< فهرست دروس

درس فقه استاد رشاد

98/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم


ارائه بحث

بحث ما در تشکیکاتی که در ذیل قاعده الحدود الی من الیه الحکم بیان شده بود بحث می کردیم. از جمله نقدهایی که ممکن است بیان شود این است که برخی از احادیثی که به عنوان دلیل بر این قاعده بیان شده است، از حیث سندی و یا از نظر دلالی دچار مشکل است. مثلا در ارتباط با مقبوله ابن حنظله گفته اند که نه مدحی ار او به ما رسیده است و نه جرحی از او بیان شده است. بنابراین طبق قواعد نمی توانیم به خبر چنین شخصی اعتماد کرد. در گذشته در ارتباط با این موضوع بحث کردیم. همچنین در ارتباط با روایت ابی خدیجه نیز این اشکال مطرح است که مدتی پیرو فرقه ابی خطاب که فاسد العقیده است بوده است.

 

نکات مقبوله

در مورد مقبوله بیان شد که قرائن بسیاری وجود دارد که اعتماد به اخبار ابن حنظله را مقبول می داند. شاید این نکات باعث شده است که هرچند مرحوم شیخ که در یکی از اقوال ایشان را توثیق نکرده است، باز اصحاب به روایات او عمل کرده اند.

نکات اولا شهید ثانی ابن حنظله را توثیق کرده است هرچند بین شهید و شیخ فاصله است ولی بین شیخ و عمرو بن حنظله هم فاصله وجود دارد. شیخ که ابن حنظله را درک نکرده اند. درست است که فاصله شهید با ابن حنظله بیش از شیخ است ولی ملاک کسی که 300 سال اختلاف دارد با کسی که 400 اختلاف دارد چندان تفاوت نمی کند. در هر حال شهید ثانی ابن حنظله را توثیق فرموده اند علاوه بر آن ابن حنظله مورد اعتماد عدول اصحاب بوده است. بزرگان ما روایات زیادی از ایشان نقل کرده اند. هرچند نقل روایت به معنی قبول راوی نیست ولی وقتی بزرگان ما از ایشان تعداد زیادی روایت نقل می کنند، به این معنی نیست که در عمل او را توثیق کرده اند؟ عمل اصحاب می تواند قابل اعتماد باشد.

علاوه بر آن تعدادی از اصحاب اجماع از ابن حنظله نقل کرده اند. در اصحاب اجماع سند را تا آنها بررسی می کنیم چرا کهاجماع وجود دارد که آنها از غیر ثقه نقل نمی کنند. وقتی زراره و ابن بکیر از ابن حنظله نقل می کند دلالت بر توثیق او می کند. همچنین ابن حنظله از شیوخ برخی بزرگان است. از جمله از شیوخ ابن عمیر می باشد که از صحابی اجماع شمرده شده است. وی از شیوخ صفوان بن یحیی می باشد که در زمره اصحاب اجماع است. همچنین به رغم روایات متعددی که از او به ما رسیده است یک روایت شاذ از طریق ایشان وجود ندارد.

آیا از مجموع این قرائن نمی توان یک وثاقتی برای او برداشت کرد؟ آیا این قرائن به اندازه کلام شیخ در رجال نیست که ادله ای هم برای آن نیاورده است؟ عقلاء به این قرائن توجه نمی کنند؟ علاوه بر آن که گفتیم رجالیون ما با روات فاصله دارند.

روایتی در فرع فقهی صلاه مسافر از امام صادق علیه السلام وجود دارد که به امام ع گفتند که ابن حنظله اینگونه از شما نقل کرده است. امام علیه السلام فرمودند: ابن حنظله به ما دروغ نمی گویند. آیا این به معنی توثیق از طرف امام معصوم علیه السلام نیست؟

به نظر ما ابن حنظله باید موثق قلمداد شود و اخبار او باید پذیرفته شود. خبر محل بحث از طرف بزرگان پذیرفته شده است. چرا این قبول تعمیم نداشته باشد؟ البته آقای خویی در این مطلب که تمام اخبار ابن حنظله مقبول باشد خدشه کرده اند. شاید نیاز به فحص دارد که با اخبار ابن حنظله چطور برخورد کرده اند. آیا نمی توان این احتمال را داد که مقبول شمردن روایت محل بحث توسط اصحاب همین قرائن بوده است؟ اصل ولایت قضائی از این خبر بدست می آید و از اخبار مهم این باب است. پس با وجود قبول اصحاب و قرائن مطرح شده در سند روایت دیگر نمی توان خدشه کرد و از نظر دلالت نیز جای بحث ندارد.

نکات مشهوره

در مورد مشهوره بحث کردیم که ابی خدیجه به لحاظ عقیدتی دچار مشکل بوده و شیخ در جایی توثیق و در جای دیگری تضعیف کرده اند. این نکات باعث شده که در سند این حدیث تامل شود. کسی که انحراف عقیدتی داشته و دو سخن از شیخ از او به ما رسیده نمی توان به روایت او اعتماد کرد.

بیان شد که ابی خدیجه سالم بن مکرم جمال از اصحاب دو امام علیهم السلام بوده و از هر دو روایات متعددی نقل کرده است. نجاشی او را توثیق کرده است و فرموده ثقه ثقه. ولی شیخ او را تضعیف کرده است. اینکه یکی از رجالیون توثیق و دیگری او را تضعیف کرده باشد این موجب اشکال است. بنا بر این قاعده که قدح بر مدح مقدم است نمی توان به ابی خدیجه اعتماد کرد.

اما اینکه ما می بینیم بزرگان ما این روایت را به نحوی معتبر دانسته اند ناشی از نکاتی است. آقای خویی ایشان را توثیق می کند و می فرماید: دو سالم بن ابی سلمه داریم. سالم بن ابی سلمه مکرم کندی سجستانی و سالم ابن ابی سلمه مکرم اسدی. این اشخاص هر دو اهل کوفه اند و کنیه پدر هر دو یکی است. اولی که کندی سجستانی باشد توثیق ندارد و دومی توسط نجاشی توثیق شده است که همان ابی خدیجه است. آقای خویی فرمودند شاید شیخ طوسی شاید این دو را اشتباه گرفته است و جهات اشتباه پنداشتن را هم بیان می کند. نکته دیگر از ایشان اینکه ما دو قول از شیخ داریم. در یکی از اقوال ایشان را تضعیف و در دیگری توثیق می کند شاید ابتدا تضعیف کرده اند به خاطر اشتباه پنداشتن و در مرتبه بعد متوجه اشتباه شده و او را شناخته است و او را توثیق کرده است.

نکته دیگر اینکه او را از اصحاب ابن خطاب می دانند. خطابیه کسانی هستند که قائل به غلو بوده اند. معنی غلات در گذشته محل نظر است. اینکه چه افرادی را غالی می دانسته اند. امروز هم به صرف برخی اعتقادات به حق شیعیان را به قتل می رسانند. حال اگر کسی غالی بوده باشد و بعد توبه کرده باشد، آیا سخن او پذیرفته نیست؟ آیا اینها کافرند و توبه آنها پذیرفته نیست؟ ابن خدیجه توبه کرده است. آیا سخن او پذیرفته نیست؟ شاید هم دو قول شیخ ناظر به این دو زمان یعنی زمان قبل و بعد از توبه ابی خدیجه بوده است.علاوه بر آن کسی که از صحابی معصوم علیه السلام است و ساربان حضرت امام صادق علیه السلام برای حج بوده است، آیا می توان گفت چنین فردی فاسد بوده است؟

ما در اصل این قضیه که اگر کسی انحراف عقیدتی داشته باشد تمام اخبار او مخدوش است، خدشه می کنیم. شاید بتوان گفت کسی که انحراف عقیدتی دارد، اخبار عقیدتی او مخدوش است نه هر خبری که از او به ما برسد. اگر کسی در عقیده مشکل داشته است و روایت فقهی نقل کرد، آیا خبر او پذیرفته نیست؟

تمام بحث در کلام شیخ است که دو سخن دارد که تعارضا و تساقطا و باید به قول نجاشی تمسک کرد و در مجموع ابی خدیجه مورد اعتماد است. مشهوره او در واقع معتبره می باشد. همچنین ما نمی خواهیم تمام این قاعده را از این دو روایت بدست آوریم. ما آیات و روایت دیگری برای این قاعده داریم و به صرف تشکیک در این دو روایت نمی توان در اصل قاعده خدشه وارد کرد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo