< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 38 معنا شناسي کلمه «ولي»

وجوه دلالت روايات ولايت بر امامت

سخن در بررسي دلالت «روايات ولايت» بر امامت اميرالمومنين (ع) است. علامه شرف الدين چند وجه بيان کردند که مراد از کلمه «ولي» در اين روايات معناي اولي بالتصرف و امامت است که در ادامه به بررسي آنها مي پردازيم:

1. جمله « هو وليکم من بعدي» دلالت بر حصر دارد. گفته شد براي ما معلوم نشد که دلالت حصر اين روايات چگونه است.

2. وجه ديگر کلمه «بعدي» است که در اين روايات آمده است و بيان گر آن است که مراد حضرت، امامت و رهبري علي (ع) است و الا اگر محبت و نصرت باشد وجهي ندارد که بگوييم محبت ايشان مربوط به بعد از رحلت پيامبر (ص)‌ است.

3. کلمه «ولي» نمي تواند به معناي محبت و نصرت باشد، زيرا محبت و نصرت اميرالمومنين (ع) نسبت به مؤمنين امري آشکار و واضح بوده است و بيان و تاکيد بر آن از سوي پيامبر حکيم، صحيح نمي باشد .

در اشکالي گفته شده بود: تا قبل از بيان اين احاديث، اين مساله در ميان صحابه واضح نبوده و آنان ترديد داشتند که ممکن است اين محبت و نصرت تنها در ظاهر باشد و در باطن حضرت نباشد. شاهد آن نيز شکايت هايي بوده که از آن حضرت صورت گرفته است.

در پاسخ گفته شد ملازمه اي ميان اين شکايت ها و ترديدي که بيان شد نيست. منشا شکايت ها نسبت به رفتاري بوده که از آن حضرت صادر شده و آنها نتوانسته آن را هضم کنند، نه از فاعل و خصوصيات نفساني ايشان.

مستشکل (ابومريم اعظمي) در ادامه کلام خود، سخن بريده را شاهد آورده است که بعد از کلام پيامبر (ص) گفت: اکنون ديگر محبوب ترين فرد نزد من علي (ع) است. اين مطلب نشان مي دهد که مساله، مساله محبت بوده است. تعبير روايت اين گونه است: « فقال: يا بريدة، إن عليا وليكم بعدي، فأحب عليا فإنه يفعل ما يؤمر، قال: فقمت و ما أحد من الناس أحب إلي منه».

اين سخن نيز صحيح نيست، زيرا کلام پيامبر اکرم (ص) در اين روايت به بريده اگر به معناي محبت و نصرت باشد، اين لازمه را به همراه ندارد که سبب شود علي (ع) که قبلا در ذهن بريده مورد ترديد بوده اکنون به محبوب ترين فرد مبدل گردد. اين لازمه نيست مگر اينکه معناي کلام حضرت، بيان امامت و رهبري آن حضرت باشد.

4. وجه ديگري که معناي کلمه «ولي» در اين روايات را روشن مي کند جمله «أ لست اولي بکم من انفسکم» است که رسول خدا (ص) قبل از جمله مورد نظر فرموده است .

ابومريم در اشکالي گفته بود اين قرينه وقتي درست است که کلمه اولي يکي از معاني مولا باشد اما اين گونه نيست. در پاسخ گفته شد: اولا اولي يکي از معاني مولي است تا جايي که برخي گفته اند اين کلمه مشترک معنوي بوده و جامع آن اولي است. ثانيا پيامبر (ص) اين کلمه را بيان فرموده و مي تواند به عنوان قرينه استفاده شود .

وي در اشکال ديگري گفته است لازمه قرينه دانستن اين جمله آن است که بگوييم علي (ع) هم وزن پيامبر است . در پاسخ گفته شد: اولا ديدگاه شيعه در اينکه حضرت علي (ع) را در رتبه بعد از پيامبر اکرم (ص) مي داند روشن است. ثانيا: آنچه در اينجا بيان شده يکساني در همه جهات نيست، بلکه مشابهت از حيثيت رهبري و اولويت در تصرف است، به اين معنا که رسول خدا (ص) مي فرمايد: هر اختياري که من در امر رهبري دارم اميرالمومنين (ع) نيز دادند .

 

اشکال قاضي عبد الجبار

وي در اشکالي بر قرينه بودن جمله «أ لست اولي» گفته است: ما قبول داريم که اين تعبير به معناي امامت است، اما ملازمه ندارد که از جهت عرفي و عقلايي، کلمه ولي نيز به همين معنا باشد، بلکه مي تواند به معناي ديگري باشد. شما مي گوييد اگر مولي را به معناي زعيم معنا نکنيم، ذکر اين جمله لغو خواهد بود. اگر پيامبر (ص) بعد از اين جمله مي فرمود: هر کس من ناصر اويم علي (ع) ناصر اوست و يا هر کسي من محب او هستم علي (ع) محب اوست، هيچ اشکالي پيش نمي آمد. پيامبر اکرم (ص) که رهبر جامعه هستند ابتدا اقرار گرفته و سپس دستوري را بيان مي فرمايد. در کلام عرفي نيز اين سخن گفته مي شود. مانند اينکه مي گويد: مگر من رئيس شما نيستم؟ حال که چنين است فلان کار را انجام دهيد.[1]

عبارت وي چنين است: «على ان ذلك لو صحّ و ثبت ان المراد به ما قالوه لم يجب فيما تعقبه من الجملة ان يراد به ذلك، بل يجب أن يحمل‌ على ما يقتضيه لفظه، فان كان لفظه يقتضي ما ذكروه فلا وجه لتعلّقهم بالمقدّمة، و ان كان لا يقتضي ذلك لم يصر مقتضيا له لأجل المقدمة، و انما قدّم صلّى اللّه عليه و آله ذلك ليؤكد ما يريد أن يبيّن لهم من وجوب موالاته عليه السلام و موالاة أمير المؤمنين عليه السلام، لأن العادة جارية فيمن يريد أن يلزم غيره أمرا عظيما في نفسه أن يقدّم مثل هذه المقدمات تأكيدا لحق الرجل الرئيس السيد الذي يريد الزام قومه امرا، فيقول لهم: أ لست القائم بأموركم و الذاب عنكم و الناصر لكم، و المنعم عليكم، فإذا قالوا: نعم فيقول عنده: فافعلوا كيت و كيت، و ان كان ما أمرهم به ثانيا لا يتصل بما أمرهم أولا و لا يكون لتقديم ذلك حكمة، و على هذا الوجه قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: (انّما أنا لكم مثل الوالد فإذا ذهب أحدكم الى الغائط فلا يستقبل القبلة و لا يستدبرها بغائط و لا بول) فقدّم صلّى اللّه عليه و آله عند إرادته بيان ما يختص بحال الخلوة، ما يدلّ على اشفاق و حسن نظر فكذلك القول فيما ذكرناه، و لو ان الذي ذكرناه صرّح به لكان خارجا من العبث صلّى اللّه عليه و آله ليسلم من العيب بأن يقول: أ لست أولى بكم في بيان الشرع لكم، و ما يجب عليكم، و ما يحل عليكم، و ما يحرم فإذا كنت كذلك في باب الدين فمن يلزمه موالاتي باطنا و ظاهرا بالاعظام و المدح و النصرة فليوال عليا على هذا الحد لكان الكلام حسنا مستقيما يليق بعضه ببعض». پيامبر اکرم (ص) اين جمله را فرمود تا نسبت به آنچه مي خواهد بفرمايد تاکيدي باشد. عادت عقلا نيز اين است که وقتي مي خواهند چيز مهمي بگويند اين کلمات را به کار مي برند و مثلا مي گويند آيا من رهبر شما نيستيم؟ وقتي گفتند: بله، سپس دستوري را صادر مي کنند. هر چند آنچه اينان بعدا مي گويد غير از جمله مقدمه آنها باشد اشکالي ايجاد نمي کند. نظير آن اين که پيامبر (ص) در جايي فرمودند: من مانند پدر شما هستم، وقتي به قضاي حاجت مي رويد رو به قبله و پست به آن نباشيد. در حديث مورد نظر نيز اگر پيامبر (ص) به کلمه محبت و نصرت تصريح مي کرد کلامشان عبث و لغو نبود.

 

پاسخ سيد مرتضي

ايشان به اين اشکال در «الشافي» پاسخ داده اند که حاصل آن چنين است: اين سخن هم درست و هم نادرست است. به اين معنا که اصل سخن درست است اما در اينجا کاربردي ندارد. اگر لفظي که بعد از اين مقدمه آورده مي شود صريح و واضح باشد اين سخن درست است و هر کلامي فرد بگويد داراي تناسب است، اما اگر لفظي که بعد از آن مي گويد مشترک باشد و يکي از مصاديق آن، معنايي باشد که در قبل گفته است، در اين صورت اگر آن سخن قرينه براي سخن بعد خود نباشد، وجودش لغو خواهد بود. عقلا مي گويند در اينجا بيان آن کلام قبلي براي بيان معناي کلمه مشترک است. مثلا اگر مولايي چند عبد دارد و يکي از عبدهاي خودش را با اسم و رسم معرفي مي کند، سپس بگويد: عبدم را آزاد کردم، عقلا مي فهمند که مراد همان عبدي است که معرفي کرده است نه عبدهاي ديگر. و يا اگر چند مال دارد و يکي را معرفي مي کند و سپس مي گويم: مالم را وقف کردم، روشن است که مراد وي همين مالي است که معرفي کرده است.

در بحث ما نيز کلمه مولي چند معنا دارد و پيامبر اکرم (ص) قبل از بيان آن، يکي از معاني آن را ذکر کرده است. اين کلام قرينه اي است که معناي لفظ مشترک را نشان مي دهد.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان مي شود .

 


[1] المغنی، ‌ قاضی عبدالجبار معتزلی، ج20، جزء دوم، ص151.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo