< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

98/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقینشانه بیماری قلب (6)

وَ اجعَلني... مِن صالِحِی العِبادِ.[1]

سخن در تبیین بیماری‌هایی بود که مانع قرار گرفتن انسان در زمره صالحین و برخورداران از قلب سلیم می‌شوند. بر اساس روایتی که از امام صادق(علیه‌السلام) گذشت، اصلی‌ترین بیماری‌های قلب که مبتلا نبودن به آن، سلامتی قلب را تضمین می‌کند، شرک و شک است.

توضیح بیماری شرک در جلسات قبل بیان شد و معلوم شد که هر قلبی که مبتلا به شرک باشد، سالم نیست. فرقی هم ندارد شرک، شرک اعتقادی باشد یا شرک اخلاقی یا شرک عملی.

اما دومین بیماری خطرناکی که سلامتی دل انسان را تهدید می‌کند، شک و تردید در حقایق نامحسوس جهان است. شک و تردید دو گونه است: گونه نخست، شک ابتدایی است که پس از ملاحظه دلیل و برهان برطرف می‌شود، این نوع شک، طبیعی، بلکه نشانۀ خردورزی است و به تعبیر شهید مطهری: «شک گذرگاه خوب و توقفگاه بدی است».[2] کسی که هر چه را شنید بدون دلیل باور کند، ساده لوح و ابله است. در روایتی از امام صادق(علیه‌السلام) این گونه نقل شده است:

إذا أرَدتَ أن تَختَبِرَ عَقلَ الرَّجُلِ في مَجلِسٍ واحِدٍ فَحَدِّثهُ في خِلالِ حَديثِكَ بِما لا يَكونُ، فَإِن أنكَرَهُ فَهُوَ عاقِلٌ، وذإن صَدَّقَهُ فَهُوَ أحمَقُ‌[3] .

هرگاه خواستى عقل انسانى را در يك نشست بيازمايى، در لابه لاى سخنت به امرى محال اشاره كن. اگر انكار كرد، خردمند است و اگر تصديق كرد، احمق است.

گونه دوم، شک و تردیدی است که پس از اقامه دلیل و برهان نیز از انسان زایل نمی‌شود، چنین شکی، نشانه بیماری قلبی است. مرحوم صدوق این روایت را از امام علی(علیه‌السلام) نقل نموده که فرمود:

إنّ لِلجِسمِ سِتَّةَ أحوالٍ‌: الصِّحّةُ و المَرضُ و المَوتُ و الحَياةُ و النَّومُ و اليَقَظَةُ و كذلكَ الرُّوحُ، فحياتُها عِلمُها و مَوتُها جَهلُها و مَرَضُها شَكُّها و صِحَّتُها يَقِينُها و نَومُها غَفلَتُها و يَقَظَتُها حِفظُها.[4]

جسم، شش حالت دارد: سلامت، بیماری، مرگ، زندگی، خواب و بیداری. روح نیز چنین است، زندگی‌اش دانش آن است و مرگش، نادانی آن و بیماری‌اش، شک آن و سلامتش، یقین آن و خوابش، غفلت آن و بیداری‌اش، هشیاری آن.

در فرهنگ قرآن و حدیث، قلب همان روح است که طبق این روایت، بیماری آن، شک و سلامتی‌اش، یقین است.

مقصود از شکی که علامت بیماری قلب است، نوع دوم شک، یعنی شکی است که پس از اقامه دلیل و برهان نیز از انسان جدا نمی‌شود، مانند شک معاندان مستکبر که در این آیات به آن‌ها اشاره شده است. آنان در برابر استدلال‌های منطقی و روشن پیامبران خدا می‌گفتند:

﴿إِنَّا لَفِى شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ﴾.[5]

و بی‌گمان به آنچه ما را بدان فرا می‌خوانید در شکی ‌گمان‌انگیز هستیم‌.

پیامبران در پاسخ آنان می‌گفتند:

﴿أَفِى ٱللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ ٱلسَّمَاوَاتِ وَ ٱلْأَرْضِ﴾.[6]

آیا درباره خداوند ـ آفریننده آسمان‌ها و زمین ـ تردیدی هست؟

پاسخ پیامبران به معاندان مبنی بر غیر قابل تردید بودن وجود خداوند سبحان، بدین معنا است که هر کس از کمترین شعور و ادراک برخوردار باشد با اندکی تأمل درمی‌یابد که آسمان‌ها و زمین و نظام حاکم بر آن‌ها نمی‌تواند بدون آفریدگاری توانا و حکیم وجود داشته باشد، بنابراین وجود خدا از بدیهیات عقلی است و جایی برای شک در او وجود ندارد، مگر این که کسی به بیماری ادراکی مبتلا باشد.

آیت الله صافی در این باره حکایت یا مثال جالبی را بیان نموده است، می‌فرماید: ملحدی را در بغداد نزد خلیفه آوردند. ملحد، اظهارات الحادآمیز می‌نمود. خلیفه که در جوابش باز مانده بود، مجلسی ترتیب داد و از یکی از علماء دعوت کرد تا با او مناظره کند. آن عالم، با تأخیر وارد مجلس شد و وقتی از سبب تأخیر او پرسیدند، گفت: کنار دجله منتظر وسیله‌ای بودم تا بر آن سوار شوم و بیایم، ولی اتفاقاً وسیله‌ای فراهم نشد. مأیوس شده بودم که ناگهان دیدم یکی از درخت‌های اطراف دجله از زمین کَنده شد و قطعه قطعه گشت و از این قطعات، زورقی ساخته شد. زورق بی آنکه راهنمایی داشته باشد نزد من آمد. من هم بر آن سوار شدم و مرا به اینجا رسانید!

سپس مجلس رسمی شد و از ملحد خواستند که وارد بحث شود. پرسید: طرف بحث کیست؟ به آن عالم اشاره کردند. گفت: اینکه عقل و شعورش را نشان داد. کدامیک از شما این حکایت را باور می‌کنید؟! من با دیوانه و سفیه طرف کلام نیستم. گفتند: از کجا او را دیوانه می‌گویی؟ گفت: مگر نشنیدید که می‌گوید: درخت از جا کَنده شد و خود به خود قطعه قطعه شد و زورقی از آنها ساخته شد و مرا به اینجا آورد؟

پس از این اعتراف، عالم به او گفت: من دیوانه‌ام که می‌گویم یک زورق کوچک خود به خود فراهم شد یا تو که می‌گویی کائنات، این آسمان و زمین، این نظامات در عالم نبات و جماد و انسان و حیوان، خود به خود ساخته و برقرار شده است؟ این گونه بود که ملحد، بیچاره و رسوا گشت.[7]

بحث فقهی

موضوع: تروک احرام ـ آمیزش در احرام عمره مفرده (3)

یادآوری

بحث در حکم آمیزش مُحرم در احرام عمره مفرده قبل از سعی بود. در بطلان عمره، وجوب قضای آن و کفاره داشتن این کار، اختلافی نیست؛ ولی در وجوب یا عدم وجوب اتمام عمره و نیز تفریق میان زوجین اختلاف نظر وجود دارد.

در جلسات قبل، نظر برخی از فقها از جمله نظر آیت الله خویی، صاحب جواهر و آیت الله سبحانی را خواندیم. اینک نظر برخی دیگر از ایشان را می‌خوانیم.

نظر آیت الله سید محمد و سید علی محقق داماد

آیت الله سید محمد محقق داماد و فرزندش سید علی، مانند صاحب مدارک معتقدند که در مسئله جماع، همه احکام میان عمره مفرده و عمره تمتع مشترک است. این احکام عبارت‌اند از: 1- فساد نسبی عمره 2- لزوم قضای آن 3- وجوب یک شتر به عنوان کفاره 4- وجوب اتمام عمره 5ـ وجوب تفریق میان زوجین.

محقق پدر پس از اثبات اشتراک سه حکمِ: قضای حج در سال بعد، لزوم بدنة و تفریق میان زوجین، میان احرام حج و عمره تمتع،[8] در باره عمره مفرده می‌فرماید: روایات مربوط به عمره مفرده،‌[9] بر این سه حکم دلالت دارند: فساد، قضا و لزوم بدنة، ولی بر اتمام و تفریق دلالتی ندارند. از این رو، برای اثبات این دو حکم به اطلاق برخی دیگر از روایات تمسک می‌شود که در آنها تفریق میان زوجین واجب دانسته شده است و لازمه تفریق میان آنها نیز لزوم اتمام عمره است،[10] زیرا اگر اتمام عمره واجب نباشد، احرامی در کار نیست تا جدایی میان آنها لازم باشد. ایشان پس از ذکر این روایات که در ادامه آنها را می‌خوانیم، در نهایت این گونه نتیجه می‌گیرد:

فتحصل ان وزان العمرة المفردة وزان الحج عند تخلل الجماع في إحرامها فيشتركان في لزوم الإتمام و البدنة و القضاء و التفريق و لكن قضاء كل منهما بحسبه.[11]

نتیجه این است که سنجش عمره مفرده با حج هنگام وقوع آمیزش در احرام آنها، نشان می‌دهد که هر دو در لزوم اتمام، قربانی کردن یک شتر، لزوم قضا و جدایی انداختن میان زوجین، مشترکند، البته قضای هر یک به حسب خودش است.

قضای هر کدام به حسب خودش بودن به این معناست که اگر در احرام حج، آمیزش کرده است باید سال بعد قضای آن را به جا آورد و اگر در احرام عمره مفرده چنین کرده، باید با ورود به ماه بعد آن را قضا کند.

بنابراین، از نظر ایشان اگر مُحرم پیش از انجام سعی، با همسرش آمیزش کند، چه محرم به احرام حج (تمتع، قران یا افراد) بوده باشد چه عمره (تمتع یا مفرده)، احرامش فاسد می‌شود و در عین حال، باید آن را به پایان برساند و قضایش را نیز به جا آورد. همچنین باید یک شتر قربانی کند و از آن زمان به بعد نیز، میان او و همسرش جدایی میفتد.

محققِ پسر نیز که بحث را با عمره مفرده آغاز نموده است، پس از ذکر روایات مربوط به آن و بیان احتمال نسبی بودن فساد عمره در آنها، در باره اتمام عمل و تفریق میان زوجین می‌نویسد:

لا دلالة فی ما سبق من الروایات علیهما، بل الظاهر من الفساد عدم لزوم الإتمام و لا مخالف له حتّی یحمل علی النقص و عدم الکمال. نعم، یمکن الاستناد فی ذلک إلی إطلاق بعض الروایات الذی استندول إلیها فی الحجّ.[12]

سپس سه روایتی را که در کلام محقق پدر نیز آمده بود، به عنوان دلیل مطلب یادشده بیان می‌نماید. گفتنی است که این روایات را در جلسه قبل، ضمن فرمایش آیت الله سبحانی خواندیم و پاسخ ایشان را نیز بیان نمودیم، لذا در اینجا آنها را اجمالا مرور می‌کنیم.

یک. صحیحه «معاویة بن عمار»

در این صحیحه چنین آمده بود:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ مُحْرِمٍ وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ فَقَالَ إِنْ كَانَ جَاهِلًا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ جَاهِلًا فَإِنَّ عَلَيْهِ أَنْ يَسُوقَ بَدَنَةً وَ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا حَتَّى يَقْضِيَا الْمَنَاسِكَ وَ يَرْجِعَا إِلَى الْمَكَانِ الَّذِي أَصَابَا فِيهِ مَا أَصَابَا وَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ.[13]

هرچند صدر روایت، یعنی عبارت «عَنْ رَجُلٍ مُحْرِمٍ وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ» اطلاق دارد و شامل احرام عمره مفرده نیز می‌شود؛ ولی ذیل آن که قضای حج را در سال آینده واجب نموده است، قرینه‌ای است بر اینکه مقصود از صدر نیز، احرام حج است نه عمره مفرده، زیرا قضای عمره مفرده لازم نیست در سال آینده انجام شود، بلکه طبق اختلاف مبنایی که وجود دارد، می‌تواند بلافاصله یا پس از ورود به ماه بعد یا پس از گذشت یک ماه انجام شود. به همین جهت است که حتی محقق پدر و پسر نیز، تمسک به اطلاق این صحیحه را نپذیرفته‌اند.[14]

دو. مرفوعه «أبان بن عثمان»

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا الْمُحْرِمُ إِذَا وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا يَعْنِي بِذَلِكَ لَا يَخْلُوَانِ وَ أَنْ يَكُونَ مَعَهُمَا ثَالِثٌ.[15]

آیت الله سید علی داماد ذیل این روایت که در واقع دلیل اول آنهاست، می‌نویسد:

و لا نقاش فيها دلالة للمقام بالإطلاق لخلوّها عن ما یوهم الاختصاص کما فی سابقته، و إنّما التأمل فی السند إلا أن یقال بجبره «بأبان».[16]

در دلالت اطلاق این روایت بر بحث ما (عمره مفرده) مناقشه‌ای نیست، زیرا بر خلاف روایت قبلی، از آنچه موجب توهم اختصاص می‌شود، خالی است. بله مشکل در سند آن است که می‌توان گفت به خاطر «أبان» جبران می‌شود.

«أبان بن عثمان» از اصحاب اجماع است. از این رو، طبق مبنای کسانی که مرسلات اصحاب اجماع را مانند مسندات آنها می‌دانند، این روایت مشکل سندی ندارد؛ ولی اگر این مبنای رجالی را نپذیریم، روایت فوق ضعیف و غیر قابل استناد خواهد بود. افزون بر آن، چنانکه می‌آید، آیت الله سبحانی به لحاظ دلالی نیز به آن، اشکال کرده است.

سه. صحیحه «سلیمان بن خالد»

در این صحیحه که دومین دلیل قائلین به لزوم تفریق حتی در عمره مفرده است، می‌فرماید:

سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ بَاشَرَ امْرَأَتَهُ وَ هُمَا مُحْرِمَانِ مَا عَلَيْهِمَا فَقَالَ إِنْ كَانَتِ الْمَرْأَةُ أَعَانَتْ بِشَهْوَةٍ مَعَ شَهْوَةِ الرَّجُلِ فَعَلَيْهِمَا الْهَدْيُ جَمِيعاً وَ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا حَتَّى يَفْرُغَا مِنَ الْمَنَاسِكِ وَ حَتَّى يَرْجِعَا إِلَى الْمَكَانِ الَّذِي أَصَابَا فِيهِ مَا أَصَابَا وَ إِنْ كَانَتِ الْمَرْأَةُ لَمْ تُعِنْ بِشَهْوَةٍ وَ اسْتَكْرَهَهَا صَاحِبُهَا فَلَيْسَ عَلَيْهَا شَيْ‌ءٌ.[17]

آیت الله محقق داماد ذیل این روایت می‌نویسد:

إذ الموضوع فيها ليس الا المحرم الشامل للمقام من دون احتوائها علی ما یشهد للاختصاص.[18]

[ممکن است به اطلاق این روایت نیز تمسک کنیم] زیرا موضوع آن فقط محرم است که مورد بحث ما (احرام عمره مفرده) را نیز شامل می‌شود. در این روایت نیز قرینه‌ای که بر اختصاص [آن به احرام حج] دلالت کند، وجود ندارد.

ایشان در پایان، مانند پدرشان این طور نتیجه می‌گیرد:

فیتحصّل منها: أنّ وزان العمرة المفردة وزان العمرة المتمتّع بها و الحجّ عند تخلل الجماع في إحرامها فيشتركان في لزوم الإتمام و البدنة و القضاء و التفريق و إن کان قضاء كلّ منها بحسبه و إن لم یفت فی المتن بالتفریق فیمها أیضاً و سیأتی الکلام فیهما إن شاء الله تعالی.[19]

نتیجه آن این است که سنجش عمره مفرده با عمره تمتع و حج هنگام وقوع آمیزش در احرام آنها، نشان می‌دهد که هر دو در لزوم اتمام، قربانی کردن یک شتر، لزوم قضا و جدایی انداختن میان زوجین، مشترکند، اگرچه قضای هر یک به حسب خودش است و [حضرت امام] در متن نسبت به حج و عمره تمتع نیز فتوا به جدایی انداختن نداده است که در آینده بحث می‌شود.

اشکال آیت الله سبحانی

همان طور که گفتیم آیت الله سبحانی تمسک به اطلاق این روایات را قبول ندارد.[20] در مورد روایت اول که همه قبول دارند شامل عمره مفرده نمی‌شود و بحثی نیست.

در مورد روایت دوم نیز ایشان علاوه بر اشکال سندی، در دلالتش نیز اینگونه مناقشه نموده است که صدر و ذیل این روایت تقطیع شده است و مشخص نیست که مقصود از «المحرم»، محرم به احرام حج است یا عمره تمتع یا عمره مفرده، به همین جهت، روایت مجمل است.

در مورد روایت سوم نیز فرمود: اشکالش این است که هرچند مثل صحیحه نخست، عبارت: «وَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ» در آن وجود ندارد؛ ولی عبارت: «حَتَّى يَفْرُغَا مِنَ الْمَنَاسِكِ» که زمان جدایی افتادن میان زوجین را تا پایان مناسک دانسته است، ظهور در مناسک حج دارد که معلوم می‌شود محل وقوع آمیزش نیز، احرام حج بوده است.

ما نیز اضافه می‌کنیم، اگر اطلاق دو روایت اخیر را بپذیریم، به قرینه روایت نخست که با قرائن موجود، معلوم بود مربوط به احرام حج است، آنها را بر احرام حج حمل می‌کنیم. بنابراین، به نظر ما نیز در صورت وقوع جماع در احرام عمره مفرده، تفریق میان زوجین لازم نیست.


[2] ر. ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج‌1، ص37 و 473.
[7] معارف دین، لطف الله صافی گلپایگانی، ج3، ص32 (با کمی تلخیص و تغییر).
[8] ر. ک: كتاب الحج، السید محمد المحقق الداماد (1388ق)، ج3، ص763. ایشان ابتدا می‌فرماید: «إن المستفاد من العمومات الدالة على ترتب البدنة و لزوم التفريق و الحج من قابل، هو ما يشمل جميع أقسام الحج من القران و الافراد و التمتع. و حيث ان العمرة في الأخير مشتبكة بالحج فيشملها حج التمتع بإجماله و لفه»، سپس به تبیین این عممومات پرداخته و این گونه نتیجه می‌گیرد: «و المتحصل من هذه النصوص العامة الشاملة لعمرة التمتع ببركة ارتهانها بالحج فيما لو جامع فيها، أمور: البدنة و الحج من قابل و التفريق، مع لزوم الإتمام المنكشف منه، اى من التفريق، لتفرعه على انحفاظ الإتمام».
[9] مقصود، صحیحه «برید بن معاویة»، صحیحه «مسمع» و معتبره «أحمد بن علی» است که در باب دوازدهم از ابواب «کفارات الإستمتاع فی الإحرام» وسائل الشیعة آمده‌اند.
[10] ر. ک: كتاب الحج، السید محمد المحقق الداماد (1388ق)، ج3، ص765. متن فرمایش ایشان چنین است: «اما العمرة المفردة فقد انقدح لك لزوم البدنة و القضاء و الفساد بأي معنى فسر. و اما لزوم الإتمام و التفريق فلم يثبتا بعد و يمكن الاستدلال عليهما بما ورد من الإطلاق الدال على التفريق عند تخلل الجماع في الإحرام من دون تقييد بإحرام دون آخر فيشمل المقام».
[11] كتاب الحج، السید محمد المحقق الداماد (1388ق)، ج3، ص766.
[12] تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص345.
[14] ر. ک: كتاب الحج، السید محمد المحقق الداماد (1388ق)، ج3، ص765. متن فرمایش ایشان چنین است: «تذيلها بكفارة الحج من قابل يشهد للاختصاص بما يترقب فيه الحج بأقسامه الثلاثة. و اما العمرة المفردة فلا». و نیز ر. ک: تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص345. ایشان در این باره می‌نویسد: «قوله: و علیه الحج من قابل، لعله شاهد للاختصاص بالحج، فلا یمکن الاستناد إلیها فی المقام».
[16] تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص346.
[18] تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص346.
[19] كتاب الحج، السید محمد المحقق الداماد (1388ق)، ج3، ص766.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo