< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - صلاة الجمعه

92/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

حديث روز :
(( عن النّبي صلّي الله عليه وآله : إنّ النّور إذا وقع في القلب إنفَسَحَ له وانشَرَحَ قالوا يا رسول الله فهل لذلک علامةٌ يُعرَف بها؟ قال : التّجافي عن دار الغرور و الإنابة إلي دار الخلود و الإستعداد للموت قبل نزول الموت ))[1]
اين نور هرگاه در دل بيفتد ، دل برايش باز شود و فراخ گردد. عرض کردند اي رسول خدا ! آيا براي شناخت اين امر ، نشانه اي هم هست ؟ فرمود : دوري کردن از سراي فريب و روي آوردن به سراي جاودانه و آماده شدن براي مرگ ، پيش از فرارسيدن آن
عرض شد اين روايت نوراني در تبيين اين آيه شريفه است : ﴿ أفَمَن شَرَحَ اللهُ صَدرَهُ للإسلامِ فَهُوَ علَي نورٍ مِن رَبِّهِ )﴾[2] که در اين روايت هم شرح صدر را تبيين مي کند و هم عامل شرح صدر را توضيح مي دهد و هم علامت شرح صدر را ذکر مي کند.
براي توضيح اين حديث ، سه مطلب بايد تبيين شود :
1.  معناي شرح صدر
2.  عامل شرح صدر
3.  علامت شرح صدر
امّا در مورد معناي شرح صدر :
در مجموع ، پنج بار در قرآن ((شرح صدر)) مطرح شده است که دو بار به صورت مطلق ، دو بار به صورت مقيّد به اسلام و يک بار به صورت مقيّد به کفر است.
1.  ﴿ ألَم نَشرَح لَکَ صَدرَکَ ﴾[3] آيا ما به تو شرح صدر نداديم ؟
2.  ﴿ قالَ رَبِّ اشرَح لي صَدري ﴾[4] خدايا به من شرح صدر بده .

در دو آيه فوق ، شرح صدر به طور مطلق بيان شده است.



3.  ﴿فَمَن يُرِدِالله أن يَهدِيَهُ يَشرَح صَدرَهُ للإسلامِ ﴾[5] هرکس که خداوند بخواهد او را هدايت کند شرح صدر اسلامي به او مي دهد و سينه اش را براي پذيرش اسلام باز مي کند.
4.  ﴿أفَمَن شَرَحَ اللهُ صَدرَهُ لِلإسلامِ فَهُوَ علي نورٍ مِن رَّبِّه [6] آيا کسي که خدا به او شرح صدر داده براي پذيرفتن اسلام پس او بر اساس نوري که خدا به او عنايت کرده قرار دارد ، مانند کسي است که اين شرح صدر را ندارد ؟
در دو آيه فوق ، شرح صدر مقيّد به اسلام مي باشد.

5.  ﴿ ولکن مَن شَرَحَ بِالکُفرِ صَدراً فَعَلَيهِم غَضَبٌ مِن اللهِ وَ لَهُم عَذابٌ عظيمٌ ﴾[7] کسي که شرح صدر براي کفر دارد ، غضب خدا بر اوست و عذاب بزرگي براي آنهاست.
در آيه فوق ، شرح صدر مقيّد به کفر مي باشد.
إن شاءالله در جلسه بعدي توضيح مي دهيم که هر کدام از اين " شرح صدر" ها به چه معناست.

موضوع : وقت نماز جمعه (آيا درک کردن رکوع امام کافي است يا مأموم بايد تکبير رکوع را نيز درک کند؟)
بحث در مسأله پنجم بود. عرض کرديم در اين مسأله چند فرع وجود دارد که فرع اوّل آن را بحث کرديم و تمام شد. امّا فرع دوم اين بود که ((آيا رسيدن به رکوع امام کافي است يا بايد به تکبير رکوع هم برسد؟))
نظر مشهور فقهاء اين بود که رسيدن به رکوع کافي است و ادّله مشهور را در جلسه گذشته بيان کرديم.
در مقابل مشهور به تعدادي از فقهاء مانند شيخ مفيد در "مقنعة" و شيخ طوسي در "نهاية"، "تهذيب" و "استبصار" و قاضي ابن برّاج ، نسبت داده شده که رسيدن به تکبير قبل از رکوع را شرط مي دانند. دليل اين قول ، رواياتي است که به آن مي پردازيم :


روايت اوّل : صحيحه اوّل محمّد بن مسلم
(( عن أبي جعفرعليه السّلام قال : إذا أدرکت التّکبيرة قبل أن يرکعَ الإمام فقد أدرکت الصّلوة ))[8]
دلالت اين روايت روشن است.
روايت دوم : صحيحه دوم محمّد بن مسلم
(( عن أبي جعفرعليه السّلام قال قال لي: إن لم تُدرِک القَوم قبل أن يُکبِّرَ الإمام للرّکعة فلا تدخل معهم في تلک الرّکعة ))[9]
در اين روايت حضرت نهي مي کند از اينکه اگر تکبير را درک نکرد داخل نماز شود.
روايت سوم : صحيحه سوم محمّد بن مسلم
(( عن أبي جعفرعليه السّلام قال : لا تعتدّ بالرّکعة الّتي لم تشهد تکبيرها مع الإمام ))[10]
روايت چهارم : صحيحه چهارم محمّد بن مسلم
(( قال أبو عبداللهعليه السّلام : إذا لم تدرک تکبيرة الرّکوع فلا تدخل في تلک الرّکوع ))[11]
احتمال دارد اين چهار روايت يک روايت باشد که محمّد بن مسلم به عبارت هاي مختلف نقل کرده است. اين روايات اختصاص به نماز جمعه ندارد ، بلکه مطلق است.
امّا پاسخ اين نظريه :
اوّلاً : همانطور که توضيح داديم نسبت اين نظريه به شيخ مفيد ، ثابت نيست و در کتاب "مقنعة" چنين مطلبي وجود ندارد و شيخ طوسي در "مبسوط" و "خلاف" با نظريه مشهور موافقت کرده و از "مجمع البرهان" نقل شده که ايشان در مسئله ((استحباب تطويل امام در رکوع تا مأموم به او ملحق شود)) به نظريه مشهور عدول کرده ، بنابراين تنها ابن برّاج با اين نظريه موافق است.
ثانياً : تکبير از واجبات رکوع نيست ، بنابراين نرسيدن به آن اثري در اقتداء به امام جماعت ندارد.
البته در پاسخ اين اشکال مي توان گفت ، مقصود کساني که رسيدن به تکبير را شرط مي دانند اين نيست که رسيدن به تکبير معتبر است ، بلکه مقصود اين است که درک کردن امام قبل از خم شدن براي رکوع اعتبار دارد.
ثالثاً : مقتضاي جمع عُرفي ميان دو دسته از رواياتي که مطرح شد اين است که روايات ناهيه از دخول در رکعتي که به تکبيرش نرسيده را بايد حمل بر نفي فضيلت کرد.
البته بايد توجّه داشت که اين جمع در صورتي قابل قبول است که قائل به وجوب تخييري نماز جمعه باشيم. امّا اگر قائل به وجوب تعييني نماز جمعه باشيم اين جمع ، بي معناست ؛ چون ملحق شدن به امام ، وجوب تعييني دارد.
رابعاً : فرض مي کنيم که دلالت روايات ناهيه تمام است ، ولي باز هم نمي توانيم مدلول آنها را بپذيريم ، چون مشهور از آن اعراض کرده اند.
يک جمع هم از مرحوم صاحب مدارک نقل شده و به مرحوم سبزواري هم نسبت داده شده است و آن اين که : بين نماز جمعه و غير نماز جمعه در اين مسأله فرق بگذاريم.
توضيح ذلک : رواياتي که مي گويند رسيدن به رکوع کفايت مي کند را حمل بر غير نماز جمعه مي کنيم ، امّا رواياتي که رسيدن به تکبير رکوع را شرط مي دانند را حمل بر نماز جمعه مي کنيم ، زيرا در اين روايات عبارتي وجود دارد که مي فهماند اختصاص به نماز جمعه دارد. در صحيحه حلبي آمده بود :
(( إذا أدرکت الإمام قبل أن يرکع الرّکعة الأخيرة فقد أدرکت الصّلوة و إن أدرکته بعد ما رکع فهي أربع بمنزلة الظّهر ))[12]
مي فرمايد اگر قبل از رکوع امام رسيدي(يعني هنگام تکبير رکوع) ، رکعت امام را درک کرده اي. امّا اگر بعد از رکوع امام ، او را درک کردي نماز ظهر بخوان
از مفهوم (( فهي أربع ... )) فهميده مي شود که اين حکم در خصوص نماز جمعه بوده است ، بنابراين اطلاق روايات قول مشهور را با اين روايت قيد مي زنيم و مي گوييم طبق اين روايت در نماز جمعه بايد به رکوع امام برسد.
پاسخ به جمع صاحب مدارک :
ما قبلاً به اين روايت براي قول مشهور استدلال کرديم ، يعني رسيدن به رکوع کفايت مي کند.
امّا صاحب مدارک از اين روايت براي قول غير مشهور استفاده کرده است ، چراکه حضرت مي فرمايد : (( إذا أدرکت الإمام قبل أن يرکعَ )) ، مي فرمايد : اگر امام را قبل از رکوع درک کردي ، يعني به تکبير آن رسيدي .
پاسخ صاحب مدارک اين است که اگر نگوييم به اين روايت نيز مي توان به قول مشهور استدلال کرد ، ترديدي نيست که لااقل دو احتمال در آن وجود دارد ؛ يک احتمال همين مطلبي که علّامه فرموده . احتمال دوم اين مقصود امام اين بود که اگر رکوع امام تمام شده و امام رفع رأس کرده بود به رکعت نرسيده اي و اگر قبل از سر برداشتن رسيدي ، رکعت را درک کرده اي .
تنها مطلبي که در اينجا باقي مي ماند فرمايش مرحوم علّامه در کتاب "تذکرة" است که در جلسه گذشته نقل کرديم. ايشان بعد از اينکه فرمودند ((رسيدن به رکوع کافي است)) نظر مرحوم شيخ طوسي را نقل کردند و روايت محمّد بن مسلم را به عنوان دليل شيخ ذکر کردند.
علّامه در ابتدا روايت محمّد بن مسلم را که به عنوان دليل شيخ ذکر کرد توجيه کرد و فرمود اين روايت حمل بر جايي مي شود که خوف نرسيدن به رکوع امام وجود داشته باشد ، امّا در پايان فرمود (( وقول الشّيخ ليس بعيداً من الصّواب )) ، يعني بگوييم که بايد تکبير رکوع را درک کند ؛ بعد مي فرمايد زيرا اگر تکبير رکوع را درک کرد ، ذکر واجب را درک کرده است ولي اگر تکبير رکوع را درک نکرد چه بسا ذکر واجب را هم درک نکند.
شبيه همين مطلب را ايشان در بحث نماز جماعت هم مطرح کرده است.
امّا پاسخي که به ايشان مي دهيم اين است که ذکر رکوع واجب است امّا جزء حقيقت رکوع نيست ، لذا اگر کسي ذکر رکوعش را فراموش کرد ، رکوع او صحيح است.
در اينجا هم همين که به خودِ رکوعِ امام برسد کفايت مي کند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo