< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

97/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقیانواع القائات شیطانی (17)

اللّهُمَّ اجعَل ما يُلقِي‌ الشَّيطانُ‌ في‌ رُوعي‌ مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي و الحَسَد...[1]

در ادامه توضیح سومین نوع از انواع القائات شیطانی مطرح شده در این فراز نورانی، یعنی «حسد»، به این نکته اشاره شد که طبق روایات، این بیماری، علما و فقها را بیش از دیگران تهدید می‌کند.

نکته دیگر در این رابطه، راهکار پیشگیری از بیماری حسادت است. در روایتی که مرحوم کلینی از امام کاظم(عَلَیْهِ‌السَّلامِ) نقل کرده به این راهکار اشاره شده است. در این روایت مفصل، امام (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) ضمن نصایحی که برای «هِشام بن حَکم»، بیان نموده، می‌فرماید:

يا هِشامُ، مَن‌ أرادَ الغِنى‌ بِلا مالٍ‌، و راحَةَ القَلبِ مِنَ ‌الحَسَدِ، وَ السَّلامَةَ فِي الدّينِ، فَليَتَضَرَّع إلَى اللّهِ عز و جل في مَسأَلَتِهِ بِأَن يُكَمِّلَ عَقلَهُ، فَمَن عَقَلَ قَنِعَ بِما يَكفيهِ، و مَن قَنِعَ بِما يَكفيهِ استَغنى وَ مَنْ لَمْ يَقْنَعْ بِما يَكْفيهِ، لَمْ يُدْرِكِ الْغِنى‌ أَبَدَاً.[2]

اى هشام! هر کس بى‌نيازى بدون ثروت، آسايش قلب از حسادت، و سلامت در ديندارى را خواستار است، بايد با زارى، از خداوند بخواهد كه عقل او را كامل گرداند. زیرا کسی كه عاقل باشد، به آنچه او را بس است، قناعت مى‌كند و آن كس كه به آنچه او را بس است، قناعت كند، بى‌نياز مى‌گردد، در غير اين صورت، بى‌نيازى را هرگز درك نخواهد كرد.

«حسد» از جمله بیماری‌های خطرناکی است که هم از نظر روحی هم از نظر جسمی برای انسان مشکل ایجاد می‌کند، این بیماری و دیگر بیماری‌های روحی، نتیجه بی‌عقلی یا کم‌عقلی است. خدا رحمت کند آیت الله ستوده، استاد اخلاق ما را، سال‌هایی که تازه به قم رفته بودیم، می‌فرمود: «عقل از نعمت‌هایی است که همه به خاطر داشتنش از خدا راضی هستند، زیرا هیچ کس نیست که بگوید: عقل من کم است؛ بلکه همه افراد، خودشان را عقلِ کل می‌دانند!» در صورتی که اگر عقل انسان کامل باشد، نه تنها این بیماری؛ بلکه دیگر بیماری‌های اخلاقی او، درمان می‌گردد.

بنا بر این، محورى‌ترين كار در درمان حسد، تقويت عقل و شناخت است. عقل کاملی که در جمله پایانی یکی از زیارت‌های کوتاه و جالب امیر المؤمنین(عَلَیْهِ‌السَّلامِ)، معروف به زیارت «ابی الائمة» اینگونه درخواست شده است:

اللّهُمَ‌ ارزُقني‌ عَقلاً كامِلاً، و لُبّاً راجِحاً، و قَلباً زاكِياً، و عَمَلاً كَثيراً، و أدَباً بارِعاً، وَ اجعَل ذلِكَ كُلَّهُ لي، و لا تَجعَلهُ عَلَيَّ، بِرَحمَتِكَ يا أرحَمَ الرّاحِمينَ.[3]

خداوندا! مرا عقلى كامل، انديشه‌اى برتر، دلى پاک، عملى بسيار و ادبى برجسته ارزانى‌دار و همه اينها را به سود من قرار بده، نه بر زيانم، به مهربانى‌ات، اى مهربان‌ترينِ مهربانان!

بحث فقهی

موضوع: فرق عمره مفرده با عمره تمتع

یادآوری

بحث در مسائل مربوط به صورت حج تمتع بود. آخرین مسئله از این مسائل، درباره فرق صورت عمره مفرده و عمره تمتع است.

مسئله نهم

حضرت امام می‌فرماید:

صورة العمرة المفردة كعمرة التمتع إلا في أمور: أحدها أن في عمرة التمتع يتعين التقصير و لا يجوز الحلق: و في العمرة المفردة تخير بينهما، ثانيها أنه لا يكون في عمرة التمتع طواف النساء و إن كان أحوط، و في العمرة المفردة يجب طواف النساء، ثالثها ميقات عمرة التمتع أحد‌ المواقيت الآتية، و ميقات العمرة المفردة أدنى الحل و إن جاز فيها الإحرام من تلك المواقيت.[4]

كيفيّت عمره مفرده مانند عمره تمتع است مگر در چند چيز: یک: در عمره تمتع تقصير متعين است و سر تراشيدن جايز نيست؛ ولی در عمره مفرده بين تقصير و حلق مخير است. دو: عمره تمتع طواف نساء ندارد ـ اگر چه احتياط در انجام آن است ـ ولى در عمره مفرده طواف نساء واجب است. سه: ميقات عمره تمتع یكى از ميقات‌هايى است كه مى‌آيند و ميقات عمره مفرده نزديک‌ترين قسمت بيرون حرم است، اگر چه محرم شدن از آن ميقات‌ها براى عمره مفرده جايز است.

همان طور که در بحث فرق میان حج تمتع و افراد نیز گذشت، سه فرقی که در این مسئله، میان عمره مفرده و تمتع بیان شده، تنها در شکل و صورتشان است، وگرنه تفاوت‌های دیگری نیز بین آنها وجود دارد، مثلا آیت الله خویی می‌فرماید:

تشترك العمرة المفردة مع عمرة التمتّع في أعمالها و سيأتي بيان ذلك، و تفترق عنها في أُمور:(1) أنّ العمرة المفردة يجب لها طواف النِّساء و لا يجب ذلك لعمرة التمتّع.(2) إنّ عمرة التمتّع لا تقع إلّا في أشهر الحجّ و هي شوال و ذو القعدة و ذو الحجّة و تصحّ العمرة المفردة في جميع الشهور و أفضلها شهر رجب و بعده شهر رمضان.(3) ينحصر الخروج عن الإحرام في عمرة التمتّع بالتقصير فقط، و لكن الخروج عن الإحرام في العمرة المفردة قد يكون بالتقصير و قد يكون بالحلق.(4) يجب أن تقع عمرة التمتّع و الحجّ في سنة واحدة على ما يأتي، و ليس كذلك في العمرة المفردة فمن وجب عليه حجّ الإفراد و العمرة المفردة جاز له أن يأتي بالحج في سنة و العمرة في سنة أُخرى.

(5) إن من جامع في العمرة المفردة عالماً عامداً قبل الفراغ من السعي فسدت عمرته بلا إشكال و وجبت عليه الإعادة، بأن يبقى في مكّة إلى الشهر القادم فيعيدها فيه و أمّا من جامع في عمرة التمتّع ففي فساد عمرته إشكال، و الأظهر عدم الفساد كما يأتي.[5]

اعمال عمره مفرده با عمره تمتع مشترک است که توضیح آن خواهد آمد؛ ولی در چند چیز با هم فرق دارند: یک. طواف نساء در عمره مفرده واجب است؛ ولی در عمره تمتع واجب نیست. دو. عمره تمتع فقط در ماه‌های حج که شوال، ذی‌قعده و ذی‌حجة است، انجام می‌شود؛ ولی انجام عمره مفرده در همه ماه‌ها صحیح است و بهترین‌شان ماه رجب و بعد از آن، ماه رمضان است. سه. خروج از احرام در عمره تمتع منحصر در کوتاه کردن مو است؛ ولی خروج از احرام در عمره مفرده، هم با کوتاه کردن مو و هم با تراشیدن آن محقق می‌شود. چهار. واجب است که عمره تمتع و حج در یک سال انجام شود؛ ولی در عمره مفرده چنین نیست، از این رو؛ کسی که وظیفه‌اش حج افراد است، می‌تواند حج را در یک سال و عمره مفرده را در سال دیگر به جا آورد. پنج. اگر کسی در عمره مفرده، قبل از اتمام سعی، از روی علم و به صورت عمدی، با همسرش نزدیکی کند، عمره‌اش بدون شک، باطل می‌شود و باید آن را اعاده کند به اینکه باید تا ماه دیگر در مکه بماند و آن را دوباره در ماه جدید به جا آورد؛ اما کسی که در عمره تمتع، با همسرش نزدیکی کند، در بطلان عمره‌اش اشکال است که ـ چنانکه خواهد آمد ـ اظهر عدم بطلان آن است.

علاوه بر این فرق‌ها، فرق‌های دیگری هم وجود دارد که ضمن مسائل و مباحث مربوط به آنها بیان می‌شود، چه اینکه آیت الله شبیری زنجانی تا دوازده فرق میان آن دو بر شمرده‌اند.[6]

و اینک توضیح و بیان ادله هر یک از سه فرق بیان شده:

فرق اول

اولین فرق میان عمره تمتع و عمره مفرده این است که در عمره تمتع تقصير متعين است و تراشيدن سر، یعنی «حلق» جايز نيست و حتی اگر حلق کند باید کفاره بدهد؛ ولی در عمره مفرده بين تقصير و حلق مخير است. روشن است که این تفاوت مربوط به مردها است، زیرا خانم‌ها در هر صورت، باید تقصیر کنند.

این، نظر مشهور فقها است؛ ولیکن شیخ در کتاب الخلاف در عمره تمتع نیز قائل به تخییر شده است، ایشان در بحث عمره تمتع، می‌فرماید:

أفعال العمرة خمسة: الإحرام، و التلبية، و الطواف، و السعي بين الصفا و المروة، و التقصير. و ان حلق جاز، و التقصير أفضل، و بعد الحج الحلق أفضل.[7]

افعال عمره پنج تا است: احرام، گفتن لبیک، طواف، سعی میان صفا و مروة و کوتاه کردن موی سر، البته اگر سر را بتراشد نیز جایز است؛ ولی کوتاه کردن آن بهتر است، البته بعد از حج، تراشیدن سر بهتر است.

گفتنی است، ایشان در دو کتاب دیگرش، یعنی النهایة و المبسوط همان قول مشهور را اختیار کرده است و حتی تصریح نموده که اگر سر خود را بتراشد باید کفاره بدهد؛ ولی در اینجا شبیه شافعی، قائل به تخییر شده است.

یوسف بن مطهر حلی، پدر علامه حلی نیز نظر شیخ را اختیار کرده است. علامه در مختلف می‌نویسد:

منع في النهاية و المبسوط من الحلق بعد السعي‌، و أوجب الدم لو حلق، و جعل التحلّل واجبا بالتقصير. و قال في الخلاف: يجوز الحلق، و التقصير أفضل، و كان يذهب إليه والدي رحمه اللّه. و بالأوّل قال ابن البراج، و ابن إدریس.[8]

شیخ در النهایة و المبسوط از اینکه بعد از سعی، بخواهد حلق کند، منع کرده و کفاره را در صورت حلق کردن، واجب نموده است و خارج شدن از احرام را فقط با تقصیر واجب کرده است؛ ولی در الخلاف فرموده: «حلق کردن نیز جایز است، هر چند تقصیر افضل است». پدرم رحمه الله نیز به همین نظر، اعتقاد دارد؛ ولی ابن براج و ابن ادریس، نظر اول را برگزیده‌اند.

خود علامه با اینکه مثل مشهور، خروج از احرام عمره تمتع را منحصر در تقصیر می‌داند؛ ولی در منتهی در این باره فتوای عجیبی داده است، می‌فرماید:

لو حلق في إحرام العمرة، أجزأه.[9]

اگر در احرام عمره، [به جای تقصیر] حلق کند، مجزی است.

از این عجیب‌تر، قول شهید اول است که فرموده: تقصیر واجب است؛ ولیکن تراشیدن مقداری از موی‌های دو طرف سر نیز، کافی است، حتی اگر همه سرش را هم بتراشد، احتمال دارد، مُجزی باشد، چون تقصیر با شروع حلق، محقق شده است.[10] صاحب حدائق نیز این احتمال را بعید ندانسته، البته به این شرط که از ابتدا نیت حلق همه سر را نداشته باشد.[11]

ممکن است، دلیل فتوای علامه که حلق را مجزی دانست، نیز همین باشد که وقتی بخشی از موهایش را تراشید، تقصیر محقق شده است، لذا تراشیدن بقیه آن، بعد از خروج از احرام صورت گرفته است، در نتیجه برایش حرام نبوده است؛ ولی به هر حال، این نظرات، بر خلاف نظر مشهور است و آنچه در نصوص وارد شده، تقصیر کردن است نه حلق کردن و مفهوم تقصیر غیر از مفهوم حلق است.

در اینجا به برخی از این نصوص که در باب اول از «ابواب التقصیر» آمده اشاره می‌گردد.[12] عنوان این باب چنین است:

بَابُ وُجُوبِهِ فِي عُمْرَةِ التَّمَتُّعِ عَقِيبَ السَّعْيِ وَ أَنَّهُ يَتَحَلَّلُ بِهِ مِنْ كُلِّ مَا حُرِّمَ عَلَيْهِ بِالْإِحْرَامِ إِلَّا الْحَلْقَ.[13]

بابی در وجوب تقصیر پس از انجام سعی در عمره تمتع و اینکه همه محرمات احرام غیر از حلق، بر او حلال می‌شود.

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي سَمَّاكٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثِ السَّعْيِ قَالَ ثُمَّ قَصِّرْ مِنْ رَأْسِكَ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ لِحْيَتِكَ وَ خُذْ مِنْ شَارِبِكَ وَ قَلِّمْ أَظْفَارَكَ وَ أَبْقِ مِنْهَا لِحَجِّكَ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ أَحْلَلْتَ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ يُحِلُّ مِنْهُ الْمُحْرِمُ وَ أَحْرَمْتَ مِنْهُ.[14]

«ابراهیم بن أبی سماک» واقفی مذهب، اما ثقه است، لذا روایت موثقه است. «معاویة بن عمار» می‌گوید: امام صادق (علیه السّلام) ضمن حدیثی درباره سعی [بین صفا و مروه] فرمود:

سپس از موى اطراف سر و ريش خود بزن و مقدارى از سبيلت را بچين و ناخن‌هايت را بگير و مقدارى را براى حجّ خود، نگاه دار. چون چنين كردى، از احرام بيرون آمده‌اى، از هرچه كه از آن، احرام بسته بودى.

روایت دوم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ طَوَافُ الْمُتَمَتِّعِ أَنْ يَطُوفَ بِالْكَعْبَةِ وَ يَسْعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ يُقَصِّرَ مِنْ شَعْرِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ أَحَلَّ.[15]

در این روایت صحیحه «عبدالله بن سنان» می‌گوید:

از امام صادق (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) شنیدم که فرمود: طواف کسی که حج تمتع به جا می‌آرود اینگونه است که کعبه را طواف می‌کند و سعی میان صفا و مروة را به جا می‌آورد و موی [سر] خود را کوتاه می‌کند؛ وقتی چنین کرد، از احرام خارج می‌شود.

روایت سوم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ثُمَّ ائْتِ مَنْزِلَكَ فَقَصِّرْ مِنْ شَعْرِكَ وَ حَلَّ لَكَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ.[16]

«عمر بن یزید» در این روایت صحیحه از امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده که فرمود:

... سپس به خانه‌ات بیا و مقداری از موی [سر] خود را کوتاه کن تا همه چیز[هایی که با احرام بر تو حرام شده بود] برایت حلال شود.

روایت چهارم

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ وَ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى جَمِيعاً عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا فَرَغْتَ مِنْ سَعْيِكَ وَ أَنْتَ مُتَمَتِّعٌ فَقَصِّرْ مِنْ شَعْرِكَ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ لِحْيَتِكَ وَ خُذْ مِنْ شَارِبِكَ وَ قَلِّمْ مِنْ أَظْفَارِكَ وَ أَبْقِ مِنْهَا لِحَجِّكَ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ أَحْلَلْتَ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ يُحِلُّ مِنْهُ الْمُحْرِمُ وَ أَحْرَمْتَ مِنْهُ فَطُفْ بِالْبَيْتِ تَطَوُّعاً مَا شِئْتَ.[17]

این روایت که با اسناد مختلفی نقل شده نیز صحیحه است. «معاویة بن عمار» از امام صادق (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) نقل کرده که فرمود:

هنگامی که از عمل سعی فارغ شدی، اگر در حال انجام عمره تمتع بودی، از موى اطراف سر و ريش خود بزن و مقدارى از سبيلت را بچين و ناخن‌هايت را بگير و مقدارى را براى حجّ خود، نگاه دار. چون چنين كردى، از احرام بيرون آمده‌اى، از هرچه كه از آن، احرام بسته بودى، پس هر چه خواستی طواف مستحبی انجام ده.

در این روایات، تصریح شده که در عمره تمتع، بعد از سعی میان صفا و مروة باید تقصیر کند و در هیچ یک به حلق کردن اشاره‌ای نشده است، ولی در روایات دیگر، در مورد عمره مفرده، وارد شده که می‌تواند علاوه بر تقصیر، حلق نیز انجام دهد.[18]

فرق دوم

حضرت امام در بیان دومین فرق میان عمره تمتع و عمره مفرده فرمود: عمره تمتع طواف نساء ندارد ـ اگر چه احتياط در انجام آن است ـ ولى در عمره مفرده طواف نساء واجب است.

در باره اینکه عمره تمتع طواف نساء ندارد، سال قبل به مناسبت بیان صورت اجمالی حج تمتع، به تفصیل بحث شد. در آنجا نیز حضرت امام و صاحب عروة، انجام طواف نساء در عمره تمتع را مطابق احتیاط دانستند؛ ولی ما عرض کردیم، دلیلی بر این احتیاط وجود ندارد، بله اگر کسی بخواهد آن را رجاءاً انجام دهد، مشکلی نیست.[19]

اما در باره اینکه در عمره مفرده، طواف نساء لازم است، به این روایات استناد می‌شود که در باب 84 از «ابواب الطواف» وارد شده است. عنوان این باب چنین است:

بَابُ وُجُوبِ طَوَافِ النِّسَاءِ فِي الْحَجِّ مُطْلَقاً وَ فِي الْعُمْرَةِ الْمُفْرَدَةِ دُونَ عُمْرَةِ التَّمَتُّعِ.[20]

بابی در اینکه طواف نساء در حج مطلقا [چه تمتع و چه افراد] و در عمره مفرده واجب است؛ ولی در عمره تمتع واجب نیست.

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ: كَتَبَ أَبُو الْقَاسِمِ مُخَلَّدُ بْنُ مُوسَى الرَّازِيُّ إِلَى الرَّجُلِ ع يَسْأَلُهُ عَنِ الْعُمْرَةِ الْمَبْتُولَةِ هَلْ عَلَى صَاحِبِهَا طَوَافُ النِّسَاءِ وَ الْعُمْرَةِ الَّتِي يُتَمَتَّعُ بِهَا إِلَى الْحَجِّ فَكَتَبَ أَمَّا الْعُمْرَةُ الْمَبْتُولَةُ فَعَلَى صَاحِبِهَا طَوَافُ النِّسَاءِ وَ أَمَّا الَّتِي يُتَمَتَّعُ بِهَا إِلَى الْحَجِّ فَلَيْسَ عَلَى صَاحِبِهَا طَوَافُ النِّسَاءِ.[21]

«محمد بن عیسی» در این روایت صحیحه می‌گوید:

«ابوالقاسم مخلد بن موسی الرازی» به آقا [امام هادی (علیه السّلام)] نامه نوشت و از ایشان درباره عمره مفرده پرسید که آیا بر کسی که آن را انجام می‌دهد، طواف نساء واجب است، همچنین در عمره تمتع؟ در پاسخ نوشت: در عمره مفرده بر کسی که آن را انجام می‌دهد، طواف نساء واجب است، اما در عمره تمتع، بر کسی که آن را انجام می‌دهد، طواف نساء واجب نیست.

همان طور که قبلا گذشت، با اینکه نویسنده نامه، یعنی «ابوالقاسم مخلد بن موسی» مجهول است؛ ولی روایت صحیحه است، زیرا «محمد بن عیسی» که از بزرگان است، خودش نامه را دیده و آن را روایت کرده است و ایشان خطّ امام (علیه السّلام) را می‌شناخته است.

روایت دوم

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ أَنَّهُ قَالَ لِإِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ يَسْأَلُ لَهُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع عَنِ الْعُمْرَةِ الْمُفْرَدَةِ عَلَى صَاحِبِهَا طَوَافُ النِّسَاءِ فَجَاءَ الْجَوَابُ أَنْ نَعَمْ هُوَ وَاجِبٌ لَا بُدَّ مِنْهُ فَدَخَلَ عَلَيْهِ إِسْمَاعِيلُ بْنُ حُمَيْدٍ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَقَالَ نَعَمْ هُوَ وَاجِبٌ فَدَخَلَ بِشْرُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَمَّارٍ الصَّيْرَفِيُّ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَقَالَ نَعَمْ هُوَ وَاجِبٌ.[22]

سند این روایت که روایت پنجم این باب است، مشکلی ندارد. «ابراهیم بن ابی بلاد» می‌گوید:

از «ابراهیم بن عبدالحمید» خواستم تا از امام کاظم (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) درباره عمره مفرده بپرسد که آیا طواف نساء دارد یا نه؟ در جواب آمده بود: آری، طواف نساء واجب است و حتماً باید انجام شود. «اسماعیل بن حمید» نیز همین سؤال را پرسید، امام فرمود: آری، واجب است. «بشر بن اسماعیل بن عمار صیرفی» نیز همین سؤال را پرسید، امام فرمود: آری، واجب است.

روایت سوم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ: سَأَلَهُ أَبُو حَرْثٍ عَنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَطَافَ وَ سَعَى وَ قَصَّرَ هَلْ عَلَيْهِ طَوَافُ النِّسَاءِ قَالَ لَا إِنَّمَا طَوَافُ النِّسَاءِ بَعْدَ الرُّجُوعِ مِنْ مِنًى.[23]

«صفوان بن یحیی» در این روایت صحیحه می‌گوید:

«ابو حرث» از ایشان [امام صادق (علیه السّلام)] درباره شخصی پرسید که عمره تمتع به جا آورده و طواف و سعی و تقصیر را انجام داده است، آیا باید طواف نساء هم انجام دهد؟ فرمود: نه، طواف نساء بعد از برگشتن از منا است.

روایت چهارم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ رَبَاحٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ مُفْرِدِ الْعُمْرَةِ عَلَيْهِ طَوَافُ النِّسَاءِ قَالَ نَعَمْ.[24]

«اسماعیل بن رباح» می‌گوید:

از امام کاظم (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) [یا امام رضا (عَلَیْهِ‌السَّلامِ)] پرسیدم: آیا عمره مفرده طواف نساء دارد؟ فرمود: بله.

در این روایات و روایات مشابه، تصریح شده که در عمره مفرده، طواف نساء لازم است، بر خلاف عمره تمتع که بر اساس روایات، طواف نساء ندارد و به نظر ما حتی به عنوان احتیاط نیز لازم نیست انجام شود.

فرق سوم

سومین فرقی که عمره تمتع با عمره مفرده دارد، این است که ميقات عمره تمتع یكى از ميقات‌های پنجگانه است؛ ولی ميقات عمره مفرده یا «ادنی الحل» است، مثل مسجد تنعیم، یا یکی از همان میقات‌های پنجگانه.

چون در مبحث بعدی که بحث مواقیت است به تفصیل به این مطلب می‌پردازیم، در اینجا به همین مقدار بسنده می‌کنیم و بررسی روایات آن را به جای خود موکول می‌نماییم.

تا اینجا مباحث مقدماتی حج به پایان رسید و از اینجا وارد بحث مواقیت و سپس مناسک حج می‌شویم، اما پیش از ورود به مبحث مواقیت، یک مسئله از مسائل مورد ابتلای نماز مسافر را بررسی می‌کنیم و آن مسئله «کثیر السفر» است. مسئله‌ای که در آن اختلاف نظر شدیدی خصوصاً در میان معاصرین وجود دارد.

غفر الله لنا و لکم ان شاء الله


[1] الصحيفة السجّاديّة، دعای 20.
[6] ر. ک: مناسك الحج، سید موسی شبيري(معاصر)، ص: 42.
[10] خلاصه متن فرمایش ایشان چنین است: «إذا فرغ من السعي قصّر وجوبا... و لا يجزئ الحلق عنه للرجل، و قال في الخلاف: «الحلق مجزئ و التقصير أفضل»، و الأصحّ تحريمه و لو بعد التقصير، فلو حلق عامدا عالما فشاة ... و لو حلق بعض جوانبه أجزأ عن التقصير و لا تحريم فيه، و لو حلق الجميع احتمل الإجزاء لحصوله بالشروع.» الدروس، محمد بن مکی شهید اول (786 ق): ج‌1، ص: 414 و 415.
[11] ایشان پس از نقل فرمایش شهید اول می‌نویسد: «ما ذكره (قدس سره) من الاحتمال المذكور ليس ببعيد، لكن ينبغي تقييده بما إذا نوى من أول الأمر التقصير خاصة ثم بعد حصول التقصير و حصول الإحلال به حلق الباقي، اما لو نوى حلق الجميع من أول الأمر فالظاهر عدم الاجزاء.» الحدائق الناضرة، یوسف بحرانی (1186 ق): ج‌16، ص: 301.
[12] هر چند روایات باب اول از ابواب التقصیر نیز بر مطلب مورد بحث دلالت دارد؛ ولی روایات باب‌های چهارم و پنجم آن، دلالت روشن‌تری دارند [مقرر].
[19] ر. ک: درس‌های شماره 600 و 601 ارائه شده در تاریخ‌های 28 آذر و 3 دیماه 1396.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo