< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - الصلاة الجمعة

91/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث روز :
در جلسات گذشته رواياتي خوانده شد که مجموع آنها دلالت داشت بر اينکه معيار ارزش انسان، دانش اوست. هر قدر دانش انسان افزون تر، ارزش وجودي او بيشتر.
اما سؤال اصلي اين است آن علمي که معيار ارزش انسان است، کدام علم است و کدام رشته از علوم، زمینه ساز ارزشمند شدن انسان می شوند؟
اگر ما مادة علم و مشتقات آن را در قرآن و حديث مورد بررسي قرار بدهيم، خواهيم ديد که علم در قرآن و حديث در دو معناي علم مفيد و سودمند و علم بي فائده و بلکه مضرّ به کار رفته است.
علم مفيد مانند آيه شريفه: « شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ»[1] يعني خدا شاهد يگانگي خود است، فرشتگان هم همين گواهي را مي‌دهند، اولوالعلم هم گواه يگانگي خدا هستند. عالم در اينجا به عنوان يک عنصر سودمند و شاهد يکتايي خدا بيان شده از اين روز نمي شود کسي عالم باشد ولي مؤمن نباشد، هر عالم حقيقي نه تنها مؤمن است، بلکه شاهد يگانگي خدا در کنار خود خدا و فرشتگان الهي است.
در شريفه ديگر مي فرمايد: «وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ»[2] يعني کساني که اهل علم هستند مي‌بينند که آنچه بر تو نازل شده، حق است. بنابراين نمي‌شود کسي عالم باشد، ولي مؤمن به حقانيت پيامبر خدا نباشد. علم از ايمان به رسالت جدا نيست، کسي که عالم باشد مي‌بيند که پيغمبر درست مي‌گويد.
آيه ديگر: «وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ»[3] يعني آنها که علم داده شده اند، بايد بدانند که آنچه نازل شده(قرآن) حق است پس به آن ايمان بياورند و دل هاي آنها در برابر آن نرم و خاضع بشود.
اين روايت ريشه در اين آيات دارد : النّبي صلّي الله عليه و آله : «عَلَامَةُ الْعِلْمِ‌ فَأَرْبَعَةٌ الْعِلْمُ بِاللَّهِ وَ الْعِلْمُ بِمُحِبِّيهِ وَ الْعِلْمُ بِفَرَائِضِهِ وَ الْحِفْظُ لَهَا حَتَّى تُؤَدَّى‌»[4]
نشانه علم و دانايي چهار چيز است: (1) شناخت خدا (2) شناخت دوستداران خدا (3) شناخت واجبات خدا (4) مراقبت از آنها تا همه ادا شود
روايت تصريح دارد کسي که خداشناس نيست اصلاً عالم نيست ؛ و علامت علم هم بخشی اعتقادي و شماری عملي است.

بحث فقهی
موضوع : حکم نماز جمعه در عصر غیبت
تقريباً اکثر قريب به اتفاق فقهاي ما بر اين نظرند که آيه نهم سوره مبارکه جمعه(... إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‌ ذِكْرِ اللَّهِ...) دلالت بر وجوب تعييني عقد يا وجوب شرکت در نماز جمعه در عصر غيبت ندارد ولي ما به بيان چهار نظريه که معتبرترين نظريات اخير است اکتفاء کرديم.
نظريه مرحوم آيت الله مرتضي حائري:
در مقابل نظر فوق، مرحوم آيت الله مرتضي حائري قائل است که آيه شريفه هم بر وجوب عقد و هم وجوب شرکت دلالت دارد.
ايشان با بيان چند تقريب به آيه استدلال مي کند :
تقريب اول آيت الله مرتضي حائري:
قطعاً شرطِ «إِذا نُودِيَ» به نحو طريقي(و نه موضوعي) اخذ شده است يعني وقتي که اذان گفته مي شود، اين اذان طريقيت دارد چون اگر موضوعيت داشته باشد، معنايش اين است اگر کسي اذان نگفت ظهر نمي شود و نماز واجب نيست. در طريقيت «نداء» دو معنا محتمل است: (1) نداء و اذان کنايه است از قريبُ الوقوع بودن نماز جمعه، (2) اذان کنايه است از دخول وقت. که اين معنا روشن تر است. در اين صورت معناي «إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‌ ذِكْرِ اللَّهِ» اين مي‌شود که وقتي که وقت داخل شد، برويد سراغ «ذِكْرِ اللَّهِ» يعني نماز جمعه. يعني اگر نماز جمعه بود برويد شرکت کنيد و اگر نبود برويد تشکيل بدهيد. « و الحاصل: أنّ الأقرب أو الظاهر كون الشرطيّة كناية عن دخول الوقت، فيكون مفادها- و اللّه أعلم- أنّه إذا زالت الشمس من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه و لو بعقد الصّلاة و الخطبة».[5]
نقد استاد بر تقريب اول:
هيچ يک از اين چهار فقيه بزرگ نگفتند نداء موضوعيت دارد، آنها هم قائل اند «إِذا نُودِيَ» طريقيت دارد ولکن آنها مي‌گويند «فَاسْعَوْا إِلى‌ ذِكْرِ اللَّهِ» اصلاً ناظر به وجوب عقد يا وجوب شرکت اقامه نماز جمعه نيست. شما بايد جواب اين مطلب را بدهيد. اطلاق آيه، اطلاق در مقام بيان نيست. به نظر ما بهترين بيان از بين اين چهار فقيه، بيان مرحوم آقای بروجردي است. سخن آقاي بروجردي اين بود: شأن نزول آيه، دلالت دارد بر يک حادثه‌اي که در زمان پيامبر صلي الله عليه وآله اتفاق افتاد؛ ايشان مشغول ايراد خطبه نماز جمعه بودند که مردم بخاطر مال دنيا ايشان را رها کردند و آيه در مذمّت آنها نازل شد. آيه ناظر به اين جريان است و نه ناظر به وجوب نماز جمعه يا وجوب شرکت در آن. مقام بيان، مقام ايجاب عقد يا ايجاب شرکت نيست بلکه مقام توبيخ است. ما هم قبول داريم نداء طريقيت دارد ولکن طريق بر اين که وقتي نماز جمعة خاص اقامه شد، چرا نرفتيد شرکت کنيد؟
تقريب دوم آيت الله مرتضي حائري:
مرحوم آیت الله مرتضي حائري مي فرمايد خطابات قرآنيه منحصر به موجودين نيست، بلکه شامل غائبين تا قيامت هم مي‌شود به دليل آية شريفه «اُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»[6] همچنين در آيه مورد بحث(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ) هنگام وحي به پيامبر صلّی الله عليه و آله، اصلاً‌ موجودين زمان پيغمبر هم مورد تخاطب نبودند مورد خطاب تنها خودِ پيامبر صلي الله عليه و آله بود. بنابراين معلوم مي‌شود مقصود از اين آيه اين است که اي پيامبر! برو اين مطلب را، هم به موجودين بگو و هم به «مَنْ بَلَغَ». بنابراين آيه اعم است از مؤمنين زمان پيامبر صلّی الله عليه و آله و زمان غير پيامبر صلّی الله عليه و آله . «فَاسْعَوْا إِلى‌ ذِكْرِ اللَّهِ» هم ناظر است به عقد و اقامه نماز جمعه، چه در زمان پيامبر صلّی الله عليه و آله و چه در غير زمان آن حضرت.[7]
نقد استاد بر تقريب دوم:
اين سخن هم استدلال قوي‌اي نيست، زيرا اينکه بگوييم خطابات قرآنيه اختصاص به زمان پيامبر صلّی الله عليه و آله ندارد به اين معنا نيست که اگر خطابات قرآني در يک فضاي خاصي نازل شد، بگوييم در غير آن فضا هم جاري و ساري است؛ لذا اگر همين فضايي که در زمان پيامبر ب صلّی الله عليه و آله ود در زمان ائمه عليهم السلام يا منصوبين ائمه عليهم السلام باشد، همين خطاب و توبيخ هست. ولي از اين آيه، اين اطلاق استفاده نمي شود که اگر چنين فضايي وجود نداشت و مثلاً معاويه نماز جمعه‌اي اقامه کرد، برويد در نماز جمعه شرکت کنيد و اگر شرکت نکنيد توبيخ مي‌شويد. در روايات داريم که زُراره- أفقه اصحاب الائمّه عليهم السلام- نماز جمعه نمي خوانده و حضرت به او يا برادرش فرمودند که من دوست ندارم که شما در عمرتان يک بار هم نماز جمعه نخوانده باشيد، بالأخره يک نماز جمعه اي شرکت کنيد.
اصلاً اين آيه ناظر به شرايط نيست بلکه همانطور که آقاي بروجردي فرمودند ناظر به واقعه اي خاص است لذا هرگاه اين واقعه خاص بوجود آمد اين خطاب قرآني هم شامل آن مي شود.
بنابراين بزرگاني که مي‌گويند اين آيه دلالت بر عقد، يا شرکت نمي‌کند، نمي‌خواهند بگويند خطابات قرآني منحصر به زمان پيامبر صلّی الله عليه و آله است بلکه آنها هم مي‌گويند خطابات قرآني مربوط به همة زمان‌هاست ؛ ولي مي‌گويند بايد آن فضاي تخاطب ايجاد بشود تا اين آيه شامل آن فضا هم شود.
تقريب سوم آيت الله مرتضي حائري:
اين تقريب در واقع جواب آيت الله بروجردي است که مي‌فرمود که نماز جمعه قبل از نزول اين آيه واجب بوده و اين آيه مربوط به تشريع نماز جمعه نيست «إنما نزلت في واقعة خاصة اتفقت بعد ما كانت صلاة الجمعة مشرعة و معمولا بها بين المسلمين».[8]
آقاي حائري مي‌گويد قبول داريم که مشروعيت نماز جمعه قبلاً بوده و اين آيه دلالت بر تشريع نماز جمعه نمي‌کند؛ ولکن نحوه تشريع را قبل از نزول اين آيه نمي‌دانيم و دليلي نداريم که تشريع قبلي مثل تشريع نماز جمعه فعلي بوده. در تاريخ فقط همين قدر داريم پيامبر صلّی الله عليه و آله نماز جمعه مي‌خواندند، ولي دليلي نداريم که نماز جمعه‌ اي که مي‌خواندند به چه عنوان مي‌خواندند؟ به عنوان استحبابي؟ واجب تخييري؟ تعييني؟ کفايي؟... .
ولي آيه «فَاسْعَوْا إِلى‌ ذِكْرِ اللَّهِ» مطلق است، مي‌فرمايد که از اين به بعد وجوب، وجوب تعييني است، چه عقدش و چه شرکتش.[9]
نقد استاد بر تقريب سوم:
الجوابُ الجواب. جواب ما همان است که گفتيم. بر فرض قبل از نزول آيه، نحوه تشريع طور ديگري بوده اما اين آيه تنها ناظر بر توبيخ کساني است که در نماز جمعه منعقده صحيحه پيامبر صلّی الله عليه و آله شرکت نکردند. مطلب بيشتري از اين آيه استفاده نمي‌شود.
مرحوم آیت الله مرتضي حائري چند بيان ديگر هم دارند که قوي‌تر از مواردي که ذکر کرديم نيست. آخرين مطلبي که از ايشان بررسي مي کنيم بياني است که ايشان در نقد نظر پدرشان درباره متعلق «من» در شريفه «إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ» دارد.
ايشان مي گويد در متعلق «من» سه احتمال وجود دارد:
(1) «مِنْ» بيانيه باشد براي ظرف زماني «إِذا». يعني در ظرف زماني روز جمعه وقتي که ندا داده شد براي صلاة، «مِنْ» بيان است از «يَوْمِ الْجُمُعَةِ». مرحوم حاج آقا مرتضي حائري مي‌فرمايد بيشتر محقّقين و مفسرين اين «مِنْ» را بيانيه گرفته اند.
(2) «مِن» به معناي «في» باشد و متعلق است به «نودي». و هو شاذّ كما يظهر من المغني و غيره.[10]
(3) «من» متعلق به «صلاة» باشد، همان نظري که پدرشان(مرحوم آقا شيخ عبد الکريم حائري) داشتند. در اين صورت «إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ» يعني «إذا نودیَ للصّلاة الکائنة في يوم الجمعة» که در این صورت «مِنْ» را به معناي «في» بگيريم.
مرحوم آیت الله مرتضي حائري مي‌فرمايد اين احتمال سوم، خلاف است و درست نيست و احتمال اوّل، احتمال بهتري است. اينکه بگوييم «مِنْ» بيانيه است لذا «إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ» به اين معناست که برويد در نماز شرکت کنيد و اگر منعقد نيست اقامه نماييد.[11]
ما می گوییم که :
اين سخن نيز قابل قبول نيست. الکلامُ الکلام، همه جواب‌هاي ما به نظريات ايشان همان بهترين جواب يعني فرمايش آقاي بروجردي است.
اين تمام الکلام بود در بحث آيه نُهم سوره جمعه که دلالت بر وجوب نماز جمعه ندارد.
آيه دومي که استدلال شده به آن براي وجوب نماز جمعه ؛ شريفه «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى و قُومُوا لِلّهِ قانِتینَ»(بقره/238) است.


[1] سوره .آل عمران، آيه18
[2] سوره .سبا، آيه6
[3] سوره .حج، آيه54
[4] تحف العقول،ص.19
[5] صلاة الجمعة (للحائري).،ص124
[6] سوره .انعام، آيه19
[7] صلاة الجمعة (للحائري).،ص125
[8] البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر؛ ص14.
[9] صلاة الجمعة (للحائري).،ص125
[10] صلاة الجمعة (للحائري).؛ ص129.
[11] صلاة الجمعة (للحائري).؛ ص129.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo