< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 38 معنا شناسي کلمه «ولي»

بررسي قرائن بر معناي امامت در احاديث ولايت

سخن درباره بررسي دلالت روايات ولايت و معناي کلمه «ولي» در آنها بود. علامه شرف الدين وجوهي را بيان کردند که اثبات مي کند معناي کلمه ولي در اين روايات ، امامت و رهبري است. يکي از وجوهي که ايشان بيان کردند اين بود که نصرت و محبت اميرالمومنين (ع) به مومنين امري واضح و بديهي بود و بيان دوباره آن در اين روايات با حکمت پيامبر گرامي اسلام (ص) سازگاري ندارد.

ابومريم اعظمي در اشکالي گفتند اين مساله روشن نبوده است و شاهد آن شکاياتي بوده که از ايشان صورت گرفته است . وي منشا اين شکايات را ترديد در محبت و نصرت علي (ع) براي برخي صحابه دانسته که منجر به اين شکايات شده است. پيامبر (ص) نيز براي اينکه اين ترديد ها را برطرف کند فرموده است محبت و نصرت اميرالمومنين (ع) ، محبت و نصرت حقيقي است.

اما اين فرضي که مستشکل بيان کرده مويدي ندارد، زيرا درست است که در ميان افراد آن دوران برخي نسبت به اميرالمومنين (ع) بغض و کينه داشتند اما اينان از بحث ما خارج هستند زيرا طبق روايات اينان از منافقين بودند. قرينه مقام در اين روايات گوياي آن است که اشکال اين افراد متوجه رفتاري بوده که از سوي آن حضرت صورت گرفته است. وجه آن نيز اين است که آن حضرت به عنوان فرمانده و امير آنان بوده و در مورد برخي کارهايي که انجام داده است براي برخي سوالاتي واقع شده است و به نزد پيامبر (ص) رفته و از ايشان شکايت مي کردند. به تعبير ديگر اين قضايا مربوط به فعل است نه فاعل. بنابراين ربطي ميان اشکال در مورد فعل و ترديد در محبت نسبت به فاعل وجود ندارد . در روايات نيز آمده است که رسول خدا (ص) فرمود: « إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ وَ يُبْغِضُ عَمَلَهُ وَ يُحِبُّ الْعَمَلَ وَ يُبْغِضُ بَدَنَهُ »[1] : بى شك خداوند گاهى دوست دارد بنده را و دشمن دارد عملش را، و گاهى دوست دارد عمل را و دشمن دارد انجام دهنده‌اش را.

اميرالمومنين (ع) در قضايايي که نقل شده، فرمانده و در جايگاه مديريت بودند و از اين جهت کارهايي را انجام مي دادند. ماهيت امامت و رهبري نيز يکسان است و تعداد زير مجموعه، در اصل آن تاثيري ندارد، کما اينکه بعضي از انبياي الهي، امتشان محدود و برخي وسيع تر بوده است اما همه امام و رهبر آنان بوده اند. پيامبر اکرم (ص) در يک دفاع همه جانبه از ايشان در آن مقام دفاع مي کردند و بيان مي داشتند که ايشان در جايگاه امارت و ولايت قرار داشته و اين کارها از وي درست است .

وجه سوم

وجه ديگر کلمه «بعدي» است. برخي گفته اند مراد از بعد در اين روايات بعد رتبي است. در اين صورت مي گوييم: اولا اين معنا براي کلمه بعد خلاف ظاهر است؛ ثانيا: اطلاق کلمه بعد هم شامل زمان و هم رتبه است؛ و ثالثا: اگر کلمه بعد به معناي بعد رتبي نيز باشد دلالت بر افضليت امام علي (ع) در مقام بعد از پيامبر اکرم (ص) دارد و از اين باب امامت ايشان ثابت مي شود.

وجه چهارم

علامه شرف الدين وجه ديگري که معناي مولي در احاديث را بيان مي کند جمله «آ لست اولي بالمؤمنين من انفسهم» است که پيامبر (ص) فرمود. ايشان مي گويد: «و حسبك من القرائن على تعيين المعنى الذي قلناه، ما أخرجه الإمام أحمد في ص 347 من الجزء الخامس من مسنده بالطريق الصحيح عن سعيد ابن جبير، عن ابن عباس، عن بريدة، قال: غزوت مع علي اليمن فرأيت منه جفوة، فلما قدمت على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ذكرت عليا فتنقّصته، فرأيت وجه رسول اللّه يتغير، فقال: «يا بريدة أ لست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قلت: بلى‌ يا رسول اللّه، قال: من كنت مولاه فعلي مولاه ... الخ ». و أخرجه الحاكم في ص 110 من الجزء الثالث من المستدرك، و صحّحه على شرط مسلم. و أخرجه الذهبي في تلخيصه مسلّما بصحته على شرط مسلم أيضا. و أنت تعلم ما في تقديم قوله: «أ لست أولى بالمؤمنين من أنفسهم»، من الدلالة على ما ذكرناه .. و من أمعن النظر في تلك الأحاديث و ما يتعلق بها لا يرتاب فيما قلناه. و الحمد للّه‌».[2]

علامه اين روايت را در بخش هاي قبل در پاورقي آورده و در آنجا بيان داشته که با اين قرينه، معناي ولي صريح در امامت و رهبري خواهد بود.

اشکال اول

ابومريم اعظمي بر اين دلالت اشکال کرده و گفته است جمله «الست اولي» در صورتي قرينه است که ما قبول داشته باشيم که يکي از معاني مولي، اولي است در حالي که اين گونه نيست. معناي لغوي اولي اقرب است (که در فارسي سزاوارتر و شايسته تر معنا مي شود). پس اين پيش فرض که بخواهيم اولي را قرينه قرار دهيم نادرست است[3] .

پاسخ

1. نکته اول اينکه در کتب لغت براي مولي کاربرهاي مختلفي آمده که از جمله آنها لفظ اولي است. به همين خاطر برخي همچون ابن بطريق حلي و علامه اميني و ديگران گفته اند کلمه مولي، مشترک لفظي بوده و معناي جامع آن اولي است. برخي ديگر مانند ابن فارس و علامه طباطبايي اين معناي جامع را قرابت و نزديکي دانسته اند. بنابراين اين سخن ابومريم باطل است.

2. ديگر اينکه اگر فرض کنيم اولي يکي از معاني مولي نيست، باز استفاده معناي اولي از آن بلااشکال است زيرا کلام پيامبر اکرم (ص) در اينجا ناظر به آيه شريفه ﴿النَّبِيُّ أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم‌﴾ است که مراد از آن اولي بالتصرف است. اساسا در قرآن کريم نيز کلمه مولي به معناي اولي آمده است، کما اينکه آمده است: ﴿فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَ لا مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مَأْواكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاكُمْ وَ بِئْسَ الْمَصير[4] .

اشکال دوم

اگر بگوييم که کلمه مولي به معناي اولي و امامت است در اين صورت لازم مي آيد که علي (ع) هم رتبه پيامبر اکرم (ص) باشد در حالي که اين مطلب نادرست است. وي سپس اخلاق را کنار گذاشته و از تعابير رکيک و سخيفي نسبت به علامه شرف الدين ياد کرده است .

پاسخ

1. قبلا بيان شد که طبق اعتقاد شيعه اولين شخصيت و برترين آنها در کل عالم هستي، پيامبر اکرم (ص) است. شيعه اميرالمومنين (ع) را وصي و باب علم پيامبر (ص) و در مرتبه دوم از پيامبر اکرم (ص) مي داند. مثلا يکي از مقامات پيامبر، نبوت ايشان است و يا از جمله مقامات اختصاصي آن حضرت دريافت وحي بوده است که اميرالمومنين (ع) به تصريح روايات اين مقامات را نداشتند.

2. آنچه در اين روايت آمده است اين است که موضوع حديث، مساله اولويت در تصرف است و در اين بخش است که پيامبر (ع) مي فرمايد با توجه به مجموعه بايد آيه انفسهم را معنا کنيم . نکته مهم اين است که حديث روي مساله اوليت در تصرف و امامت سياسي مانند تصميم گيري ها تاکيد دارد و در اين مساله است که تساوي وجود دارد. و اين تساوي امري پذيرفته شده است کما اينکه اگر آن حضرت در جنگي فردي را منسوب مي فرمود، همه کارهايي که پيامبر (ص) در جنگ انجام مي دادند و تمام اختيارات که آن حضرت داشتند، فرمانده منصوب ايشان نيز داشتند. خود آن حضرت فرمودند: « من أطاعني فقد أطاع الله .. و من عصاني فقد عصى الله .. و من أطاع أميري فقد أطاعني .. و من عصى أميري فقد عصاني‌».

اين همانند آن است که شيعه معتقد است در عصر غيبت، فقهي که ولايت و زعامت سياسي دارد تمام اختياراتي که اگر امام (ع) مي خواستند جامعه را مديريت کنند ايشان نيز دارند. مانند اين که راي او حجت واجب الاتباع است. اما اين به اين معنا نيست که ولي فقيه هم رتبه و جايگاه امام است. امام راحل در کتاب «ولايت فقيه» مي فرمايد: ما مي گوييم ولي فقيه همه اختيارات امام معصوم را در اداره امور جامعه دارد، اما هيچ ربطي به مقام معنوي و شخصيت امام ندارد و قابل مقايسه با آنان نيست.

اشکال ديگري که بر اين وجه بيان شده اين است که گفته شده اين وجه نمي تواند به عنوان قرينه بکار آيند. در اين باره ر.ک : براهين و نصوص امامت . انشاء الله اين بحث در جلسه آينده بيان مي شود.

 


[1] نهج البلاغه، سید رضی، خطبه 154.
[2] المراجعات، علامه شرف الدین، ص307- 308.
[3] الحجج الدامغات، ابومریم اعظمی، ج1، ص426.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo