< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

97/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقیپرهیز از آنچه شیطان بر زبان جاری می‌کند (11)

اللّهُمَّ اجعَل... ما أجرى عَلى لِساني مِن لَفظَةِ فُحشٍ... و ما أشبَهَ ذلِك‌.[1]

در جلسات سال تحصیلی گذشته اشاره شد که در این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق از خدای سبحان درخواست شده تا آنچه شیطان از سخنان زشت بر زبان جاری می‌کند را به سخنان نیک مبدل کند. امام زین العابدین(عَلَیْهِ‌السَّلامِ) از میان سخنان ناپسند به مواردی چون: دشنام، آبروریزی مسلمان، شهادت دروغ، غیبت مؤمن و ناسزاگویی اشاره نمود که توضیح هر یک در جلسات قبل بیان شد. در ادامه می‌فرماید: «و ما أشبَهَ ذلِك»، یعنی هر گونه آفت دیگر از آفات زبان که خیلی هم زیاد هستند.

غیر از این مواردی که بیان شد، به نمونه‌های دیگری از آفات زبان از کتاب إحیاء العلوم ابو حامد غزالی اشاره می‌کنیم:

1ـ خُرده‌گیری به سخن دیگران با انگیزه تحقیر و اظهار فضل، 2 ـ مطالبه حق کردن در صورت نداشتن علم به آن، 3 ـ تصنع و ریاکاری در سخن گفتن، 4 ـ غنا، 5 ـ افراط در مزاح. در روایات دارد قلب را می‌میراند، 6 ـ مسخره کردن مؤمن، 7 ـ افشای راز مؤمن، 8 ـ افشای راز حکومت، 9 ـ دروغ، مخصوصاً وعده دروغ دادن، 10 ـ تعییر و سرزنش کردن دیگران، 11 ـ دو زبان داشتن (دو گونه برخورد کردن در بیان دو نفر که مخالف هستند) 12 ـ مدح بی‌جا، 13 ـ بد گمانی، 14 ـ سؤال بی‌جا، 15 ـ پاسخ نادرست. افزون بر همه این‌ها زیاده‌گویی و پر حرفی نیز از آفات زبان است که می‌تواند «ما اشبه ذلک» اشاره به همه این موارد داشته باشد.

بحث فقهی

موضوع: مواقیت حج (4)

یادآوری

بحث درباره مواقیت حج و محدوده آنها بود. بحث اولین میقات، یعنی میقات اهل مدینه به اتمام رسید و اینک دومین میقات را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

میقات دوم: عقیق

حضرت امام (رَحْمَةُ‌اللهِ‌عَلَیْهِ) می‌نویسد:

الثانی: العقيق، و هو ميقات أهل نجد و العراق و من يمرّ عليه من غيرهم و أوله المسلخ و وسطه غمرة و آخره ذات عرق، و الأقوى جواز الإحرام من جميع مواضعه اختيارا، و الأفضل من المسلخ ثم من غمرة، و لو اقتضت التقية عدم الإحرام من أوله و التأخير إلى ذات العرق فالأحوط التأخير، بل عدم الجواز لا يخلو من وجه.[2]

دوم: «عقيق»‌؛ و آن ميقات اهل نجد و عراق و كسى كه از غير ايشان از آن عبور مى‌كند مى‌باشد. اول آن «مسلخ» و وسط آن «غمره» و آخر آن «ذات عرق» است و اقوى آن است كه احرام بستن از همۀ جاهاى آن جايز است و افضل آن است كه از مسلخ سپس از غمره باشد و اگر تقيه اقتضا كند كه از اول مسلخ احرام نبندد و به ذات عرق تأخير بيندازد احتياط آن است كه تأخير اندازد؛ بلكه جايز نبودن احرام بستن از اوّل آن خالى از وجه نيست.

در این بخش پنج فرع مطرح است:

1 ـ «عقیق» میقات اهل نجد و عراق و هر کسی است که از آنجا عبور کند.

2 ـ با توجه به بزرگ بودن وادی عقیق، مبدأ و منتهای آن کجا است؟

3 ـ آیا احرام از همه مواضع عقیق به صورت اختیاری جایز است؟

4 ـ در صورت جواز، احرام از کدام موضع افضل است؟

5 ـ بحث تقیه و اقتضای آن است.

قبل از ورود به هر یک از این فروع، برخی از عناوین را توضیح می‌دهیم:

«عقیق» مأخوذ از «عقّه السیل» است. «عقّ» به معنای شکافتن و دریدن. هر شکافی که توسط سیل باز و وسیع شود، عقیق نام دارد.[3]

«مسلخ» اگر از ماده «سلخ» (نزع و کَندن) باشد به معنای محل بیرون آوردن لباس از تن برای احرام است ـ در این صورت، نامگذاری این منطقه پس از تعیین آن به عنوان میقات حج است ـ و اگر از ماده «سلح» (سلاح) باشد به معنای محل پوشیدن سلاح و لباس برای جنگ است.[4] [5]

«غَمرة» نیز در لغت به معنای حالت سختی و شدت است[6] چه اینکه در قرآن، سختی‌های لحظه مرگ را با تعبیر «غمرات الموت» بیان نموده است:

﴿وَ لَوْ تَرى‌ إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ﴾ [7]

كاش هنگامى را مى‌ديدى كه‌ ستمگران در سختى‌هاى مرگند.

به این منطقه نیز «غمرة» گفته شده چون مردم در آنجا به زحمت و سختی دچار می‌شوند.[8]

«ذات عِرق» نیز به معنای مکانی است که در آن رگی از آب گذر می‌کرده است و در 187 کیلومتری مکه واقع شده است.[9] [10] [11]

فرع اول

فقهای شیعه اینکه «عقیق» میقات اهل عراق و نجد است را منصوص می‌دانند؛ ولی فقهای اهل سنت در این باره اختلاف نظر دارند و برخی از آنها قائلند که این منطقه توسط مسلمانان و در قیاس با میقات‌های دیگر، به عنوان میقات اهل عراق انتخاب شده است.

شیخ طوسی در مسئله 58 از مسائل حج الخلاف می‌نویسد:

المواقيت الأربعة لا خلاف فيها، و هي: قرن المنازل، و يلملم ـ و قيل: المسلم ـ و الجحفة، و ذو الحليفة. فأما ذات عرق، فهو آخر ميقات أهل العراق، لأن أوله المسلخ، و أوسطه غمرة، و آخره ذات عرق. و عندنا أن ذلك منصوص عليه من النبي صلى الله عليه و آله و الأئمة عليهم السلام بالإجماع من الفرقة و أخبارهم. و أما الفقهاء، فقد اختلفوا فيه: فذهب طاوس، و أبو الشعثاء جابر بن زيد، و ابن سيرين إلى أنه ثبت قياسا. فقال طاوس: لم يوقت رسول الله صلى الله عليه و آله ذات عرق، و لم يكن حينئذ أهل المشرق، فوقت الناس ذات عرق. و أما أبو الشعثاء فقال: لم يوقت رسول الله صلى الله عليه و آله لأهل المشرق شيئا، فاتخذ الناس بحيال قرن ذات عرق. و ابن سيرين قال: وقت عمر بن الخطاب ذات عرق لأهل العراق. و قال عطاء: ما ثبت ذات عرق إلا بالنص، و قال: كذلك سمعنا انه وقت ذات عرق أو العقيق لأهل المشرق. و قال الشافعي في الأم: لا أحسبه إلا كما قال طاوس. و قال أصحابه: ثبت عن النبي صلى الله عليه و آله نص في ذلك. دليلنا: ما قلناه من إجماع الفرقة و أخبارهم. و أيضا روى القاسم بن محمد، عن عائشة أن النبي صلى الله عليه و آله وقت لأهل العراق ذات عرق. و روى أبو الزبير، عن جابر، عن النبي صلى الله عليه و آله أنه وقت لأهل المشرق ذات عرق. و قال الشافعي: الإهلال لأهل المشرق من العقيق كان أحب إلى. و كذلك قال أصحابه.[12]

در چهار میقات اختلافی نیست، یعنی: «قرن المنازل، «یلمم» یا «مسلم»[13] و «جحفة»، اما «ذات عرق» که [از نظر شیعه] آخرین میقات اهل عراق است ـ زیرا اولین آن «مسلخ» و وسطش «غمرة» و آخرش «ذات عرق» است ـ مورد اختلاف است. به نظر ما بر این مطلب از طرف پیامبر (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) و ائمه (عَلَیْهِمُ‌السَّلامِ) تصریح شده، و نیز به با اجماع و روایات ثابت شده است؛ اما فقهای اهل سنت در آن اختلاف نظر دارند، «طاوس»، «ابو الشعثاء جابر بن زید» و «ابن سیرین» گفته‌اند: در قیاس با چهار میقات دیگر، ثابت شده [نه اینکه منصوص باشد]. «طاوس» می‌گوید: رسول خدا (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) «ذات عرق» را به عنوان میقات تعیین نکرده است، زیرا در آن زمان، هنوز مسلمانی در مشرق نبوده است، لذا مردم خودشان «ذات عرق» را میقات قرار داده‌اند، همچنین «ابو الشعثاء» می‌گوید: رسول خدا (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) برای اهل مشرق میقاتی تعیین نکرده است، بلکه مردم به موازات «قرن المنازل»، «ذات عرق» را میقات قرار دادند. «ابن سیرین» نیز می‌گوید: «عمر بن خطاب» «ذات عرق» را برای اهل عراق، میقات قرار داد. ولی «عطاء» می‌گوید: «ذات عرق» فقط از طریق نص مشخص شده است و می‌گوید: ما اینگونه شنیدیم که «ذات عرق» یا «عقیق» برای اهل مشرق تعیین شده است. «شافعی» در کتاب الأم می‌گوید: غیر از آنچه «طاوس» گفته را گمان نمی‌کنم، اما شاگردانش می‌گویند: از پیامبر (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) نصّی در این باره وارد شده است. دلیل ما همان اجماع و روایات است که اشاره شد. همچنین «قاسم بن محمد» از «عایشه» روایت کرده که پیامبر (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) برای عراقی‌ها «ذات عرق» را میقات قرار داد، و نیز «ابو زبیر» از «جابر» روایت کرده که رسول خدا (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) برای عراقی‌ها «ذات عرق» را میقات قرار داد. شافعی نیز گفته است: احرام بستن اهل مشرق از «عقیق» نزد من محبوب‌تر است، اصحاب او نیز همین را گفته‌اند.

بنا بر این، اهل سنت در باره منصوص بودن یا نبودن میقات «عقیق» اختلاف نظر دارند، اما از نظر شیعه منصوص است که در اینجا به ذکر دو روایت اکتفا می‌گردد:

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَرَّازِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع حَدِّثْنِي عَنِ الْعَقِيقِ أَ وَقْتٌ وَقَّتَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَوْ شَيْ‌ءٌ صَنَعَهُ النَّاسُ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَقَّتَ... لِأَهْلِ نَجْدٍ الْعَقِيقَ وَ مَا أَنْجَدَتْ. [14]

«ابو ایوب الخزاز» در این روایت صحیح السند می‌گوید:

به امام صادق(عَلَیْهِ‌السَّلامِ) عرض کردم: درباره [وادی] «عقیق» برایم بگو که آیا میقاتی است که رسول خدا(صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) تعیین کرده است یا ساخته مردم است؟ فرمود: همانا رسول خدا(صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) براى اهل نجد و هر کسی که از نجد عبور کند «وادى عقيق» را ميقات قرار داد.

روایت دوم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ أَنْ تُحْرِمَ مِنَ الْمَوَاقِيتِ الَّتِي وَقَّتَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تُجَاوِزْهَا إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ فَإِنَّهُ وَقَّتَ لِأَهْلِ الْعِرَاقِ وَ لَمْ يَكُنْ يَوْمَئِذٍ عِرَاقٌ بَطْنَ الْعَقِيقِ مِنْ قِبَلِ أَهْلِ الْعِرَاقِ...[15]

«معاویة بن عمار» در این روایت صحیح السند می‌گوید:

امام صادق(عَلَیْهِ‌السَّلامِ) فرمود: از تماميّت حج و عمره، آن است كه از ميقات‌هايى احرام ببندى كه پيامبر(صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) خدا تعيين كرده است و جز با حالت احرام، از آنها نگذرى. همانا [پيامبر(صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ)‌] براى اهل عراق، «وادى عقيق» را ميقات قرار داد ـ با آنكه آن هنگام، هنوز عراق [دارای مسلمان] نبود...

فرع دوم

در اینکه ابتدای وادی «عقیق» کجاست، روایات به حسب ظاهر اختلاف دارند که می‌توان آنها را به دو طایفه تقسیم نمود:

طایفه اول

روایاتی که می‌گویند خودِ «مسلخ» ابتدای میقات عقیق است. در اینجا به چهار نمونه از این روایات اشاره می‌شود.

روایت اول

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: حَدُّ الْعَقِيقِ مَا بَيْنَ الْمَسْلَخِ إِلَى عَقَبَةِ غَمْرَةَ. [16]

شیخ کلینی از یکی از اصحاب و او از «سهل بن زیاد» که وی را ثقه می‌دانیم و او از «بزنطی» که از مشایخ ثلاثه است و او از «بطائنی» که چون «بزنطی» از وی نقل کرده، معلوم می‌شود که قبل از فساد مذهبش بوده است و او از «ابو بصیر اسدی» که امامی ثقه است، نقل کرده است، بنا بر این، روایت به نظر ما روایت معتبری است. در این روایت «ابو بصیر» از امام باقر (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) یا امام صادق (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) چنین روایت کرده است:

محدوده میقات «عقیق» ما بین «مسلخ» تا گردنۀ «غمره» است.

روایت دوم

[مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ] قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع وَقَّتَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَهْلِ الْعِرَاقِ الْعَقِيقَ وَ أَوَّلُهُ الْمَسْلَخُ وَ وَسَطُهُ غَمْرَةُ وَ آخِرُهُ ذَاتُ عِرْقٍ وَ أَوَّلُهُ أَفْضَلُ. [17]

شیخ صدوق به صورت مرسل از امام صادق (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) روایت کرده که فرمود:

رسول خدا (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) «عقيق» را ميقات اهل عراق تعیین نمود که اول آن «مسلخ»‌ و وسط آن‌ «غمره»‌ و آخرش‌ «ذات عرق»‌ است. البته [احرام از] اول آن افضل است.

بر اساس مبنای کسانی که همه مرسلات شیخ صدوق را معتبر می‌دانند، روایت فوق مشکل سندی ندارد.

روایت سوم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ حَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ حَدُّ الْعَقِيقِ أَوَّلُهُ الْمَسْلَخُ وَ آخِرُهُ ذَاتُ عِرْقٍ[18]

سند این روایت مشکلی دارد که در جلسه آینده، آن را مورد بررسی قرار می‌دهیم. «ابو بصیر» می‌گوید:

شنیدم که امام صادق (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) فرمود: محدوده میقات «عقیق» اینگونه است که اولش «مسلخ» و آخرش «ذات عرق» است.

روایت چهارم

أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الطَّبْرِسِيُّ فِي الْإِحْتِجَاجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ ع يَسْأَلُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ مَعَ بَعْضِ هَؤُلَاءِ وَ يَكُونُ مُتَّصِلًا بِهِمْ يَحُجُّ وَ يَأْخُذُ عَنِ الْجَادَّةِ وَ لَا يُحْرِمُ هَؤُلَاءِ مِنَ الْمَسْلَخِ فَهَلْ يَجُوزُ لِهَذَا الرَّجُلِ أَنْ يُؤَخِّرَ إِحْرَامَهُ إِلَى ذَاتِ عِرْقٍ فَيُحْرِمَ مَعَهُمْ لِمَا يَخَافُ الشُّهْرَةَ أَمْ لَا يَجُوزُ إِلَّا أَنْ يُحْرِمَ مِنَ الْمَسْلَخِ فَكَتَبَ إِلَيْهِ فِي الْجَوَابِ يُحْرِمُ مِنْ مِيقَاتِهِ ثُمَّ يَلْبَسُ الثِّيَابَ وَ يُلَبِّي فِي نَفْسِهِ فَإِذَا بَلَغَ إِلَى مِيقَاتِهِمْ أَظْهَرَهُ.[19]

«طبرسی» در الاحتجاج به صورت مرسل از «محمد بن عبدالله حمیری» نقل کرده که به امام زمان (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) نامه نوشت و پرسید:

مردى با اين جماعت اهل سنّت، مرتبط است. از راه اصلى به حج مى‌رود [و در جادّه همراه آنان است‌]. آنان از مسلخ، مُحرم نمى‌شوند. آيا براى اين مرد، جايز است كه احرامش را تا ميقات «ذات عِرق» به تأخير اندازد و همراه ايشان مُحرم شود، از بيم آن كه مبادا انگشت‌نما گردد، يا جايز نيست كه جز از مسلخ، مُحرم شود؟ حضرت در پاسخ نوشتند: از ميقاتش مُحرم مى‌شود. سپس لباسش را مى‌پوشد و نزد خود، تلبيه مى‌گويد و چون به ميقات آنان رسيد، احرام و تلبيه را آشكار مى‌كند.

هر چند در جواب نامه، نامی از «مسلخ» نیامده؛ ولی برای راوی محرز بوده که میقات، «مسلخ» است و امام(عَلَیْهِ‌السَّلامِ) نیز با تعبیر «يُحْرِمُ مِنْ مِيقَاتِهِ» آن را تقریر نموده است.

به هر حال، بر اساس این چهار روایت، ابتدای میقات «عقیق»، خودِ منطقه «مسلخ» است.

طایفه دوم

گروهی از روایات، شروع میقات «عقیق» را شش میل (معادل دو فرسخ یا ده کیلومتر) قبل از «مسلخ» دانسته‌اند که در برخی از آنها از این منطقه با عنوان «برید البعث» نام برده‌اند:

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ أَحْرَمْتَ مِنْ غَمْرَةَ أَوْ مِنْ بَرِيدِ الْبَعْثِ صَلَّيْتَ وَ قُلْتَ مَا يَقُولُ الْمُحْرِمُ فِي دُبُرِ صَلَاتِكَ وَ إِنْ شِئْتَ لَبَّيْتَ مِنْ مَوْضِعِكَ وَ الْفَضْلُ أَنْ تَمْشِيَ قَلِيلًا ثُمَّ تُلَبِّيَ.[20]

شیخ صدوق به اسنادش از «هشام بن حکم» نقل می‌کند و چون سند ایشان به «هشام» صحیح است، روایت صحیحه است. «هشام» می‌گوید:

امام صادق (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) فرمود: اگر از «غمره» يا «بريد البعث» محرم شدى، نماز می‌گزارى و همان ذكرى را كه محرم می‌گويد، به دنبال نمازت می‌گویی، و اگر خواستی از همان موضع خودت لبّيك می‌گویی، البته فضيلت در آن است كه اندكى راه بروى و آنگاه لبّیک بگویی.

روایت دوم

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: آخِرُ الْعَقِيقِ بَرِيدُ أَوْطَاسٍ وَ قَالَ بَرِيدُ الْبَغْثِ دُونَ غَمْرَةَ بِبَرِيدَيْنِ. [21]

«معاویة بن عمار» در این روایت صحیح السند می‌گوید:

امام صادق (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) فرمود: انتهای میقات «عقیق»، «برید اوطاس» است و نیز فرمود: «برید البغث»[22] به اندازه دو برید جلوتر از «غمرة» است.

«برید» مقدار مسافتی است که یک نامه‌رسان آن را طی می‌کرده است و حدود دوازده میل (معادل چهار فرسخ یا بیست کیلومتر) است.

روایت سوم

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَوَّلُ الْعَقِيقِ بَرِيدُ الْبَعْثِ وَ هُوَ دُونَ الْمَسْلَخِ بِسِتَّةِ أَمْيَالٍ مِمَّا يَلِي الْعِرَاقَ وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ غَمْرَةَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ مِيلًا بَرِيدَانِ.[23]

«معاویة بن عمار» با همان سند صحیح قبلی از امام صادق (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) روایت کرده که فرمود:

ابتدای میقات «عقیق»، «برید البعث» است که از طرف عراق، شش میل جلوتر از «مسلخ» است و تا «غمرة» 24 میل که همان دو برید است، فاصله دارد.

این روایات با روایات دسته اول اختلاف دارد که در ادامه باید ببینیم چه طور می‌توان میان آنها جمع نمود.

انتهای میقات «عقیق»

در مورد انتهای میقات «عقیق» مشهور فقها آن را «ذات عرق» دانسته‌اند و حتی برخی بر آن ادعای اجماع کرده‌اند؛ ولی در مقابل، گروهی از فقها تأخیر احرام تا این نقطه را از روی اختیار جایز نمی‌دانند؛ بلکه آن را در صورت وجود عذر مثل مریضی یا تقیه، جایز دانسته‌اند.

از جمله فقهایی که «ذات عرق» را آخر «عقیق» دانسته است، سید مرتضی است که در شرح عبارت جدّ مادری خود، یعنی سید حسن بن على ديلمى، ملقب به ناصر كبير که فرموده: «ميقات أهل العراق العقيق» می‌نویسد:

هذا صحيح و إليه يذهب أصحابنا و يقولون: إن ميقات أهل العراق و كل من حج من المشرق معهم على طريقهم بطن العقيق، و أوله المسلخ، و أوسطه غمرة، و آخره ذات عرق، و الأفضل أن يكون إحرام من حج من هذه الجهة من المسلخ.[24]

این سخن صحیحی است و اعتقاد همه اصحاب ماست. آنها می‌گویند: میقات عراقی‌ها و هر کس که از سمت شرق راهی حج می‌شود، بطن عقیق است که اولش «مسلخ»، وسطش «غمرة» و آخرش «ذات عرق» است. البته افضل آن است که احرام کسی که از این سمت راهی حج می‌شود در «مسلخ» باشد.

همچنین شیخ طوسی در الخلاف تصریح نموده که «ذات عرق» آخرین منطقه میقات اهل عراق است که نشان می‌دهد، محرم شدن از آنجا را به صورت اختیاری نیز جایز می‌داند. متن فرمایش ایشان ـ چنانکه گذشت ـ چنین است:

فأما ذات عرق، فهو آخر ميقات أهل العراق، لأن أوله المسلخ، و أوسطه غمرة، و آخره ذات عرق.[25]

اما «ذات عرق»، آخرین میقات اهل عراق است، زیرا اولین آن «مسلخ» و وسطش «غمرة» و آخرش «ذات عرق» است.

این در حالی است که برخی از فقها مثل «علی بن بابویه» و فرزندش شیخ صدوق، همچنین شیخ طوسی در النهایة تأخیر احرام تا «ذات عرق» را جایز نمی‌دانند، مگر برای مریض یا کسی که در حال تقیه است. کتاب «علی بن بابویه» در اختیار ما نیست؛ ولی علامه حلی در مختلف از ایشان چنین نقل کرده است:

كلام الشيخ علي بن بابويه ـ رحمه اللّه ـ يشعر بأنّه لا يجوز التأخير إلى ذات عرق، إلّا لعليل أو لتقيّة. [26]

سخن شیخ علی بن بابویه(رَحْمَةُ‌اللهِ‌عَلَیْهِ) اشعار دارد به اینکه تأخیر احرام تا «ذات عرق» جایز نیست، مگر برای مریض یا به جهت تقیه.

شیخ صدوق نیز فرموده است:

لَا يَجُوزُ الْإِحْرَامُ قَبْلَ بُلُوغِ الْمِيقَاتِ وَ لَا يَجُوزُ تَأْخِيرُهُ عَنِ الْمِيقَاتِ إِلَّا لِعِلَّةٍ أَوْ تَقِيَّةٍ وَ إِذَا كَانَ الرَّجُلُ عَلِيلًا أَوِ اتَّقَى فَلَا بَأْسَ بِأَنْ يُؤَخِّرَ الْإِحْرَامَ إِلَى ذَاتِ عِرْقٍ.[27]

محرم شدن قبل از رسيدن به ميقات جايز نيست، چنانكه تأخير آن از ميقات نيز جایز نیست، مگر به خاطر مریضی يا به منظور تقيه، بنا بر این، اگر شخص، بیمار باشد يا تقيه كند، تأخير احرام تا «ذات عرق» اشکالی ندارد.

شیخ طوسی نیز در النهایة در توضیح میقات «عقیق» می‌فرماید:

أوّلها المسلح... و أوسطه غمرة و آخره ذات عرق. و لا يجعل إحرامه من ذات عرق إلا عند الضّرورة و التّقية.[28]

اول آن «مسلح»... وسطش «غمره» و انتهایش «ذات عرق» است و نباید از «ذات عرق» محرم شود مگر از روی ضرورت و تقیه.

جمع‌بندی روایات مربوط به ابتدا و انتهای میقات «عقیق» و حلّ اختلافی که در مورد احرام از «ذات عرق» وجود دارد، در جلسه آینده خواهد آمد.


[9] الحج في الشريعة الإسلامية الغراء، جعفر سبحانی، ج‌2، ص495 به نقل از کتاب الحرم المکی الشریف نوشته سید محمود غریفی ‌بحرانیگفتنی است یکی از معانی «عِرق» کوه کوچک و به دلیل وجود کوهی کوچک در این منطقه به آن «ذات عرق» گویند.
[13] ظاهرا این کلمه به اشتباه چاپ شده است و باید «الملم» یا «الململم» باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo