< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

97/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقیپرهیز از آنچه شیطان بر زبان جاری می‌کند (10)

اللّهُمَّ اجعَل... ما أجرى عَلى لِساني مِن لَفظَةِ فُحشٍ... أوِ سَبِّ حاضِرٍ...[1]

سبّ و ناسزاگویی یکی از گناهانی است که در این فراز از دعای مکارم الاخلاق به عنوان آنچه در اثر وسوسه شیطان بر زبان می‌شود، بیان شده است. این گناه به لحاظ کسی که مورد ناسزا قرار می‌گیرد، انواعی دارد که در جلسات قبل، به پنج نوع آن اشاره شد.

شش: ناسزاگویی به همه موجودات

ششمین موردی که ناسزا گفتن به آن از منظر روایات مذموم است، سبّ همه اشیاء است، اعم از انسان و هر موجود باشعوری یا هر موجود دیگری. در روایتی که مرحوم صدوق در علل الشرائع آن را از رسول خدا(صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) نقل کرده، آمده است:

لا تَسُبُّوا الرِّياحَ فإنّها مَأمُورَةٌ، و لا تَسُبُّوا الجِبالَ و لا السّاعاتِ و لا الأيّامَ و لا اللَّيالِيَ فَتَأثَمُوا و تَرجِعَ علَيكُم.[2]

به بادها ناسزا مگوييد، كه آنها [از جانب خداوند] مأمورند، و به كوه‌ها و ساعت‌ها و لحظات و روزها و شب‌ها ناسزا نگوييد، كه گنهكار مى‌شويد و به خودتان بر مى‌گردد.

همچنین در روایت دیگری که اهل سنت از آن حضرت نقل کرده‌اند، آمده است:

لا تَسُبُّوا الدَّهرَ، فإنَّ اللَّهَ يقولُ: أنا الدَّهرُ، ليَ اللَّيلُ اجِدُّهُ وابلِيهِ.[3]

به روزگار ناسزا مگوييد؛ زيرا خداوند مى‌فرمايد: «روزگار، من هستم. شب از من است و من، آن را نو مى‌كنم و كهنه مى‌گردانم».

در پایان به این نکته نیز اشاره می‌گردد که «سبّ» غیر از «لعن» است. «لعن» به معنای دور بودن از رحمت خداست که هم خدای متعال در قرآن و هم معصومان، گروه‌هایی را مورد لعن قرار داده‌اند.

بحث فقهی

موضوع: مواقیت حج (3)

یادآوری

بحث در میقات اهل مدینه بود که آیا خود «مسجد شجره» میقات است یا منطقه «ذو الحلیفة» که مسجد، بخشی از آن است؟

گفتیم با توجه به روایاتی که سیره پیامبر را گزارش کرده بود و طبق آنها حضرت در «بیداء» و نه در مسجد شجره، محرم شده است، میقات، کل منطقه «ذو الحلیفة» است و مراد از روایاتی که می‌گویند: «میقات، شجره است» یا «ذو الحلیفة همان مسجد شجره است» این است که شجره یا مسجد آن، علامت این است که به میقات رسیدی و در واقع، میقات همان «ذو الحلیفة» است.

آیا میقات «ذو الحلیفة» اختصاص به اهل مدینه دارد؟

پس تا اینجا معلوم شد که «ذو الحلیفة» میقات اهل مدینه است، اما سؤال دیگر این است که آیا این میقات اختصاص به اهل مدینه دارد و دیگران نمی‌توانند از آنجا محرم شوند؟

پاسخ این است که همان طور که حضرت امام و دیگر فقها نیز فرموده‌اند، «ذو الحلیفة» میقات اهل مدینه و هر کسی است که از مسیر آنها عبور کند. دلیل آن نیز روایات عامه و خاصه است.

روایات عامه

از برخی روایات، عدم اختصاص در باره همه میقات‌ها استفاده می‌شود، مثلا در ذیل صحیحه «حلبی» که قبلا آن را خواندیم، پس از بیان میقات‌های پنج‌گانه برای هر منطقه، می‌فرماید:

وَ لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَرْغَبَ عَنْ مَوَاقِيتِ رَسُولِ اللَّهِ ص.[4]

و سزاوار نيست كسى از ميقات‌هاى پيامبر خدا (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) روى‌گردان شود.

از اینکه فرمود: «لأحد» معلوم می‌شود، میقات‌های بیان شده، مخصوص اهالی آن منطقه نیست؛ بلکه برای هر کسی که می‌خواهد از آنها عبور کند، نیز می‌باشد.

همچنین در روایت دیگری تصریح شده که هر میقاتی برای اهلش و هر کسی از غیر اهلش که از آنجا عبور کند، قرار داده شده است، متن روایت چنین است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ أَنَّ بَعْضَ مَوَالِيكَ بِالْبَصْرَةِ يُحْرِمُونَ بِبَطْنِ الْعَقِيقِ وَ لَيْسَ بِذَلِكَ الْمَوْضِعِ مَاءٌ وَ لَا مَنْزِلٌ وَ عَلَيْهِمْ فِي ذَلِكَ مَئُونَةٌ شَدِيدَةٌ وَ يُعَجِّلُهُمْ أَصْحَابُهُمْ وَ جَمَّالُهُمْ وَ مِنْ وَرَاءِ بَطْنِ الْعَقِيقِ بِخَمْسَةَ عَشَرَ مِيلًا مَنْزِلٌ فِيهِ مَاءٌ وَ هُوَ مَنْزِلُهُمُ الَّذِي يَنْزِلُونَ فِيهِ فَتَرَى أَنْ يُحْرِمُوا مِنْ مَوْضِعِ الْمَاءِ لِرِفْقِهِ بِهِمْ وَ خِفَّتِهِ عَلَيْهِمْ فَكَتَبَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَقَّتَ الْمَوَاقِيتَ لِأَهْلِهَا وَ مَنْ أَتَى عَلَيْهَا مِنْ غَيْرِ أَهْلِهَا وَ فِيهَا رُخْصَةٌ لِمَنْ كَانَتْ بِهِ عِلَّةٌ فَلَا تُجَاوِزِ الْمِيقَاتَ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ.[5]

در این روایت صحیحه آمده که «صفوان بن یحیی» می‌گوید:

به امام رضا (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) نوشتم: برخی از دوستان شما در بصره در وادی «عقیق» محرم می‌شوند در حالی که در آنجا آب و استراحتگاهی نیست، به همین دلیل دچار سختی زیادی می‌شوند، ولی همراهان ایشان و شتربانان آنها با عجله از پشت وادی «عقیق» حرکت می‌کنند و در فاصله پانزده میلی از آنجا که دارای استراحتگاه و آب هست، حرکت می‌کنند، آیا آنها به خاطر راحتی و آسانی می‌توانند در محلی که آب وجود دارد، محرم شوند؟ حضرت در پاسخ نوشت: رسول خدا میقات‌ها را برای اهل آنجا و هر کس که از غیر آنها از آنجا عبور کند، تعیین نمود ولی هر کس که مشکلی دارد، جایز است از این میقات‌ها محرم نشود، پس هیچ کس حق ندارد [بدون احرام و] بدون مشکل، از میقات عبور کند.

روایات خاصه

علاوه بر آن در خصوص برخی از میقات‌ها به طور خاص نیز تصریح شده که مخصوص اهالی آن منطقه خاص نیست، بلکه هر کس از مسیر آنها به سمت مکه حرکت کند نیز باید از آنجا محرم شود. در این باره به این دو روایت توجه نمایید:

روایت اول

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ إِحْرَامِ أَهْلِ الْكُوفَةِ وَ أَهْلِ خُرَاسَانَ وَ مَا يَلِيهِمْ وَ أَهْلِ الشَّامِ وَ مِصْرَ مِنْ أَيْنَ هُوَ فَقَالَ أَمَّا أَهْلُ الْكُوفَةِ وَ خُرَاسَانَ وَ مَا يَلِيهِمْ فَمِنَ الْعَقِيقِ وَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ مِنْ ذِي الْحُلَيْفَةِ وَ الْجُحْفَةِ وَ أَهْلُ الشَّامِ وَ مِصْرَ مِنَ الْجُحْفَةِ وَ أَهْلُ الْيَمَنِ مِنْ يَلَمْلَمَ وَ أَهْلُ السِّنْدِ مِنَ الْبَصْرَةِ يَعْنِي مِنْ مِيقَاتِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ.[6]

«علی بن جعفر» می‌گوید:

از برادرم امام موسی بن جعفر (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) در باره [محل] احرام اهل کوفه و اهل خراسان و کسانی که اطرافشان هستند و نیز اهل شام و مصر پرسیدم که کجاست؟ فرمود: اما اهل کوفه و خراسان و کسانی که اطرافشان هستند، از «عقیق» و اهل مدینه از «ذو الحلیفة» و «جحفة» و اهل شام و مصر از «جحفة» و اهل یمن از «یلملم» و اهل سند از «بصره» یعنی از میقات اهل بصره.

در این روایت نیز تصریح شده که میقات «عقیق» مختص اهل عراق مثل اهالی کوفه نیست، بلکه اهل خراسان و هر کسی که از آن سمت می‌آید نیز میقاتش، «عقیق» است، چه اینکه میقات اهل بصره اختصاص به آنها ندارد، بلکه اهل سند را نیز شامل می‌شود.

روایت دوم

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْمٍ قَدِمُوا الْمَدِينَةَ فَخَافُوا كَثْرَةَ الْبَرْدِ وَ كَثْرَةَ الْأَيَّامِ يَعْنِي الْإِحْرَامَ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ أَرَادُوا أَنْ يَأْخُذُوا مِنْهَا إِلَى ذَاتِ‌ عِرْقٍ فَيُحْرِمُوا مِنْهَا فَقَالَ لَا وَ هُوَ مُغْضَبٌ مَنْ دَخَلَ الْمَدِينَةَ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يُحْرِمَ إِلَّا مِنَ الْمَدِينَةِ.[7]

«ابراهیم بن عبد الحمید» می‌گوید:

از امام کاظم(عَلَیْهِ‌السَّلامِ) درباره گروهی پرسیدم که وارد مدینه شده بودند ولی به خاطر سرمای زیاد و زیاد بودن زمان، یعنی در صورت احرام از شجره [باید تا رسیدن به مکه و انجام حج، روزهای زیادی در حال احرام باشند، لذا] می‌خواهند از آنجا عبور کنند و از «ذات عرق» محرم شوند، [آیا جایز است؟] فرمود: نه، و در حالی که ناراحت بود، فرمود: هر کس وارد مدینه شود، جایز نیست محرم شود مگر از مدینه.

جمله «من دخل المدینة» مطلق است و هم شامل هر کسی که وارد مدینه شود، می‌شود در نتیجه «ذو الحلیفة» میقات همه آنان نیز می‌باشد.

فرع سوم: حکم احرام در خارج از مسجد شجره

حضرت امام پس از آنکه فرمود: «احوط اکتفا به خود مسجد شجره است»، این را هم اضافه نمود که: «جایز نیست بيرون مسجد و نزد آن محرم شود؛ بلكه اين مطلب خالى از وجه نيست». بر خلاف صاحب عروة که فرمود:

الأقوى جواز الإحرام من خارج المسجد و لو اختياراً، و إن قلنا: إنّ ذا الحليفة هو المسجد، و ذلك لأنّه مع الإحرام من جوانب المسجد يصدق الإحرام منه عرفاً، إذ فرق بين الأمر بالإحرام من المسجد، أو بالإحرام فيه.[8]

اقوا جواز احرام از خارج مسجد است حتی به صورت اختیاری و حتی اگر بگوییم: «ذو الحلیفة» همان «مسجد شجرة» است، زیرا اگر کسی از اطراف مسجد نیز محرم شود، عرفاً می‌گویند از مسجد محرم شده است، زیرا فرق است بین امر به احرام از مسجد و احرام در مسجد.

این دلیل، دلیل درستی است و به نظر ما نیز، خارج از مسجد نیز جایز است، زیرا در هیچ روایتی میقات را خود مسجد ندانسته بود و نفرموده بود در خود مسجد محرم شود، از طرفی احرام «از» مسجد با احرام «در» مسجد متفاوت است.

آیت الله خویی نیز در این باره می‌نویسد:

هل يجب الإحرام من نفس المسجد أو يجوز من خارجه؟ الظاهر هو الثاني، لأنّ المسجد أُخذ مبدأ لا ظرفاً، و معنى المبدأ على ما صرّح به في صحيح الحلبي و غيره هو المنع من الإحرام قبل الوصول إليه أو بعده، قال (عليه السلام): «لا ينبغي لحاج و لا لمعتمر أن يحرم قبلها و لا بعدها». و أمّا لزوم الإحرام من نفس المسجد فلا يستفاد من الروايات، فلو أحرم من خارج المسجد لا قبله و لا بعده صح إحرامه، لصدق كون مبدإ إحرامه من المسجد، و لا يلزم الدخول في المسجد، نظير ما يقال: ركضت من دار فلان إلى المكان الفلاني فإنه يصدق على من ابتدأ الركض من خارج الدار و ما حواليها و لا يلزم الابتداء بالركض من داخل الدار.

آیا احرام از خود مسجد واجب است یا از خارج مسجد نیز جایز است؟ ظاهر دومی است، زیرا مسجد به عنوان مبدأ بیان شده نه ظرف و معنای مبدأ بودن آن همان طور که در صحیحه «حلبی» تصریح شده این است که نباید احرام قبل از رسیدن به آنجا یا بعد از گذشتن از آن، باشد، در روایت آمده بود: «سزاوار نيست كه حج‌گزار و عمره‌گزار پيش از آنها يا پس از آنها احرام ببندند» اما اینکه حتما از درون مسجد محرم شود، از روایات استفاده نمی‌شود، بنا بر این، اگر از خارج مسجد محرم شود نه قبل از آن و نه جلوتر از آن، احرامش صحیح است، زیرا در این صورت، شروع احرام از مسجد، صادق است و لازم نیست وارد مسجد شود، نظیر آنجا که گفته می‌شود: «از خانه فلانی تا فلان مکان، قدم زدم» این جمله برای کسی که ابتدای قدم زدنش از بیرون خانه و اطراف آن شروع شود، صدق می‌کند و لازم نیست شروع قدم زدنش از داخل خانه باشد.

صاحب عروة حتی احرام از محاذات نزدیک مسجد را نیز جایز دانست، متن فرمایش ایشان چنین است:

هذا مع إمكان دعوى أنّ المسجد حدّ للإحرام فيشمل جانبيه مع محاذاته، و إن شئت فقل المحاذاة‌ كافية و لو مع القرب من الميقات.[9]

علاوه بر آن، ممکن است گفته شود که مسجد مرزی است برای احرام، پس به موازات آن از دو طرف آن را نیز شامل می‌شود و اگر خواستی بگو: اصلا محاذات هر میقاتی کافی است، به این شرط که نزدیک میقات باشد.

البته آیت الله گلپایگانی در حاشیه این قسمت نوشته‌اند:

كفاية المحاذاة مع القرب محلّ تأمّل بل منع.[10]

در اینکه محاذات نزدیک میقات کافی باشد، محل تأمل بلکه منع است.

به هر حال، طبق مبنای ما کل منطقه حتی محاذات مسجد تا فاصله شش میل و بیش از آن نیز مشکل ندارد، بلکه هر جا که به آن «ذو الحلیفة» اطلاق شود، احرام در آن جایز است.

مسأله اول

همان طور که اشاره شد، حضرت امام انواع میقات‌ها و مباحث مربوط به آنها را طی هفت مسئله مطرح نموده است. در مورد میقات «ذو الحلیفة» پس از توضیح آن، ضمن مسأله اول می‌نویسد:

الأقوى عدم جواز التأخير اختيارا إلى الجحفة، و هي ميقات أهل الشام، نعم يجوز مع الضرورة لمرض أو ضعف أو غيرهما من الأعذار.[11]

اقوى آنست كه در حال اختيار، تأخير انداختن احرام (از مسجد شجره) تا جحفه جايز نيست، و جحفه ميقات اهل شام است؛ ولى با ضرورت تأخير انداختن به خاطر بيمارى يا ضعف يا غير اينها از عذرهاى ديگر جايز است.

در مسیر مدینه به مکه، دو میقات وجود دارد، یکی «ذو الحلیفة» که نزدیک مدینه است و دیگری میقات «جحفة» است که میقات اهل شام است و به مکه نزدیک‌تر است. سؤال این است که آیا کسی که باید از «ذو الحلیفة» محرم شود، می‌تواند اختیاراً احرامش را تا میقات «جحفة» به تأخیر بیاندازد؟ چرا که در این صورت مدت زمانی که محرم است، کمتر خواهد بود و راحت‌تر است.

در اینجا چهار قول بیان شده است:

یک: مشهور فقها از جمله حضرت امام و صاحب عروة می‌فرمایند: در صورت اختیار جایز نیست، اما در صورت ضرورت جایز است.

دو: دو تن از قدما یعنی «جعفی» و «ابن حمزة» قائل‌اند که حتی در صورت اختیار نیز جایز است. متن فرمایش «جعفی» به ما نرسیده است؛ ولی شهید اول این قول را به او منسوب کرده است، می‌فرماید:

من فتاوى الجعفي يجوز للمدني تأخير الإحرام إلى الجحفة.[12]

از جمله فتاوای جعفی این است که برای اهل مدینه جایز است که احرامش را تا جحفة به تأخیر بیاندازد.

ابن حمزه نیز در الوسیلة می‌نویسد:

ميقات أهل المدينة، و لهم ميقاتان: ذو الحليفة، و الجحفة.[13]

اهل مدینه دو میقات دارند: «ذو الحلیفة» و «جحفة».

سه: آیت الله خویی می‌فرماید: در صورت ضرورت یا حرجی بودن جایز است و در غیر این دو صورت، تنها در مورد مرض و ضعف جایز است. عبارت ایشان در ادامه خواهد آمد.

چهار: آیت الله سبحانی می‌فرماید: تنها در صورت ضرورت یا حرجی بودن جایز است و مرض و ضعف نیز اگر در حدّ ضرورة یا حرج برسد، جایز می‌شود نه مطلقا. فرمایش ایشان نیز در ادامه خواهد آمد.

دلیل قول مشهور

مستند قول مشهور دو دسته از روایات است، روایات عامه و راوایات خاصه. روایت عامه روایاتی است که دلالت می‌کند برای هیچ کس جایز نیست بدون احرام از این مواقیت عبور کند، مثل همان صحیحه «حلبی» که در بخشی از آن آمده بود:

لَا يَنْبَغِي لِحَاجٍّ وَ لَا لِمُعْتَمِرٍ أَنْ يُحْرِمَ قَبْلَهَا وَ لَا بَعْدَهَا... وَ لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَرْغَبَ عَنْ مَوَاقِيتِ رَسُولِ اللَّهِ ص.[14]

سزاوار نيست كه حج‌گزار و عمره‌گزار پيش از آنها يا پس از آنها احرام ببندند... و سزاوار نيست كسى از ميقات‌هاى پيامبر خدا (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) روى‌گردان شود.

از روایات خاصه نیز به سه مورد آن اشاره می‌گردد:

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي خَرَجْتُ بِأَهْلِي مَاشِياً فَلَمْ أُهِلَّ حَتَّى أَتَيْتُ الْجُحْفَةَ وَ قَدْ كُنْتُ شَاكِياً فَجَعَلَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْأَلُونَ عَنِّي فَيَقُولُونَ لَقِينَاهُ وَ عَلَيْهِ ثِيَابُهُ وَ هُمْ لَا يَعْلَمُونَ وَ قَدْ رَخَّصَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِمَنْ كَانَ مَرِيضاً أَوْ ضَعِيفاً أَنْ يُحْرِمَ مِنَ الْجُحْفَةِ.[15]

«حضرمی» در این روایت صحیحه می‌گوید:

امام صادق (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) فرمود: با خانواده‌ام پیاده برای حج حرکت کردیم و تا «جحفة» محرم نشدم چون مریض بودم. اهل مدینه از من می‌پرسیدند و می‌گفتند: «ما او را با لباس دیدیم!» حال آنکه آنها نمی‌دانستند که رسول خدا (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) برای کسی که مریض یا ضعیف است جایز دانسته که از جحفه محرم شود.

طبق ظاهر این روایت، جواز تأخیر احرام مخصوص مریض و ضعیف است؛ ولی همان طور که خواهیم گفت، مشهور می‌گویند: این دو از باب مثال ذکر شده و ملاک، وجود ضرورت است، چه ضرورت شخصی و چه عرفی.

روایت دوم

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْمٍ قَدِمُوا الْمَدِينَةَ فَخَافُوا كَثْرَةَ الْبَرْدِ وَ كَثْرَةَ الْأَيَّامِ يَعْنِي الْإِحْرَامَ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ أَرَادُوا أَنْ يَأْخُذُوا مِنْهَا إِلَى ذَاتِ‌ عِرْقٍ فَيُحْرِمُوا مِنْهَا فَقَالَ لَا وَ هُوَ مُغْضَبٌ مَنْ دَخَلَ الْمَدِينَةَ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يُحْرِمَ إِلَّا مِنَ الْمَدِينَةِ.[16]

«ابراهیم بن عبد الحمید» می‌گوید:

از امام کاظم (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) درباره گروهی پرسیدم که وارد مدینه شده‌اند ولی به خاطر سرمای شدید و زیاد بودن روزها، یعنی در صورت احرام از شجره [باید روزهای زیادی محرم می‌بودند] می‌خواهند از شجره عبور کنند و از «ذات عرق» محرم شوند؟ حضرت فرمود: نه و در حالی که ناراحت بود فرمود: هر کسی که وارد مدینه شود، جایز نیست برای او که محرم شود مگر از مدینه.

طبق این روایت، تأخیر احرام تا «ذات عرق» تنها به دلیل سرما یا طولانی بودن زمانی که شخص در احرام است، جایز نیست.

روایت سوم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع خِصَالٌ عَابَهَا عَلَيْكَ أَهْلُ مَكَّةَ قَالَ وَ مَا هِيَ قُلْتُ قَالُوا أَحْرَمَ مِنَ الْجُحْفَةِ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَحْرَمَ مِنَ الشَّجَرَةِ قَالَ الْجُحْفَةُ أَحَدُ الْوَقْتَيْنِ فَأَخَذْتُ بِأَدْنَاهُمَا وَ كُنْتُ عَلِيلًا.[17]

«ابو بصیر» در این روایت صحیحه می‌گوید:

به امام صادق (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) عرض کردم: مواردی است که اهل مکه به شما ایراد می‌گیرند. فرمود: چیست؟ عرض کردم: می‌گویند: وی از «جحفة» محرم شده در حالی که رسول خدا (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) از «شجرة» محرم می‌شد. فرمود: «جحفة» یکی از دو میقات است، من در نزدیک‌ترین آن دو محرم شدم در حالی که بیمار بودم.

البته به استدلال به این روایت برای اثبات قول مشهور اشکال شده که اتفاقاً عبارت: «الْجُحْفَةُ أَحَدُ الْوَقْتَيْنِ» دلالت بر قول دوم می‌کند که اختیاراً هم می‌توان از «جحفة» محرم شد، یعنی امام (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) فرموده اینکه از جحفة» محرم شدم، اشکالی ندارد، چون از هر دو تای آنها می‌توان محرم شد، اما اینکه چرا نزدیک‌تر را انتخاب کردم به این دلیل بود که مریض بودم.

در پاسخ گفته شده که در این صورت، این روایت که به طور مطلق احرام از «جحفة» را جایز دانسته با روایات دیگر که آن را مخصوص مریض و ضعیف دانسته، تقیید می‌شود.

دلیل قول دوم

قول دوم که قول «جعفی» و «ابن حمزه» بود این بود که تأخیر احرام از «ذو الحلیفة» به «جحفة» مطلقا جایز است، چه اختیاراً چه اضطراراً. برای این قول به این چند روایت تمسک شده است:

روایت اول

همان صحیحه «علی بن جعفر» است که قبلا خواندیم و در آن آمده بود:

أَهْلُ الْمَدِينَةِ مِنْ ذِي الْحُلَيْفَةِ وَ الْجُحْفَةِ.[18]

اهل مدینه از «ذو الحلیفة» و «جحفة» محرم شوند.

روایت دوم

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ أَحْرَمَ مِنَ الْجُحْفَةِ فَقَالَ لَا بَأْسَ.[19]

«معاوية بن عمّار» می‌گوید:

از امام صادق (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) در باره مردى از اهل مدينه كه از «جحفه» محرم شده بود، سؤال كردم؟ امام فرمود: اشکالی ندارد.

روایت سوم

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَيْنَ يُحْرِمُ الرَّجُلُ إِذَا جَاوَزَ الشَّجَرَةَ فَقَالَ مِنَ الْجُحْفَةِ وَ لَا يُجَاوِزِ الْجُحْفَةَ إِلَّا مُحْرِماً.[20]

«حلبی» در این صحیحه می‌گوید:

از امام صادق (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) پرسیدم: کسی که از «شجرة» عبور می‌کند، از کجا محرم شود؟ فرمود: از «جحفة» و جایز نیست از آنجا بگذرد مگر در حال احرام.

در پاسخ گفته می‌شود: روایت اول و دوم که اطلاق دارند و با توجه به روایات دسته اول، باید آنها را حمل بر موارد ضرورت نمود، زیرا با آنها مقید می‌شوند. روایت سوم نیز ناظر به جواز و عدم جواز احرام از «جحفه» به صورت اختیاری نیست؛ بلکه ممکن است شخص از روی فراموشی از «ذو الحلیفة» بدون احرام، عبور کرده بوده و اینک وظیفه او را بیان می‌کند که باید از «جحفة» محرم شود و لازم نیست به آنجا بر گردد، بنا بر این، این روایت خارج از بحث ماست که اختیاراً بخواهد از آنجا بگذرد و احرام را به تأخیر بیاندازد.

دلیل قول سوم

همان طور که گذشت، این قول، قول آیت الله خویی است. ایشان در حاشیه عروة این قول را مطرح کرده است. صاحب عروة می‌فرماید:

الأقوى عدم جواز التأخير إلى الجحفة و هي ميقات أهل الشام اختياراً، نعم يجوز مع الضرورة لمرض أو ضعف أو غيرهما من الموانع، لكن خصّها بعضهم بخصوص المرض و الضعف لوجودهما في الأخبار فلا يلحق بهما غيرهما من الضرورات، و الظاهر إرادة المثال فالأقوى جوازه مع مطلق الضرورة.[21]

اقوا این است که تأخیر احرام تا «جحفة» که میقات اهل شام است، اختیاراً جایز نیست، بله در صورت ضرورت مثل بیماری و ضعف و دیگر موانع، جایز است؛ البته برخی این جواز را مخصوص مرض و ضعف دانسته‌اند، زیرا در روایات فقط این دو مورد وارد شده است، پس غیر این دو از دیگر ضرورات، به آنها ملحق نمی‌شود، ولی ظاهر آن است که این دو مورد از باب مثال ذکر شده‌اند، پس اقوا آن است که با وجود مطلق ضرور، جایز باشد.

آیت الله خویی در اینجا می‌نویسد:

التعدّي إلى غير موارد الضرر أو الحرج محلّ إشكال، بل منع.[22]

تعدی به غیر موارد ضرر و حرج، محل اشکال بلکه منع است.

بنا بر این، ایشان میان «ضرر» و «حرج» و سایر اعذار تفصیل داده و در اولی می‌فرماید: وجوب احرام از شجره به دلیل قاعده نفی حرج و ضرر برداشته شده و نیاز به دلیل خاص نیست؛ ولی در سایر اعذار که به حدّ «ضرر» یا «حرج» نرسد، جواز فقط مخصوص «مرض» و «ضعف» است، زیرا در روایات فقط آنها ذکر شده و تعدی به غیر آنها نیز مشکل است، بر خلاف که حضرت امام و صاحب عروة که این دو را از باب مثال دانسته‌اند.

به تعبیر دیگر، موارد حرجی و ضرری تخصصاً خارج شده‌اند؛ ولی «مرض» و «ضعف» تخصیصاً خارج شده است.

به نظر ما نیز، سخن ایشان بعید نیست که به غیر «مرض» و «ضعف» تعدی نکنیم، مؤید آن نیز روایتی است که حضرت در برابر کسانی که می‌خواستند به بهانه سردی هوا و طولانی بودن مدت احرام، از «ذات عرق» محرم شوند، ناراحت شدند و اجازه ندادند.

دلیل قول چهارم

آیت الله سبحانی می‌فرماید: اصلا ملاک، همان «حرج» و «ضرر» است و «مرض» و «ضعف» هم که در روایات آمده، به ترتیب به عنوان مصداقی از «ضرر» و «حرج» ذکر شده است، و در روایت دوم که حضرت، سرمای هوا را مجوز ندانست، به این دلیل بود که به حدّ ضرر یا حرج نرسیده بود.

ولی به نظر ما، بحث «حرج» غیر از «ضعف» و بحث «ضرر» غیر از «مرض» است و در این دو، خصوصیتی است که در روایات ذکر شده است. بنا بر این، همان قول سوم یعنی نظر آیت الله خویی بهتر است، و در واقع دو ملاک، معتبر است، یکی حرجی یا ضرری بودن و دیگر وجود بیماری یا ضعف، مثلا پیرمردی است که نمی‌تواند از شجره در حالت احرام، حرکت کند.

مسأله دوم

حضرت امام در مسأله دوم، می‌فرماید:

الجنب و الحائض و النفساء جاز لهم الإحرام حال العبور عن المسجد إذا لم يستلزم الوقوف فيه، بل وجب عليهم حينئذ، و لو لم يمكن لهم بلا وقوف فالجنب مع فقد الماء أو العذر عن استعماله يتيمم للدخول و الإحرام في المسجد، و كذا الحائض و النفساء بعد نقائهما، و أما قبل نقائهما فان لم يمكن لهما الصبر إلى حال النقاء فالأحوط لهما الإحرام خارج المسجد عنده و تجديده في الجحفة أو محاذاتها.[23]

براى شخص جنب و حائض و نفساء، محرم شدن در حال عبور از مسجد در صورتى كه مستلزم توقف در مسجد نباشد، جايز است؛ بلكه در اين صورت (محرم شدن در حال عبور) بر آنها واجب است. و اگر بدون توقف براى آنها ممكن نباشد پس شخص جنب در صورتى كه آب نداشته باشد يا از استعمال آن عذر داشته باشد براى داخل شدن به مسجد تيمّم مى‌كند و در مسجد، احرام مى‌بندد. و همچنين است حائض و نفساء بعد از آنكه از خون پاك شوند، و اما قبل از پاك شدن چنانچه براى آنها صبر كردن تا حال پاكى ممكن نباشد احتياط آن است كه بيرون مسجد نزد مسجد محرم شوند و در جحفه يا محاذات جحفه، تجديد احرام نمايند.

این مسئله بحث خاصی ندارد و فقهایی که فقط داخل مسجد شجره را محل احرام دانستند مثل حضرت امام، در این موارد چاره‌ای ندارند که این طور که بیان شد، حکم کنند؛ ولی روی مبنای ما که خارج از مسجد و در هر جایی از منطقه «ذو الحلیفة» می‌توان، محرم شد، نیازی به این بحث‌ها نیست و جنب و حائض هیچ مشکلی، خارج از مسجد محرم می‌شوند.

غفر الله لنا و لکم ان شاء الله


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo