد، فخرالمحققين، ج2، ص255
[6] جواهرالكلام، محمد حسن جواهري، ج31، ص180
[7] ايضاح الفوائد، فخرالمحققين، ج2، ص255
[8] شرايع الاسلام، محقق حلي، ج1، ص558
[9] ايضاح الفوائد، فخرالمحققين، ج2، ص254
[10] لسان العرب، ابن منظور، ج11، ص674: النقل: تحويل الشيء من موضع الي موضع. و النقلة: الاسم من انتقال القوم من موضع الي موضع
[11] جواهرالكلام، محمد حسن جواهري، ج31، ص180
[12] ايضاح الفوائد، فخرالمحققين، ج2، ص255
[13] جواهرالكلام، محمد حسن جواهري، ج31، ص180
[14] ايضاح الفوائد، فخرالمحققين، ج2، ص255

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo