< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

98/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم


بحث اخلاقی
ویژگی مُرشدنماها

وَ اجعَلني... مِن أدلّةِ الرَّشادِ‌.[1]

در تبیین این فراز نورانی، سخن به اینجا رسید که خطر کسانی که مدعی ارشاد مردم هستند، ولی خود به آنچه ارشاد می‌کنند، عمل نمی‌کنند. طبق آنچه از رسول خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شد، خطر این گروه برای اسلام از مشرکان نیز بیشتر است.

بدتر از عالم و مرشد بی‌عمل، کسی است که ادعای ارشاد گری دارد، اما عالم هم نیست. در خطبه 87 نهج البلاغة که گفتیم سه بخش دارد، ویژگی‌های این گروه نیز بیان شده است. در بخش اول، ویژگی‌های مرشد کامل که سرآمدشان خود اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستند، بیان شد و در بخش دوم ویژگی‌های مدعیان ارشاد که نه تنها اهل عمل، بلکه اهل علم هم نیستند، اینگونه آمده است:

و آخَرُ قَد تَسَمّى‌ عالِماً و لَيسَ بِهِ، فَاقتَبَسَ جَهائِلَ مِن جُهّالٍ، و أضاليلَ مِن ضُلّالٍ، و نَصَبَ لِلنّاسِ أشراكاً مِن حَبائِلِ غُرورٍ، و قَولِ زورٍ، قَد حَمَلَ الكِتابَ عَلى‌ آرائِهِ، و عَطَفَ الحَقَّ عَلى‌ أهوائِهِ، يُؤمِنُ النّاسَ مِنَ العَظائِمِ، و يُهَوِّنُ كَبيرَ الجَرائِمِ، يَقولُ: أقِفُ عِندَ الشُّبُهاتِ و فيها وَقَعَ، و يَقولُ: أعتَزِلُ البِدَعَ و بَينَهَا اضطَجَعَ، فَالصّورَةُ صورَةُ إنسانٍ، وَ القَلبُ قَلبُ حَيَوانٍ، لا يَعرِفُ بابَ الهُدى‌ فَيَتَّبِعَهُ، و لا بابَ العَمى‌ فَيَصُدَّ عَنهُ، و ذلِكَ مَيِّتُ الأَحياءِ.[2]

ديگرى، بنده‌اى است كه خود را دانشمند مى‌نامد، در حالى كه چنين نيست؛ بلكه مُشتى نادانى و گم‌راهى از عدّه‌اى نادان و گم‌راه به چنگ آورده و دام‌هايى از فريب و سخن دروغين، بر سر راه مردم گسترانيده است. كتابِ خدا را بر حسب انديشه‌هاى خود، توجيه مى‌كند و حق (حقيقت) را به هوس‌هاى خويش متمايل مى‌گرداند، مردم را از خطرها [ى قيامت‌]، آسوده‌خاطر مى‌گرداند و گناهان بزرگ را كوچك جلوه مى‌دهد. مى‌گويد: «به هنگام رو به رو شدن با شبهات درنگ مى‌كنم»، حال آن كه در دام آنها گرفتار آمده است و مى‌گويد: «از بدعت‌ها كناره مى‌گيرم»، در حالى كه ميان آنها غنوده است. چهره [اش‌] چهره انسان است؛ امّا دلش، دل حيوان است. نه راه راست را مى‌شناسد تا آن را بپويد و نه بيراهه را تا از آن، باز دارد. اين است آن مرده در ميان زندگان.

امیر مؤمنان(علیه‌السلام) در این بخش، بیش از ده ویژگی از ویژگی‌های مرشدان جاهل را به زیبایی بیان نموده است. مصداق کامل این افراد در زمان خود ایشان، خوارج بودند که جنایت‌های فراوانی را بر اساس برداشت غلط از دین و قرآن مرتکب شدند. امروزه نیز، داعشی‌های جنایتکار از مصداق‌های روشن این گروه هستند که کردار خود را بر اساس تفسیر به رأی بر کتاب خدا تحمیل می‌کنند. این انسان‌نماها در کتاب‌هایشان برای آدمکشی‌های خود به آیات قرآن استناد می‌کنند.

بحث فقهی

موضوع: باروری پزشکی (10)

یادآوری

بحث در مسائل باروری پزشکی بود. گفتیم یکی از این مسائل مربوط به جایی است که صاحب رحم، باکره باشد. با توجه به ازاله بکارت در رحم جایگزین آیا رحم زن باکره می‌تواند به عنوان رحم جایگزین استفاده شود یا نه؟

در این باره باید حکم ازاله بکارت بدون ازدواج را مشخص نماییم.

روایات

از جمله روایاتی که در این بحث به ما کمک می‌کند، روایاتی است که ذیل باب «حُكْمِ الْمَرْأَةِ إِذَا اقْتَضَّتْ بِكْراً بِإِصْبَعِهَا‌» آمده است:

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي امْرَأَةٍ اقْتَضَّتْ جَارِيَةً بِيَدِهَا قَالَ عَلَيْهَا مَهْرُهَا وَ تُجْلَدُ ثَمَانِينَ.[3]

روایت صحیحه است. «عبد الله بن سنان» می‌گوید:

امام صادق(علیه‌السلام) درباره زنى كه پرده بکارت دختری را با انگشت خود پاره نموده، فرمود: هم بايد مهر [المثل] کنیز را بپردازد و هم باید هشتاد ضربه تازيانه بخورد.

روایت دوم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُ (عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ فِي حَدِيثٍ أَنَّ امْرَأَةً أَمْسَكَتْ جَارِيَةً ثُمَّ افْتَرَعَتْهَا بِإِصْبَعِهَا وَ رَمَتْهَا بِالْفُجُورِ فَسُئِلَ الْحَسَنُ ع فَقَالَ عَلَى الْمَرْأَةِ الْحَدُّ لِقَذْفِهَا الْجَارِيَةَ وَ عَلَيْهَا الْقِيمَةُ لِافْتِرَاعِهَا إِيَّاهَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع صَدَقْتَ.[4]

در بخشی از این روایت مرفوعه که یکی از ياران يونس آن را نقل کرده، آمده است:

زنی، دختری را نگه‌داشت و با انگشت خود پرده بکارتش را پاره کرد و سپس به او تهمت زنا زد. در این باره از امام حسن(علیه‌السلام) سؤال شد و ایشان فرمود: زن به خاطر تهمت زدن به دختر بايد حدّ بخورد، همچنين به خاطر برداشتن پرده بكارت دختر بايد تاوان آن را بپردازد. امير مومنان(علیه‌السلام) نیز فرمود: درست گفتى.[5]

روایت سوم

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِي امْرَأَةٍ اقْتَضَّتْ جَارِيَةً بِيَدِهَا قَالَ عَلَيْهَا الْمَهْرُ وَ تُضْرَبُ الْحَدَّ.[6]

در این روایت صحیحه که ظاهرا با روایت اول یکی است، «عبدالله بن سنان» می‌گوید:

امام صادق(علیه‌السلام) در باره زنی که پرده بکارت دختری را با انگشت خود پاره نموده، فرمود: هم بايد مهر [المثل] کنیز را بپردازد و هم باید حدّ بخورد.

بنابراین، در حرمت افضای بکارت بدون ازدواج شکی نیست، ولی مسئله این است که مورد روایات جایی است که دختر راضی به این کار نیست و با اکراه، بکارتش زائل شده، اما در بحث ما خود او راضی می‌شود که رحمش را برای باروری اجاره دهد و در نتیجه بکارتش زائل شود، با در نظر گرفتن این تفاوت، آیا چنین کاری برای او جایز است یا خیر؟

به نظر می‌رسد، چون روایات فوق، شامل این مورد نمی‌شود، خود او هم به این عمل اقدام کرده است و غرض عقلایی هم وجود دارد، علی القاعده در فرضی که اصل تلقیح جایز باشد، فی نفسه اشکالی ندارد، مانند جایی که تخمک زن با اسپرم شوهرش در محیط آزمایشگاه بارور شود و سپس در رحم این زن باکره قرار گیرد.

ممکن است گفته شود: هرچند به لحاظ افضای بکارت اشکالی وجود ندارد، اما با در نظر گرفتن عدم جواز بارداری زن مجرد، این کار جایز نیست؛ ولی می‌گوییم: در جواز یا عدم جواز باردار شدن دختر باکره اختلاف نظر است و برخی قائل به جواز هستند، بنابراین، اختلاف مبنایی است.

به هر حال، به نظر ما در فرضی که تلقیح جایز است، مانند تلقیح اسپرم و تخمک زوجین، اجاره رحم زن باکره برای این کار فی نفسه اشکالی ندارد، البته همان طور که آیت الله صافی نیز متذکر شدند، جواز این کار با این قید است که بدانیم رحم همسر مرد، استعداد پرورش جنین را ندارد، نه اینکه مثلا به خاطر حفظ زیبایی اندامش بخواهد چنین کاری کند.

حکم از بین بردن نطفه منعقده در آزمایشگاه

یکی دیگر از مسائل مرتبط با باروری پزشکی این است که معمولا در آزمایشگاه چند اسپرم مرد را با چند تخمک زن تلاقی می‌دهند و از میان جنین‌های تشکیل یافته، بهترین آن را برای کاشت در رحم انتخاب می‌کنند. در این حالت، حکم از بین بردن بقیه جنین‌ها چیست؟ آیا در صورت از بین بردن آنها، به این کار سقط جنین اطلاق می‌گردد یا نه؟

ظاهرا این کار سقط جنین محسوب نمی‌شود، چون در رحم قرار نگرفته است تا بگوییم سقط جنین صورت گرفته است.

حکم تقویت اسپرم یا تخمک

مسئله دیگر در رابطه با باروری پزشکی این است که در برخی موارد، اسپرم مرد ضعیف است و به تنهایی نمی‌تواند عمل تلقیح را انجام دهد، از این رو با اسپرم مرد دیگری تقویت می‌شود و سپس با تخمک همسرش ترکیب می‌گردد. همین مسئله در باره تخمک نیز وجود دارد. آیا چنین کاری جایز است یا خیر؟

در این باره شاید بتوان به این روایات تمسک نمود:

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ اشْتَرَى جَارِيَةً حَامِلًا قَدِ اسْتَبَانَ حَمْلُهَا فَوَطِئَهَا قَالَ بِئْسَ مَا صَنَعَ فَقُلْتُ مَا تَقُولُ فِيهَا قَالَ عَزَلَ عَنْهَا أَمْ لَا؟ قُلْتُ أَجِبْنِي فِي الْوَجْهَيْنِ قَالَ: إِنْ كَانَ عَزَلَ عَنْهَا فَلْيَتَّقِ اللَّهَ وَ لَا يَعُدْ، وَ إِنْ كَانَ لَمْ يَعْزِلْ عَنْهَا فَلَا يَبِيعُ ذَلِكَ الْوَلَدَ، وَ لَا يُوَرِّثُهُ وَ لَكِنْ يُعْتِقُهُ وَ يَجْعَلُ لَهُ شَيْئاً مِنْ مَالِهِ يَعِيشُ بِهِ فَإِنَّهُ قَدْ غَذَّاهُ بِنُطْفَتِهِ.[7]

«اسحاق بن عمار» در این روایت صحیحه می‌گوید:

از امام كاظم(علیه‌السلام) در باره مردى پرسیدم که كنيزى باردار خريدارى كرده است كه بارداری‌اش ظاهر بوده و با وى همبستر شده است؟ فرمود: بد كارى كرده است، گفتم: شما در باره حكمش چه می‌فرمایید؟ فرمود: نطفه را در خارج رحم ريخته يا نه؟ گفتم: حکم هر دو صورت را بيان كنيد، فرمود: اگر نطفه را بيرون ريخته، پس تقوا را رعایت کند و ديگر مرتكب آن عمل نشود، و چنانچه نطفه را بیرون نريخته، پس آن فرزند را نفروشد و ارث وى هم به او نمی‌رسد، ولی او را آزاد كند و سهمى از مالش را براى او قرار دهد كه با آن زندگى كند، زيرا با نطفه خود آن طفل را تقويت كرده است.

روایت دوم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص دَخَلَ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ وَ إِذَا وَلِيدَةٌ عَظِيمَةُ الْبَطْنِ تَخْتَلِفُ فَسَأَلَ عَنْهَا فَقَالَ اشْتَرَيْتُهَا يَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ بِهَا هَذَا الْحَبَلُ قَالَ أَ قَرِبْتَهَا قَالَ نَعَمْ قَالَ أَعْتِقْ مَا فِي بَطْنِهَا قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ بِمَ اسْتَحَقَّ الْعِتْقَ قَالَ لِأَنَّ نُطْفَتَكَ غَذَّتْ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ لَحْمَهُ وَ دَمَهُ.[8]

در این روایت صحیحه از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده که فرمود:

روزى پيامبر خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) به مهمانى يكى از انصار رفت. كنيز بارداری که شکمش بزرگ بود رفت و آمد مى‌كرد. پيامبر در موردش سؤال نمود. گفت: اى پيامبر خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) او را در حال باردارى خريدارى نمودم. فرمود: آيا با او نزديكى نموده‌اى‌؟ گفت: آرى. فرمود: بچّه‌اى را كه در شكم اوست آزاد كن. گفت: اى پيامبر خدا به چه علّتى مستحق آزادى شده است‌؟ فرمود: زيرا نطفه تو، گوش، چشم، گوشت و خون او را تغذيه كرده است.

اینکه از نظر علمی چگونه پس از تشکیل جنین، نطفه مرد باعث تغذیه آن می‌شود، هنوز کشف نشده است و برای ما مشخص نیست؛ ولی به هر حال، چون یکی از مصادیق تلقیح با نطفه اجنبی می‌شود که ما آن را جایز نداستیم، از نظر ما تقویت اسپرم یا تخمک با اسپرم یا تخمک اجنبی جایز نیست. خلاصه این کار با نظام خانواده در تعارض است؛ ولی روی مبنای کسانی که تلقیح با نطفه اجنبی را نیز جایز دانستند، این کار فی نفسه جایز است، هر چند ممکن است از جهت تبعات آن که معلوم نیست پدر یا مادر واقعی او که صاحب نطفه یا تخمک اصلی است، چه کسی هست، مشکل ایجاد شود.

مسئله چهارم

پیش از این سه مسئله از مسائل مربوط به تلقیح مصنوعی در تحریر الوسیلة امام خمینی را خواندیم. ایشان در مسئله چهارم می‌فرماید:

لا يجوز تزويج المولود لو كان أنثى من صاحب الماء، و لا تزويج الولد أمه أو أخته أو غيرهما من المحارم، و بالجملة لا يجوز نكاح كل من لا يجوز نكاحه لو كان التوليد بوجه شرعی.[9]

تزويج مولود ـ اگر دختر باشد ـ به صاحب نطفه و همچنين تزويج پسر با مادر يا خواهر يا غير آنها از محارم [صاحب نطفه] جايز نيست. و خلاصه ازدواج هر كسى كه اگر توليد به وجه شرعى بود نكاحش جايز نبود، جايز نمى‌باشد.

حضرت امام بارداری مصنوعی زن را فقط با نطفه شوهرش جایز دانست و در بحث الحاق نیز در مسئله سوم فرمود: اگر عمل تلقیح به شکل حرام، یعنی با نطفه غیر شوهر انجام شود، فرزند متولد شده به صاحب نطفه ملحق می‌شود نه شوهر زن، چه تلقیح عمدی باشد چه به شبهه.

در این مسئله، حکم ازدواج فرزندی که از این طریق و به صورت حرام متولد شده را با صاحب نطفه بیان نموده است که اگر دختر باشد، با خود صاحب نطفه نمی‌تواند ازدواج کند و اگر پسر باشد با محارم او نمی‌تواند ازدواج کند.

هرچند ایشان حکم ازدواج چنین فرزندی را در صورت دختر بودن با نزدیکان صاحب نطفه مثل پدر، برادر یا پسر او بیان ننمود؛ ولی از قاعده کلی‌ای که در پایان مسئله مطرح نمود، حکم این مورد نیز که عدم جواز است، معلوم می‌شود.

ظاهرا در این مسئله اختلاف نظری نیست، زیرا همان طور که قبلا گفتیم همه فقها در این فرض، پدر بچه متولد شده را صاحب نطفه می‌دانند، از این رو، در بحث ازدواج میان این کودک با کودکی که به صورت طبیعی از همسر صاحب نطفه متولد می‌شود، فرقی نیست، اما آیا در بحث نگاه کردن نیز چنین است؟ پاسخ حضرت امام در مسئله پنجم آمده است.

مسئله پنجم

الأحوط ترك النظر إلى من جاز النظر إليه لو كان المولود بطريق شرعی و إن كان الأشبه الجواز، هذا فيما إذا لم يحصل التلقيح شبهة، و إلا فلا إشكال في الجواز.[10]

احوط ترک نگاه كردن است به كسى كه اگر مولودِ به طريق شرعى بود، نگاه به او جايز بود، اگر چه اشبه جواز آن است. اين در صورتى است كه از تلقيح به شبهه حاصل نشود، وگرنه اشكالى در جواز آن نيست.

طبق مسئله قبلی که نکاح صاحب نطفه با دختری که از طریق تلقیح مصنوعی نطفه او با همسر مردی دیگر متولد شده، جایز نبود، باید نگاه کردن به او جایز باشد، چون از محارمش محسوب می‌شود؛ ولی حضرت امام احتیاط نموده و ترک نگاه را احتیاط مستحب دانسته است. این در فرضی است که تلقیح عمدا و از روی علم صورت بگیرد، ولی اگر تلقیح به شبهه باشد، از نظر ایشان با فرزند واقعی صاحب نطفه فرقی ندارد.

نسبت صاحب رحم با کودک، در رحم اجاره

ای

آخرین مسئله‌ای که در موضوع باروری پزشکی مطرح می‌کنیم این است که اگر بارور کردن تخمک زن با نطفه شوهرش و کاشت آن در رحم زنی دیگر را جایز بدانیم ـ کما اینکه اکثر فقها جایز می‌دانند و ما نیز با این قید که رحم زن استعداد پرورش جنین را نداشت باشد، جایز دانستیم ـ نسبت صاحب رحم با کودک چیست؟

ممکن است کسی بگوید صاحب رحم، مادر نوزاد خواهد بود نه صاحب تخمک، زیرا علاوه بر اینکه از وی متولد شده، نُه ماه نیز در شکم او رشد کرده است و در صورتی که به او چند بار شیر بدهد، مادر رضاعی او هم می‌شود، پس به طریق اولی مادر نوزاد، صاحب رحم است.

ولی به نظر ما قیاس اولویت اینجا صحیح نیست. چون اگر نصی نداشته باشیم، جای احتیاط است. از این رو، مقام معظم رهبری هم احتیاط کردند. احتیاط هم به این است که از یک طرف نباید با او ازدواج کند، از یک طرف هم نمی‌تواند به او نگاه کند.


[5] روایت در اینجا به صورت تقطیع شده آمده است، جریان کامل داستان چنین بوده است که در زمان امير مؤمنان(علیه‌السلام) دو مرد برادر دينى بودند. يكى از آن‌ها از دنيا رفت و به ديگرى وصيت كرد كه از دخترش نگه‌دارى كند. وصى، دختر را نگه‌دارى نمود و مانند فرزندان خود به او لطف و اكرام نمود. سپس براى وصى مسافرتى پيش آمد و از شهر خارج شد و به همسرش در باره دختر توصيه نمود. سفرش طولانى شد به حدى كه زمان بلوغ دختر فرا رسيد. چون دختر زيبا بود همسر مرد ترسيد كه وقتی شوهرش بيايد و دختر را ببيند، فريفته زيبايى او گردد و با او ازدواج كند. از این رو، نقشه کشید و با کمک چند زن دیگر، پرده بكارت دختر را با انگشت خود پاره كرد. هنگامى كه مرد از مسافرت برگشت، دختر را فرا خواند. اما دختر به خاطر بلايى كه برسرش آمده بود از جواب دادن خوددارى كرد. همسرش به او گفت: دختر را واگذار، زيرا به خاطر گناهى كه مرتكب شده است، شرم مى‌كند نزدت بيايد و اینگونه دختر را متهم به زنا كرد. مرد به طرف دختر رفت و او را سرزنش كرد و گفت: واى بر تو! مگر نمى‌دانى چه خوبى‌هايى به تو كردم‌؟ من تو را براى يكى از فرزندان يا برادرانم آماده كرده بودم و اگر تو دختر من بودى مرتكب آن گناه نمى‌شدى‌! دختر سوگند خورد که من گناهى را كه همسرت به من نسبت داده، مرتكب نشده‌ام و سپس برايش تعريف نمود كه همسرش با او چه كرده است. آن مرد دست همسر و دختر را گرفت و برد مقابل امير مؤمنان(علیه‌السلام) نشاند و همه ماجرا را براى ایشان بيان كرد، زن نیز به كردار خود اعتراف نمود. امام علی(علیه‌السلام) به امام حسن(علیه‌السلام) که پيش‌روى پدرش نشسته بود، فرمود: درباره این مسئله داوری کن. فرمود: زن به خاطر تهمت زدن به دختر بايد حدّ بخورد، همچنين به خاطر برداشتن پرده بكارت دختر بايد تاوان آن را بپردازد. امير مومنان(علیه‌السلام) نیز فرمود: درست گفتى.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo