< فهرست دروس

درس اصول استاد رشاد

94/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فريدة استطراديّـة: في استعمال الدّوالّ الإنشائيّة في الإخبار، واستعمال کلّ من الدّوال المختصّة بکلّ من انواع الإنشائية او الإخبارية مکان غيره

 

يكي از بحث‌هايي كه در استعمال انشاء در اخبار، به تناسب قابل طرح است اين است كه آيا مي‌توان جمله‌ي انشائيه را در اخبار استعمال كرد و نيز آيا مي‌شود جمله‌ي انشائي مربوط به هريك از انشائيات را در مورد ديگري و در انشاء ديگر استعمال كرد؟ براي مثال انشاء دعايي را در تمني به‌كار برد؟ يا چنين استعمالي ممكن نيست؟

پاسخ في‌الجمله روشن است، ولي به‌نظر مي‌رسد كه بايد بحث كوتاهي در خصوص اين دو مسئله داشته باشيم؛ يعني استعمال دوالّ انشائيه در اخبار (يعني برعكس آن چيزي كه قبلاً بحث كرديم) و نيز استعمال دوالّ مخصوص هريك از انشائيات در ديگري. لهذا به اجمال عرض مي‌كنيم كه علاوه بر آنچه كه در تقسيمات مربوط به دوالّ گذشت كه عبارت بود از اين مسئله كه دوالّ گاه وضعي هستند، مانند لفظ براي معنا و يا تابلو براي راهنمايي به چيزي، و گاه غيروضعي هستند و طبيعي هستند. همچنين گفتيم كه عالم آنچنان است كه انگار سراسر آن وضعاً يا تبعاً دوالّ هستند. هريك از دوالّ وضعيه و غيروضعيه نيز به ظاهريه (برون‌وجودي انسان) و باطنيه (درون‌وجودي انسان) تقسيم مي‌شوند. همچنين هريك از ظاهريه و باطنيه نيز براساس حواس خمس مي‌توانند به پنج قسم تقسيم شوند. سرّ اينكه براساس حواس خمس تقسيم مي‌كنيم نيز آن است كه حواس خمس مداخل انتقال و اخبار هستند؛ يعني مداخل استخبار نفس از بيرون هستند. به هر حال يا با چشم دريافت مي‌كند، يا با گوش، يا با قوه‌ي ذائقه و يا با لامسه دريافت مي‌كند. به هر حال مجموعه‌ي حواس مداخل استخبار نفس هستند و استخبارات نفس از اين طريق تأمين مي‌شود. چنان‌كه اصحاب حكمت گفته‌اند همان‌طور كه حواس ظاهريه وجود دارد حواس باطنيه نيز وجود دارد. به اين ترتيب باطنيه و ظاهريه نيز ممكن است هريك به پنج قسم تقسيم شوند.

علاوه بر آنچه كه تا به حال در اين تقسيمات گفته بوديم و ازجمله اينكه دوالّ به انشائيه و اخباريه تقسيم مي‌شوند در اينجا عرض مي‌كنيم كه خود انشائيات نيز انواع و اقسام دارند كه براي ما شناخته است. امر يكي از آنهاست، التماس نوعي انشاء است، دعا و سؤال نوعي ديگر است و همين‌طور تمني و ترجي و....

همان‌طور كه اخباريات و انشائيات دوالّ مختصه‌ي به خويش دارند، هم به نحو وضعي و هم غيرلفظي، ما دوالّي داريم كه اخباري هستند. اگر يك نفر فرياد بزند كه جلو نرو چون پل ريزش كرده، درواقع با لفظ مي‌گويد آقاي راننده جلوتر نرو پل ريزش كرده خودرو به دره سقوط مي‌كند. اين فرد در اينجا از دوالّ وضعيِ لفظي استفاده مي‌كند و از يك مسئله‌اي اخبار مي‌كند. حال در اين اخبار هم انشاء هست و هم اخبار كه مثلاً پل ريزش كرده است.

يك‌بار نيز ممكن است يك تابلو نصب شود و هنگامي كه يك نفر به آن نگاه مي‌كند متوجه مي‌شود كه پل ريزش كرده است و يا تابلو مي‌زنند كه محل ريزش كوه را نشان مي‌دهد كه اين هم به‌صورت وضعي غيرلفظي است. همچنين ممكن است از دوالّ غيروضعي لفظي (اگر بتوانيم تعبير كنيم) و يا غيرلفظي استفاده بشود. مثلاً يك نفر به‌محض اينكه مي‌بيند يك خودرو با سرعت در جاده در حال نزديك‌شدن است، اطلاع هم ندارد كه پل چند متر جلوتر فرو ريخته، بي‌اختيار و به‌صورت تبعي فرياد مي‌زند. اين فرياد را كسي وضع نكرده كه اگر موقعي خواستيد علامت بدهيد و يا اخطار كنيد فرياد بزنيد؛ اما به‌طور تبعي همه‌ي انسان‌ها اين‌گونه‌اند و در همه‌ي زبان‌ها نيز همين كار را مي‌كنند. اين فرياد هم باعث توقف خودرو مي‌شود؛ زيرا راننده اين پيام را دريافت مي‌كند و باخبر مي‌شود خطري در پيش است، البته ممكن است جزئيات را درك نكند اما اصل خطر را احساس مي‌كند. يا آن فرد ايستاده و با دست خود حركاتي را انجام مي‌دهد كه معلوم مي‌شود جلوتر خطري وجود دارد. يا حتي هيچ فردي در ميان نيست و راننده سر پيچ مشاهده مي‌كند كه از پشت پيچ آتش زبانه مي‌كشد و دود به هوا مي‌رود، سريع توقف مي‌كند و متوجه مي‌شود كه خطري بعد از پيچ وجود دارد. به هر حال با يك دال كاملاً طبعي متوجه مي‌شود كه جلوتر اتفاقات نامناسبي افتاده و خطرناك است.

درهرصورت عرض ما اين است كه دوالّ گاه تبعي هستند، گاه وضعي هستند، گاه لفظي هستند و گاه غيرلفظي هستند. در حوزه‌ي انشائيات نيز، در عين اينكه خود انشاء اقسام دارد، دوالّ انشائيات هم مانند اخباريات مختلف است، يعني همين مطلبي كه فرد دست‌هاي خود را حركت مي‌دهد كه در ادامه‌ي راه خطري وجود دارد، در عين‌حال كلمه‌ي نرو را هم به‌زبان مي‌آورد. بنابراين ما در حوزه‌ي انشائيات نيز همانند اخباريات از دوالّ گوناگوني استفاده مي‌كنيم.

در اينجا دو سؤال مطرح است:

1. ما در مورد اين بحث كرديم كه آيا اخبار در انشاء استعمال مي‌شود يا خير و پاسخ داديم استعمال مي‌شود. همچنين گفتيم كه از چه جهتي مورد استعمال است، و منشأ مجوز چيست و مناشي دلالت كدام است. همچنين انواع مداليل را گفتيم كه دال بر امر است و اينكه آيا دال بر وجوب هست يا دال بر ندب است و يا دال بر جامع است. اگر دال بر وجوب است منشأ آن چيست. مناشي اصل دلالت بر انشاء و امر و مناشي دلالت بر وجوب كدام هستند.

اينجا نيز قابل بحث است كه آيا انشاء در اخبار مي‌تواند استعمال شود كه ظاهراً پاسخ آن روشن است و چنين امكاني وجود دارد. يك نفر اينجا ايستاده و با دوست خود صحبت مي‌كند و مي‌خواهد بگويد كه مثلاً پسر فلان فرد دچار فساد و انحراف شده است؛ مي‌گويد: «خدايا شكرت كه بچه ما را منحرف نكردي»؛ اين جمله ظاهراً دعا است ولي درواقع اخبار است و مي‌خواهد به دوست خود بگويد كه بچه‌ي اين دوست ما منحرف شده است. در هر صورت انشاء نيز مي‌شود كه در اخبار استعمال شود؛ بنابراين در ذيل اين نظر نيز مي‌توان بحث‌هايي كه در خصوص استعمال اخبار در انشاء مطرح شد را طرح كرد؛ بحث‌هايي مثل اينكه آيا مجاز است، آيا كنايه است، آيا حقيقت است؟ مناشي آن چيست؟ چگونه از جمله‌ي انشائيه به اخبار منتقل مي‌شويم؟ همه‌ي اين بحث را در اينجا نيز مي‌توان طرح كرد؛ يعني همان پرسش‌ها و آرايي كه در آنجا رايج است و مطرح مي‌شود در اينجا نيز مي‌تواند مطرح شود. حال در آنجا معمول و رايج است و مطرح شده ولي در اينجا چون چنين بحثي در اصول ما مطرح نيست، قهراً كسي هم نظر نداده، ولي نظير همان است و خيلي لزومي به توقف در اين موضوع نيست و ما نيز صرفاً از باب اينكه مطلبي كه به نظر مي‌رسد مغفول مانده، طرح كنيم به اين بحث پرداختيم.

2. مطلب دومي كه در اين فريده استطراديه مطرح مي‌كنيم اين است كه ما گفتيم هريك از انشائيات براي خودشان ادوات و الفاظ و دوالّ اختصاصي دارند؛ براي مثال استفهام را با «هل» بيان مي‌كنيم. اگر تأمل كنيم در اين خصوص امثله‌ي زيادي وجود دارد.

كما اينكه اگر بخواهيم اين بحث را توسعه بدهيم پرسش‌هاي ديگري نيز همچنان قابل طرح است كه پاسخ مي‌طلبد. مثلاً همان‌گونه كه مي‌گوييم انشائيات چند قسم هستند، اخباريات نيز چند قسم هستند، پس در اخباريات نيز اين سؤال قابل طرح است كه بعضي از ادوات و دوالّ مربوط به بعضي از انواع اخباريات آيا مي‌توانند در بعضي ديگر استعمال شوند؟ كه به نظر مي‌رسد پاسخ در اين مورد نيز مثبت است.

بر مبناي نظريه‌ي تشابك در اينجا يك بحث قابل طرح مي‌شود و آن اينكه به هر حال بايد توجه داشت كه آنچه محل بحث نهايي و عمده است، مسئله‌ي كشف معناي مستعملٌ‌فيه است. برخلاف رويّه‌ي دائر و رايج در رويكرد سنتي مباحث الفاظ و دلالات كه معمولاً به دنبال كشف وضع هستيم، در اينجا بايد بيشتر دنبال كشف استعمال باشيم؛ در اينجا معناي جديه مهم است، نه معنايي كه وضع شده بوده كه در آن استعمال شود. اصلاً مسئله‌ي مبتلابه ما غالباً مسئله‌ي وضع نيست. بند هفتم نظريه‌ي تشابك همين مسئله بود كه تمامي اين مباحث ازجمله اينكه مداليل مختلفه هستند، دوال آفاقيه و انفسيه داريم و... همگي مقدمه‌ي آن است كه مسئله‌ي استعمال را كشف كنيم. درواقع اگر بخواهيم آب پاكي را روي دست رويكرد سنتي در مباحث الفاظ و دلالات بريزيم اين‌گونه خواهد شد كه اصلاً اينكه دنبال وضع هستيم چندان مطلب درخوري نيست و اصولاً اگر وضع را به مفهوم سنتي آن در ذهن داشته باشيم، به اين صورت كه يك نفر واضع يك لفظ را به همين سادگي در قبال يك معناي غيرپيچيده و ساده وضع كرده است و ديگران هم طابق النعل بالنعل از كار او تبعيت مي‌كنند، بارها عرض كرده‌ايم كه مطلب دقيقي نيست و اصلاً مسئله‌ي ما چنين چيزي نيست و با تبيين‌ها و تحليل‌هايي كه عرض مي‌كنيم اجمالاً مي‌خواهيم بگوييم كه اصولاً وضع به اين معنا در موارد نادري ممكن است همچنان باقي مانده باشد. منكر اين نيستيم كه در اكثر موارد الفاظ در قبال معاني در وهله‌ي اول و در قبال معناي ساده و بسيط اوليه وضع ساده شده‌اند، اما اوضاع متعدد، تحت تأثير عناصر متكثره، متأخر از وضع اولي به نحو غالباً تعيني اتفاق افتاده كه بايد آن را كشف كنيم. فراتر از اين بايد بگوييم كه اصلاً ما چندان به‌دنبال موضوعٌ‌له اولي و ثانوي و تعييني و تعيني نبايد باشيم، بلكه بايد سراغ مستعملٌ‌فيه تعييني يا تعيني برويم.

سرّ اينكه در اين‌گونه موارد نيز به سادگي مي‌پذيريم كه مثلاً اخبار مي‌تواند به‌جاي انشاء و انشاء به‌جاي اخبار بيايد و يا انواع اينها به‌جاي يكديگر به‌كار بروند، همين است كه اصلاً اين‌گونه كه شما عالم الفاظ را تصور مي‌كنيد، نيست و با اين حقيقت بايد واقع‌بينانه برخورد كرد. اگر هم بخواهيم واقع‌بينانه مواجه شويم همه‌ي اينها اتفاق مي‌افتد؛ حال يك‌بار با مجاز انطباق دارد، يك‌بار با كنايه انطباق دارد، يك‌بار چيزي فراتر از مجاز و كنايه است و اصلاً حقيقت معناي ديگري پيدا مي‌كند و اصلاً ممكن است موضوعٌ‌له اولي كه توسط واضع اولي وضع شده نباشد. بالنتيجه براساس مبناي ما اينها همگي مجاز و ميسر و معمول و متعارف است و بلكه فراواني هم دارد.

 

تقرير عربي

أ) اضافة الی ما مرّ من التقسيمات (وهي کون الدّوالّ، تارةً وضعيّةً، وأخري غيرَ وضعيّة؛ وکلّ منهما ينقسم إلی ظاهرية (آفاقية) وباطنيّة (انفسيّة)؛ وکلّ من الظاهريّة والباطنيّة الی خمسة أقسام، تبَعاً للحواسّ الخمس الّتي هي مداخل المعاني والمداليل الی مجاري استخبار النفس عنها.)، تنقسم الدّوالّ الی الإنشائيّة تارةً و الی الإخباريّة أخري؛ وکما أنّ الإنشائية منها ايضاً تنقسم الی اقسام شتّي؛ فمنها الأمر، والإلتماس، والدعاء والسّؤال، والترجّي، والتمنّي، والإستفهام، و هکذا.

ب) لاريب أنّـه لکلّ من اقسام الإنشائية دالّ يختصّ به، بل دوالّ تختصّ به؛ وهي تارةً طبعيّة وأخري وضعيّة.

ج) کما أنه قد تستعمل الخبرية في الإنشاء ـ وقد مرّ البحث عنه ـ لابأس باستعمال الإنشاء ايضاً في الإخبار.

د) کما أنه قد يستعمل الدالّ المختصّ بکلّ من انواع الإنشائية في غيره.

هـ) کما أنه لاريب أنّـه لکلّ من اقسام الإخبارية دوالّ تختصّ به؛ وقد يستعمل الدالّ المختصّ بکلّ من انواع الإخبارية في غيره.

تجري عمدة ما جرت من المباحث في إستعمال الخبريّة في الإنشاء اضا ولانعيده رعاية للايجاز.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo