< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - غسل جمعه

92/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث روز:
عن الصادق (علیه السّلام): «... اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً شَرَحَ‌ صَدْرَهُ‌ لِلْإِسْلامِ‌ فَإِذَا أَعْطَاهُ ذَلِكَ أَنْطَقَ‌ لِسَانَهُ بِالْحَقِّ وَ عَقَدَ قَلْبَهُ عَلَيْهِ فَعَمِلَ بِهِ فَإِذَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ تَمَّ لَهُ إِسْلَامُهُ وَ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ إِنْ مَاتَ عَلَى ذَلِكَ الْحَالِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ حَقّاً وَ إِذَا لَمْ يُرِدِ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً وَكَلَهُ إِلَى نَفْسِهِ وَ كَانَ صَدْرُهُ‌ ضَيِّقاً حَرَجاً ...»[1]
عبارت «إِذَا لَمْ يُرِدِ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً وَكَلَهُ إِلَى نَفْسِهِ وَ كَانَ صَدْرُهُ‌ ضَيِّقاً حَرَجاً» در روایت فوق، تفسیر قسمت دوم آیه زیر است که می‌فرماید:
﴿فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشرْحْ صَدْرَهُ لِلْاسْلَامِ وَ مَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يجَعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فىِ السَّمَاءِ كَذَالِكَ يجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلىَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُون[2]
«پس كسى كه خدا بخواهد او را هدايت نمايد شرح صدر اسلامی به او می‌دهد، و كسى را كه بخواهد در گمراهيش رها سازد سينه‌اش را به شدت گرفته و تنگ مى‌كند كه گويى به زحمت در آسمان رو به بالا مى‌رود. اين گونه خداوند پليدى را بر كسانى قرار مى‌دهد كه ايمان نمى‌آورند»
در این فراز از روایت و آیه نورانی چند نکته قابل توجه است:
نکته اول آن که چنانچه گذشت هدایت و گمراهی در این آیه، هدایت و گمراهی پاداشی و کیفری است. یعنی اگر خدا بخواهد کسی را گمراه کند، او را به خودش واگذار می‌کند «وَكَلَهُ إِلَى نَفْسِهِ»؛ به این معنا که توفیق حرکت در مسیر صحیح را به او نمی‌دهد. کسی هم که به خودش واگذار شود دچار ضیق صدر می‌شود. پس علامت هدایت پاداشی خدا، شرح صدر است و نشانه ی اضلال کیفری او، ضیق صدر است.
نکته دوم آن است که امتناع از پذیرفتن حق ، از نشانه‌های افرادی است که دچار ضیق صدر هستند. کسانی که
هنگام شنیدن سخن حق ـ آن گاه که به ضررشان است ـ احساس ناراحتی می‌کنند و از پذیرفتنش امتناع می‌ورزند، دچار بیماری ضیق صدر هستند. این گونه افراد هیچگاه به خاطر شنیدن گفته‌های باطل ناراحت نمی‌شوند، امّا به محض شنیدن سخنان حق از آن رویگردان می‌شوند. آنها ظرفیت انجام تکالیف الهی که از مصادیق حق‌اند را ندارند. لذا هنگام عمل به تکالیف الهی چنان‌اند که گویا می‌خواهند به آسمان بروند! ﴿كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فىِ السَّمَاءِ﴾.
نکته سومی که از آیه فوق قابل برداشت است، این است که ضیق صدر به تدریج تحقق پیدا می‌کند. این نکته از تشبیهی که در آیه آمده است، استفاده می‌شود. در این آیه شدت ضیق صدر به صعود به آسمان تشبیه شده است. پس همان طور که بالا رفتن انسان به سمت آسمان تدریجی صورت می‌گیرد و هر چه انسان بالاتر می‌رود فشار بیشتری را تحمل می‌کند و اکسیژن کمتری به او می‌رسد تا جایی که ابتدا بیهوش می‌شود و در نهایت می‌میرد، ضیق صدر نیز به تدریج تحقق پیدا می‌کند. این طور نیست که روح انسان از اول دچار ضیق صدر مطلق شود. بلکه با انجام کارهای نادرست کم کم دچار ضیق صدر می‌شود و با اصرار بر گناهان این بیماری شدت پیدا می‌کند تا جایی که از هوش معنوی می‌رود و سپس به مرگ معنوی دچار می‌شود. چنانچه می‌فرماید: ﴿أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً[3] یا ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُون[4]. در این حالت دیگر هیچ احساس معنویتی در وجود شخص نمی‌ماند. از خداوند منان می خواهیم همواره در برابر حق تسلیم باشیم.
بحث فقهی
موضوع: حکم غسل روز جمعه
در رجحان غسل روز جمعه میان فقهای فریقین اختلافی نیست. آنچه مورد اختلاف است وجوب یا استحباب آن است که به شماری از فقهای هر دو گروه، قول به وجوب را نسبت می‌دهند.
نظر شیخ طوسی (رحمة الله علیه)
مرحوم شیخ طوسی در این باره می‌فرماید:
«غسل الجمعة و الأعياد مستحب، و به قال جميع الفقهاء. و ذهب أهل الظاهر داود و غيره إلى أنه واجب، و روي ذلك عن كعب الأحبار»[5]
یعنی غسل جمعه و اعیاد مثل عید قربان، عید فطر و... مستحب است و همه فقها یعنی عامّه و خاصّه این نظر را دارند. اهل ظاهر که همان داوود ظاهری و غیر او باشند[6] قائل به وجوب هستند. از کعب الاحبار هم چنین چیزی نقل شده است.
در ادامه می‌نویسد:
«دليلنا: على ذلك: إجماع الفرقة، و أما الوجوب فالأصل براءة الذمة، و شغلها بواجب يحتاج الى دليل.»[7]
دلیل ما بر مستحب بودن، اجماع مسلمین است. اما این که بگوییم واجب باشد، اصل آن است که انسان نسبت به وجوب برائت ذمه دارد و مکلف نیست. و اگر بخواهد ذمه انسان به واجبی مشغول شود، دلیل می‌خواهد که در اینجا دلیل نداریم. بنا بر این، شیخ طوسی قائل به استحباب است و بر این قول ادعای اجماع کرد.
نظر علامه حلّی (رحمة الله علیه)
مرحوم علامه حلّی نیز قائل به استحباب است ولی این قول را به اکثر فقها نسبت می‌دهد نه جمیع فقها. ایشان می‌فرماید:
«ذهب أكثر علمائنا إلى أن غسل الجمعة مستحب‌ ليس بواجب - و هو قول جمهور أهل العلم - لأن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله قال: (من توضأ يوم الجمعة فبها و نعمت، و من اغتسل فالغسل أفضل)[8] و قوله عليه السلام: (فبها) معناه بالفريضة أخذ، و قوله: (و نعمت) يعني الخلّة الفريضة.»[9]
اکثر علمای ما قائل هستند که غسل جمعه مستحب است نه واجب. عمده ی اهل علم ـ که مقصود همان اهل سنّت است ـ نیز قائل به استحباب هستند. دلیل اهل سنت بر این قول روایتی است از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که می‌فرماید: «کسی که روز جمعه وضو بگیرد، پس خوب خصلتی است که انسان به آن فریضه عمل کند. و کسی که غسل کند، عمل به غسل با فضیلت‌تر است.»
سپس دلیل خاصه را بیان می‌کند که روایتی است که بعداً نقل می‌کنیم. بعد از آن دلیل قائلین به وجوب را نقل می‌کند و می‌گوید:
... و قال الصدوق: إنه واجب - و به قال الحسن البصري، و داود، و مالك، و أهل الظاهر - لأن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله قال: «غسل الجمعة واجب على كل محتلم»[10].
«و قال الرضا عليه السلام و قد سئل عن غسل الجمعة: «واجب على كل ذكر و أنثى من حر و عبد»[11]و هو محمول على شدة الاستحباب عملا بالجمع بين الأحاديث و بأصالة البراءة.»[12]
صدوق از علمای شیعه و حسن بصری، داوود، مالک و ظاهریه از اهل سنت، قائل به وجوب هستند. دلیل آن‌ها از طریق عامّه این روایت نبوی است که می‌فرماید: «غسل جمعه بر هر محتلم (فرد بالغ) واجب است»؛ یعنی مرد و زن؛ و مسافر و غیر مسافر ندارد، بر همه واجب است. از طریق شیعه نیز این روایت از امام رضا (علیه السّلام) است که در پاسخ به سؤال از حکم غسل جمعه فرمود: «غسل جمعه بر هر مرد و زن از حُر و عبد واجب است».
وی در ادامه روایات دالّ بر وجوب را حمل بر استحباب مؤکّد می‌کند و می‌گوید از این طریق علاوه بر جمع میان این روایات با روایات دالّ بر استحباب، به اصالة البرائة (برائت ذمه از وجوب) نیز عمل کرده‌ایم.
سپس چند فرع نقل می‌کند که برخی از آنها را می‌آوریم:
فرع اول:
«استحباب غسل الجمعة مؤكد للرجال و النساء، سفراً و حضراً، و غسل مس الميت آكد، أما إن قلنا بوجوبه ـ على ما اخترناه ـ فظاهر، و إن قلنا: إنه سنة فكذلك لأن سببه وجد منه فهو بغسل الجنابة أشبه، و لأن الخلاف في وجوبه أكثر من خلاف غسل الجمعة، و هو أحد قولي الشافعي، و الثاني: غسل الجمعة لورود الأخبار بوجوبه[13]»[14]
غسل جمعه برای مردها و زنها چه در سفر چه در حضر مستحب مؤکّد است. و غسل مسّ میت مؤکّدتر از غسل جمعه است؛ یعنی رجحان آن، آکد است. چرا که اگر ما غسل مسّ میت را واجب بدانیم ـ چنانچه قائل به وجوب آن هستیم ـ مؤکّد بودنش روشن است. زیرا واجب آکد از مستحب است. و اگر غسل مسّ میت را مستحب دانستیم، باز هم از میان این دو غسل مستحبی، غسل مسّ میت مؤکّدتر است. زیرا اولاً غسل مسّ میت مانند غسل جنابت، سببش از خود انسان ایجاد می‌شود. یعنی همان گونه که انسان سبب جنابت را خودش ایجاد می‌کند، با مس کردن میت نیز سبب غسل مس میت را به وجود می‌آورد. ثانیاً اختلاف در وجوب غسل مس میت بیشتر از اختلاف در غسل جمعه است، یعنی قائل به وجوب در غسل مسّ میت از قائل به وجوب در غسل جمعه بیشتر است. این که غسل مسّ میت آکد باشد، یکی از دو قول شافعی است. ـ شافعی معمولاً در مسائل دو قول دارد ـ و قول دیگرش آن است که غسل جمعه آکد است به دلیل ورود اخباری دالّ بر وجوب آن. در ادامه فایده‌ای برای این اختلاف نقل می‌کند که لزومی ندارد مطرح شود.
فرع دوم:
«هو مستحب لآتي الجمعة و غيره كالنساء، و العبيد، و المسافرين‌ عند علمائنا- و به قال أبو ثور، و الشافعي في أحد القولين[15] - لقوله عليه السلام: (غسل الجمعة واجب على كل محتلم)[16]. و من طريق الخاصة قول الرضا عليه السلام: «إنه واجب على كل ذكر و أنثى من حر و عبد»[17]. و الثاني للشافعي: يستحب لآتي الجمعة خاصة[18]لقوله عليه السلام: (من جاء إلى الجمعة فليغتسل)[19] و هو يدل من حيث المفهوم، فلا يعارض المنطوق.»[20]
آیا غسل جمعه برای نماز جمعه مستحب است یا این که فی نفْسه مستحب هست؟ نظر علامه این است که نزد علمای شیعه فرقی میان کسی که می‌خواهد نماز جمعه برود و کسی که نمی‌رود مانند زنها، بردگان و مسافرین، نیست. پس فی نفسه مستحب است. همین قول را ابو ثور از فقهای اهل سنّت و شافعی در یکی از دو قولش قائل هست. دلیل آنها روایت نبوی است که قبلاً نقل شد که «غسل جمعه بر هر محتلمی واجب است»؛ که عبارت «علی کلّ محتلم» آن بر این عمومیت دلالت دارد. و دلیل فقهای شیعی نیز همان روایت نقل شده از امام رضا (علیه السّلام) است که فرمود: «غسل جمعه بر هر مرد و زن از حُر و عبد واجب است».
قول دیگر شافعی آن است که غسل جمعه تنها برای کسی که بخواهد به نماز جمعه برود مستحب است ولی بر دیگران مستحب نیست. دلیل این قول روایتی است که می‌فرماید: «هر کس نماز جمعه می‌رود باید غسل کند». مفهوم مخالف این روایت دلالت دارد بر این که برای کسی که نماز جمعه نمی‌رود، غسل مستحب نیست.
علامه به این استدلال اشکال می‌کند که با منطوق روایات دیگر که به صورت عام غسل را مستحب می‌دانستند، تعارض دارد و مفهوم قدرت معارضه با منطوق را ندارد. علاوه بر اشکال علامه، اشکال دیگر آن که این مفهوم لقب است که اصلاً حجیّت ندارد.
فرع سوم:
«لو حضرت المرأة المسجد استحب لها، أما عندنا فظاهر، و أما عند الشافعي فللخبر . و قال أحمد: لا يستحب لأنها غير مخاطبة بالجمعة[21]، و ينتقض بالعبد.»[22]
اگر زنی بخواهد مسجد برود، مستحب است غسل جمعه به جا آورد. نزد ما که ـ فرقی میان زن و مرد و مسافر و غیر آن در استحباب قائل نشدیم ـ روشن است. دلیل این قول نزد شافعی نیز همان خبر نبوی است ـ که عبارت «من جاء إلى الجمعة» شامل زنها هم می‌شود ـ . اما در مقابل آقای احمد بن حنبل می‌گوید برای زن مستحب نیست. چرا که مخاطب به شرکت در نماز جمعه در آیه ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ مردها هستند و نفرموده «یا أیّها النساء» که زنها را نیز شامل شود.
علامه در جواب وی می‌گوید: این حرف نقض دارد و آن عبد است که آن هم با اینکه مخاطب آیه نیست ولی غسل جمعه برای او مستحب است.
نظر صاحب حدائق (رحمة الله علیه)
مرحوم شیخ یوسف بحرانی از علمای اخباری قرن سوم که از بحرین به شیراز هجرت می‌کند و امام جمعه آنجا می‌شود، در این باره می‌نویسد:
«قد اختلف فيه الأصحاب (رضوان اللَّه عليهم) فالمشهور استحبابه، و قال الصدوق في الفقيه: غسل يوم الجمعة واجب على الرجال و النساء في السفر و الحضر، ثم قال و غسل يوم الجمعة سنة واجبة. و قال في الكافي: باب وجوب الغسل يوم الجمعة، ثم أورد الأخبار المتضمنة للوجوب، و بذلك نسب إليهما القول بالوجوب و فيه ما سيأتي بيانه في المقام ان شاء اللَّه تعالى، و الى هذا القول مال شيخنا البهائي في الحبل المتين و نقل القول بالوجوب ايضا عن والد الصدوق، و الى هذا القول ذهب شيخنا الشيخ سليمان بن عبد اللَّه البحراني و أيده و نصره و صنف فيه رسالة»[23]
در وجوب یا استحباب غسل جمعه میان اصحاب اختلاف است. مشهور قائل به استحباب آن هستند. فتوای مرحوم شیخ صدوق (رحمة الله علیه) در الفقیه این است که غسل روز جمعه بر مرد و زن، چه در سفر و چه درحضر، واجب است. بعد هم گفته است: غسل روز جمعه از سنت‌های واجبه است. ـ سنّت دو جور است: سنّت مستحب و سنّت واجب، که این مورد به نظر شیخ صدوق از سنن واجب است.
ایشان اضافه می‌کند که کلینی (رحمة الله علیه) هم در الکافی بابی با عنوان «باب وجوب الغسل یوم الجمعه» دارد که در آن اخبار متضمّن وجوب را آورده است.
صاحب حدائق می‌گوید به خاطر این دو عبارت، به این دو تن نسبت داده شده است که آنها قائل به وجوب هستند. ولی ما این نسبت را قبول نداریم و بعداً به آن اشکال خواهیم کرد.
علاوه بر شیخ صدوق و شیخ کلینی، شیخ بهایی در حبل المتین‌ نیز به این قول میل پیدا کرده است. وی می‌گوید: پدر شیخ صدوق هم قائل به وجوب است. سپس صاحب حدائق می‌گوید استاد ما شیخ سلیمان بحرانی نیز کتابی در این رابطه نوشته است و در آن غسل روز جمعه را واجب دانسته است.
روایات مربوط به غسل روز جمعه
برای روشن شدن مسأله، باید روایات این باب بررسی شوند. در اینجا تعدادی از این روایات را از باب ششم ابواب «الْأَغْسَالِ الْمَسْنُونَة» از کتاب الطهارة وسائل الشیعه می‌خوانیم:
روایت اول:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ قَالَ «الْغُسْلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ عَلَى الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ فِي الْحَضَرِ وَ عَلَى الرِّجَالِ فِي السَّفَرِ وَ لَيْسَ عَلَى النِّسَاءِ فِي السَّفَرِ»[24]
مراد از «محمد بن یحیی»، محمد بن یحیی عطّار؛ و مراد از «محمد بن الحسین» محمد بن الحسین ابی الخطّاب است که هر دو امامی، ثقه و جلیل هستند. «صفوان بن یحیی» نیز علاوه بر این امامی، ثقه و جلیل بودن، از اصحاب اجماع است، بلکه از آن سه نفری است که «لا یروی و لا یرسل إلّا عن ثقة». «منصور بن حازم» نیز مانند دو نفر اول، «إمامیٌ ثقةٌ جلیل» است. بنا بر این، روایت از نظر سند، خیلی خوب و قوی است. متن روایت نیز در ظاهر دلالت بر وجوب دارد. می‌فرماید: «غسل روز جمعه در حضر بر عهده مردان و زنان است و در سفر تنها بر مردان است و نه زنان»
روایت دوم:
«قَالَ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى أَنَّهُ رُخِّصَ لِلنِّسَاءِ فِي السَّفَرِ لِقِلَّةِ الْمَاءِ»[25]
این روایت هم که سند صحیحی دارد،[26] دلیل رخصت زنان در سفر برای غسل نکردن را کم بود آب دانسته است، لذا مؤیّدی بر واجب بودن آن است. چرا که مفهومش این است که مردها چنین اجازه‌ای حتی در سفر هم ندارند و باید غسل کنند.
روایت سوم:
عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْغُسْلِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ- فَقَالَ «وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى عَبْدٍ أَوْ حُرٍّ»[27]
«علی بن ابراهیم» و پدرش «ابراهیم بن هاشم» که «إمامیٌّ ثقةٌ جلیل» هستند. «عبدالله بن مغیرة» نیز علاوه بر امامی بودن و ثقه و جلیل بودن از اصحاب اجماع است. بنا بر این سند روایت صحیح است. متن آن نیز غسل جمعه را بر همه واجب می‌داند بدون هیچ استثنایی.
صاحب وسائل الشیعه می‌گوید این روایت را شیخ طوسی نیز نقل کرده است. سند شیخ نیز صحیح است.
روایت چهارم:
عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع «لِيَتَزَيَّنْ أَحَدُكُمْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ يَغْتَسِلُ وَ يَتَطَيَّبُ» الْحَدِيثَ‌[28]
مراد از «محمد بن عیسی» محمد بن عیسی بن عبید است که ابن ولید استاد شیخ صدوق وی را تضعیف کرده است. ولی این تضعیف صحیح نیست و به نظر رجالیون فعلی ثقه است. «یونس بن عبد الرحمن» نیز علاوه بر امامی، ثقه و جلیل بودن از شمار اصحاب اجماع است. «هشام بن حکم نیز «ثقة جلیل» است. بنا بر این سند این روایت نیز صحیح است. در متن روایت سه امر «تزیین کردن، غسل کردن و عطر زدن» وارد شده است که دلالتش بر وجوب یا استحباب این سه امر، بحث مفصلی دارد که بعداً خواهد آمد. این روایت را شیخ صدوق نیز به صورت مرسل نقل کرده است.
روایت پنجم:
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع «لَا تَدَعِ الْغُسْلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَإِنَّهُ سُنَّةٌ وَ شَمَّ الطِّيبِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ قَالَ الْغُسْلُ وَاجِبٌ يَوْمَ الْجُمُعَةِ»[29]
«حماد بن عیسی جُهنی» فردی ثقه و جلیل است. «حریز» همان حریز بن عبدالله سجستانی است که او نیز ثقه است. «زراره» هم که از اصحاب اجماع و از بزرگان فقهای اصحاب ائمه است. لذا سند این روایت هم صحیحه است. امام باقر (علیه السّلام) در این روایت می‌فرماید: «غسل روز جمعه را وامگذار چرا که سنّت پیغمبر است؛ همین طور شمّ طیب را رها مکن.» بعد حضرت می‌فرماید: «غسل روز جمعه واجب است.» این روایت نیز تصریح در وجوب غسل دارد.
روایت ششم:
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى‌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنْ غُسْلِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ- «فَقَالَ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى عَبْدٍ أَوْ حَرٍّ»[30]
مراد از «علی بن محمد» در اینجا علی بن محمد علّان کلینی (دایی مرحوم کلینی) است که ثقه است. «سهل بن زیاد» نیز «علی التحقیق» ثقه است. هر چند در باره او اختلاف نظر است اما گفته می‌شود: «الأمر فی السّهل سهلٌ»؛ لذا روایاتش را قبول می‌کنند. روای بعدی «محمد بن یحیی عطّار» است که او نیز «ثقة جلیل» است و چون با «واو» بر ابتدای سند عطف شده است از اینجا سند حدیث دو طریق می‌شود؛ لذا در این سند اصطلاحاً «تعلیق» صورت گرفته است. به این معنا که با حذف نام يک يا چند راوى از ابتداى سند به اتكاء اسناد قبل و بدون اشاره به قسمت محذوف، آن را کوتاه کنند. پس ابتدای سند که بر سند قبلی عطف شده است این گونه است:
«محمد بن یعقوب عن علی بن محمد عن سهل» و «محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد» که «سهل» و «احمد بن محمد» هر دو از «ابن ابی نصر» نقل کرده‌اند. روای بعدی «احمد بن محمد اشعری» است که او هم «ثقة جلیل» است. مراد از «ابی نصر» هم که احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی است که علاوه بر «امامیٌ، ثقةٌ، جلیل» جزء سه نفری است که «لا یروی و لا یرسل إلّا عن ثقة» یعنی اساتیدشان هم مورد وثوق هستند. آخرین راوی «محمد بن عبدالله اشعری» است که برخی از رجالیون در باره‌اش گفته‌اند: «ثقة علی التحقیق». وی می‌گوید از امام رضا (علیه السّلام) از غسل جمعه سؤال کردم ایشان فرمودند: «غسل جمعه بر هر مرد و زن واجب است.» این روایت که شبیه روایت سوم است، نیز بدون در نظر داشتن قرائن خارجیه دلالت بر وجوب غسل روز جمعه دارد.
بقیه روایات این باب در جلسه آینده. إن شاء الله.





[2] سوره انعام، آیه125.
[6] فرقه‌ی ظاهریه توسط شخصی به نام داوود در اواسط قرن سوم شکل گرفت. داوود ظاهری که خانواده‌اش اهل کاشان یا اصفهان بوده‌اند، در سال 202 ق در کوفه متولد شد. وی که ابتدا شافعی مذهب بود، فرقه‌ی ظاهریه را به وجود آورد. به این فرقه به دلیل پایبندی افراطی به ظاهر قرآن و حدیث، ظاهریه گفته می‌شود. آنها مانند سلفی‌های امروز اهل تأویل نبوده و حتی اگر ظاهری، خلاف عقل باشد بدان عمل می‌کنند. لذا در آیاتی مانند آیه ﴿الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌﴾؛ (سوره طه، آیه 5) قائلند که خدا در عرش کرسی و صندلی دارد که روی آن نشسته است!
[7]. الخلاف، ج‌1، ص: 219، مسألة 187.
[8] سنن أبي داود 1: 97- 354، سنن النسائي 3: 94.
[10] صحيح البخاري 2: 3، صحيح مسلم 2: 580- 846.
[11] الكافي 3: 41- 1 و 42- 2، التهذيب 1: 111- 291، الاستبصار 1: 103- 336.
[13] المجموع 2: 203- 204 و 5: 186، مغني المحتاج 1: 292.
[15] المجموع 2: 201 و 4: 534، مغني المحتاج 1: 290، السراج الوهاج: 88.
[16] صحيح البخاري 2: 3، صحيح مسلم 2: 580- 846.
[17] الكافي 3: 41- 1 و 42- 2، التهذيب 1: 111- 291، الاستبصار 1: 103- 336.
[18] المجموع 2: 201 و 4: 533، السراج الوهاج: 88، الوجيز 1: 66، مغني المحتاج 1: 290.
[19] صحيح البخاري 2: 2 و 4 و 6، صحيح مسلم 2: 579- 844، سنن النسائي 3: 93، سنن الدارمي 1: 361، سنن ابن ماجة 1: 346- 1088 و 349- 1098، سنن البيهقي 1: 297، مسند أحمد 1: 15 و 46.
[21] المغني 2: 201، الشرح الكبير 2: 201.
[23] الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج‌4، ص217.
[24] وسائل الشيعة، ج‌3، ص311.
[26] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجُمُعَةِ فَقَالَ «وَاجِبٌ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ إِلَّا أَنَّهُ رُخِّصَ لِلنِّسَاءِ فِي السَّفَرِ لِقِلَّةِ الْمَاء...» وسائل‌الشيعة ج3، ص303.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo