< فهرست دروس

درس خارج اصول

استاد علی اکبر رشاد

93/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: القول الرّابع: وهو استعمال الالفاظ في الماهيات الشرعيّة على لسان الشارع مجازاً، وصيرورتها حقائق فيها عند المتشرعة بعدُ
راجع به اقوالي كه در مسئله‌ي حقيقت شرعيه مطرح شده است بحث مي‌كرديم. قول چهارم عبارت است از اينكه الفاظ در ماهيات شرعيه، به لسان شارع استعمال شده‌اند و به اين معاني هم استعمال مي‌شده‌اند، اما دوره‌ي شارع اين الفاظ در اين معاني حقيقت نشده‌اند، بلكه شارع به نحو مجازي اين الفاظ را در اين معاني به كار مي‌برده و بعد از عهد بعثت و نبي اعظم(ص) الفاظ در معاني شرعيه حقيقت شده‌اند. استدلال هم كرده‌اند كه اگر بنا باشد اين الفاظ در معنايي حقيقت باشند، يا بايد به وضع تعيني باشد و يا به وضع تعييني. اگر به وضع تعييني اتفاق افتاده باشد به اين معناست كه شارع يك‌يك اين كلمات را در معاني جديد وضع كرده باشد و اعلام نيز كرده باشد؛ يعني جايي شبيه به فرهنگستان ادب ايجاد شده باشد كه شارع مقدس در آنجا مستقر شده باشد و بعد بفرمايد كه صلاة را به معناي مناسك مخصوصه جعل مي‌كنم؛ صوم را بر امساك مخصوص جعل مي‌كنم و زكاة را براي ماليات مخصوص جعل مي‌كنم و.... يا اينكه وضع بايد به نحو تعيني رخ داده باشد، به اين معنا كه آن‌قدر الفاظ در معاني جديد استعمال شده باشد كه عملاً وقتي مردم در همان دوره اين الفاظ را مي‌شنيدند به همان معاني جديد منتقل مي‌شدند و معاني جديد به ذهن مخاطبين متبادر مي‌شده است؛ و هر دو شيوه‌ي وضع تعييني و تعيني در اينجا محل تأمل و اشكال است.
اينكه بگوييم وضع و نقل به صورت تعييني توسط آن بزرگوار انجام شده باشد، بسيار بعيد است و اگر بنا بود آن بزرگوار به نحو تعييني، در زمان و مكان معين و به لسان مشخصي وضع را انجام داده باشند و آن‌ را اعلام فرموده باشند، قاعدتاً بايد خبر آن به ما برسد، زيرا مسئله‌ي كوچكي نبوده است. مطلب مبتلابه است و در بحث عبادات هم هست؛ كثرت اين الفاظ به حدي است كه بايد حداقل چند مورد از آن ثبت مي‌شد و اگر همه‌ي اين الفاظ به نحو وضع تعييني و اعلامي در معاني جديده صورت تحقق پيدا كرده باشد، بايد لااقل يك تعداد از آن در قالب اخبار و روايات نقل مي‌شد و به ما مي‌رسيد. بنابراين بعيد است كه وضع به صورت تعييني اتفاق افتاده باشد.
همچنين شيوه‌ي وضع تعيني نيز ممكن نبوده است؛ زيرا دوره‌ي عهد رسالت دوره‌ي كوتاهي است و كلاً 23 سال است و همه‌ي اين الفاظ و واژگان نيز در همان روز اول بعثت جعل نشده‌اند، بعضي از تكاليف در اواخر دوره‌ي بعثت وضع شده‌اند، تا چه رسد به الفاظي كه آن تكاليف به آنها ادا مي‌شود وضع شود و آنقدر استعمال شود كه تنها معناي جديد از آن لفظ تبادر پيدا كند و بدون قرينه‌ي مفهمه اين الفاظ را در معاني جديده به كار ببرند. چنين چيزي نياز به دوره‌ي طولاني‌تري دارد. بنابراين به هيچ‌يك از دو طريق متعارف، جعل و وضع اتفاق نيافتاده و يا نمي‌شده كه اتفاق بيافتد.

نقد نظريه‌ي چهارم
به نظر مي‌رسد هر دو استدلال اين گروه مخدوش است. اينكه بگوييم الفاظ به نحو تعييني در معاني جديد وضع نشده‌اند، والا به ما واصل مي‌شد، در جواب مي‌گوييم:
اولاً: در بعضي موارد واصل شده است. چه بسا تعبير معروف كه نقل شده حضرت به نماز ايستادند و فرمودند: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي»[1] جعل تعييني باشد. اصولاً اگر بخواهيم اين مسئله را واقعي ارزيابي كنيم بايد ببينيم كه واقعيت چه مي‌گويد؛ واقعيت اين است كه اولاً اين الفاظ در ماهيات موجوده در شرايع سابقه استعمال شده‌اند و بعضي از اين الفاظ در همين معاني شرعي در شرايع سابق استعمال مي‌شده و در شريعت اسلاميه هم به همان معاني استعمال شده است. بعضي واژه‌ها از زبان‌هاي ديگر ولو عبري و سرياني، به زبان عربي نقل شده است و في‌الجمله مي‌توان چنين ادعايي كرد و گفت كه در بعضي موارد چنين اتفاقي افتاده است.
ثانياً: ما مواردي داريم كه مطمئن هستيم كه اين الفاظ در همين معاني شرعيه و بلاقرينه استعمال شده‌اند. وقتي قرآن كريم مي‌فرمايد: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛[2] علاوه بر اينكه آيه حاكي از آن است كه اين تكاليف در اديان و شرايع سابق هم بوده، هيچ قرينه‌اي هم در آن نيست. پس در شرايع سابقه بعضي از اين ماهيات بوده است كه در اين آيه به «صيام» تصريح شده است، كما اينكه صلاة و زكاة هم در آيات ديگر هست.
هنگامي كه قرآن كريم در مقام استعمال اين الفاظ را در همين معاني به كار مي‌برد، آن هم در زماني كه وضع اتفاق مي‌افتد؛ در حالي كه جعل حكم اتفاق مي‌افتد و تكليف تشريع مي‌شود اين الفاظ در اين معاني و آن هم بلاقرينه استعمال مي‌شود. وقتي مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ»[3] به اين معنا است كه در همان لحظه كه تشريع صوم را مي‌كنند، اين لفظ را بلاقرينه در معناي شرعي به كار مي‌برند. اين مسئله نشان مي‌دهد كه اين مناسك و عبادت را در زبان شرايع ديگر و يا حتي در ميان اقوام مختلف عرب به همين لفظ ادا مي‌كرده‌اند؛ يعني اين آيه حاكي از اين است كه:
1. صوم در شرايع سابق بوده است.
2. چون در اول تشريع از همين لفظ، بدون قرينه براي اداي آن عبادت استفاده شده است، حاكي از آن است كه اين لفظ در بين عرب براي چنين عملي رايج بوده. حالا يا اين لفظ سابقه‌ي عبري و سرياني دارد كه در بين اتباع شرايع سابقه هم همين كلمه استعمال مي‌شده و يا اينكه در عبري و سرياني به لفظ ديگري از صوم ياد مي‌شده ولي در بين عرب از همان عبادت با كلمه‌ي صوم ياد مي‌شده است؛ يعني عرب‌هاي يهودي و نصراني و حتي غير اهل كتاب از اعراب، اين لفظ را براي اين عبادت مي‌شناختند، حتي اگر خودشان هم چنين عبادتي را انجام نمي‌دادند، ولي مي‌دانستند كه براي مثال وقتي يهودي‌ها امساك مي‌كردند به اين عمل صوم مي‌گفتند؛ يعني اين لفظ در اين معنا، در بين مردم عرب در معناي همين امساك مخصوص به كار مي‌رفته و قرينه‌اي هم نداشته است. از اين آيه صريح‌تر و مطمئن‌تر براي ادعاي چنين مطلبي چه چيز ديگري هست؟
بنابراين، الفاظ در همين معاني، در عهد اديان قبلي و يا در لسان اديان قبلي با همين كلمات به كار مي‌رفته است و يا در عهد آنها در بين عرب با اين لفظ از امساك ياد مي‌كردند، ولو در به زبان عبري و سرياني به لفظ ديگري گفته مي‌شده است، ولي لااقل در بين عرب‌ها همين معنا حقيقت بوده است، و در عهد پيامبر(ص) در بدو تشريع اين كلمه استعمال مي‌شود و معلوم مي‌شود كه جعلي اتفاقي نيافتاده است و بلاقرينه استعمال شده و مجازاً به كار نرفته كه شما ادعا مي‌كنيد.
3. شما مي‌گوييد اين الفاظ در معاني جديد و در عهد پيامبر(ص) به نحو مجازي به كار رفته‌اند؛ ما در قبال اين ادعا مي‌گوييم كه تجوز مصحح مي‌خواهد. بعضي از واژه‌ها كه در معاني جديده به كار رفته‌اند چندان سنخيت با معاني لغوي و يا الفاظ سابق ندارند و بزرگان هم گفته‌اند كه مثلاً چه نسبتي بين «صلاة» با اين مجموعه‌اي از قرائات و اذكار و اعمال و حركات و سكنات با يك دعا وجود دارد؟ پس صرف اينكه بگوييم در نماز هم دعا هست كفايت نمي‌كند كه مبرر و مصحح تجوز باشد. بعضي از اين الفاظ در معنايي به كار رفته‌اند كه بين آن معنا و معناي ادعايي لغوي سابق نسبتي نيست، تا اينكه بگوييم آن مناسبت مجوز تجوز است.
4. شما مي‌گوييد عهد رسالت براي نقل اين الفاظ از معاني سابقه به معاني جديده كفايت نمي‌كند، ما سؤال مي‌كنيم چرا كفايت نكند؟ مگر 23 سال زمان كمي است؟ اصلاً گاهي ممكن است چند روز يا يك هفته يك لفظ از معناي سابق خود به معناي جديد نقل شود و در يك مجتمع كوچك و يا بزرگ اصطلاح رايجي بشود. امروز اين مطلب محسوس‌تر هم هستند. مثلاً رهبري در سخنراني چيزي مي‌فرمايند و ظرف يك هفته در رسانه‌ها و مطبوعات اين لفظ به معنايي كه ايشان اطلاق كرده به كار مي‌رود و بعد از يك هفته هم اصطلاح مي‌شود. اگر شما همه‌ي فرهنگ‌ها و قاموس‌هاي اقتصادي را جستجو كنيد تركيب «اقتصاد مقاومتي» پيدا نمي‌كنيد، اما از همان زماني كه اين تركيب ادا مي‌شود، از چند روز بعد معناي آن كاملاً مفهوم است و در همان معنايي كه ايشان بيان فرموده‌اند تبديل به حقيقت مي‌شود. چطور مي‌گوييد 23 سال كفايت نمي‌كند؟
همچنين مي‌گوييد همگي در صدر بعثت جعل نشده‌اند، جواب مي‌دهيم حتي اگر سه يا چهار سال پاياني دوره‌ي بعثت و عهد رسالت بعضي از اين تكاليف استعمال شده است باز هم مي‌توان گفت همين زمان هم كافي است. با توجه به اينكه عملاً چند سال آخر عهد رسالت انقطاع وحي حاصل شده بوده و تشريع جديدي اتفاق نمي‌افتاده است، هرآنچه تشريع شده طي زمان‌هايي شده كه مدت كافي براي مصطلح‌شدن الفاظ در آن معاني جديد وجود داشته است؛ لهذا استدلال شما دقيق نيست و مخدوش است.
اما اينكه مي‌گوييد اين الفاظ در معاني جديد طي بيست و چند سال به نحو مجازي به كار رفته است؛ ما سؤال مي‌كنيم كه آيا واقعاً مي‌توان به چنين چيزي ملتزم بود؟ يعني بگوييم مسلمانان نزديك به ربع قرن همه‌ي اين الفاظ را در معاني شرعيه‌ي جديده كه روزمره هم از آن استفاده مي‌كردند، به نحو مجازي استعمال مي‌كردند و همه هم متوجه بودند كه آيا قرينه آمد كه به معناي جديد باشد و يا بلاقرينه استعمال شد كه در معناي قديم آن به كار رفته باشد؟ آيا واقعاً چنين چيزي را مي‌توان پذيرفت؟ بايد توجه كنيم غالب اين‌گونه الفاظ در بين مسلمانان و محاورات يوميه‌ي آنها به صورت بسيار گسترده كاربرد داشته است. در «اذان» كه بايد پنج بار در روز گفته مي‌شد، چندين بار كلمه‌ي الصلاة به كار مي‌رفت. مگر مي‌توان گفت به رغم اينكه هزاران بار واژه‌ي «اذان» در معناي جديد به كار رفته و همه هم شنيده‌اند تا حيات آن بزرگوار اين الفاظ در معاني جديد همچنان به نحو مجازي به كار مي‌رفته است؟
همچنين استبعادي كه شما مي‌كنيد كه اگر وضعي صورت گرفته بود به ما رسيده بود، ما مي‌گوييم بعضي از اين تعابير به ما رسيده است. بعضي از استعمال‌هايي كه در لسان شارع رخ داده است، درواقع اعلام است. قبلاً گفتيم كه وضع يا به نحو تعييني است و يا تعيني، و نوع تعييني وضع يا اعلامي است و يا اعمالي. به فرض كه بگوييم وضع تعييني اعلامي كم اتفاق افتاده باشد، اما به صورت اعمالي حتماً شده است؛ يعني ايشان عملاً الفاظ را در معاني جديده استعمال كرده باشند و با اين استعمال الفاظ را به همين معاني جديد معني‌دار كرده باشند. صورت اعمالي جعل كاملاً ميسر است كه آن بزرگوار با استعمال اين الفاظ در معاني جديد وضع فرموده باشند.
اشكالي كه مرحوم ميرزاي نائيني مطرح كردند و جواب‌هاي چهارگانه‌اي كه در جلسه‌ي گذشته مطرح كرديم را هم تكرار نمي‌كنيم كه ايشان فرمودند كه يا استعمال نمي‌شود وضع انجام شود، زيرا لحاظين پيش مي‌آيد و اجتماع لحاظين ممكن نيست. به اين اشكال ميرزا به اشاره و در تلويح جواب داديم و گفتيم چنين چيزي نيست و گفتيم: «ادل دليل علي امكان الشيء وقوعه»، هم خودمان مشاهده مي‌كنيم كه به اين شيوه واقع مي‌شود و هم خودمان به اين شيوه عمل مي‌كنيم. لهذا اشكالي كه اجتماع لحاظين پيش مي‌آيد و اجتماع لحاظين در آن واحد و بر شيء واحد ميسر نيست، قابل دفاع نيست.
ما همه‌ي اين استدلال‌ها را مطرح كرديم تا نظريه‌ي چهارم را ابطال كنيم كه اين نظريه مي‌گويد همه‌ي الفاظ، علي‌الاطلاق معناي لغوي داشته‌اند و همگي در معاني جديده استعمال شده‌اند و استعمال همگي اينها به همراه قرينه بوده و همه‌ي اينها در همه‌ي رسالت به نحو مجازي به كار رفته‌اند و همگي در بعد از دوره‌ي رسالت، در معناي جديد حقيقي شدند، پس اينها حقايق متشرعه هستند و نه حقايق شرعيه. اطلاق اين ادعا به اين شكل به نظر ما مخدوش است؛ اما پيش‌تر هم عرض كرديم كه قبول داريم بسا بتوان تفصيل قائل شد و در بعضي از موارد و نسبت به بعضي از جهات قائل به تفصيل بود. نظريه‌اي كه ما قبول كرده‌ايم و ان شاءالله در جلسه‌ي بعد تبيين خواهيم كرد همين خواهد بود كه در جهات مختلف قائل به تفصيل هستيم. از اينكه ماهيات در شرايع سابق بوده يا خير؟ در جواب مي‌گوييم تفصيل؛ يعني بعضي بوده و بعضي نبوده است. از اينكه اين الفاظ در معاني شرعيه در شرايع سابقه استعمال شده‌اند يا نشده‌اند؟ در جواب مي‌گوييم تفصيل؛ چه بسا بعضي از اين الفاظ در همين معاني و در لغت همان شرايع استعمال شده باشند، ولي بعضي ديگر حتماً چنين نبوده‌اند. بعضي از اينها ماهيات جديدي پيدا كرده‌اند و بعضي الفاظ جديد.
اما اگر كسي بگويد كه بعضي از اين الفاظ در عهد پيامبر(ص) ابتدائاً به نحو مجازي استعمال شده‌اند و سپس حقيقت شده‌اند، باز هم اشكالي ندارد؛ بعضي ممكن است چنين بوده باشند و هيچ منعي هم ندارد؛ اما پذيرش اينكه بگوييم اين الفاظ در دوره‌ي آن بزرگوار، ولو به نحو تفصيلي به معناي مجازي به كار مي‌رفته‌اند دشوار است و بسا در اينجا نتوان قائل به تفصيل شد.
درخصوص تفاوت بين عبادات و معاملات هم بسا بتوان بحث تفصيل را مطرح كرد، ولي اين نظريه بايد مطرح بشود، ادله‌ي آن تبيين شود و روش شناخت موارد تفصيل هم بايد بحث شود كه مطلب مشكلي است؛ به اين صورت كه بگوييم بعضي از اينها در همان معاني كه در شرايع سابقه به كار مي‌رفته‌اند در شريعت اسلامي هم به كار رفته‌اند و بعضي چنين نبوده‌اند، كه بايد بگوييم به چه روشي مي‌توان تشخيص داد كه كدام پيشينه دارند و كدام ندارند كه البته اين مسئله جاي بحث جدي دارد. والسلام.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo