< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم ربانی بیرجندی

تفسیر آیات الاحکام

90/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمد لله ربّ العالمين و الصلاة و السلام علی عبد الله و رسوله سيّدنا ومولانا أبي القاسم محمّد اللّهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد- وعلی آله الطيبين الطاهرين المعصومين و لعنة الله علی أعدائهم أجمعين من الآن إلی قيام يوم الدين.
 بحث ما در باب آيات نكاح بود و آيات سوره نور را بررسي ميكرديم كه تا آيه31 بررسي شد. اجمالاً احكام و مفردات آن را گفتيم تفصيل بيشتر آن را از كتب تفسيري و آيات الاحكام ببينيد.
 «وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ*وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَايَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَاتُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (سوره النور، آيه32 و 33).
 آيات32 و 33 سوره نور نيز در رابطه با مباحث نكاح است. در اين آيه شريفه خداوند متعال دستور نكاح را فرموده است و به مؤمنين دستور ميدهد كه جوانان (پسران و دختران) كه همسر ندارند را به ازدواج در بياوريد و خوف فقر هم نداشته باشيد و چنانچه فقر و تنگدستي داشته باشند خداوند اين فقر و تنگدستي را بر طرف ميكند. نكح در ثلاثي مجرد يك مفعولي است و در باب افعال دو مفعولي است. در اين آيه شريفه الان مفعول دوم آن محذوف است. لغت أيامي: برخي مانند يعقوب ابن سكيت از معاصرين امام هادي و امام جواد(ع) ايشان در كتاب لغت خودش اولين كسي است كه ادعا ميكند در آن قلب صورت گرفته است. ياء لام الفعل، در واقع عين الفعل بوده است در اصل أَيّم بوده بر وزن فَيْعِلْ (أَيَمَ) آمَ يَئيم أَيِّم: اجوف يائي است. جمع مكسر آن علي القاعده بايد أيايم باشد ولي أيامي ميشود. نظير اين كلمه يتيم است كه اگر جمع مكسر بسته شود بايد يتايم باشد ولي يتامي بسته ميشود كه ياء به آخر منتقل ميشود. أَيِّم: من لاشريك له في الدار چه مرد باشد چه زن چه باكره چه غير باكره جوان يا غير جوان (عام است).
 عباد جمع كلمه عبد است، بندگان. إماء: كنيزها مراد است. فقراء: از فَقَرَ يَفْقُرُ ميآيد جمع فقير است فقير را بدين سبب فقير گويند كه بنيانش به دليل فقر سست ميشود. توانايي جسم او از بين ميرود در مقابل غني كه پر و مملو است. يُغْني: اَغني يُغني إغناء. نيازمنديها و چالههاي فقر را پر ميكند. وسيع: خداوند وسعت دارد در همه چيز علم، قدرت و مال و... (حذف متعلَّق دليل بر عموم است). اين آيه32 تمام شد.
 آيه33: وليستعفف: بايد عفت پيشه كنند عَفَّ: مضاعف است وصف آن عفيف باب تفعل: تعفّف. عفيف در اصطلاح اسلام به كسي ميگويند كه نسبت به آن چه كه شرع مقدس فرموده است اعتنا ميكند و پردهها و احكامي كه شرع در مورد انسان فرموده است را نميدرد. عفت در چشم، نكاح و... مسلمان راه نكاح او بايد شرعي باشد. (عفَّ: در اصل لغت به معناي مَنَعَ است. عفيف يعني المنوع يعني كسي كه خودش را از محرمات منع كرده است حصار كشيده است. عفّ به باب استفعال كه ميرود براي مبالغه نيست بلكه براي تأكيد است يعني كسي كه خودش را از گناهان نگه ميدارد و خيلي دقيق است و نهايت دقت را ميكند. (زيادة المباني تدل علي زيادة المعاني) وَجَدَ يَجِدُ: در قرآن هم يك مفعولي ميآيد و هم دو مفعولي. يك مفعول آن به معناي يافتن ظاهري است دو مفعولي آن از افعال يقين است. (وجدت زيدُ عالماً). در اين آيه يك مفعولي است. بغي: در اصل به معناي طلب است در ثلاثي مجرد و باب افتعال استعمال شده است در باب افتعال يك مفعولي است ولي در ثلاثي مجرد هم يك مفعولي و هم دو مفعولي آمده است. در اين آيه يبتغون از باب افتعال و يك مفعولي است. (باغي به معناي تجاوز نيز همين است چون در طلب است تجاوز ميكند). كتاب: فعال به معناي مفعول است كتاب به معناي مكتوب. اَكتَبَ، خَطَّ، سَطَرَ: در قرآن به معناي نوشتن است) انسانها براي اين كه چيزي ثابت و پايدار بماند آن را مينويسند سند نويسي ميكنند لذا قرآن در آيه282 سوره بقره كه در باب معاملات است ميگويد فكاتبوهم: قرارداد بنويسيد. به همين جهت كه چيزهاي ثابت را مينويسند كه فراموش نشود. در بسياري از استعمالات هر امر ثابتي را كتب تعبير ميكنند (كتب الله علي نفسه الرحمه: خداوند بر نفس خودش رحمت را ثابت كرده است) (كتب عليكم الصيام). مَلَكَتْ: ما يك مُلك داريم و يك مِلك داريم. مُلك سلطنت و فرمانروايي را ميگويند. مِلك: مالكيت را ميگويند. لذا در مالك يوم الدين بحث است كه از مُلك مشتق شده است يا از مِلك. علامه طباطبايي ميگويد از مُلك مشتق شده است چون ما در جايي ديگر داريم كه خداوند از مُلك تعبير كرده است و مُلك يعني سلطنت. (مالك يوم الدين يعني سلطنت روز جزاء مال خداست). مَلَكَ يَمْلِكُ ثلاثي مجرد يك مفعول استو به باب تفعيل كه ميرود دو مفعولي است. تمليك در قرآن دو مفعولي است. كلمه أيمان درباره بندگان و إماء به كار رفته است. در معناي ما ملكت ايمانكم دو احتمال است عدهاي ميگويند مراد همين معناي ظاهري است أيمان جمع يمين و يمين يعني راست و دست راست آورده چون قدرت انسان در دست راست است. مما ملكت ايمانكم: يعني از چيزهايي كه قدرتهاي شما آن را مالك شده است. عدهاي ديگر ميگويند يمين در اينجا قسم است و اشاره به همان پيمانهايي بوده باشد كه شخص با قبيلهها ميبست. (مما ملكت ايمانكم: يعني از آنچه مالك شده است قسمهاي شما. فكاتبوهم: كتب به باب مفاعله كه ميرود طرفيني است يعني با همديگر قرارداد ببنديد). خيراً: ابن اثير در النهايه و مرحوم فؤاد عبدالباقي در حاشيه صحيح مسلم يك بحثي را در مورد كلمه خير دارند، خِير و خِيَرَه، طِير و طِيَرَه: كلمه خير در استعمالات قرآني دو واژه است خلط نشود گاهي خير مصدر است خار يخير خيراً و خِيَرَةً: خوب بودن معناي آن است «أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ» (سوره يوسف، آيه39). گاهي خير اسم تفصيل است كه مخفف أخير است و با مِن استعمال ميشود و مفضل اليه آن در اغلب جاها محذوف است، يعني بهتر و خوبتر. آتوهم: أتي در ثلاثي مجرد هم لازم ميآيد و هم متعدي. أتي به معناي لازم آن يعني آمد. أتي به معناي متعدي آن يعني انجام داد مانند «وَاللَّذَانَ يَأْتِيَانِهَا مِنكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ تَوَّابًا رَّحِيمًا»(سوره النساء، آيه16). يعني كساني كه آن عمل (زنا يا لواط) را انجام دادند. أتي كه به باب افعال برده ميشود ميشود آتي به معناي أَعْطي و دو مفعولي است. (لقد آتينا موسي: يعني اعطا كرديم). مال: به مال گفته ميشود چون انسان به آن ميل دارد. (و جمع مال اموال است پس حروف اصلي آن م و ل بوده است.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo