درس تفسیر استاد علم ربانی بیرجندی
تفسیر آیات الاحکام
90/02/10
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ذیل آیه 232 بقره بود دربارهی رضاع وشیردادن مادران بود .
وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آَتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
( البقرة : 233 )
سوال :
چرا در آیهی شریفه خداوند متعال فرموده است : حولین کاملین ؟آیاکمتر یا بیشتر از دو سال جایز نیست؟
جواب :
(گفتیم که این آیه عام است چه مادرانی که مطلقه باشند یا نباشند را شامل میشود،حتی مادری که از زنا فرزند دار شده است حق ندارد فرزندش را رها کند و این یرضعن
استحباب است و واجب نیست .)
با مراجعه در تفاسیر مانند: الکاشف محمد جواد مغنیه این سوال را میبینیم و ایشان در پاسخ فرمودهاند : دلیلی بر منع بیش از 2سال نداریم .دربارهی شیر اول که لباع
است این شیر را برخی لازم دانستهاند اما آن فتاوا نافذ نیست و الان هم کسی بدان قائل نیست و بعد شیر کمتر دادن هم اشکالی ندارد چون این یرضعن
استحبابی است .
سوال :
پس چرا خداوند تعبیر به حولین کامیلین نموده است ؟
جواب:
این تعبیر بدین دلیل است که یکی از این مصادیق این آیه زنان مطلقه بودند ، در مورد زن مطلقه که میخواهد بچه را شیر بدهد تا کی میتواند اجرت از شوهر بگیرد ؟ خداوند میفرماید :زن تا دوسال میتواند اجرت بگیرد و مرد برای بیشتر از دوسال اجرت دادنش واجب نیست . اگر نزاع صورت گرفت که مدت رضاع چقدر است و چهاندازه باشد و مثلا زن گفت 9ماه شیر میدهم و مرد بیشتر را تعیین کرد قرآن دو سال را معین نموده است .نه زن حق کمتر شیر دادن را دارد و مرد هم حق اجرت کمتر از دوسال دادن را ندارد . اگر در ماه 25 یک فرزند غریبه را زن خواست شیر بدهد خواه بچهی خودش را شیر بدهد یا خیر. آیا شیر دادن در ماههای بعد 2سال موجب تحریم رضاع میشود یاخیر؟ فقهای شیعه بالاجماع فرمودهاند که بعد 24ماه ولو سایر شرایط موجود باشد اما محرمیت حاصل نمیشود.از پیامبر(ص) نقل شده که لحمه الرضاع کلحمه النسب شامل این شیر بعد ماه 24 نمیشود .شافعیه هم معتقد به این مطلب هستند و احناف تا 30ماه قائلند که شیر دادنحرمت میآورد دلیلشان هم این آیهی قرآن وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ ( الأحقاف : 15 ) است .ائمه (ع ) میفرمایند: با کنار گذاشتن این دو عبارت میفهمیم که اگرچه این دو آیه در ظاهر تعارض دارند اما جمعشان به این است که اقل حمل 6ماه است . موارد زیادی داشتیم که زنی که قبل 9ماه بچه میآورد تهمت زنا به او میزدند لذا مکتب اهل بیت با این نظریه قائل است که اقل حمل 6ماه است و ازاین تهمتها زنان را خارج کرد.اما اینکه اکثر حمل چقدر است؟ تصریح به نه ماه کردهاند اما برخی از اهل سنت و برخی از فقهای احناف به بیش از نه ماه قائلند برخی از کرامات بزرگانشان را نقل میکنند که فلان فقیه گفتهاند 4سال صبر کرده است تا فلان فقیه بمیرد تا بعد بیاید.و برخی در این مناقشه کردهاند و حمل بیش از 9 ماه را محال دانستهاند.
پس سه دلیل برای حولین کاملین ذکر نمودیم.
احکام مستنبطه از این آیه:
مرحوم فاضل مقداد 15 حکم از این آیه ذکر نموده است و ما تنها برخی را ذکر مینماییم:
مادران دو سال فرزندانشان را شیر بدهند تا گوشت و پوستشان را فرا گیرد.صفات کمال و جمال را مادر از طریق شیر منتقل کند. حولین کاملین چرا دوسال باشد را گفتیم . اگر مادری خواست اصلا شیر ندهد یا کمتر بدهد اشکال ندارد چون لمن یتم الرضاعه. پدر وظیفه دارد که در دوران شیردادن مادر خرج زن را بپردازد.ولو زن را طلاق داده و عدهی زن تمام شده است . خرجی دادن به مقدار متعارف است نه مرد کوتاهی کند و نه زن زیاد طلب کند. توصیه اخلاقی است که لاتضار والده بولدها زن با ضرر زدن به بچه از مرد انتقام نگیرند نه زن و نه مرد که مَوْلُودٌ لَهُ است . اگر پدر یا شوهر مُرد خرجی زن واجب است و بر عهدهی وارثان شوهر است که میتواند پدر و جدّ و مادر شوهر باشند اگر طبقه اول نبود طبقه دوم و اگر نبود طبقهی سوم.و حتی از اموال خود بچه ،حاکم میتواند به مادر بدهد تا بچه را شیر بدهد وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ. اگر زن و مرد قصد جدایی دارند فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا و قصد جدایی دارند اشکالی ندارد فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا و زمینه فراهم میشود برای دایه گرفتن با خوبی و خوشی جدا شدید با خوبی برای فرزند دایه بگیرید.
آیه بعد :
وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
( البقرة : 234 )
واژگان :
يُتَوَفَّوْنَ
:
از مادهی وفا است که هم درثلاثی مجرد ،افعال ،تفعیل و تفعّل بکار رفته است .
ثلاثی مجرد و باب افعال به یک معنی هستند که هر دو متعدی بنفسه هستند و اگر بر سر مفعول به اوفی
باء داخل شود دال بر الصاق است َاوْفُوا بِالْعُقُودِ
[1] .و باب تفعیل هم به همین معنی است و تنها فرقش با ثلاثی مجرد این است که دال بر مبالغه میکند .اصل معنی وفا
بمعنی گرفتن است در واقع اخذ درست را وفا میدانند .خداوند متعال از قابض الارواح تعبیر به یتوفی
[2] میکند مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ
هر عقدی که انسان به آن عمل کند و تمام جوانبش را اخذ کند میگویند وفا کرده.
وَيَذَرُونَ:
وذر یذر مثال واوی است بمعنی ترک وذر ودع قریب المعنی هستند مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ
برخی قائلند که ماضی ودع استعمال نشده است اما جوابش این است که در قرآن وجود دارد روایتی در مصباح المنیر فیّومیدر این زمینه داریم .
اما وذر
با ترک
فرق میکند :ترک کرد یعنی رها کرد و میرود و گاهی از آن محل بدش میآید و اما وذر
در جایی است که انسان چیزی را رها میکند و اما همیشه دل نگران آن است . انسان مُرده انگار که دل نگران زن و فرزندش است .
ازواج
: زوج و زوجه .زوج ،زن و مرد را میگویند اما زوجه زن است و استعمالات قرآن برای زن از زوج
استفاده میکند يَا آَدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ
[3] فعلش زَوَّجَ میشود و دو مفعولی است .لغت :متّع ،زوّج و انکح به یک معنی و دو مفعولی هستند و هر سه در قرآن استعمال شدهاند: متعوهن
[4] زَوَّجْنَاكَهَا
[5] فَانْكِحُوهُنَّ
[6] در قرآن استعمال شده است .
يَتَرَبَّصْنَ
:از مادهی ربص بمعنی انتظار است .تربص متعدی است و انفس مفعول به است و باء آن برای تاکید آمده است و برخی گفتهاند که مفعول یتربصن محذوف است و این بِأَنْفُسِهِنَّ
تاکید مفعول است و توجیهاتی دارد که خارج از محل بحث است .
أَرْبَعَةَ أَشْهُ
: چون زمان است منصوب است.اعداد با مضاف الیه شان معنی شان معلوم میشود که به چه معنایی هستند .اینجا اشهر
آمده و جمع دیگرش شهور
است .و شهر هم بمعنی آشکار شدن است .محارب کسی است که شهر سیفه
یا در تعبیر امام علی (ع)من سلّ سیفه قُتِلَ به .
بَلَغْنَ
:اینجا بمعنی تمام شدن است و معنی دیگرش این بود که نزدیک تمام شدن باشد اما اینجا مراد معنی اول است .
فَعَلْنَ
:
بمعنی انجام دادن وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ
.[7]
خَبِيرٌ
: وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ
[8] .جمعش خبراء
بکار میرود.افرادی که در کارشان کارامدند را گویند.کسی هم کی خبر میآورد چون واقف است مخبر به او گویندو خبیر
به کسی گویند که از تمام اخبار مطلع است فعلش خبّر و اخبر است لغات قریب المعنی آن حدث و انبا است .
ترکیب نحوی :
در این آیه نوع مفسران گفتهاند که وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ
شوهرانی که میمیرند و زنانی را میگذارند وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا
.اینها یتربصن ضمیر مونث است و خبر الذین که مذکر است مونث ذکر شده! .ضمیر یتبرصن
را به ازواجا
بر میگردانند چون مردان که مُردهاند .برخی هم یک ازواج در تقدیر گرفتهاند .و ازواج الذین یتوفون....
اشهر
تمیز اربعه
است و تمیز عشرا
محذوف است .در قرآن هرجا عشرا آمده مذکر است و عدد ده و یازده باید در مونث و مذکر بودن تشارک داشته باشند .اربعه و اشهر چون سه تا ده است در تذکیر و تانیث مخالف هستند .دکتر صادقی در ذیل این آیه فرموده:
نیایند مدرسهی کوفه و بصره نحو رابر قرآن حمل کنند بلکه قواعد را از قرآن استنباط کنند .تمیز سه تاده لازم نیست جمع قله باشد مثل ثلاثه قروء
.و عشرا لیالی که مطابقت باشد که روزش را هم شامل شود که اگر یوم هم باشد نوعا ایام است که شب را هم شامل میشود.مگر جایی که قرینهی محکمیداشته باشیم که شب شامل روز نمیشود.
[1] يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ ( المائدة : 1 )
[2] هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ( غافر : 67 )
[3] وَقُلْنَا يَا آَدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ( البقرة : 35 )
[4] لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ ( البقرة : 236 )
[5] وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا ( الأحزاب : 37 )
[6] وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ|( النساء : 25 )
[7] وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ ( الشعراء : 19 )
[8] إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ ( فاطر : 14 )