< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - صلاة الجمعه

92/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 حدیث روز :
 (( عن النّبی صلّی الله علیه وآله و سلّم : حبِّبوا الله إلیعبادِه یُحِبُّکُمُ الله )) [1]
 خدا را نزد بندگانش محبوب سازید تا خداوند شما را محبوب خود کند.
 چند نکته در این روایت نورانی قابل توجّه است که تا به حال به سه مورد آن اشاره کرده ایم. امّا چهارمین نکته در این روایت نورانی ، پاداش کسی است که خدا را نزد مردم محبوب کند.
 نکته چهارم : می فرماید پاداش مبلّغی که تلاش میکند مردم علاقه مند به خداوند شوند این است که خودش محبوب خدا می شود ، یعنی خدا علاقه به این مبلّغ پیدا می کند.
 هیچ نعمتی بالاتر از این نیست که انسان به کیمیای محبّت خدا دست پیدا کند. اگر مبلّغ خالصانه برای خدا تبلیغ کرد و حاصل تبلیغش هم این شد که مردم ، خصوصاً نسل جوان ، علاقه به خدا پیدا کنند ، این زمینه ساز علاقه خدا به این مبلّغ است.
 نکته پنجم : نشانه محبوبیت انسان نزد خدا این است که انسان صبغه الهی پیدا کند ؛ اگر کسی محبوب خدا شد یک نشانه ای دارد و آن نشانه در حدیث قُرب نوافل آمده است ، روایتی که هم شیعه نقل کرده و هم سنّی ، سندش هم صحیح است. روایت این است : (( قال رسولالله صلّی الله علیه و آله و سلّم قال الله عزّ وجلّ : ... و إنّهُ لَیَتَقَرَّبُ إلیَّ بالنّافلة حتّی أحِبّهُ فَإذا أحبَبتَهُ کُنتُ سَمعَهُ الّذي یَسمَعُ بِه و بَصَرَهُ الّذي یُبصِرُ بِه و لِسانَهُ الّذي یَنطِقُ بِه و یَدَهُ الّذي یَبطِشُ بِها إن دعاني أحبَبتُهُ و إن سَألَني أعطَیتُهُ )) [2]
 می فرماید : بنده خدا بعد از انجام واجبات بوسیله نافله(کارهای مستحبّی) به خدا قُرب پیدا می کند تا آنجا که او را دوست می دارم ؛ پس چون دوستش داشتم ، گوش شنوایش ، چشم بینایش ، زبان گویایش و دست نیرومندش می شوم. اگر مرا بخواند پاسخش می دهم و اگر از من بخواهد به او می بخشم.
 علامت محبوبیت انسان نزد خدا این است که خدا گوش انسان می شود ، چشم انسان می شود ، زبان و دست انسان می شود.
 دربرخی از روایات داریم (( عقلَهُ الّذي یَعقَلُ بِهِ )) حتّی عقل انسان می شود ، یعنی انسان آن جوری فکر می کند که خدا می خواهد.
 
 
 
 
 موضوع : وقت نماز جمعه
 بحث درباره وقت نماز جمعه بود که تا به حال دو نظریه را به طور کامل مورد بررسی قرار دادیم.
 امّا نظریه سوم در وقت نماز جمعه این است :
 وقت نماز جمعه از اوّل زوال شمس است تا اینکه سایه شاخص به اندازه دو قدم انسان معمولی شود یا اینکه سایه شاخص دو هفتم شاخص شود که تقریباً دو ساعت می شود.
 قائل به این نظریه ، مجلسیین أعلی الله مقامهما و در فقهای معاصر حضرت امام خمینی و آیت الله فاضل لنکرانی رحمة الله علیهما می باشند.
 در جلسه گذشته عرض کردیم که قائلین به این قول ، دو مقدّمه برای اثبات نظریه خودشان ذکر کرده اند که عبارتند از :
 مقدّمه اوّل : روایاتی داریم که می گوید وقت نماز عصر در روز جمعه ، وقت ظهر در سایر ایّام است که چندین روایت بر این مطلب وجود دارد :
 روایت اوّل : صحیحه ابن مُسکان
 (( عن أبي عبدالله علیه السّلام قال : قال وقتُ الصّلوة الجمعة عند الزّوال و وقتُ العصر یوم الجمعة وقت صلوة الظّهر في غیر یوم الجُمعة و یُستَحَبُّ التّبکیر فیها )) [3]
 روایت دوم : صحیحه فُضیل بن یسار
 (( عن أبی جعفر علیه السّلام قال : إنّ من الأشیاء اشیاءَ مُوَسَّعَة وَ أشیاءَ مُضَیَّقة فالصّلوة ممّا وُسِّعَ فیه تُقَدَّمُ مرّة وتُؤَخَّرُ أخری و الجمعة ساعة تزولُ و وقتَ العصر فیها وقت الظّهر في غیرها )) [4]
 روایت سوم : صحیحه زراره
 (( قال سمِعتُ أباجعفر علیه السّلام یَقولُ ... و وقت العصر یوم الجمعة وقت الظّهر في سائر الأیّام )) [5]
 امّا مقدّمه دوم این نظریه : وقت نماز ظهر در غیر روز جمعه بعد القدمین است ، یعنی تا سایه شاخص به اندازه دو قدم شود وقت نافله ظهر است و بعد از حدود دو ساعت وقت نماز ظهر است.
 مرحوم علّامه مجلسی می فرماید نتیجه این دو مقدّمه این است که وقت نماز جمعه ، قدمین یا همان دو هفتم شاخص است.
 توضیح ذلک : مقدّمه اوّل می گوید : وقت نماز عصر در روز جمعه وقت نماز ظهر در غیر روز جمعه است. مقدّمه دوم هم می گوید وقت نماز ظهر مابعد قدمین است.
 پس نتیجه این می شود که بعد از دو قدم در روز جمعه وقت نماز عصر شروع میشود و قبل از آن وقت نماز جمعه است.
 عبارت ایشان این است :
 (( وکانَ والدي قدّس الله روحَه یذهب إلی أنّ وقتَها بقدر القدمین و هُو قوی لدلالة الأخبار الکثیرة علی أنّ وقت العصر یوم الجمعة وقت الظّهر في سائر الأیّام و وقت الظّهر بعد القدمین فالقدمان وقت الجمعة و القول بالفاصلة بین وقتَی الصّلاتین في غایة البعد)) [6]
 میفرماید : پدرم(مجلسی اوّل) معتقد بود که وقت نماز جمعه به قدر قدمین است(دو هفتم شاخص) و این قول اقوی است زیرا اخبار فراوانی داریم که می گوید وقت نماز عصر در روز جمعه ، وقت نماز ظهر است در سایر ایّام و وقت نماز ظهر در سایر ایّام بعد از دو قدم است. بنابراین وقت نماز جمعه به اندازه این است که سایه شاخص به اندازه دو قدم شود و اینکه کسی بگوید بین وقت دو نماز فاصله باشد یعنی بین نماز جمعه و نماز عصر ، این در نهایت بُعد است.
 مرحوم آیت الله خویی به این نظریه هم اشکال میکنند. عبارت ایشان این است :
 (( والجواب عن هذا ظاهر جدّاً فإنَّ المستفاد من تلک الأخبار بمقتضی الإطلاق أنَّ وقت العصر یوم الجمعة هو ما ذکر سواء أکانت وظیفتُهُ هی الجمعة ام الظّهر کما لو کان مسافراً و غیره ممّن کان معذوراً عن إقامة الجمعة فیظهر من ذلک أنَّ هذا مِن خصوصیات یوم الجمعة دون صلاتها و إلّا إختصّ الحکم بمن یؤدی فریضة الجمعة و هو منافٍ للإطلاق کما عرفت و لا ریبَ في إمتداد وقت الظّهر في هذا الیوم کغیره إلی الغروب ... )) [7]
 توضیح فرمایش ایشان متوقّف بر ذکر دو نکته است :
  1. در روز جمعه وقت نماز عصر ، وقت نماز ظهر در سایر ایّام است و فرق هم نمی کند که مکلّف در روز جمعه نماز جمعه بخواند یا نماز ظهر بخواند و وقت نماز ظهر در سایر ایّام این است که شاخص به دو قدم برسد. پس وقت نماز عصر در روز جمعه این است که سایه به دو قدم برسد ، امّا در سایر ایّام وقت نماز عصر این است که سایه به چهار قدم برسد.
  2. ما در هیچ روایتی نداریم که بگوید وقت نماز جمعه دو قدم است و مرحوم علّامه مجلسی این مطلب را از جمع بین روایات استفاده کرده است.
 حالا مرحوم آیت الله خویی می فرماید ما نمیتوانیم بگوییم چون وقت نماز عصر در روز جمعه این است که سایه دو قدم شود بخاطر این بوده که قبل از آن وقت نماز جمعه بوده است. شاید بخاطر اینکه در روز جمعه نافله قبل از زوال است وقت نماز عصر جلوتر آمده است ، یعنی در روزهای دیگر ، نماز عصر مزاحم دارد و آن نافلههای ظهر است ، به همین جهت وقت آن چهار قدم است امّا در روز جمعه این مزاحم وجود ندارد لذا وقت نماز عصر جلو آمده است و به اندازه دو قدم شده است.
 امّا قول چهارم که آیت الله خویی این قول را به مشهور نسبت داده اند این است : وقت نماز جمعه از اوّل زوال تا اینکه سایه شاخص مثل شود که تقریباً 4 ساعت می شود.
 که در فقهای معاصر ، آیت الله خویی و آیت الله تبریزی رحمة الله علیهما قائل به این نظریه هستند. مرحوم سیّد بحرالعلوم در کتاب فقهی اش که بصورت شعر است در رابطه با این قول میگوید :
 و وقتها الزّوال للمثل علی مشتهرٍ فتواً عن النّص خلا
 می فرماید وقت نماز جمعه از زوال است تا اینکه سایه مثل شود بنابر شهرت فتوایی ولی نصّی بر این قول نداریم.
 مرحوم آیت الله خویی بعد از اینکه نظریات اوّل ، دوم ، سوم را رد می کند ، می فرماید :
 (( و مِن هنا کان الأوجه بالنّظر الإبتداءً هو مااختاره الحلّی و الشّهید مو إستمرار الوقت إلی الغروب کالظّهر و أنَّ وقتیهما واحد عملاً بإطلاق دلیل البدلیة )) [8]
 ایشان می فرمایند اگر ما بودیم و اطلاقات ادلّه که در آنها هیچ وقتی برای نماز جمعه ذکر نشده [9] باید می گفتیم که وقت نماز جمعه همان وقت نماز ظهر است ، یعنی از زوال تا غروب آفتاب ، زیرا نماز جمعه بدل از نماز ظهر است و اطلاق دلیل بدلیت این را اقتضا می کند ، یعنی همان فرمایش مرحوم ابن ادریس حلّی و شهید اوّل(قول پنجم در وقت نماز جمعه) ؛ ولیکن دو مانع از اخذ به این اطلاق وجود دارد که به ما اجازه نمی دهد که قول ابن ادریس و شهید را بپذیریم. بنابر این ما از این قول صرفنظر می کنیم و قائل به نظریه دیگری میشویم(قول چهارم).
 امّا آن دو اشکال عبارتند از :
 اشکال اوّل : (( الأوّل عدم فتوی المشهور بذلک بل تسالم الأصحاب علی خلافه تقریباً )) [10]
 اشکال اوّل این است که مشهور فقها به این نظریه فتوا نداده اند ، یعنی کسی نگفته که وقت نماز جمعه تا چهار رکعت مانده به غروب است و تقریباً اصحاب ، توافق بر غیر این قول کرده اند و به مخالفت مثل ابن ادریس و شهید اعتنایی نکرده اند.
 اشکال دوم : (( الثّاني عدم معهودیة وقوعها قبل الغروب ولو بساعةٍ أو ساعتین آو أکثر لا في زمن النّبي صلّی الله علیه و آله و سلّم و لا في زمن الأئمة علیهم السّلام و لا مِن بعدهم )) [11]
 می فرماید : بین مسلمین معهود نیست که نماز جمعه را قبل از غروب بخوانند ولو یک ساعت قبل از غروب یا دو ساعت یا حتّی بیشتر ، با توجّه به اینکه خیلی وقت ها ممکن است پیشامدی رخ دهد که نتوانند نماز جمعه را سر وقت بخوانند امّا با این حال همیشه نماز جمعه را در همان ابتدای وقت می خواندند.
 بنابر این ما به این نتیجه می رسیم که وقت نماز جمعه با نماز ظهر یکی نیست و باید از اطلاقات دست برداریم.
 بعد می فرمایند : (( وعلیه فلا بدَّ من الرّفع عن الإطلاق المزبور بالمقدار اللّازم و ما تقتضیه الضّرورة اقتصاراً علی المقدار المتیقّن من التّقیید و هو بلوغ الظّل مثل الشّاخص فیحکم بعدم جواز التّأخیر عن هذا الحد لقیام الشّهرة بل الإجماع کما عرفت )) [12]
 می فرماید : بنابر این از آن اطلاقات دست برمی داریم و بر مقدار متیقّن اقتصار می کنیم و متیقّن در اینجا این است که سایه شاخص به اندازه مثل شود و دلیل این اقتصار ، اجماع و شهرتی است که بین اصحاب وجود دارد و اگر سایه ، بیش از این شد دیگر نماز جمعه صحیح نیست.
 
 
 


[1] المعجم الکبیر، ج8، ص91.
[2] الکافی، ج2، ص325، ح7.
[3] وسائل الشّیعه، شیخ حر عاملی، ج7، ص317، ح5.
[4] وسائل الشّیعه، شیخ حر عاملی، ج7، ص316، ح1.
[5] وسائل الشّیعه، شیخ حر عاملی، ج7، ص316، ح3.
[6] بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج86، ص173.
[7] موسوعة الإمام الخویی، ج11، ص144
[8] موسوعة الإمام الخویی، ج11، ص146
[9] مانند این روایت : (( تجب الجمعة إذا کان لهم من یخطب بهم ))
[10] موسوعة الإمام الخویی، ج11، ص146
[11] موسوعة الإمام الخویی، ج11، ص146
[12] موسوعة الإمام الخویی، ج11، ص147

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo