< فهرست دروس

درس خارج اصول

استاد علی اکبر رشاد

92/09/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظريّة الخطابات القانونية ـ مقترحاتنا فی تحسين تقرير النّظريّة وتنسيقها في قوالبها القشيبة / 35

درخصوص برايند اسس و مباديي كه براي نظريه‌ي خطاب شرعيه مطرح كرديم بحث مي‌كرديم. برايند آن اسس و پيش‌انگاره چهارگانه و همچنين مبادي خمسه كه معطوف به اطراف خمسه‌ي خطاب مي‌شد، گفتيم كه در سه افق و استوا برايند و نتيجه دارد:
1. افق جعل حكم و اصدار خطاب.
2. افق ايصال حكم از ناحيه‌ي‌ شارع و حق‌تعالي و احراز انتساب از ناحيه‌ي‌ مخاطب.
3. افق تيسير خطاب از جانب مشرع و تفسير و ابراز خطاب و حكم از ناحيه‌ي مخاطب.
در مباحث گذشته در ذيل افق‌هاي اول و دوم مطالبي را مطرح كرديم و البته هنوز هم مطالبي هست كه جاي طرح در ذيل اين دو محور دارد ولي چون مباحث خيلي طولاني مي‌شود از آنها صرفه‌نظر مي‌كنيم و وارد افق سوم مي‌شويم كه افق تيسير خطاب از جانب مشرع و تفسير و ابراز خطاب و حكم از ناحيه‌ي مخاطب است.

افق سوم:
در اين محور نيز با توجه به اسس و مباديي كه در گذشته و در چارچوب نظريه مطرح شد نكات و جهات مختلفي قابل طرح است. از اهم آنها اين است كه ما مجموعه‌اي از قواعد عقليه را داريم كه در كشف مشيت تشريعيِ الهي بالمباشره و يا بالواسطه به مثابه ابزار به كار مي‌روند.
درخصوص روند و فرايند ورود عنصر عقل در جريان استنباط بحث‌هاي زيادي صورت گرفته و آنچه مسلم است اين است كه كاربرد و قول به كاركرد و كارآيي عقل در حوزه‌ي استنباط، در طول تاريخ داراي فراز و نشيب زياد بوده است. در مقاطعي اهتمام خاص به عقل شده و نسبت به آن اعتقادي قوي وجود داشته است؛ در مواردي اهتمام كم‌رنگ شده و احياناً اصرار بر تحديد و عدم اعتماد به حوزه‌ي عقلانيات در فرايند استنباط شده است. شيخ مفيد (ره) از اولين فقهايي است كه بر ظرفيت عقل در فهم نقل تأكيد مي‌كند، يعني كاربرد ابزاري عقل و اينكه عقل را چون ابزار براي فهم نقل به كار ببريم. در عمل نيز شيخ طوسي بعد از هجرت به نجف در پاسخ به كساني كه از عقلاني و علمي‌نبودن فقه شيعه صحبت مي‌كردند، كتاب مبسوط را نوشت و با اين كار فقه شيعه را متحول كرد. تا آن زمان فقه ما بيشتر حديثي بود و حتي عبارات فقه از عبارات احاديث اخذ مي‌شد. مبسوط اولين كتاب جامع فقهيِ شيعي است كه به صورت كاملاً عقلاني، استنباطي و استنتاجي نوشته شده است. شيخ طوسي با اين كار عملاً ميدان بازي را پيش روي عقل گشود. بعد از او، صاحب سرائر پا را فراتر گذاشت و گفت كه اگر آنگاه كه نقل نباشد عقل به تنهايي مي‌تواند منبع استنباط قلمداد شود و براي عقل نقش استقلالي قائل شد. تا عهد محقق حلي و علامه حلي و ساير فقها تا روزگار ما كه عقل جايگاه خاصي در استنباط احراز كرده است. اما در بعضي از دوره‌ها و در نزد بعضي از فقها همانند مقدس اردبيلي(ره) فقه بسيار عقلاني شد. مقدس اردبيلي به رغم اينكه شخصيت معنوي و معرفتي محتاط و بسياربسيار اهل پرهيز و تهجد بود اما فقه را بسيار عقلاني كرد، به گونه‌اي كه گفته مي‌شود كه ظهور اخباريگري يك نوع واكنش در قبال فقه امثال مقدس اردبيلي بوده است كه در پي آن جريان اخباريگري در قرون دهم و يازدهم مجدداً احياء شد. بعدها با سعي موفق استاد الكل علامه‌ي بهبهاني پرونده‌ي جريان اخباريگري تا حدود زيادي بسته شد؛ اما در روزگار ما متأسفانه زمزمه‌هاي اخباريگري در گوشه‌ و كنار با عناوين و تعابير جديدي به گوش مي‌رسد. بدين‌گونه افراط و تفريط و يا اعتدال در طول ادوار مختلف درخصوص نقش عقل بوده است.
محقق خراساني عقل را بسيار وارد حوزه‌ي اصول كرد، آنچنان كه در كفايه قريب به صد قاعده‌ي فلسفي در خلال مباحث مطرح شده و به آنها تمسك شده است. شاگرد او محقق اصفهاني كه يك فيلسوف بود اين وجه اصول را تغليظ و الا يومنا هذا بعضي از اصوليون اهتمام خاصي به عقلاني‌كردن اصول دارند. البته اين خود يك بحث جداگانه است كه اصول تا چه مايه مي‌تواند عقلي و به معناي خاص آن، فلسفي بشود.
علامه‌ي حلّي و شهيد درخصوص جايگاه عقل در فهم دين و نسبت عقل و نقل با يكديگر دو بيان دارند. علامه مي‌فرمايد: «التكاليف السمعيه الطاف في التكاليف العقليه»[1]؛ تكاليف سعميه درحقيقت در متن تكاليف عقليه هستند و با انجام تكاليف سمعيه به تكاليف عقليه نزديك مي‌شويم. شهيد اين عبارت علامه را اينگونه معني كرده‌اند: «و معناه أن الواجب السمعى مقرب من الواجب العقلى، فإن من امتثل الواجبات السمعية كان أقرب إلى امتثال الواجبات العقلية من غيره، و لا معنى للّطف إلا ما يكون المكلف معه أقرب إلى الطاعة».[2]
در كوران اخباريگري و يا شايد بتوان بعد از اوج نهايي رو به افول اخباريگري و در آغاز قوس نزول اخباريگري امثال فاضل توني ظهور كردند كه البته فاضل توني در دوران كوران نزاع اخباريگري و اصولي‌گري بود و تنها هم بود، و او سازماندهي جديدي براي اصول ارائه كرد كه آن سازماندهي بعدها توسط ميرزاي نائيني و خاصه شاگرد مرحوم مظفر اقتباس شد و كتاب اصول مرحوم مظفر به نحوي تحت تأثير سليقه‌ي فاضل توني است. همچنين بعضي از آرائي كه شيخ پرورده و منسوب به شيخ اعظم است متأثر از كلمات فاضل توني است. مطالب مشهوري مثل تقسيم حكم به واقعي و ظاهري كه به شيخ نسبت داده مي‌شود، درواقع ارث فاضل توني است.
ازجمله كارهايي كه فاضل توني انجام دادند تفكيك مباحث عقلي و نقلي و تشكيل دو باب اصلي براي اصول است كه به اين ترتيب مباحث عقليه اصول را از مباحث نقليه‌ي آن جدا كرده است. اين تفكيك به معناي جايگاه برتر و خاص‌دادن به قواعد عقليه در فهم حكم الهي است.
در مجموع نقش عقل در شئون دين، كلاً و شئون اربعه‌ي حكم به صورت خاص بسيار گسترده است. حتي كساني كه منكر نقش و سهم عقل در استنباط هستند ناچارند براي اثبات ادعاي غيرعقلي و يا ضدعقلي خود التجا به بارگاه عقل ببرند و بسا هيچ‌كس و حتي اخباريون آشكارا منكر نقش عقل نباشند، منتها مي‌گويند عقل خطا مي‌كند و يا با وجود اخبار حاجت به عقل و استنباط نداريم، ولي به هر حال چاره‌اي ندارند و اگر بخواهند به اخبار تمسك كنند ابتدا بايد با عقل حجيت اخبار، معصوم و كتاب را اثبات كنند. گو اينكه راجع به كتاب هم همين حرف را مي‌زنند كه كتاب را هم مستقيماً نمي‌فهميم و بايد از كلام معصومين عليهم‌السلام كمك بگيريم و معصوم بايد كتاب را براي ما تفسير كنند. اما به هر حال اثبات حجيت كتاب و سنت در گرو استدلال عقلي است و خواه‌ناخواه فهم كتاب و سنت هم در گرو كاربست عقل است. ما با قواعد عقلي و عقلائي است كه به فهم كتاب و سنت نائل مي‌شويم. لهذا نقش عقل در كشف مشيت الهي، چه مشيت تكويني الهي كه همان عقايد و علم است و چه مشيت تشريعي الهي به معناي عام آن كه شامل فقه و اخلاق مي‌شود، بسيار زياد است. هر چهار بخش به نحوي چهار شأني را كه راجع به حكم مطرح كرديم دارد. البته به «جعل» بايد معناي وسيعي بدهيم تا درخصوص عقايد و علم هم قابل بيان باشد. ولذا درخصوص احكام گفتيم اعتبار حكم و اصدار خطاب، كه دست‌كم اصدار خطاب درخصوص و علم هم هست، يعني حق‌تعالي خطاب بالمعني الاعم را درخصوص عقايد و علم هم صادر مي‌فرمايد. بسياري از گزاره‌هاي عقيدتي (هرچند عقلي باشند) به لسان نقل از ناحيه‌ي حق‌تعالي و معصومين عليهم‌السلام صادر شده و به ما رسيده است. ممكن است پاره‌اي از عقايد را با عقل نتوانيم درك كنيم ولي به مدد نقل و سمع است كه مي‌پذيريم.
به اين ترتيب اصدار خطاب در حوزه‌ي عقايد و علم هم ممكن و لازم است، چنانكه ايصال خطاب عقيدتي و علمي از سوي شارع و احراز آن از سوي متشرع مهم است و فرض آن نيز ممكن است. و همچنين كشف و اجراء. شايد سئوال كنيد كه در عقايد و علم «اجراء» چگونه است؟ در عقايد «التزام»‌ همان اجراء و تطبيق است، ما به آنچه از ناحيه‌ي حق‌تعالي آمده و يا به مدد عقل دريافته‌ايم بايد معتقد باشيم و اين اعتقاد يك نوع التزام جوانحي است. بنابراين چهار شأني را كه راجع به حكم گفتيم مي‌توان راجع به همه‌ي ابعاد و اطراف و بخش‌هاي مختلف هندسه‌ي معرفتي دين فرض كرد. در همه‌ي‌ اين چهار شئون عقل نقش‌آفرين و سهم‌گذار است و در آن ترديدي نيست. مي‌توان فهرست مفصلي را از نقش و سهم عقل در حوزه‌ي دين و در آن چهار مقام و شأن ارائه كرد.

كاركردهاي عقل در كل بخش‌هاي دين
در اينجا فهرستي از كاركردهاي عقل را بيان مي‌كنم:
1. اثبات اصل نياز به دين؛ نياز به دين يك احساس عقلاني و نیز فطراني است (اگر فطرت را غير از عقل قلمداد كنيم، كه در يك تلقي نيز همين‌گونه است و بنده نيز بر همين عقيده هستم)، و با عقل مي‌توان به ضرورت دین استدلال كرد. بنابراين نخستين كاركرد عقل در پيش‌انگاره‌هاي بايستگي دين است، و نمي‌توان گفت كه چون در روايتي آمده است كه دين «بايد» پس «دين بايد».
2. كاركرد دوم از لايه‌ي كاركردهاي عام و كلي مبناسازي براي درك حوزه‌هاي معرفتي دين است. عقل به ما يك سلسه مباني مي‌دهد كه براساس آن مباني مجاز می‌شویم که اقدام به درك دين کنیم. براي مثال عقل به ما مي‌گويد كه «معرفت» از مباني بعيده ممكن است و اگر عقل اين را به ما نگفته باشد، اصلاً نبايد سراغ فهم دين برويم و اگر عقل اثبات كرد كه معرفت ممكن نيست، ديگر علم اصول و استنباط معني ندارد و سراغ توليد معرفت ديني رفتن بيهوده است، زيرا معرفت ممكن نيست.
3. کارکرد سوم مبناسازي براي درك حوزه‌هاي معرفتي دين است. مباني مربوط به حوزه‌هاي معرفتي دين با عقل ساخته و پرداخته مي‌شود.
4. مساهمت در هويت‌شناسي حوزه‌هاي معرفتي دين، نقش چهارم عقل است. تشخيص و فهم اينكه اضلاع اربعه‌ي هندسه‌ي معرفتي دين گزاره‌ است يا آموزه و يا از جنس توصيفيات است و يا تجويزيات، يك مسئله‌ي عقلي است و عقل مي‌فهميد كه ماهيت اين قضيه با ماهيت قضيه‌ي ديگر فرق مي‌كند. تفكيك و طبقه‌بندي قضاياي ديني از عقل برمي‌آيد.
5. نقش پنجم عقل، مشاركت در تنسيق فهم دين است. اگر بخواهيم منطق فهم دين طراحي و تصنيف كنيم، عقل بايد به مدد ما بيايد.
6. مشاركت در تنسيق منطق فهم دين.
7. ضابطه‌سازي و قاعده‌گذاري براي كشف و فهم دين. در گذشته توضيح داده‌ايم كه در همين منابع اصولي ما شايد قريب به صد قاعده‌ي عقلي كه مي‌توان گفت عقلي محض هم نيستند به كار رفته‌اند و اينها قواعدي هستند كه در مقام صورت‌بندي دانشي كه بناست به آن حكم را استنباط كنيم به كار رفته‌اند و اجزاء اين سامانه‌ي روش‌شناختي فهم حكم را تشكيل مي‌دهند.
8. اكتشاف و اثبات حجيت مدارك و دوالّ ديني.
9. قاعده‌گذاري و ضابطه‌پردازي براي احراز مدارك ديني.
10. نسبت‌سنجي ميان دوالّ و مدارك معتبر.
11. استنطاق و معناگري و اِبراز معنای مدارك.
12. سنجشگري و بازشناخت صواب و ناصواب در معرفت دينی.
13. آسيب‌زدايي و علاج خطاهاي معرفت ديني.
14. چاره‌جويي براي انواع تقابل‌ها میان ادله و احکام.
15. حكم به ضرورت التزام به مفاد قضاياي ديني.

لایه‌ی دوم كاركردهاي عقل، کارکردهای اختصاصی عقل در تحقيق و تحقق هريك از حوزه‌هاي چهار یا پنجگانه‌ی هندسه دين است، که به اجمال و فهرستوار به آنها هم اشاره می‌کنم:
16. ادراک استقلالي اصول عقايد.
17. ادراك و اثبات گزاره‌هاي فرعي لاهوتي دين.
18. ادراك پاره‌اي از احكام عمده و امهات قضايا.
19. ادراك استقلالي پاره‌اي از علل و حِكَم احكام ديني.
20. مساهمت در تشخيص صغريات و مصاديق احكام كلي شرعي (حكم‌شناسي).
21. تشخيص موضوعات احكام (موضوع‌شناسي).
22. ادراك فلسفه‌ي احكام.
23. درك آثار مترتب بر اجراي احكام.
24. حكم به تأمين و يا ترخيص و بلكه حق تقنين، در موارد «مسكوتٌ عنها».
25. تعيين سازكار تحقق احكام اجتماعي دين (برنامه، سازمان، روش).
26. ادراك مباني اخلاق و علل و حِكَم قضاياي اخلاقي.
27. ادراك استقلالي امهات قضاياي اخلاقي.
28. تشخيص صغريات و مصاديق قضاياي اخلاقي.
29. تشخيص مفاسد و مصالح مترتب بر اجراي احكام اخلاقي و درك اولويت‌ها و رفع تزاحم ميان احكام اخلاقي با همديگر و نيز احكام اخلاقي با احكام فقهي.
30. ترخيص يا جعل حكم اخلاقي در موارد خلأ.
31. تحريك به فعل و كسب فضايل و نيز تحريص به دفع و ترك رذايل.
32. تعيين سازكار تحقق اخلاق ديني.
33. كاركردهاي اختصاصي عقل در حوزه‌ي تربيت ديني و علم ديني.
و ...
اگر بخواهيم انواع كاركردها و سهم‌گزاري‌هاي عقل را در چهار حوزة عقايد ديني، علم ديني، اخلاق ديني و احكام ديني، شمارش كنيم، بسيار مفصل مي‌شود و مواردي كه در بالا ذكر شد از باب نمونه است و اگر تأمل كنيم خواهيم ديد كه عقل در قلمروي دين كاركردهاي بسياري دارد. در محل بحث ما كه افق ابراز و تيسير حكم از ناحية حق‌تعالي و تفسير خطاب و ابراز حكم از ناحية متشرح و مخاطب طبعاً درخصوص نقش و سهم عقل مي‌توان مباحث قابل توجهي را طرح كرد. والسلام

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo