< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

98/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقینشانه سلامتی قلب (2)

وَ اجعَلني مِن أهلِ السَّدادِ و مِن أدِلَّةِ الرَّشادِ و مِن صالِحِي العِباد.[1]

صحبت در تبیین این جملات از دعای نورانی مکارم الاخلاق بود. امروز به مناسبت شهادت سردار قاسم سلیمانی، این نکته را یادوری می‌کنم که این شهید بزرگوار یکی از مصادیق بارز این جملات نورانی بود، زیرا هم «اهل سداد» بود و چون سدّی نفوذناپذیر در برابر دشمن می‌ایستاد و هم در عمل جزء راهنمایان به راه حق بود، رفتار او راه صحیح زندگی در این جهان را نشان می‌داد و هم اینکه ایشان یکی از بهترین بندگان صالح خدا بود.

اشاره شد که یکی از ویژگی‌های صالحان، داشتن قلب سلیم است و از نشانه‌های سلیم بودن قلب، برخورداری از ادراکات باطنی است. این شهید بزرگوار نیز صاحب قلب سلیم بود و به همین جهت از ادراکاتی برخوردار بود که خیلی از افراد از آنها محروم‌اند. هم ادراکات عقلی و هم ادراکات حضوری او فوق دیگران بود. چیزهایی را می‌فهمید که دیگران نمی‌فهمیدند. او خوب می‌فهمید که این دنیا فانی شدنی است از این رو، همّ و غم او آخرت بود، بر عکس خیلی‌ها که مصداق این آیه هستند:

﴿يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ﴾.[2]

از زندگى دنيا، ظاهرى را می‌شناسند، حال آن كه از آخرت غافل اند.

شهید سلیمانی عاشق خدا و شهادت در راه خدا بود. خداوند متعال هم او را به دست شقی‌ترین انسان‌های معاصر به آرزویش رساند. روح او شاد و راه او پر رهرو باد!

قلب سالم، علاوه بر علم حصولی حاصل از ادراکات عقلی، از ادراکات دیگری نیز برخوردار است که علم حضوری نامیده می‌شود. بدین معنا که بدون بهره‌گیری از ابزار فکر و اندیشه می‌تواند حقایقی را ادراک کند. این معنا در روایات زیادی آمده است. به عنوان نمونه مرحوم شیخ صدوق در کتاب خصال روایت را از امام چهارم(علیه‌السلام) نقل نموده که می‌فرماید:

ألا إنَّ لِلعَبدِ أربَعَ أعيُنٍ: عَينانِ‌ يُبصِرُ بِهِما أمرَ دينِهِ ودُنياهُ، وعَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ آخِرَتِهِ، فَإِذا أرادَ اللَّهُ بِعَبدٍ خَيراً فَتَحَ لَهُ العَينَينِ اللَّتَينِ في قَلبِهِ فَأَبصَرَ بِهِمَا الغَيبَ فی أَمرَ آخِرَتِهِ، و إذا أرادَ بِهِ غَيرَ ذلِكَ تَرَكَ القَلبَ بِما فيهِ.[3]

آگاه باشيد كه براى بنده، چهار چشم است: دو چشم [سَر] كه با آنها، امور دين و دنيايش را مى‌بيند، و دو چشم [دل‌] كه با آنها، امور آخرتش را مشاهده مى‌كند. پس هر گاه خداوند، خيرِ بنده‌اى را بخواهد، دو چشمى را كه در دلِ اوست، برايش مى‌گشايد و او با آنها، غيب را در كار آخرتش مى‌بيند، و هر گاه برای او جز این را بخواهد، دلش را به حال خود، رها مى‌كند.

اینکه خداوند سبحان خیر بنده‌ای را بخواهد، هر چند همه از فضل اوست، ولیکن این فضل، گزاف نیست، بلکه عنایات الهی به عمل انسان برگشت می‌کند. خداوند بر اساس حکمت خود برای بنده‌ای خیر را اراده می‌کند.

بحث فقهی

موضوع: تروک احرام ـ تقبیل النساء (2)

یادآوری

در تروک احرام رسیدیم به دومین مورد، یعنی «نساء». بحث در فرع دوم، یعنی حکم تکلیفی و وضعی «تقبیل» همسر بود. آیا مرد، در حال احرام جایز است که همسرش را ببوسد، اگر بوسید کفاره آن چیست؟

ادامه فرع دوم: بوسیدن همسر

گفتیم از نظر حکم تکلیفی، شکی در حرام بودن بوسیدن همسر نیست؛ ولی بحث در این است که آیا مطلق بوسیدن حرام است یا فقط بوسیدنی که از روی شهوت باشد؟

حضرت امام فرمود:

الثاني، النساء وطءا و تقبيلا و لمسا و نظرا بشهوة، بل كل لذة و تمتع منها.[4]

این عبارت و عبارات مشابه آن، به تعبیر آیت الله سبحانی مجمل است، زیرا اگر کلمه «بشهوة» فقط قید برای «نظر» باشد، بوسیدن بدون شهوت نیز باید ترک شود؛ ولی اگر قید برای هر سه مورد، یعنی «تقبیل» و «لمس» و «نظر» باشد، تنها بوسیدن از روی شهوت حرام خواهد بود.

جمله پایانی این عبارت که بر حرمت هر نوع لذت بردن از همسر دلالت دارد، قرینه‌ای است بر اینکه قید یادشده مربوط به همه موارد است نه فقط نگاه کردن. اگر این گونه باشد، لازم نیست در باره حکم تکلیفی هر یک از مصادیق لذت بردن بحث کنیم، بلکه وقتی به طور کلی حرمت هر گونه لذتی را ثابت کنیم، حکم مصادیق آن نیز روشن می‌شود.

آیت الله خویی به همین صورت بحث کرده است، ایشان هر گونه لذت و تمعتی از زن را جایز نداسته است، لذا از نظر ایشان میان تقبیل و لمس و نظر فرقی نیست و همه آنها وقتی به قصد لذت و تمتع صورت بگیرند، حرام هستند؛ ولی برخی آقایان مثل آیت الله سیستانی این کلیت را قبول ندارند، ایشان در حاشیه مناسک حج حضرت امام، «ترک مطلق استمتاع» را احتیاط مستحب می‌داند:

محرم می‌تواند از همنشینی و صحبت و مانند آن با عیال خود لذت ببرد، ولی احتیاط مستحب ترک استمتاع است مطلقا.[5]

آیت الله زنجانی نیز می‌فرماید:

جماع کردن با زن و بوسیدن او از روی شهوت و ملامسه او در صورتی که با قصد لذت یا خروج منی همراه باشد و همچنین نگاه کردن به او چنانچه با قصد لذت و خروج منی همراه باشد بر محرم حرام است و احتیاط مستحب در ترک مطلق تمتعات است.[6]

فرمایش آیت الله خویی

آیت الله خویی در بیان حکم تقبیل، قید «عن شهوة» را ذکر می‌کند:

لا يجوز للمحرم تقبيل زوجته عن شهوة.[7]

برای مُحرم جایز نیست که همسرش را از روی شهوت ببوسد.

مفهوم این جمله این است که اگر از روی شهوت نباشد، جایز است. ایشان در بیان دلیل این حکم به صحیحه «معاویة بن عمار» که در کیفیت احرام و دعای هنگام احرام بستن وارد شده، استناد نموده است. در بخشی از این دعا آمده است:

اللَّهُمَّ... أَحْرَمَ لَكَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظَامِي وَ مُخِّي وَ عَصَبِي مِنَ النِّسَاءِ وَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ أَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ.[8]

خدايا!... براى تو، موى و پوستم، گوشت و خونم، استخوان و مغز و عصبم را نسبت به زنان و لباس‌ها و بوى خوش، حرام مى‌كنم و با اين كار، رضايت تو و سراى آخرت را مى‌جويم‌.

آیت الله خویی می‌فرماید:

فانّ المستفاد من هذه الكلمات حرمة مطلق الاستمتاع بجميع أعضائه و عدم اختصاصها بالعضو الخاص، فجميع ما يستمتع به حرام لا خصوص الجماع المختص ببعض الأعضاء، بل الإحرام يجري بالنسبة إلى جميع الأعضاء.[9]

از این کلمات استفاده می‌شود که مطلق لذت بردن از زنان با تمام اعضای بدن، حرام است نه اینکه بهره بردن از آنان اختصاص به عضوی خاص داشته باشد. بنابراین، هر آنچه از آن لذت‌جویی کند، حرام است نه فقط آمیزش که مخصوص به برخی از اعضا است، بلکه حکم احرام نسبت به همه اعضاء جاری است.

آیت الله خویی در ادامه، به روایات مربوط به «إحلال» نیز استناد نموده است، می‌فرماید:

و كذا يستفاد التحريم من روايات الإحلال و أنّ المحرم إذا حلق يحل له كل شي‌ء إلّا النِّساء و الطيب، و ما ورد أنّه تحرم عليه النِّساء ما لم يطف طواف النِّساء. فان المستفاد من هذه النصوص أنّ الممنوع مطلق الاستمتاع بالنِّساء حتّى التقبيل، و إنّما يحل له كل ذلك بعد الحلق و طواف النِّساء.[10]

همچنین حرام بودن [بوسیدن همسر] از روایات مربوط به خارج شدن از احرام و اینکه مُحرم وقتی حلق نمود هر چیزی جز زنان و بوی خوش بر او حلال می‌گردد، نیز استفاده می‌شود. همچنین روایاتی که می‌گوید: تا وقتی طواف نساء را انجام ندهد، زنان بر او حرام اند. از این نصوص استفاده می‌شود که مطلق لذت بردن از زنان حتی بوسیدن آنها ممنوع است و بعد از حلق کردن، هر نوع لذت بردنی برایش حلال می‌شود.

علاوه بر آن، دو گروه دیگر از روایات را نیز به عنوان مؤید حرمت تقبیل ذکر می‌نماید:

و يؤيّد ذلك ما ورد في النظر إلى المرأة عن شهوة على ما سيأتي، فيعلم أن جميع أنواع الاستمتاع محرمة، فانّ النظر أقل أفراد الاستمتاع، فإذا حرم، حرم غيره بالأولوية القطعية. و يؤكد ذلك أيضاً منع الرجل إنزال امرأته من المحمل و ضمها بشهوة كما في صحيح سعيد الأعرج و بالجملة: لا خلاف في كون المحرم ممنوعاً من جميع أنواع الاستمتاعات بالنِّساء.[11]

مؤید آن، روایاتی است که در باب نگاه به زن از روی شهوت ذکر خواهیم کرد. از این روایات معلوم می‌شود که همه انواع لذت بردن از زنان حرم است، پس وقتی نگاه که کمترین نوع لذت بردن است، حرام باشد، بقیه انواع آن به طریق اولی حرام است. همچنین این مطلب را تأکید می‌کند اینکه پایین آوردن همسر از محمل و نیز بغل کردن زن از روی شهوت منع شده است، همان طور که در صحیحه «سعید الأعرج» آمده است. خلاصه در اینکه برای محرم همه انواع بهره بردن از زنان ممنوع است، اختلافی نیست.

بر فرض که بپذیریم این ادله تمام است، همه آنها در مقام اثبات حرمت مطلق استمتاع از زنان بیان شده است، ولی آنچه ظاهر مسئله و ذکر قید «بشهوة» نشان می‌دهد، ادعا این است که حرمت تقبیل به فرضی اختصاص دارد که از روی شهوت صورت بگیرد، پس چنانکه خواهیم گفت، این ادله نمی‌تواند آن را اثبات کند.

فرمایش آیت الله سبحانی

همان طور که در جلسه قبل گذشت، آیت الله سبحانی برای اثبات تفصیل میان بوسه شهوانی و غیر آن به روایت «حسین بن حمّاد» استناد نموده است و این قاعده کلی را از آن استفاده نموده که هر جایی بوسیدن، بوسیدن مهر و عطوفت باشد، جایز است و هر جا از روی شهوت جنسی باشد، حرام است.

روایت یادشده، روایت پنجم از روایاتی است که در جلسه قبل قرائت شد:

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ حَمَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يُقَبِّلُ أُمَّهُ قَالَ لَا بَأْسَ هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ إِنَّمَا تُكْرَهُ قُبْلَةُ الشَّهْوَةِ.[12]

«الحسین بن حماد» می‌گوید:

از امام صادق(علیه‌السلام) پرسیدم مُحرم می‌تواند مادرش را ببوسد؟ فرمود: ایرادی ندارد، این، بوسه مهربانی است، تنها بوسه شهوت‌آمیز کراهت دارد.

«الحسین بن حماد» مجهول است و در منابع رجالی نامی از او نیامده است، از این رو، طبق قاعده روایت، ضعیف السند است؛ ولی برخی رجالیان وی را دارای توثیق عام دانسته‌اند به این دلیل که «أبان بن عثمان» که جزء اصحاب اجماع است از او روایت کرده است.

اگر گفته شود: گروهی از رجالیان مانند آیت الله خویی این نوع از توثیق عام، یعنی مشایخ اصحاب اجماع را قبول ندارند ـ ما نیز آن را نپذیرفتیم ـ می‌گویند: «ابن ابی عمیر» که از مشایخ ثلاثه است نیز از او روایت دارد و غالبا این را قبول دارند که مشایخ ثلاث «لا یروون و لا یرسلون الا عمن یوثق به».

ولی مشکل اینجاست که «حسین بن حماد» تنها در سند پنج روایت از روایات کتب اربعه آمده است و از این تعداد تنها در یک مورد «ابن ابی عمیر» از او نقل کرده است، در همان یک مورد هم در برخی از نسخ الکافی ـ که در پاورقی چاپ دار الحدیث آورده‌ایم[13] ـ به صورت «الحسن بن حماد» آمده است که اصلا در سند هیچ روایتی، چنین نامی نیامده است. در نرم افزار درایة النور نیز، این روایت، ضعیف ارزیابی شده است.

به هر حال، نمی‌توان به اعتبار این روایت اطمینان نمود، به گونه‌ای که بتوان بر اساس آن فتوا داد.

فرمایش صاحب جواهر

صاحب جواهر که طرفدار حرمت مطلق بوسیدن همسر توسط مرد است، می‌فرماید:

و كذا يحرمن عليه تقبيلا بشهوة أو لا بها كما هو صريح بعض و ظاهر آخر.[14]

و همچنین بوسیدن زنان بر مُحرم حرام‌اند، با شهوت باشد یا بدون آن، همان طور که برخی بدان تصریح نموده و برخی ظاهر کلامشان چنین است.

ایشان در بیان دلیل این مطلب به چهار روایت از روایاتی که در جلسه قبل قرائت شد، استناد نموده است. یکی روایت سوم، یعنی صحیحه «مِسمع بن ابی سیار» است که می‌گوید:

قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا أَبَا سَيَّارٍ إِنَّ حَالَ الْمُحْرِمِ ضَيِّقَةٌ فَمَنْ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ عَلَى غَيْرِ شَهْوَةٍ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ وَ مَنْ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ عَلَى شَهْوَةٍ فَأَمْنَى فَعَلَيْهِ جَزُورٌ وَ يَسْتَغْفِرُ رَبَّهُ الْحَدِيثَ.[15]

امام صادق(علیه‌السلام) به من فرمود: اى ابا سيّار! حكم مُحرم سخت است. پس هركس در حالی که محرم است همسرش را بدون شهوت ببوسد باید یک گوسفند قربانى كند و هر محرمى همسرش را با شهوت ببوسد و منی از او خارج شود، بر اوست كه یک شتر[16] قربانى كند و از پروردگارش طلب آمرزش نمايد... .

صاحب جواهر پس از ذکر این روایت می‌نویسد:

بناء على اقتضاء ذلك الحرمة.[17]

بنا بر این که این روایت، اقتضای حرمت داشته باشد.

اشاره به این بحث که میان وجوب کفاره و حرمت ملازمه است یا نه؟ چنانکه خواهیم گفت، برخی از فقها این ملازمه را قبول ندارند. گفته شده که اگر در روایت لفظ «کفاره» آمده باشد، این ملازمه صحیح است، زیرا کفاره برای گناه است؛ ولی اگر با لفظی غیر آن آمده باشد مثل: «علیه کذا» که در این روایت نیز اینچنین است، ظهور در حرمت ندارد. توضیح بیشتر این مطلب در مباحث آینده می‌آید.

به هر حال، در صورتی که ملازمه را بپذیریم، چون در این روایت، هم برای بوسیدن از روی شهوت کفاره بیان شده و هم برای غیر آن، معلوم می‌شود که بوسیدن غیر شهوانی نیز حرمت دارد.

روایت دومی که صاحب جواهر بدان استناد نموده، به تعبیر ایشان «خبر علی بن ابی حمزه»، یعنی روایت شماره چهار این باب است که می‌گوید:

عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ قَالَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ إِنْ لَمْ يُنْزِلْ وَ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَأْكُلَ مِنْهَا.[18]

از امام کاظم(علیه‌السلام) در باره شخصی پرسیدم كه در حال احرام، همسرش را مى‌بوسد؟ فرمود: باید یک شتر قربانى كند، اگرچه انزال نشود و برای او جايز نيست که از گوشت آن قربانى بخورد.

روایت سوم مورد استناد ایشان، صحیحه «حلبی» یعنی روایت اول این باب است که می‌گوید:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يَضَعُ يَدَهُ مِنْ غَيْرِ شَهْوَةٍ عَلَى امْرَأَتِهِ إِلَى أَنْ قَالَ قُلْتُ: الْمُحْرِمُ يَضَعُ يَدَهُ بِشَهْوَةٍ قَالَ يُهَرِيقُ دَمَ شَاةٍ قُلْتُ فَإِنْ قَبَّلَ قَالَ هَذَا أَشَدُّ يَنْحَرُ بَدَنَةً.[19]

از امام صادق(علیه‌السلام) پرسيدم: مُحرم مى‌تواند دستش را بدون شهوت به همسرش بزند؟... گفتم: می‌تواند با شهوت به او دست بزند؟ فرمود: بايد يک گوسفند قربانى كند. گفتم: اگر او را ببوسد چه‌؟ فرمود: اين سخت‌تر است، بايد یک شتر قربانى كند.

و چهارمین روایتی که صاحب جواهر به عنوان دلیل حرمت مطلق تقبیل ذکر نموده، روایت ششم این باب، یعنی «خبر العلاء بن فضیل» است که می‌گوید:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ وَ امْرَأَةٍ تَمَتَّعَا جَمِيعاً فَقَصَّرَتِ امْرَأَتُهُ وَ لَمْ يُقَصِّرْ فَقَبَّلَهَا قَالَ يُهَرِيقُ دَماً وَ إِنْ كَانَا لَمْ يُقَصِّرَا جَمِيعاً فَعَلَى كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَنْ يُهَرِيقَ دَماً.[20]

از امام صادق(علیه‌السلام) در باره مردی پرسیدم که با همسرش تمتع به جا آورده‌اند، و زمانی که همسرش تقصیر کرده ولی خودش هنوز تقصیر نکرده، او را بوسیده است؟ فرمود: قربانی کند و اگر هیچ یک تقصیر نکرده باشند، بر هر یک از آنهاست که جداگانه قربانی کنند.

ایشان پس از ذکر این چهار روایت به نقد قائلین به تفصیل میان بوسیدن از روی شهوت و غیر آن، پرداخته است، می‌فرماید:

و بذلك كله يظهر لك المناقشة فيما في الذخيرة من أن الظاهر تقييد حرمة التقبيل بالشهوة و ان تبعه في الرياض حاكيا له عن جماعة، للأصل المقطوع بما سمعت.[21]

با این روایات اشکال آنچه در ذخیرة المعاد [محقق سبزواری] آمده، روشن می‌گردد که فرموده: «ظاهر آن است که حرمت بوسیدن مقید به از روی شهوت بودن است». اگر چه در ریاض المسائل نیز از آن تبعیت شده و آن را از عده‌ای حکایت نموده است. دلیل آن، اصل [عدم عمومیت] است، ولی این اصل با وجود روایاتی که شنیدی جا ندارد.

قائلین به تفصیل، به روایت «حسین بن حماد» نیز استناد کرده‌اند، همان طور که در فرمایش آیت الله سبحانی نیز گذشت، ولی صاحب جواهر آن را این طور پاسخ می‌دهد:

و‌ خبر الحسين بن حماد:... المحمول على إرادة إنما يكره ما يحتمل الشهوة، بخلاف الام و غيرها من المحارم المستفاد جواز تقبيلها من التعليل المزبور، و الأصل، و اختصاص النصوص السابقة بقبلة امرأته و ان كان الظاهر إرادة الأعم منها و من الأجنبية كما هو مقتضي الفتاوى.[22]

روایت «حسین بن حماد» حمل می‌شود بر فرضی که احتمال شهوانی بودن بوسه در آن می‌رود، بر خلاف مادر و دیگر محارم که بوسیدن آنها [به سه دلیل] جایز است، [یک] علتی که در روایت آمده [یعنی «هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ»، دو،] اصل برائت، و [سه،] اینکه نصوص قبلی، با اینکه ظاهرشان اعم از بوسیدن همسر و غیر آن است، ولی همان طور که فتوای فقها اقتضا دارد، فقط مخصوص بوسیدن همسر است.

ایشان از ضعف سندی روایت «حسین بن حماد» چشم‌پوشی نموده و اینکه مقصود از کراهت در جمله «إِنَّمَا تُكْرَهُ قُبْلَةُ الشَّهْوَةِ»، حرمت باشد را نیز پذیرفته است. با این حال می‌فرماید: آن را بر موردی مثل همسر حمل می‌کنیم که احتمال بوسیدن آن از روی شهوت، وجود داشته باشد نه مثل مادر و خواهر و مانند آن که غالبا بوسیدن آنها از روی مهر و عطوفت است نه شهوت. بنابراین، حکم بوسیدن همسر که غالباً از روی شهوت است، حرمت مطلق است؛ ولی حکم بوسیدن مادر و دیگر محارم این است که تنها در صورتی که از روی شهوت باشد، حرام است.

صاحب جواهر در ادامه، این احتمال را بیان می‌کند که اصلا بحث در شهوت و غیر شهوت نیست، بلکه ملاک، بوسیدن به قصد استمتاع و لذت بردن در مقابل بوسیدن از روی رحمت و مهربانی است و هر جا سخن از بوسیدن همسر به طور مطلق آمده، مقصود بوسیدن به قصد لذت است. در صحیحه «ابو سیار» نیز که تعبیر «عَلَى غَيْرِ شَهْوَةٍ» آمده، مقصود، بوسیدن به قصد لذت است، اما نه به قصد خروج منی، به قرینه مقابل آن که فرمود: «عَلَى شَهْوَةٍ فَأَمْنَى». ولیکن در نهایت، ایشان حرمت مطلق تقبیل را احوط می‌داند. متن فرمایش جواهر چنین است:

لكن قد يقال ان المنساق من إطلاق تقبيل الامرأة كونه على وجه الاستمتاع و الالتذاذ المقابل لتقبيل الرحمة، و‌ قوله (عليه السلام) في الخبر الأول: «من غير شهوة»‌ محمول على إرادة عدم الامناء بقرينة المقابلة، لا كونه تقبيل رحمة و نحوه مما لم يكن استمتاعا و التذاذا بالامرأة الذي يمكن دعوى ظهور النصوص في كون المدار عليه في منع المحرم، كما تسمعه في المس و الملازمة و الحمل و نحوها، و بذلك يقوى إرجاع القيد في نحو عبارة المتن إليه أيضا، و لكن الأحوط الإطلاق.[23]

ولی ممکن است گفته شود: سیاق کلام در بیان «بوسیدن همسر» این است که بوسیدن به قصد استمتاع و لذت بردن در مقابل بوسیدن از روی مهربانی باشد و این سخن امام(علیه‌السلام) در روایت نخست که فرمود: «من غیر شهوة» نیز به قرینه مقابله، حمل می‌شود بر آنجا که قصد خروج منی ندارد، نه اینکه مقصود، بوسیدن از روی عطوفت و مانند آن باشد از مواردی که اصلا استمتاع و لذت بردن از زن در آن وجود ندارد. استمتاع و لذتی که ممکن است ادعا شود: نصوص ظهور دارند در اینکه ممنوع بودن بوسیدن بر مُحرم، بر وجود آن متوقف است، همان طور که در لمس و بغل کردن و مانند آن گذشت. با این بیان، اینکه قید «بشهوة» در عبارت متن [شرائع] به تقبیل نیز برگردد، تقویت می‌شود؛ ولیکن احوط اطلاق [حرمت تقبیل] است.

اینها بخشی از ادله دو طرف بود که خواندیم. برای جمع‌بندی و اظهار نظر نهایی فرصت نیست، از این رو، ادامه این بحث را در جلسه آینده پی می‌گیریم.

غفر الله لنا و لکم إن شاء الله


[1] الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین(عَلَیْهِ‌السَّلامِ)، الدعاء 20.
[3] الخصال، الشیخ الصدوق (381 ق)، ص240، ح90.
[4] تحریر الوسیلة، الإمام الخمینی (1409 ق)، ج1، ص419.
[5] مناسک حج (محشی)، امام خمینی، ص186، حاشیه 4، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[6] مناسک حج (محشی)، امام خمینی، ص186، حاشیه 4، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[7] موسوعة الإمام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی (1413 ق)، ج28، ص382.
[8] وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج‌12، ص340، ابواب الإحرام، ب16، ح1، ط ـ آل‌البیت.
[9] موسوعة الإمام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی (1413 ق)، ج28، ص382، حاشیه1.
[10] موسوعة الإمام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی (1413 ق)، ج28، ص382، حاشیه1.
[11] موسوعة الإمام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی (1413 ق)، ج28، ص382، حاشیه1.
[12] وسائل الشيعة‌، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص139، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب18، ح5، ط ـ آل البیت.
[13] ر. ک: الکافی، الشیخ الکلینی (329 ق)، ج7، ص251، حاشیه6، ط ـ دار الحدیث.
[14] جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج18، ص303.
[15] وسائل الشيعة‌، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص139، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب18، ح3، ط ـ آل البیت.
[16] در برخی روایات «جَزور» و در برخی «بَدَنة» آمده است و ظاهراً هر دو برای شتر به کار می‌روند. در مجمع البحرین در باره «بدنة» می‌گوید: «الْبُدْنُ‌ بالضم: جمع‌ بَدَنَةٍ... سميت بذلك لعظم‌ بَدَنِهَا و سمنها، و تقع على الجمل و الناقة و البقرة عند جمهور أهل اللغة و بعض الفقهاء، و خصها جماعة بالإبل» (مجمع البحرين، ج6، ص212) و در باره «جزور» می‌گوید: «الجَزُور بالفتح، و هي من الإبل خاصة ما كمل خمس سنين و دخل في السادسة، يقع على الذكر و الأنثى و الجمع‌ جُزُر» (مجمع البحرين، ج3، ص245).
[17] جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج18، ص303.
[18] وسائل الشيعة‌، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص139، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب18، ح4، ط ـ آل البیت.
[19] وسائل الشيعة‌، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص138، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب18، ح1، ط ـ آل البیت.
[20] وسائل الشيعة‌، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص140، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب18، ح6، ط ـ آل البیت.
[21] جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج18، ص304.
[22] جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج18، ص304.
[23] جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، محمد حسن النجفی (1226 ق)، ج18، ص304.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo