< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

97/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقیآثار زیان‌بار فقر

وَ لَا أَفْتَقِرَنَّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُسْعِي وَ لَا أَطْغَيَنَّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُجْدِي‌.[1]

پیش از این به «جهل و نادانی» به عنوان یکی از آثار زیان‌بار فقر اشاره کردیم، اکنون به پیامد زیان‌بار دیگری می‌پردازیم.

2. کفر

از دیگر آثار و پیامدهای فقر باید به مسأله مهم کفر اشاره کرد. در روایات متعددی کفر و به تعبیری سست اعتقادی را از آثار مشکلات و نابسامانی‌های اقتصادی برشمرده‌اند. این مسأله نشان می‌دهد از فرد فقیر یا جامعه فقیر نمی‌توان توقع تدیّن و مسلمانی داشت.

این روایت از پیامبر مکرم(صلّ‌الله‌علیه‌وآله) در لسان همه مشهور شده است که:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) ، قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلّ‌الله‌علیه‌وآله) : كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً...»[2]

فقر، انسان را در آستانه كفر قرار مى‌دهد.

در رووایت دیگری این نکته آمده است که فقر و مشکلات اقتصادی آن قدر در بروز مشکلات اعتقادی و فرهنگی تأثیرگذار است که اگر لطف و مرحمت الهی نبود فقراء به وادی کفر کشانده می‌شدند:

لَولا رَحمَةُ رَبّي عَلى‌ فُقَراءِ امَّتي، كادَ الفَقرُ يَكونُ كُفرا[3]

اگر پروردگار من به تهى‌دستان امّتم مهر نمى‌ورزيد، نادارى، آنان را در آستانه كفر قرار مى‌داد.

در این روایت ابتدا پیامبر مکرم(صلّ‌الله‌علیه‌وآله) به جریان مکالمه خداوند با حضرت ابراهیم اشاره می‌کند که در آن حضرت ابراهیم فقر را از آتش نمرود سخت‌تر و خدای متعال آن را سخت‌ترین مشکل آسمان و زمین عنوان می‌کند.

در روایت دیگری ، ترس مومن از فقر را به جهت تأثیرگذاری فقر بر دین وی می‌داند:

إنَّما يَخشَى المُؤمِنُ الفَقرَ مَخافَةَ الآفاتِ عَلى‌ دينِهِ.[4]

جز اين نيست كه بيم مؤمن از نادارى، از آن روست كه دينش آفت مى‌پذيرد.

در روایت دیگری پیامبر مکرم(صلّ‌الله‌علیه‌وآله) در آخرین خطابه‌ای که بر منبر خواندند توصیه‌های راهبردی مهمی را به حاکم و والی پس از خود می‌کنند که در واقع راهنمای همه حاکمان جوامع اسلامی است. ایشان نسبت به «مهربانی با همه اقشار جامعه»، «تکریم سالخوردگان»، «مراعات طبقه فرودست»، «تجلیل نخبگان و دانشمندان»، «حفظ عزت‌مندی جامعه» و «پیشگیری از فقر» تأکید کرده و عقب ماندگی اقتصادی جامعه را نوعی زمینه سازی برای کفر بیان می‌کنند:

أُذَكِّرُ اللَّهَ الْوَالِيَ مِنْ بَعْدِي عَلى‌ أُمَّتِي إِلَّا يَرْحَمَ عَلى‌ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ، فَأَجَلَّ كَبِيرَهُمْ، و رَحِمَ ضَعِيفَهُمْ، و و قَّرَ عَالِمَهُمْ، و لَمْ يُضِر بِهِمْ؛ فَيُذِلَّهُمْ، و لَمْ يُفْقِرْهُمْ؛ فَيُكْفِرَهُم‌[5]

آن كس را كه پس از من بر امّتم حكمرانى يابد، به ياد خدا سفارش مى‌كنم كه حتماً بر جماعت مسلمانان، مهر ورزد، بزرگْ‌سالانشان را گرامى شمارد، بر ناتوانانشان رحمت آورد، دانشمندانشان را بزرگ دارد و به آنان زيان نرساند، كه خوارشان مى‌سازد و به نادارى دچارشان نكند، كه كافرشان مى‌كند.

در دیوان منسوب به امیر المؤمنین(علیه‌السلام) آمده است:

بَلَوتُ صُروفَ الدَّهرِ سِتّينَ حِجَّةً    وجَرَّبتُ حالَيهِ مِنَ العُسرِ وَاليُسر

فَلَم أرَ بَعدَ الدّينِ خَيرا مِنَ الغِنى    و لَم أرَ بَعدَ الكُفرِ شَرّا مِنَ الفَقرِ[6]

شصت سال، دگرگونى‌هاى روزگار را آزمودم و هم حالت تنگنايش را تجربه كردم و هم حال آسانى‌اش را

پس چيزى را ماوراى دين، بهتر از توانگرى نيافتم و چيزى را ماوراى كفر، بدتر از فقر نديدم‌

به تعبیر دیگر «رفاه اقتصادی» بالاترین خیر پس از «دین‌داری» است چنانچه «فقر و تنگدستی» بالاترین شر پس از «کفر» است.

 

بحث فقهی

موضوع: احکام مواقیت (ممنوعیت عبور بدون احرام از محاذات میقات+ حکم وضعی آن)

یادآوری

در جلسه قبل، پس از اتمام بحث از «احرام پیش از میقات به جهت درک عمره رجبیه» موضوع «احرام پس از میقات» مورد بررسی قرار گرفت و اولین فرع آن نیز با عنوان «عبور اختیاریِ بدون احرام از میقات» و ادله روایی آن بیان شد و نتیجه آن شد که هم‌نظر با امام خمینی(قدّس‌سرّه) به ممنوعیت عبور اختیاریِ بدون احرام از مواقیت حکم کنیم. اکنون فروع بعدی بررسی می‌شود.

فرع دوم: ممنوعیت عبور بدون احرام از محاذات میقات

فرع دومی که امام خمینی(قدّس‌سرّه) در ذیل مسأله احرام پس از میقات مطرح کرده‌اند درباره عبور از محاذات میقات است:

بل الأحوط عدم التجاوز عن محاذاة الميقات أيضا و إن كان أمامه ميقات آخر، فلو لم يحرم منه وجب العود إليه، بل الأحوط العود و إن كان أمامه ميقات آخر[7] .

از نظر ایشان عبور بدون احرام از محاذات میقات نیز مجاز نیست بنابر احتیاط واجب، هرچند میقات دیگری در پیش رو داشته باشد؛ مثلاً قصد دارد بدون احرام از محاذات مشجد شجره عبور کرده و در میقات جحفه محرم شود، از نظر امام خمینی(قدّس‌سرّه) این کار مجاز نیست اما این مسأله بین فقهاء اختلافی است که به برخی از اختلاف فتاوای موجود اشاره می‌کنیم.

مرحوم آیت الله سید ابو الحسن اصفهانی در حاشیه خود بر عروة الوثقی معتقد است عبور از محاذات یک میقات، اگر پیش روی فرد میقات دیگری باشد و وی قصد کرده باشد از آن میقات نزدیک‌تر محرم شود، مجاز است؛ چرا که ادله روایی عبور از هر کدام از مواقیت را برای صحت احرام کافی می‌داند:

و إن كان الأقوى جواز المجاوزة عنها إذا كان أمامه ميقات آخر أو محاذاة اخرى. [8]

مرحوم آقا ضیاء نیز همین استدلال را بیان می‌کند و معتقد است حداکثر می‌توانیم برای عبور بدون احرام از محاذات میقات اول، وی را گناهکار بدانیم اما ضرری به صحت احرام وی در میقات بعد وارد نمی‌شود:

لا بأس بتركه إذا كان يريد العبور من الميقات الأقرب للنصّ الوارد على كفاية كلّ ميقات لمن يعبر عنه و إن كان عابراً عن محاذاة ميقات آخر غاية الأمر إنّما أثم في تركه الإحرام منه اختياراً بل هو الشأن فيما لو عبر عن الميقات و وصل إلى ميقات آخر في طريقه فإنّ مقتضى إطلاق بعض الصحاح كفاية الإحرام منه و إن عصى في مروره من الميقات الأوّل بلا إحرام.[9]

مرحوم آیت الله خوانساری که در افتاء بسیار اهل احتیاط است، در اینجا مانند مرحوم آقا سید ابو الحسن اصفهانی حکم کرده است:

و إن كان الأقوى جواز المجاوزة إذا كان واصلًا إلى ميقات آخر أو محاذاة اخرى.[10]

آیت الله خویی در اینجا فتوای متفاوتی داده‌اند و معتقدند عبور بدون احرام از محاذات میقات به قصد احرام در میقات پیش رو، اشکالی نداشته و ممنوع نیست مگر در خصوص مسجد شجره که با توجه به نص موجود، عبور بدون احرام از آن مسجد ممنوع است:

لا بأس بتركه إلّا في مورد النصّ و هو مسجد الشجرة في صورة خاصّة[11] .

مستند آیت الله خویی دو روایتی است که مضمون آن درباره کسی است که از مدینه قصد حج کرده است اما می‌خواهد از مسیری غیر از مسیر مسجد شجره به سمت مکه برود. امام(علیه‌السلام) وظیفه او را احرام از شش میل بیرون مدینه – که محاذات مسجد شجره می‌شود – می‌دانند.

روایت اول:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْن‌ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) قَالَ: مَنْ أَقَامَ بِالْمَدِينَةِ شَهْراً وَ هُوَ يُرِيدُ الْحَجَّ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَخْرُجَ فِي غَيْرِ طَرِيقِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ- الَّذِي يَأْخُذُونَهُ فَلْيَكُنْ إِحْرَامُهُ مِنْ مَسِيرَةِ سِتَّةِ أَمْيَالٍ فَيَكُونُ حِذَاءَ الشَّجَرَةِ مِنَ الْبَيْدَاءِ.

وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ مِثْلَهُ إِلَى قَوْلِهِ سِتَّةِ أَمْيَالٍ إِلَّا أَنَّهُ تَرَكَ لَفْظَ غَيْرِ[12] .

این روایت را کلینی در کافی[13] و شیخ طوسی در تهذیب[14] با اسنادی صحیح روایت کرده‌اند.

روایت دوم نیز سنداً و مضموناً بسیار به روایت اول نزدیک است و چه بسا این دو، یک روایت باشند:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) قَالَ: مَنْ أَقَامَ بِالْمَدِينَةِ وَ هُوَ يُرِيدُ الْحَجَّ شَهْراً أَوْ نَحْوَهُ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَخْرُجَ فِي غَيْرِ طَرِيقِ الْمَدِينَةِ- فَإِذَا كَانَ حِذَاءَ الشَّجَرَةِ وَ الْبَيْدَاءِ- مَسِيرَةَ سِتَّةِ أَمْيَالٍ فَلْيُحْرِمْ مِنْهَا.[15]

این روایت را شیخ صدوق با سندی صحیح در کتاب خود[16] نقل کرده است.

در این دو روایت از تعبیر «فَلْيَكُنْ» و «فَلْيُحْرِمْ» استفاده شده است که نشان می‌دهد لسان این روایت، لسان وجوب و الزام است اما مثل امام خمینی(قدّس‌سرّه)، صاحب عروة الوثقی و... امر به وجوب نکرده‌اند بلکه احتیاط واجب دانسته‌اند و بالاتر آنکه گروهی از فقهاء اساساً محرم شدن از میقات دیگر را اشکال نمی‌کنند!

مرحوم حکیم همین اشکال را در مستمسک العروة الوثقی مطرح می‌کند که لسان روایات درباره عبور از میقات و عبور از محاذات میقات یکی است و هر دو ظهور در وجوب و الزام دارد اما صاحب عروة الوثقی در عبور از میقات فتوا داده و به ظهور روایت در وجوب معتقد است و در محاذات میقات فتوا نداده و از باب احتیاط حکم کرده است، چه تفاوتی بین این دو وجود دارد؟

لأن قوله(علیه‌السلام) في صحيح ابن سنان المتقدم: «فليكن إحرامه» ‌ظاهر في الوجوب. و كذا ‌قوله(علیه‌السلام) في الصحيح الآخر: «فليحرم منها ..» فيكون ترك الإحرام حراماً. و لا يتضح الفرق بين المحاذاة و بين نفس الميقات، فان لسان الأدلة في الجميع على نحو واحد. فتوقف المصنف (ره) في المحاذاة غير ظاهر.[17]

آیت الله خویی معتقد است در خصوص محاذات مسجد شجره می‌توان به پشتوانه دو نص موجود به وجوب و الزام حکم کرد، اما نسبت به محاذات میقات‌های دیگر، دلیلی برای چنین وجوب و الزامی وجود ندارد و حداکثر می‌توان به جواز احرام از محاذات میقات‌های دیگر حکم کرد نه الزام و وجوب. به همین جهت است که برخی از فقهاء مانند صاحب عروة الوثقی و... احتیاط کرده‌اند چرا که جواز احرام از محاذات هر میقاتی مورد اتفاق اصحاب است:

و لا يخفى أنّ الإحرام من محاذي مسجد الشجرة في صورة خاصّة مذكورة في النص‌ ممّا يمكن الالتزام بوجوبه، لظهور قوله في صحيح ابن سنان «فليحرم منها» في الوجوب، و أمّا بالنسبة إلى محاذاة سائر المواقيت فلا نلتزم بالوجوب لقصور النص و أقصى ما يمكن الالتزام به في محاذاة سائر المواقيت إنما هو الجواز، لأنه القدر المتيقن من اتفاق الأصحاب على الإحرام من المحاذي، فاحتياط المصنف بالنسبة إلى المحاذاة في محلّه بعد الفراغ عن جواز الإحرام من المحاذي.[18]

آیت الله سبحانی بر خلاف فقهای دیگر از این دو روایت هیچ گونه اختصاصی نسبت به مسجد شجره استفاده نمی‌کند بلکه معتقد است آنچه از این روایات متبادر است عدم اختصاص به مسجد شجره است:

و احتمال كونه من مختصات مسجد الشجرة خلاف المتبادر[19]

البته ایشان ادعای خود مبنی بر تبادر را توضیح بیشتری نداده‌اند و از نظر ما این ادعای ایشان قابل قبول نیست.

فرع سوم: حکم وضعی و تکلیفی عبور بدون احرام از میقات و محاذات میقات

در فرع اول و دوم حکم احرام پس از میقات بررسی شد، در فرع اول فتوا به ممنوعیت عبور بدون احرام از میقات داده شد و در فرع دوم احتیاط واجب در ممنوعیت عبور بدون احرام از محاذات میقات دانسته شد.

حکم وضعی

در فرع سوم ابتدا سخن از حکم وضعی عبور بدون احرام است؛ اگر کسی بدون احرام از میقات یا محاذات آن عبور کند چه باید بکند؟

نظر امام خمینی(قدّس‌سرّه) این بود که:

فلو لم يحرم منه وجب العود إليه، بل الأحوط العود و إن كان أمامه ميقات آخر[20]

چه در پیش روی او میقات دیگری باشد یا نباشد، حکم وی وجوب بازگشت به میقات یا محاذات میقات است؛ البته در یکی فتوا داده‌اند و در یکی احتیاط واجب.

در مقابل این نظر، برخی از فقهاء تفصیل قائل شده و معتقدند اگر میقاتی در پیش رو ندارد باید برگردد اما اگر میقات دیگری در پیش روی وی هست بایداز همان میقات دوم محرم شود و دیگر از آن بدون احرام عبور نکندو البته در این که آیا این کار وی گناه محسوب می‌شود یا نه، نظرات متفاوتی دادند.

صاحب عروة الوثقی از جمله فقهایی است که به تفصیل بین این دو حالت حکم کرده است:

فلو لم يحرم‌ منها وجب العود إليها مع الإمكان إلّا إذا كان أمامه ميقات آخر فإنّه يجزيه الإحرام منها، إن أثم بترك الإحرام من الميقات الأوّل، و الأحوط العود إليها مع الإمكان مطلقاً، و إن كان أمامه ميقات آخر[21]

از نظر ایشان اگر میقاتی در پیش روی وی باشد لازم نیست به میقات اول برگردد بلکه احتیاط مستحب را در برگشت می‌داند.

این نکته روشن است که با وجود نهی امام(علیه‌السلام) از عبور بدون احرام از میقات، مقتضای قاعده بازگشت به میقات است و احرام مجزی نخواهد بود مگر در صورت بازگشت به میقات. علاوه بر مقتضای قاعده، روایاتی نیز در خصوص این مسأله وجود دارد که بدان اشاره می‌شود:

روایت اول:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ أَنْ يُحْرِمَ حَتَّى دَخَلَ الْحَرَمَ قَالَ قَالَ أَبِي يَخْرُجُ إِلَى مِيقَاتِ أَهْلِ أَرْضِهِ فَإِنْ خَشِيَ أَنْ يَفُوتَهُ الْحَجُّ أَحْرَمَ مِنْ مَكَانِهِ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ فَلْيَخْرُجْ ثُمَّ لْيُحْرِمْ.[22]

این روایت را کلینی در کافی[23] با سندی صحیح نقل نموده است و شیخ طوسی[24] نیز در تهذیب با سند خود از کلینی نقل کرده است.

این روایت تصریح دارد که اگر مانعی مانند فوت وقت وجود نداشته باشد، تکلیف آن است که به میقات بازگردد آن هم نه هر میقاتی بلکه میقات سرزمین خودش.

روایت دوم:

روایت دیگری مشابه روایت اول با اندک تغییری نقل شده است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) عَنْ رَجُلٍ تَرَكَ الْإِحْرَامَ حَتَّى دَخَلَ الْحَرَمَ فَقَالَ يَرْجِعُ إِلَى مِيقَاتِ أَهْلِ بِلَادِهِ الَّذِي يُحْرِمُونَ مِنْهُ فَيُحْرِمُ فَإِنْ خَشِيَ أَنْ يَفُوتَهُ الْحَجُّ فَلْيُحْرِمْ مِنْ مَكَانِهِ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ فَلْيَخْرُجْ.[25]

این روایت را شیخ طوسی با سندی صحیح در تهذیب[26] نقل نموده است. تفاوت روایت اول و دوم در این است که در اولی تعبیر نسیان احرام آمده است و در دومی ترک احرام که ظاهرا مقصود از ترک احرام نیز همان نسیان باشد.

روایت سوم:

در این روایت از امام(علیه‌السلام) درباره زن حائضی سوال می‌شود که حین حضور در میقات به دلیل تردید در وظیفه او – که آیا باید در حال حیض نیت احرام بکند یا نه – نیت احرام نکرده و اکنون در محدوده حرم داخل شده است، وظیفه او اکنون چیست؟ امام(علیه‌السلام) پاسخ می‌دهند اگر وقت از دست نمی‌رود به میقات برگردد و محرم شود و اگر وقت اجازه نمی‌دهد تا آنجا که ممکن است به سمت میقات برگردد.

عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) عَنِ امْرَأَةٍ كَانَتْ مَعَ قَوْمٍ فَطَمِثَتْ فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِمْ فَسَأَلَتْهُمْ فَقَالُوا مَا نَدْرِي أَ عَلَيْكِ إِحْرَامٌ أَمْ لَا وَ أَنْتِ حَائِضٌ فَتَرَكُوهَا حَتَّى دَخَلَتِ الْحَرَمَ فَقَالَ(علیه‌السلام) إِنْ كَانَ عَلَيْهَا مُهْلَةٌ فَتَرْجِعُ إِلَى الْوَقْتِ فَلْتُحْرِمْ مِنْهُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهَا وَقْتٌ فَلْتَرْجِعْ إِلَى مَا قَدَرَتْ عَلَيْهِ بَعْدَ مَا تَخْرُجُ مِنَ الْحَرَمِ بِقَدْرِ مَا لَا يَفُوتُهَا.

وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ النَّخَعِيِّ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ بِقَدْرِ مَا لَا يَفُوتُهَا الْحَجُّ فَتُحْرِمُ.[27]

این روایت را کلینی در کافی[28] و شیخ طوسی[29] در تهذیب با سندی صحیح نقل نقل کرده‌اند.

آنچه تا کنون از روایات مرور کرده‌ایم نسبت به این که در پیش رو میقات دیگری باشد یا نه اطلاق دارد، پس وظیفه کسی که احرام در میقات را ترک کرده است بازگشت به میقات است چه در پیش رو میقات دیگری باشد و چه نباشد.

اکنون پرسشی که ایجاد می‌شود این است که با وجود چنین اطلاقی، چرا و مستند به چه دلیلی گروهی از فقهاء بازگشت به میقات را در صورتی که میقات دیگری در پیش رو وجود دارد لازم نمی‌دانند؟ همچنین چرا مثل امام خمینی(قدّس‌سرّه) در یک بخش فتوا و در بخش دیگر احتیاط واجب نموده است؟

به نظر می‌رسد دلیل تفصیل برخی از فقهاء این باشد که در مسأله مواقیت تنها یک مورد است که دو میقات در طول یکدیگر و در یک مسیر قرار گرفته‌اند مسجد شجره و جحفه، باقی مواقیت اساساً چنین فرضی برایشان متصور نیست. اطلاق این روایات به دلیل آن است که اغلب مواقیت مبتلا به این مورد نمی‌شوند، پس وقتی امام(علیه‌السلام) می‌فرماید هر کس به میقات سرزمین خود بازگردد اساساً به دلیل غلبه، تک مورد مسجد شجره موردتوجه قرار نگرفته است. پس تفصیل در تک مورد مسجد شجره مشکلی با مفاد روایاتی که گذشت پیدا نمی‌کند.

اما این که چرا امام خمینی(قدّس‌سرّه) حکم به احتیاط واجب کرده‌اند – نه فتوا داده‌اند و نه تفصیل قائل شده‌اند – چه بسا توجه به سه نوع روایت مختلفی است که در اینجا وجود دارد. نوع اول سه روایتی است که در بالا متن آن گذشت که به شکل مطلق بازگشت به میقات را لازم می‌دانستند.

نوع دوم روایت صحیحه‌ای است که در آن به کسانی که در مدینه هستند اجازه احرام از غیر مسجد شجره را نمی‌دهد:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(علیه‌السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْمٍ قَدِمُوا الْمَدِينَةَ فَخَافُوا كَثْرَةَ الْبَرْدِ وَ كَثْرَةَ الْأَيَّامِ يَعْنِي الْإِحْرَامَ مِنَ الشَّجَرَةِ - وَ أَرَادُوا أَنْ يَأْخُذُوا مِنْهَا إِلَى ذَات‌ عِرْقٍ - فَيُحْرِمُوا مِنْهَا فَقَالَ لَا وَ هُوَ مُغْضَبٌ مَنْ دَخَلَ الْمَدِينَةَ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يُحْرِمَ إِلَّا مِنَ الْمَدِينَةِ.[30]

نوع سوم روایت صحیحه دیگری است که در آن درباره کسی که بدون احرام از مسجد شجره عبور کرده است سوال شده است و امام(علیه‌السلام) دستور به احرام از جحفه داده‌اند نه بازگشت به مسجد شجره:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع‌ مِنْ أَيْنَ يُحْرِمُ الرَّجُلُ إِذَا جَاوَزَ الشَّجَرَةَ فَقَالَ مِنَ الْجُحْفَةِ- وَ لَا يُجَاوِزِ الْجُحْفَةَ إِلَّا مُحْرِماً.[31]

اکنون در مقام جمع بین این روایات باید گفت: اطلاق نوع سوم روایات(جواز عبور از میقات بدون احرام) به مواردی که علت و دلیل خاصی مانند بیماری برای این موضوع باشد مقید می‌گردد؛ چنانچه صاحب وسائل نیز این روایت را که ظاهرا مطلق است در ذیل بابی آورده است که محتوای آن جواز تاخیر احرام از مسجد شجره به جحفه برای بیماران است.

نتیجه اینکه برای حکم وضعی کسی که از میقات بدون احرام عبور کرده است، مقتضای جمع بین روایان نوع اول و دوم همین احتیاط واجبی است که امام(قدّس‌سرّه) فرمودند.

ان شاءالله حکم تکلیفی این مسأله را در جلسات آینده بررسی می‌کنیم.

غفر الله لنا و لکم.

 


[6] ديوان أمير المؤمنين عليه السلام‌ (991)، میبدی، ص201.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo