< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

97/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقیآثار زیان‌بار فقر

وَ لَا أَفْتَقِرَنَّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُسْعِي وَ لَا أَطْغَيَنَّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُجْدِي‌.[1]

پیش از این به «جهل و نادانی» و «کفر» به عنوان برخی از آثار زیان‌بار فقر اشاره کردیم، اکنون به پیامد زیان‌بار دیگری می‌پردازیم.

3. ذلت و خواری

از جمله آثار زیان‌بار فقر، ذلت، خواری و از دست دادن عزت نفس است. پیش از اشاره به روایات این موضوع لازم است این نکته تذکر داده شود که آنچه به عنوان آثار فقر شمرده می‌شود بدین معناست که غالباً و نوعاً فقر چنین آثاری دارد.

در روایات متعددی با ادبیات مختلف، خواری و سرشکستگی به عنوان یکی از آثار فقر شمرده شده است. به این روایات از امیر مومنان امام علی(علیه‌السلام) دقت کنید:

القِلَّةُ ذِلَّة[2]

كم داشتن، خوارى است.

این روایت در ضمن نامه بلندی از امام علی(علیه‌السلام) به فرزندشان امام حسن(علیه‌السلام) آمده است.

إنَّ الفَقرَ مَذَلَّةٌ لِلنَّفسِ، مَدهَشَةٌ لِلعَقلِ، جالِبٌ لِلهُموم‌[3]

هر آينه فقر، خوارىِ جان است و مايه سرگشتگىِ عقل و فراهم آورنده اندوه‌

در این روایت سه اثر فقر آمده است: خواری، حیرانی و اندوه

الْفَقِيرُ فِي الْوَطَنِ مُمْتَهَن‌[4]

فقير در وطن، فرومايه است.

در روایت دیگری اشاره می‌کند که فقیر در میان اهل خانواده هم جایگاه پایینی پیدا می‌کند، در كلمات حكيمانه منسوب به امام علی(علیه‌السلام) آمده است:

مَن أثرى كَرُمَ عَلى أهلِهِ، ومَن أملَقَ هانَ عَلى وُلدِهِ.[5]

آن كه توانگر باشد، نزد خاندانش گرامى است؛ و آن كه تنگدست باشد، نزد فرزندانش خوار

خانواده معمولاً به همسر و پدر پولدار احترام می‌گذارند اما فرد فقیر پیش فرزندانش نیز خوار و بی عزت است.

همین معنا در روایت دیگری - كلمات حكيمانه منسوب به امام علی(علیه‌السلام) - نیز آمده است:

إذا أيسَرتَ فَكُلُّ الرِّجالِ رِجالُكَ، وإذا أعسَرتَ أنكَرَكَ أهلُك‌[6]

هر گاه گشاده دست باشى، همه مردان مردانِ تواند؛ و هر گاه به تنگدستى افتى، خانواده‌ات نيز تو را نمى‌شناسند.

بحث فقهی

موضوع: احکام مواقیت (حکم تکلیفی عبور بدون احرام از میقات+)

یادآوری

پیش از این حکم وضعی عبور بدون احرام از میقات با فروعات آن بررسی شد و گفته شد که عبور بدون احرام از میقات یا محاذات میقات جایز نیست و باید فرد به میقات بازگردد و نیت احرام کند، حتی درجایی که در پیش روی وی میقات دیگری هست نیز، احتیاط واجب همین است. اکنون به بررسی حکم تکلیفی این فرع می‌پردازیم.

فرع سوم: حکم وضعی و تکلیفی عبور بدون احرام از میقات و محاذات میقاتحکم تکلیفی

در فرع اول و دوم حکم احرام پس از میقات بررسی شد، در فرع اول فتوا به ممنوعیت عبور بدون احرام از میقات داده شد و در فرع دوم احتیاط واجب در ممنوعیت عبور بدون احرام از محاذات میقات دانسته شد.

در فرع سوم ابتدا سخن از حکم وضعی عبور بدون احرام بود؛ اگر کسی بدون احرام از میقات یا محاذات آن عبور کند چه باید بکند؟ نظر امام خمینی(قدّس‌سرّه) این بود که چه در پیش روی او میقات دیگری باشد یا نباشد، حکم وی وجوب بازگشت به میقات یا محاذات میقات است؛ البته در یکی فتوا داده‌اند و در یکی احتیاط واجب. در مقابل این نظر، برخی از فقهاء تفصیل قائل شده و معتقدند اگر میقاتی در پیش رو ندارد باید برگردد اما اگر میقات دیگری در پیش روی وی هست باید از همان میقات دوم محرم شود و دیگر از آن بدون احرام عبور نکند.

اکنون سخن از حکم تکلیفی است که آیا این عبور وی از میقات، گناه محسوب می‌شود یا نه؟ آنجا که در پیش روی وی میقات دیگری وجود دارد، آیا با عبور بدون احرام از میقات اول مرتکب گناه شده است؟

در جلسه قبل گذشت که برخی مانند آیت الله سید ابو الحسن اصفهانی اصل عبور بدون احرام از میقات را در جایی که میقات دیگری پیش رو وجود دارد، ممنوع نمی‌دانند و در نتیجه چنین فردی مرتکب فعل حرامی نشده است، از نظر ایشان قطعاً وی گناهی مرتکب نشده است. برخی دیگر از فقها مانند صاحب عروة الوثقی تصریح کردند که با چنین عبوری قطعاً فرد مرتکب گناه شده است. برخی نیز مانند امام خمینی(قدّس‌سرّه) احتیاط واجب کرده‌اند که بدین معناست که در هر دو حکم وضعی و تکلیفی احتیاط واجب کرده‌اند.

آیت الله حکیم صاحب مستمسک نظر متفاوتی را در اینجا بیان کرده‌اند، ایشان معتقد است وجوب احرام از میقات، وجوب مولوی نیست بلکه وجوب ارشادی است؛ توضیح آن که وجوب احرام از میقات، ارشاد به شرطیت احرام از میقات برای صحت احرام است. در واقع شرط صحت عمره و حج، احرام از میقات است. پس با ترک شرط، مشروط هم منتفی می‌شود و عمره و حج دیگر صحیح نخواهد بود. همه مواردی که در مقام بیان ماهیات عرفیه وارد شده‌اند چه رسد به مخترعات شرعیه، ارشادی هستند. مثلاً وقتی شارع امر می‌کند که در نماز طمأنینه داشته باشد این امری ارشادی است که با فقدان آن نماز صحیح نیست نه این که طمأنینه شرعاً واجب است. در اینجا هم احرام از میقات شرط صحت مناسک است و با فقدان این شرط مناسک مورد نظر فرد – حج یا عمره – به شکل صحیح انجام نشده است و وی گناهی مرتکب نشده است. البته شاید از آن جهت که وی عمداً ترک احرام کرده است به جهت حرمت تشریعی، گناهی برای وی تصویر شود اما ظاهراً مراد فقهاء گناهی است که از جهت حرمت ذاتی رخ بدهد.

قد اشتهر ذلك في كلماتهم. و قد أشرنا إلى أن الأمر بالإحرام من الميقات ليس مولوياً بل إرشادي الى الشرطية، كما في جميع الأوامر الواردة في مقام بيان الماهيات العرفية، فضلا عن المخترعات الشرعية، و عليه عمل الفقهاء في جميع أبواب العبادات و المعاملات. فإذا أمر الشارع بالاطمئنان حال الصلاة كان المراد به الإرشاد إلى شرطية الاطمئنان في الصلاة، لا وجوب الاطمئنان وجوباً مولوياً، بحيث يكون تركه موجباً للإثم مع صحة الصلاة. و كذلك في المقام، فان الظاهر أن الأمر بالإحرام من الميقات إرشادي إلى شرطية الإحرام من الميقات في صحة النسك- حجاً أو عمرة- فلا تكون مخالفته مستوجبة للإثم. اللهم إلا أن يكون مراده الإثم من جهة الحرمة التشريعية، لكون المفروض كونه عامداً. لكن الظاهر إرادة الحرمة الذاتية، كما يفهم مما يأتي في المسألة الآتية.[7]

به این فرمایش جناب حکیم اشکال وارد است زیرا احرام صرفاً برای انجام مناسک حج یا عمره واجب نیست بلکه هرکس بخواهد وارد مکه بشود هر چند برای کارهای اداری تجاری خود مثلاً، لازم است از میقات محرم شود و عمره بگذارد سپس به کار خود بپردازد. این نشان می‌دهد وجوب احرام از میقات ارشادی نیست بلکه مولوی است و تجاوز از میقات بدون احرام حرمت ذاتی دارد.

فرع چهارم: عبور از میقات بدون قصد مناسک یا ورود به مکه

چهارمین فرعی که امام خمینی(قدّس‌سرّه) در اینجا مطرح کرده‌اند این است که اگر فردی نه قصد انجام مناسک داشته باشد و نه قصد ورود به شهر مکه بلکه بیرون از مکه و البته داخل در محدوده حرم، کار یا فعالیتی(باغی، مزرعه‌ای، کارخانه‌ای) داشته باشد، احرام بستن بر وی واجب نیست:

أما إذا لم يرد النسك و لا دخول مكة بأن كان له شغل خارج مكة و إن كان في الحرم فلا يجب الإحرام‌[8]

دلیل این فتوا را اجماع ذکر کرده‌اند چنانچه صاحب مدارک ادعای اجماع کرده است به همراه دلیل نقلی که نشان می‌دهد پیامبر(صلّ‌الله‌علیه‌وآله) دوباری که برای عزیمت به بدر آمدند از میقات ذی الحلیفه عبور کردند اما احرام نبستند:

و قد أجمع العلماء على أن من مرّ على الميقات و هو لا يريد دخول مكة بل يريد حاجة فيما سواها لا يلزمه الإحرام، للأصل، و لأن النبي(صلّ‌الله‌علیه‌وآله) أتى بدرا مرتين و مرّ على ذي الحليفة و هو محلّ[9]

از نظر ما اولاً این اجماع ثابت نیست و دلیلی بر آن وجود ندارد؛ ثانیاً روایات معتبری وجود دارد که از آن لزوم احرام بستن هر کسی که قصد ورود به محدوده حرم را دارد، فهمیده می‌شود. صاحب وسائل بابی را برای این روایات قرار داده است، به این روایات دقت کنید:

روایت اول:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْر عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) يَدْخُلُ الْحَرَمَ أَحَدٌ إِلَّا مُحْرِماً قَالَ لَا إِلَّا مَرِيضٌ أَوْ مَبْطُونٌ.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ مِثْلَه‌[10]

از امام صادق(علیه‌السلام) سوال می‌شود آیا جز به حالت احرام می‌توان وارد محدوده حرم شد؟ پاسخ امام منفی است مگر کسانی که مریض هستند.

این روایت را شیخ طوسی در تهذیبین[11] [12] با دو سند نقل کرده است که هر دو سند صحیح و معتبر است.

روایت دوم این باب نیز مشابه همین مضمون است:

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع هَلْ يَدْخُلُ الرَّجُلُ الْحَرَمَ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَرِيضاً أَوْ بِهِ بَطَن‌[13]

مجموع این روایات دلالت می‌کند که برای ورود به حرم لازم است که فرد محرم شود.

در اینجا اشکالی رخ می‌دهد و آن این که در دو روایت بالا موضوع مورد سوال، ورود به حرم است اما دو روایت دیگر نیز وجود دارد که موضوع مورد سوال آن‌ها ورود به مکه است.

روایت اول:

بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) عَنْ رَجُلٍ بِهِ بَطَنٌ وَ وَجَعٌ شَدِيدٌ يَدْخُلُ مَكَّةَ حَلَالًا قَالَ لَا يَدْخُلْهَا إِلَّا مُحْرِماً الْحَدِيث.[14]

أَقُولُ: حَمَلَهُ الشَّيْخُ عَلَى الِاسْتِحْبَابِ لِمَا مَضَى وَ يَأْتِي

این روایت را شیخ طوسی در تهذیبین[15] [16] با دو سند نقل کرده است که هر دو سند صحیح و معتبر است.

روایت دوم:

بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع هَلْ يَدْخُلُ الرَّجُلُ مَكَّةَ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ قَالَ لَا إِلَّا مَرِيضاً أَوْ مَنْ بِهِ بَطَن

‌ وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ مِثْلَه‌

این روایت را شیخ طوسی در تهذیب[17] و شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه[18] با سندی صحیح نقل نموده‌اند.

ظاهر این 4 روایت سه محتوا را می‌رساند:

    1. ورود بدون احرام به حرم ممنوع است مگر برای بیماران

    2. ورود بدون احرام به مکه ممنوع است مگر برای بیماران

    3. ورود بدون احرام به مکه ممنوع است حتی برای بیماران

شیخ طوسی برای جمع بین این اخبار گزینه سوم را حمل بر استحباب و فضیلت می‌کند، به تعبیر دیگر مستحب آن است که حتی بیماران نیز بدون احرام وارد مکه نشوند.

برخی از فقهاء برای جمع بین این اخبار گفته‌اند مراد از «حرم» در این روایات همان «مکه» است، پس گزینه اول و دوم یکی خواهد بود.

از جمله این فقهاء آیت الله خویی است که معتقد است هیچ تردیدی نداریم که برای کسی که قصد مناسک و ورود به مکه را ندارد احرام لازم نیست ولو در داخل محدوده حرم کاری داشته باشد. حتی احتمال هم داده نمی‌شود که احرام بنفسه واجب باشد حتی بر چنین فردی. در مقابل مستفاد از روایات آن است که انجام مناسک بر کسی که قصد ورود به مکه را دارد لازم است. نتیجه این که با توجه به این قرائن، دو روایتی که درباره ورود به حرم بود، حمل بر ورود به مکه می‌شود. نکته دیگری نیز این حمل را تأیید می‌کند و آن روایاتی است که درباره مزیت، حرمت و تقدس شهر مکه وارد شده است مانند جملاتی که از پیامبر(صلّ‌الله‌علیه‌وآله) در روز فتح مکه گزارش شده است.

ثمّ إنّ ظاهر بعض الرّوايات المعتبرة عدم جواز دخول الحرم إلّا محرماً فضلًا عن دخول مكّة كما صرّح بذلك صاحب الوسائل في الباب الخمسين من الإحرام، و لكن لا ريب في عدم وجوب الإحرام على من لم يرد النسك بل أراد حاجة في خارج مكّة و لم يرد الدخول إليها، و لا نحتمل وجوب الإحرام بنفسه على من دخل الحرم و لم يرد دخول مكّة و لا النسك فيها، بل المستفاد من الرّوايات أن من يريد الدخول إلى مكّة يجب عليه أن يحرم للحج أو العمرة، فيمكن حمل تلك الرّوايات على داخل الحرم لإرادة دخول مكّة. مضافاً إلى أنّ المستفاد من بعض النصوص أنّ مكّة بخصوصها لها مزية و قدسية و حرمة لا يجوز الدخول إليها إلّا ملبياً للحج أو العمرة، كما في صحيحة معاوية بن عمار «قال رسول اللّٰه(صلّ‌الله‌علیه‌وآله) يوم فتح مكّة: إنّ اللّٰه حرّم مكّة يوم خلق السماوات و الأرض، و هي حرام إلى أن تقوم الساعة لم تحل لأحد قبلي و لا تحل لأحد بعدي، و لم تحل لي إلّا ساعة من نهار» بناءً على أنّ المراد من تحريمها عدم جواز الدخول إليها إلّا بإحرام.[19]

این استدلال‌ها نشان می‌دهد آنچه امام(قدّس‌سرّه) در مسأله فرمودند قابل قبول است که برای کسی که قصد ورود به مکه را ندارد اما برای کاری وارد حرم می‌شود، احرام واجب نیست.

حکم تأخیر از میقات و عدم امکان بازگشت به آن

در فروع قبل درباره عبور بدون احرام از میقات و صور مختلف آن مطالب متعددی گذشت. اکنون سخن درباره جایی است که سه خصوصیت دارد: 1. فرد عمداً در میقات احرام نمی‌بندد؛ 2. امکان بازگشت به میقات برایش وجود ندارد به دلیل ضیق وقت یا عذر دیگر؛ 3. در پیش روی وی میقات دیگری وجود ندارد. امام خمینی(قدّس‌سرّه) معتقد است در این صورت هم احرام هم حج وی باطل است و اگر تا سال آینده مستطیع باشد باید سال بعد برای انجام حج اقدام کند. اگر سال آینده مستطیع نباشد حج بر گردن وی واجب نخواهد بود اگرچه به جهت ترک احرام عمدی گناهکار است.

لو أخر الإحرام من الميقات عالما عامدا و لم يتمكن من العود إليه لضيق الوقت‌أو لعذر آخر و لم يكن أمامه ميقات آخر بطل إحرامه و حجه، و وجب عليه الإتيان في السنة الآتية إذا كان مستطيعا، و أما إذا لم يكن مستطيعا فلا يجب و إن أثم بترك الإحرام‌[20]

آنچه امام خمینی(قدّس‌سرّه) بدان فتوا داده است نظر مشهور فقها است، چنانچه شیخ در النهایة[21] ، ابن ادریس در السرائر[22] و محقق حلی در الشرایع[23] همین را فتوا داده‌اند.

در مقابل مشهور فقهاء، برخی حکم به صحت احرام و حج او کرده‌اند مانند محقق اردبیلی در مجمع الفائدة و آیت الله خویی. امروز به فرمایش محقق اردبیلی اشاره می‌کنیم و بقیه بحث برای جلسه بعد ان شاءالله.

محقق اردبیلی پس از بیان نظر خود و شمردن مویداتی برای آن به روایت صحیحه حلبی استناد می‌کند. در این روایت سخن از کسی است که احرام از میقات را ترک کرده است، امام(علیه‌السلام) حکم وی را رجوع به میقات و در صورت ممکن نبودن رجوع به میقات، خروج از حرم و در صورت ممکن نبودن، احرام از مکانی که قرار دارد بیان کرده‌اند. در اینجا روشن است که تعبیر «من ترک الاحرام» شامل همه کسانی که عمداً یا سهواً یا جهلاً احرام نبسته‌اند می‌شود. به تعبیر دیگر عموماتی که درباره لزوم احرام از میقات وجود دارد با این روایت تخصیص می‌خورد.[24]

ابتدا روایت مورد بحث را مرور می‌کنیم:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) عَنْ رَجُلٍ تَرَكَ الْإِحْرَامَ حَتَّى دَخَلَ الْحَرَمَ فَقَالَ يَرْجِعُ إِلَى مِيقَاتِ أَهْلِ بِلَادِهِ الَّذِي يُحْرِمُونَ مِنْهُ فَيُحْرِمُ فَإِنْ خَشِيَ أَنْ يَفُوتَهُ الْحَجُّ فَلْيُحْرِمْ مِنْ مَكَانِهِ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ فَلْيَخْرُج‌[25]

این روایت را شیخ طوسی در تهذیب[26] با سندی صحیح گزارش نموده است.

برخی خواسته‌اند اینگونه پاسخ دهند که این روایت مقید است به جایی که ترس از فوت حج باشد «فَإِنْ خَشِيَ أَنْ يَفُوتَهُ الْحَجُّ» و روایات لزوم احرام از میقات مطلق؛ پس این روایت روایات دیگر را تقیید می‌زند. اما پاسخ آیت الله سبحانی از این روایت جالب توجه تر است. ایشان می‌گوید کلینی نیز همین محتوا را در کتاب خود گزارش کرده است با تعابیری بسیار نزدیک به همین روایت، حتی سه حلقه آخر سند نیز مانند هم است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنِ الْحَلَبِيِّ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ أَنْ يُحْرِمَ حَتّى‌ دَخَلَ الْحَرَمَ؟ قَالَ: «قَالَ أَبِي: يَخْرُجُ إِلى‌ مِيقَاتِ أَهْلِ أَرْضِهِ، فَإِنْ خَشِيَ أَنْ يَفُوتَهُ الْحَجُّ، أَحْرَمَ مِنْ مَكَانِهِ؛ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يَخْرُجَ مِنْ الْحَرَمِ، فَلْيَخْرُجْ، ثُمَّ لْيُحْرِمْ».

این شواهد نشان می‌دهد این دو، یک روایت هستند که در یکی تعبیر «تَرَكَ» و در دیگری تعبیر «نَسِيَ» آمده است. پس روایت به مورد نسیان مربوط می‌شود که در آینده بدان خواهیم پرداخت، نه ترک تعمدی.

ان شاءالله ادامه این فرع را در جلسه بعد پی می‌گیریم.

غفر الله لنا و لکم ان شاء الله.

 


[6] شرح نهج البلاغة، لابن أبي الحديد (656)، ج‌20، ص308، ح529.
[12] الإستبصار، الشیخ الطوسی (460 ق)، ج2، ص235.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo