< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

98/10/22

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقینشانه سلامتی قلب (3)

وَ اجعَلني... مِن صالِحِی العِبادِ.[1]

در تبیین این فراز اشاره شده که مهم‌ترین شاخصه بندگان صالح خدا، سلامتی قلب آنان است و نشانه‌های صحت و سلامت قلب، عبارت است از برخورداری از ادراکات بیشتر قلبی. ادراک قلبی نیز منحصر در ادراکات حاصل از علم حصولی نیست، بلکه قلب سلیم ادراکاتی دارد که از طریق علم حضوری برایش حاصل می‌شود.

همان طور که در جلسه قبل بیان شد، بر اساس روایات معتبری که از طریق شیعه و سنی نقل شده، انسان علاوه بر چشم ظاهری، چشم قلبی نیز دارد و با آن حقایقی را می‌بیند که دیگران از آن محروم اند. افزون بر چشم قلبی، انسان گوشِ قلبی هم دارد. صاحب قلب سالم، صداهایی را درک می‌کند که دیگران توانایی درک آن را ندارند، مثلا صدای تسبیح موجودات را می‌شنود.

از امام صادق(علیه‌السلام) درباره گوش قلبی چنین روایت شده است:

إنَّ للقَلبِ اذنَينِ: رُوحُ الإيمانِ يَسارُّهُ بالخَيرِ، و الشَّيطانُ يَسارُّهُ بالشرِّ، فأيُّهُما ظَهَرَ على‌ صاحِبِهِ غَلَبَهُ.[2]

همانا دل داراى دو گوش است: روح ايمان در او نجواى خير مى‌كند و شيطان نجواى شر مى‌كند. پس هر یک از آن دو بر ديگرى پيروز شود او را مغلوب خود مى‌كند.

مرحوم کلینی نیز از آن حضرت این چنین روایت کرده است:

ما مِن مُؤمِنٍ إلّا و لِقَلبِهِ اذُنانِ في جَوفِهِ: اذُنٌ يَنفُثُ فيها الوَسواسُ الخَنَّاسُ، و اُذنٌ يَنفُثُ فيها المَلَكُ، فَيُؤَيِّدُ اللَّهُ المؤمنَ بالمَلَكِ، فذلكَ قولُهُ: ﴿وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ﴾[3] .[4]

هيچ مؤمنى نيست، مگر اين كه دلش دو گوش درونى دارد: گوشى كه وسواس خنّاس در آن مى‌دمد و گوشى كه فرشته در آن مى‌دمد. پس خداوند، مؤمن را به وسيله فرشته تقويت مى‌كند و اين است معناى سخن خداوند كه مى‌فرمايد: «آنها را به وسيله روحى از جانب خود تقويت كرد».

از جمله صاحبان قلب سلیم که از این گوش برخوردار بودند مرحوم محدث قمی صاحب مفاتیح الجنان است. نقل شده که ایشان در ايّام جوانى، همراه با يكى از دوستانش براى زيارت اهل قبور، به سمت قبرستان وادى السّلام نجف حركت مى‌كنند. در آستانه دروازه نجف، صداى هولناكى، همچون نعره شترى كه بر صورتش داغ مى‌نهند، مى‌شنود. از دوست همراه خويش مى‌پرسد: آيا صدايى نمى‌شنوى؟ او پاسخ مى‌دهد: خير. هر چه آنها به قبرستان نزیک‌تر مى‌شوند، صدا را بلندتر مى‌شنود تا اين كه وارد قبرستان مى‌شوند. متوجّه مى‌شود كه صدا از جنازه‌اى بر مى‌خاسته كه جماعتى بر گِرد آن، حلقه زده بودند؛ امّا تنها حاج شيخ عبّاس قمى، صداى او را با گوش باطنى خويش مى‌شنيده و بس![5]

بحث فقهی

موضوع: تروک احرام ـ تقبیل النساء (3)

یادآوری

بحث در باره دومین مورد از موارد تروک احرام، یعنی زنان بود. یکی از فروع مربوط به این مورد، حکم بوسیدن همسر بود که آیا هر نوع بوسیدنی حرام است یا بوسیدنی که از روی شهوت باشد؟

اشاره شد که میان فقها اختلاف نظر است. در اینجا به کلام فقها از هر دو گروه اشاره می‌کنیم.

مروری بر اقوال فقها

شیخ طوسی در النهایة می‌فرماید:

يحرم على المحرم الرّفث و هو الجماع و تقبيل النّساء‌ و مباشرتهنّ.

بر مُحرم «رَفَث» که همان آمیزش باشد و نیز بوسیدن زنان و بغل کردن آنان، حرام است.

عبارت ایشان مطلق است و شامل تقبیل بشهوةٍ نیز می‌شود، شاهد آن این است که ایشان در ادامه همین عبارت، میان لمس شهوانی و غیر آن تفصیل داده است و عدم جواز لمس را مقید به شهوانی بودن کرده است:

و لا يجوز له ملامسة شي‌ء من أجسادهنّ بالشّهوة و لا بأس بذلك من غير شهوة.[6]

لمس هر جایی از بدن زنان از روی شهوت نیز جایز نیست، ولی اگر از روی شهوت نباشد، ایرادی ندارد.

ابن ادریس نیز به طور مطلق می‌فرماید:

و النساء، نظرا و لمسا و تقبيلا و وطيا و عقدا له و لغيره.[7]

و زنان، به لحاظ نگاه کردن و لمس کردن و بوسیدن و آمیزش و عقد نکاح خواندن برای خودش یا غیر خودش.

صاحب جواهر نیز تصریح نمود که فرقی میان تقبیل بشهوة و غیر آن نیست:

و كذا يحرمن عليه تقبيلا بشهوة أو لا بها كما هو صريح بعض و ظاهر آخر.[8]

و همچنین بوسیدن زنان بر مُحرم حرام‌اند، با شهوت باشد یا بدون آن، همان طور که برخی بدان تصریح نموده و برخی ظاهر کلامشان چنین است.

در پاورقی چاپ جدید جواهر، «صریح بعض» به کشف اللثام[9] و «ظاهر آخر» به الکافی فی الفقه[10] و الرسائل العشر ابن فهد حلی[11] ارجاع شده است.

ظاهر عبارت حضرت امام هم این بود که ایشان نیز تقبیل را مطلقا جایز نمی‌دانند.

در مقابل این گروه، عده‌ای از فقها حرمت را مخصوص تقبیل بشهوة دانسته‌اند. بر اساس آنچه صاحب جواهر فرموده، محقق سبزواری و صاحب ریاض از این گروه هستند. ایشان پس از ذکر روایاتی که بر حرمت بوسیدن به طور مطلق دلالت داشت، می‌نویسد:

و بذلك كله يظهر لك المناقشة فيما في الذخيرة من أن الظاهر تقييد حرمة التقبيل بالشهوة و ان تبعه في الرياض حاكيا له عن جماعة، للأصل المقطوع بما سمعت.[12]

با این روایات اشکال آنچه در ذخیرة المعاد آمده، روشن می‌گردد که فرموده: «ظاهر آن است که حرمت بوسیدن مقید به از روی شهوت بودن است». اگر چه در ریاض المسائل نیز از آن تبعیت شده و آن را از عده‌ای حکایت نموده است. دلیل آن، اصل [عدم عمومیت] است، ولی این اصل با وجود روایاتی که شنیدی جا ندارد.

مرحوم محقق سبزواری در شرح عبارت علامه حلی که فرموده: «و تقبيلا و نظرا بشهوة»،[13] می‌فرماید:

الظاهر أنه قيد للأمرين.[14]

ظاهراً «بشهوة» قید برای هر دو امر (تقبیل و نظر) است.

صاحب ریاض نیز در شرح عبارت محقق حلی که فرموده: «النساء وطئاً و تقبيلًا و لمساً و نظراً بشهوة»،[15] می‌نویسد:

و اعلم أن الظاهر رجوع القيد في العبارة إلىٰ مجموع الأُمور الثلاثة، فلا تحرم بدون الشهوة، وفاقاً لجماعة للأصل.[16]

بدان که ظاهراً قید «بشهوة» در این عبارت، به هر سه امر [تقبیل، لمس و نظر] بر می‌گردد، بنابراین، همان طور که گروهی از فقها گفته‌اند، اگر از روی شهوت نباشد، حرام نیست، به دلیل اصل برائت.

یعنی وقتی شک می‌کنیم که آیا حرمت شامل بوسه غیر شهوانی می‌شود یا نه؟ می‌گوییم: اصل عدم عمومیت است. اما صاحب جواهر این طور اشکال نموده که تا وقتی روایاتی داریم که اطلاق دارد و شامل بوسه بدون شهوت نیز می‌شود، نوبت به اصل نمی‌رسد (الأصل دلیل حیث لا دلیل).

از معاصرین نیز ـ همان طور که در جلسات قبل گذشت ـ آیت الله خویی، آیت الله سبحانی و آیت الله زنجانی طرفدار این نظریه هستند.[17]

دلیل اختصاص حرمت به بوسه از روی شهوت

برای این مطلب استدلالی‌هایی در کلام آیت الله خویی و آیت الله سبحانی آمده است که آنها را می‌خوانیم.

استدلال آیت الله خویی

ایشان در مجموع، به دو روایت استناد نموده و یک مطلب را نیز به عنوان مؤید بیان کرده است:

دلیل اول

دلیل اول، صحیحه «معاویة بن عمار» در کیفیت احرام است که آیت الله خویی به این بخش از آن استناد نموده است:

اللَّهُمَّ... أَحْرَمَ لَكَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظَامِي وَ مُخِّي وَ عَصَبِي مِنَ النِّسَاءِ وَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ أَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ.[18]

خدايا!... براى تو، موى و پوستم، گوشت و خونم، استخوان و مغز و عصبم را نسبت به زنان و لباس‌ها و بوى خوش، حرام مى‌كنم و با اين كار، رضايت تو و سراى آخرت را مى‌جويم‌.

آیت الله خویی پس از ذکر آن، می‌فرماید:

فانّ المستفاد من هذه الكلمات حرمة مطلق الاستمتاع بجميع أعضائه و عدم اختصاصها بالعضو الخاص، فجميع ما يستمتع به حرام لا خصوص الجماع المختص ببعض الأعضاء، بل الإحرام يجري بالنسبة إلى جميع الأعضاء.[19]

از این کلمات استفاده می‌شود که مطلق لذت بردن از زنان با تمام اعضای بدن، حرام است نه اینکه بهره بردن از آنان اختصاص به عضوی خاص داشته باشد. بنابراین، هر آنچه از آن لذت‌جویی کند، حرام است نه فقط آمیزش که مخصوص به برخی از اعضا است، بلکه حکم احرام نسبت به همه اعضاء جاری است.

اشکال

اگر همین بخش از روایات را ببینیم، ممکن است از آن حرمت مطلق استمتاع از زنان استفاده شود؛ ولی وقتی روایت را به طور کامل ملاحظه کنیم، می‌بینیم که در مقام بیان خصوصیات تشریع و چگونگی حرمت نساء نیست که مثلا مطلقا حرام است یا فقط از روی شهوت؛ بلکه در مقام بیان مستحبات هنگام احرام بستن است. از این رو، تنها به سه مورد از تروک احرام اشاره شده است. متن کامل‌تر روایت، چنین است:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَكُونُ الْإِحْرَامُ إِلَّا فِي دُبُرِ صَلَاةٍ مَكْتُوبَةٍ أَوْ نَافِلَةٍ فَإِنْ كَانَتْ مَكْتُوبَةً أَحْرَمْتَ فِي دُبُرِهَا بَعْدَ التَّسْلِيمِ وَ إِنْ كَانَتْ نَافِلَةً صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ وَ أَحْرَمْتَ فِي دُبُرِهِمَا فَإِذَا انْفَتَلْتَ مِنْ صَلَاتِكَ فَاحْمَدِ اللَّهَ وَ أَثْنِ عَلَيْهِ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ تَقُولُ: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنِ اسْتَجَابَ لَكَ... اللَّهُمَّ إِنِّي أُرِيدُ التَّمَتُّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ عَلَى كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ ص فَإِنْ عَرَضَ لِي عَارِضٌ يَحْبِسُنِي فَحُلَّنِي حَيْثُ حَبَسْتَنِي لِقَدَرِكَ الَّذِي قَدَّرْتَ عَلَيَّ اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ حَجَّةً فَعُمْرَةً أَحْرَمَ لَكَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظَامِي وَ مُخِّي وَ عَصَبِي مِنَ النِّسَاءِ وَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ أَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ» قَالَ وَ يُجْزِيكَ أَنْ تَقُولَ هَذَا مَرَّةً وَاحِدَةً حِينَ تُحْرِمُ ثُمَّ قُمْ فَامْشِ هُنَيْهَةً فَإِذَا اسْتَوَتْ بِكَ الْأَرْضُ مَاشِياً كُنْتَ أَوْ رَاكِباً فَلَبِّ.[20]

احرام [محقَّق‌] نمى‌شود، مگر پس از نماز واجب یا مستحب. اگر نماز واجب باشد بعد از سلام آن، مُحرِم مى‌شوى. و اگر نماز مستحب باشد، دو ركعت نماز مى‌خوانى و پس از آن، احرام مى‌بندى و چون از نمازت فارغ شدى، خدا را حمد و ثنا كن و بر پيامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) درود فرست و بگو: «خدايا! از تو مى‌خواهم مرا از آنانى قرار دهى كه به ندايت پاسخ گفته‌اند... بارالها! من مى‌خواهم طبق كتاب تو و سيره پيامبرت با عمره تمتّع، به حج بروم. پس اگر مانعى از اتمام حجّم جلوگيرى كرد، همان‌جا به قدرتت مرا از احرام، خارج ساز. خدايا! اگر حج نصيبم نشد، پس عمره را قسمتم ساز. براى تو، موى و پوستم، گوشت و خونم، استخوان و مغز و عصبم را نسبت به زنان و لباس‌ها و بوى خوش، حرام مى‌كنم و با اين كار، رضايت تو و سراى آخرت را مى‌جويم». فرمود: و اگر هنگام احرام، اين را يك بار هم بگويى، كافى است. پس برپا خيز و كمى راه برو. وقتى زمين در برابرت هموار شد ـ چه پياده باشى يا سواره ـ، لبّيك بگو.

دلیل دوم

دومین استدلالی که ایشان برای اثبات حرمت مطلق استمتاع از زنان که تقبیل یکی از مصادیق آن است، استناد نموده، روایات مربوط به «إحلال» است، می‌فرماید:

و كذا يستفاد التحريم من روايات الإحلال و أنّ المحرم إذا حلق يحل له كل شي‌ء إلّا النِّساء و الطيب، و ما ورد أنّه تحرم عليه النِّساء ما لم يطف طواف النِّساء. فان المستفاد من هذه النصوص أنّ الممنوع مطلق الاستمتاع بالنِّساء حتّى التقبيل، و إنّما يحل له كل ذلك بعد الحلق و طواف النِّساء.[21]

همچنین حرام بودن [بوسیدن همسر] از روایات مربوط به خارج شدن از احرام و اینکه مُحرم وقتی حلق نمود هر چیزی جز زنان و بوی خوش بر او حلال می‌گردد، نیز استفاده می‌شود. همچنین روایاتی که می‌گوید: تا وقتی طواف نساء را انجام ندهد، زنان بر او حرام اند. از این نصوص استفاده می‌شود که مطلق لذت بردن از زنان حتی بوسیدن آنها ممنوع است و بعد از حلق کردن، هر نوع لذت بردنی برایش حلال می‌شود.

نمونه‌ای از این روایات چنین است:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا ذَبَحَ الرَّجُلُ وَ حَلَقَ فَقَدْ أَحَلَّ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ أَحْرَمَ مِنْهُ إِلَّا النِّسَاءَ وَ الطِّيبَ فَإِذَا زَارَ الْبَيْتَ وَ طَافَ وَ سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَقَدْ أَحَلَّ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ أَحْرَمَ مِنْهُ إِلَّا النِّسَاءَ وَ إِذَا طَافَ طَوَافَ النِّسَاءِ فَقَدْ أَحَلَّ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ أَحْرَمَ مِنْهُ إِلَّا الصَّيْدَ.[22]

هنگامی که شخص ذبح كند و سرش را بتراشد، هر چيزى كه بر او حرام بود به جز زنان و بوی خوش بر او حلال مى‌شود، و زمانی که خانه خدا را زيارت كند و طواف و سعى را به جا آورد، هر چيزى كه بر او حرام بود بر او حلال مى‌شود به جز زنان و هنگامی که طواف نساء را به جاى آورد هر چيزی كه بر او حرام بود برایش حلال مى‌شود، مگر شكار [ی که در حرم است].

اشکال

این روایت هم به نظر ما در مقام بیان خصوصیات آنچه حرام است، نیست. مطلق حرمت نساء بر مُحرم تا قبل از انجام طواف نساء، از این روایت استفاده می‌شود، اما اینکه خصوصیات تقبیل نساء چیست و اینکه از روی شهوت باشد یا اعم از آن را نمی‌توان از آن استفاده نمود.

مؤید

آیت الله خویی روایات مربوط به حرمت نگاه کردن به زن از روی شهوت را مؤید حرمت تقبیل از روی شهوت دانسته است، می‌فرماید:

و يؤيّد ذلك ما ورد في النظر إلى المرأة عن شهوة على ما سيأتي، فيعلم أن جميع أنواع الاستمتاع محرمة، فانّ النظر أقل أفراد الاستمتاع، فإذا حرم، حرم غيره بالأولوية القطعية.[23]

مؤید آن، روایاتی است که در باب نگاه به زن از روی شهوت ذکر خواهیم کرد. از این روایات معلوم می‌شود که همه انواع لذت بردن از زنان حرم است، پس وقتی نگاه که کمترین نوع لذت بردن است، حرام باشد، بقیه انواع آن به طریق اولی حرام است.

اشکال

به نظر ما این مؤید نیز قابل قبول نیست، زیرا اینکه نظر کردن اقلّ مصادیق استمتاع باشد، صحیح نیست، چون نگاه کردن مصادیق مختلفی دارد و برخی از مصادیق آن مثلا نظر به عورت زن، شهوت‌آمیزتر از بوسیدن اوست. بر فرض هم که اقل مصادیق باشد، چنانکه خواهد آمد، برخی فقها در نظر نیز مطلق نظر را حرام دانسته‌اند. شاید به همین جهت است که ایشان نیز این مطلب را به عنوان مؤید نه دلیل ذکر نمود.

خلاصه آنچه ایشان به عنوان دلیل ذکر نمود، حرمت مطلق استمتاع را اثبات می‌کند، ولی مسئله این است که حکم تقبیل بدون قصد استمتاع و لذت چیست؟ ادله ایشان، حرمت آن را نمی‌تواند اثبات کند.

استدلال آیت الله سبحانی

آیت الله سبحانی به روایت «حسین بن حمّاد» استناد نموده است و این قاعده کلی را از آن استفاده نمود که هر جایی بوسیدن، بوسیدن مهر و عطوفت باشد، جایز است و هر جا از روی شهوت جنسی باشد، حرام است. در این روایت آمده بود:

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ حَمَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يُقَبِّلُ أُمَّهُ قَالَ لَا بَأْسَ هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ إِنَّمَا تُكْرَهُ قُبْلَةُ الشَّهْوَةِ.[24]

«الحسین بن حماد» می‌گوید:

از امام صادق(علیه‌السلام) پرسیدم مُحرم می‌تواند مادرش را ببوسد؟ فرمود: ایرادی ندارد، این، بوسه مهربانی است، تنها بوسه شهوت‌آمیز کراهت دارد.

اشکال

اولا همان طور که در جلسه قبل بیان شد، این روایت به لحاظ سندی مشکل دارد، زیرا «حسین بن حماد» مجهول است، ثانیا همان طور که صاحب جواهر فرمود: می‌توان آن را مخصوص موردی دانست که احتمال بوسیدن از روی شهوت آن وجود داشته باشد نه مثل مادر و خواهر و دختر که در بوسیدن آنها چنین احتمالی غالباً وجود ندارد.

جمع‌بندی روایات

میان روایاتی که در این باب وارد شده به ظاهر تعارض وجود دارد، زیرا برخی از آنها بر کفاره داشتن تقبیل به طور مطلق دلالت دارند و در برخی تصریح شده که تقبیل غیر شهوانی نیز کفاره دارد، اما در روایتی که اکنون خواندیم، حرمت، مخصوص «قُبلة الشهوة» در مقابل «قُبلة الرحمة» دانسته شده است.

نظر آیت الله محقق داماد

آیت الله سید محمد محقق داماد جمع‌بندی خوبی در این باره ارائه کرده است. ایشان ابتدا برای تقبیل، حالات و خصوصیات گوناگونی بیان نموده است و برای آن فروض مختلفی طرح کرده است، سپس می‌فرماید:

فاللازم هو البحث عن اندراجها جميعا تحت اخبار المنع أو انصرافها عن بعضها و عن انه هل الشهوة قيد لهما معا أو للنظر فقط و عن حال الاخبار في أنفسها حتى يتضح التعارض و عدمه و على الأول كيف العلاج في حله. فلنبدء بالتأمل الصادق في كل واحدة من روايات الباب ثم لنختم بما هو الحاصل من المجموع.[25]

پس لازم است بحث شود که آیا همه این فروع ذیل روایات منع قرار می‌گیرد یا اینکه نسبت به برخی از آنها انصراف دارند و اینکه آیا «شهوة» قید برای هر دو مورد است یا فقط مخصوص نگاه کردن است و نیز باید در خود روایات نیز بحث شود تا مشخص شود میان آنها تعارضی وجود دارد یا نه و اگر هست راه علاج آن چیست. از این رو، ابتدا در هر یک از روایات باب به درستی تأمل می‌کنیم، سپس به آنچه از مجموع آنها به دست می‌آید، اشاره می‌کنیم.

روایت اول: صحیحه «مسمع بن ابی سیار»

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ مِسْمَعٍ أَبِي سَيَّارٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا أَبَا سَيَّارٍ إِنَّ حَالَ الْمُحْرِمِ ضَيِّقَةٌ فَمَنْ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ عَلَى غَيْرِ شَهْوَةٍ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ وَ مَنْ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ عَلَى شَهْوَةٍ فَأَمْنَى فَعَلَيْهِ جَزُورٌ وَ يَسْتَغْفِرُ رَبَّهُ الْحَدِيثَ.[26]

«أبو سیار مسمع بن عبد الملک» می‌گوید:

امام صادق(علیه‌السلام) به من فرمود: اى ابا سيّار! حكم مُحرم سخت است. پس هركس در حالی که محرم است همسرش را بدون شهوت ببوسد باید یک گوسفند قربانى كند و هر محرمى همسرش را با شهوت ببوسد و منی از او خارج شود، بر اوست كه یک شتر قربانى كند و از پروردگارش طلب آمرزش نمايد... .

مرحوم محقق داماد دلالت این روایت بر حکم تکلیفی و وضعی بوسه شهوانی و حکم وضعی بوسه غیر شهوانی را استنباط نموده است؛ ولی دلالتش بر حکم تکلیفی بوسه غیر شهوانی را دارای اشکال می‌داند.

در باره حکم بوسه شهوانی می‌فرماید:

دلالتها على حكم التقبيل بشهوة من حيث التكليف و الوضع واضحة، أما الوضع فلقوله «فعليه جزور» و اما التكليف فلظهور الأمر بالاستغفار في الحرمة إذ لا غفران الا عن ذنب. لان ظاهر القوانين انما هو لعامة الناس و لا نظر لها الى خصوص الأولياء حتى يحمل طلب المغفرة فيه على ترك المستحب أو فعل المكروه، فالظهور الاولى له الحرمة.[27]

دلالت این روایت بر حکم بوسیدن از روی شهوت از نظر تکلیف و وضع روشن است. حکم وضعی (کفاره) آن از عبارت «بر عهده او یک شتر است»، استفاده می‌شود. حکم تکلیفی (حرمت) نیز از ظهور امر به استغفار در حرام بودن استفاده می‌شود، زیرا بخشش فقط برای گناه است. چرا که ظاهر احکام شرعی این است که برای عموم مردم وضع شده‌اند و فقط ناظر به اولیاء خدا نیستند تا بگوییم طلب بخشش در این امر، حمل بر ترک مستحب یا انجام مکروه می‌گردد. بنابراین، ظهور اولیه این امر، حرمت است.

و در باره حکم بوسه غیر شهوانی می‌فرماید:

و اما التقبيل بغير شهوة فدلالتها على حكمه الوضعي واضح و اما التكليفي فله طريقان: أحدهما من جعل الكفارة عليه و لا كفارة إلا في الذنب و فيه ما تقدم من الفرق بين التعبير بعنوان الكفارة الظاهرة في الذنب و بين جعل ما هو من مصاديقها بنحو الوضع بقوله عليه كذا و لذلك ترى في باب الصوم يقال ان على الشيخ و الشيخة مع جواز تركهما الصوم كذا مع انه لا حرمة هناك و الغرض نفى الظهور لمثل هذا التعبير و الوضع في الحرمة. و ثانيهما من السياق و جعل الأمر بالاستغفار متعلقا بكلا الجزئين اى التقبيل بغير شهوة و معها و التفاوت بينهما في الشاة و الجزور لا الاستغفار لاشتراكه بينهما و فيه عدم ظهوره في الجمع و الاشتراك لاحتمال الاختصاص بالأخير فقط و المراد بغير شهوة هو مورد الترقب لا مطلقا.[28]

اما در باره بوسیدن بدون شهوت، دلالت این روایت بر حکم وضعی آن روشن است [زیرا فرمود: «بر عهده او یک گوسفند است»]، اما حکم تکلیفی آن از دو راه قابل استفاده است، یک: از اینکه برای آن کفاره قرار داده شده است، در حالی که کفاره فقط برای گناه جعل می‌شود. ولی اشکال این راه همان است که قبلا گذشت که میان جایی که با عنوان «کفاره» که ظهور در گناه بودن فعل دارد، تعبیر می‌شود و آنجا که با بیان یکی از مصادیق کفاره، کفاره جعل می‌شود مثل اینکه می‌گوید: «بر عهد او فلان چیز است» فرق است، به همین جهت در باب روزه گفته می‌شود: بر عهده پیرمرد و پیرزن با اینکه می‌توانند روزه نگیرند، فلان چیز قرار دارد، ولی در آنجا [اگر روزه بگیرند] حرمتی نیست. غرض اینکه اینگونه تعابیر و وضع نمودن‌ها، ظهوری در حرمت ندارد. راه دوم این است که حرمت را از سیاق کلام و اینکه امر به استغفار متعلق به هر دو جزء است، استفاده کنیم، یعنی هم باید برای بوسیدن غیر شهوانی استغفار کند و هم برای بوسیدن شهوانی، پس تفاوت آنها فقط در کفاره است که در اولی باید گوسفند قربانی کند و در دومی شتر، نه در استغفار، چون میان هر دو مشترک است. اما اشکال این راه نیز این است که امر به استغفار ظهور در اشتراک ندارد، زیرا احتمال دارد فقط مخصوص دومی باشد. در این صورت، مقصود از «بغیر شهوة» فقط موردی است که بوسه غیر شهوانی در آن، مورد انتظار است [مثل بوسیدن مادر یا پیرزن] نه هر موردی.

غفر الله لنا و لکم إن شاء الله


[5] ر. ک: آينه صدق و صفا، رضا استادی، ص149.
[6] النهایة فی مجرد الفقه و الفتوی، الشیخ الطوسی (460 ق)، ص218.
[9] ر. ک: كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، الفاضل الهندی (1137 ق)، ج5، ص334.. عبارت آن چنین است: «و يحرمن عليه تقبيلا بشهوة أو لا بها إذا كانت مَحلّا للشهوة لا كالأم و البنت و الأخت، فإن تقبيلهن للرحمة»
[10] ر. ک: الکافی فی الفقه، أبو الصلاح الحلبی (447 ق)، ص202.. عبارت آن چنین است: «أما ما يجتنبه فالنساء رؤية و سماعا و ضما و تقبيلا و مباشرة»
[11] ر. ک: الرسائل العشر، ابن فهد الحلی (841 ق)، ص209. عبارت آن چنین است.: «المحظور الثاني: النساء وطئا و لمسا و نظرا بشهوة و تقبيلا‌ و عقدا له و لغيره»
[17] مستند الشیعة فی أحكام الشریعة، المولی احمد النراقی (1245 ق)، ج11، ص355.. مقرر: صاحب حدائق و محقق نراقی نیز جزء این گروه هستند. شیخ یوسف بحرانی می‌نویسد: «لا خلاف أيضا في تحريم النظر بشهوة، و التقبيل، و المس كذلك. و يدل عليه جملة من الاخبار:.... و هذه الاخبار و ان كانت ما بين مطلق و مقيد بالشهوة إلا انه يجب حمل مطلقها في ذلك على مقيدها، فمتى كان النظر أو المس أو التقبيل‌ بشهوة ترتب عليه الكفارة، و إلا فلا» الحدائق الناضرة فی أحكام العترة الطاهرة، یوسف البحرانی (1186 ق)، ج15، ص344 ـ 346. محقق نراقی نیز می‌نویسد: «الثاني من المحرّمات على الرجال و النساء: النساء و الرجال جماعا، و لمسا بشهوة، و تقبيلا كذلك لا بدونها، و عقدا لنفسه و لغيره»
[25] كتاب الحج، السید محمد المحقق الداماد (1388ق)، ج2، ص319.
[27] كتاب الحج، السید محمد المحقق الداماد (1388ق)، ج2، ص320.
[28] كتاب الحج، السید محمد المحقق الداماد (1388ق)، ج2، ص320.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo