< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 38 معنا شناسي کلمه «ولي»

بررسي دلالت روايات ولايت

بعد از اينکه سند روايات ولايت که علامه شرف الدين به عنوان نصوص امامت اميرالمومنين (ع) اقامه کرده بود بيان شد به بررسي دلالت اين احاديث مي پردازيم. شيخ سليم در نامه خود گفته بود کلمه «ولي» داراي معاني مختلف است و شما به چه دليل مي گوييد که اين کلمه در اين احاديث به معناي امامت و رهبري است. علامه شرف الدين فرمودند ساختار اين احاديث به گونه اي است که بيان مي دارد کلمه «ولي» در آنها به معناي امامت، و نه محبت و نصرت است. ايشان چهار وجه را براي اين مطلب بيان مي کنند .

در جلسه گذشته بيان شد که ممکن است گفته شود دلالت کلمه ولي بر امامت از باب ضمير فصل باشد، اما با بررسي معلوم شد که اين ضمير ها به جهت اينکه بعد از کلمه «واو» عاطفه قرار گرفته است نمي تواند به عنوان ضمير فصل به شمار آمده و در نتيجه از اين باب دلالت بر حصر داشته باشد.

علامه فرمود: «ذكرتم في جملة معاني الولي: أن كل من ولي أمر أحد فهو وليه، و هذا هو المقصود من الولي في تلك الأحاديث، و هو المتبادر عند سماعها، نظير قولنا: وليّ القاصر أبوه و جدّه لأبيه، ثم وصي أحدهما، ثم الحاكم الشرعي، فإن معناه أن هؤلاء هم الذين يلون أمره و يتصرفون بشئونه».

نکته: در اين مباحث و گفت و گو هايي که با مذاهب ديگر صورت مي گيرد بايد به دلايل و اموري استناد شود که محکم و مورد اتفاق باشد. البته قول شاذ در مقابل آن مانعي ندارد اما استناد به مسائلي که اختلافي است نمي تواند در اين مباحث راهگشا باشد. به عنوان نمونه برخي در مورد آيه تطهير، از باب دلالت کلمه «انما» بر حصر وارد شده اند اما به نظر مي رسد اين استدلال تام نيست، زيرا هر چند کلمه «انما» از ادوات حصر شناخته شده است اما اختلافي است و لذا استدلال به آن خيلي محکم نيست .

وجوهي که علامه بيان کرده اند از اين قرار است:

1. کلام پيامبر (ص) بيان گر مزيتي براي اميرالمومنين (ع) است، در حالي که اگر مراد از کلمه ولي، معناي محبت و نصرت مي بود ديگر مزيتي را اثبات نمي کرد، زيرا محبت و نصرت نسبت به مومنين براي همه بوده و از اختصاصات علي (ع) نيست.

2. محبت و نصرت اميرالمومنين (ع) از مسائلي بوده که براي همه روشن و واضح بوده و بر کسي پوشيده نبوده تا پيامبر خدا (ص) آن را براي علي (ع) اثبات کند. حاشا که رسول خدا (ص) که حکيم و معصوم هستند بخواهند چنين مطلب واضحي را بيان کنند.

3. کلمه «بعدي» که بعد از اين عبارت آمده دلالت دارد که معناي ولي، امامت و رهبري است.

4. استناد به جمله «اولي بالمومنين من انفسهم» که قبل از کلمه ولي بيان شده و معناي آن را بيان مي کند.

مرحوم در بيان وجه دوم چنين مي فرمايد: «و أي أمر خفي صدع النبي في هذه الأحاديث ببيانه، إذا كان مراده من الولي النصير أو المحب أو نحوهما، و حاشا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، أن يهتم بتوضيح الواضحات، و تبيين البديهيات، إن حكمته البالغة، و عصمته الواجبة، و نبوّته الخاتمة، لأعظم مما يظنون».[1]

اشکال

ابومريم اعظمي بر اين وجه اشکال گرفته و گفته است اين امر که محبت و نصرت علي (ع) امري واضح بوده مورد اشکال است. اين مساله تا قبل از بيان اين روايات توسط پيامبر اکرم (ص) واضح نبوده است اما بعد از اين تاکيدات آن حضرت به امري مسلم در آمده است. شاهد آن همين شکاياتي است که نسبت به آن حضرت صورت گرفته است. اين مساله نشان مي دهد که لااقل در ميان صحابه عده اي بودند که هر چند نصرت و محبت علي (ع) را مي ديدند اما در اينکه آيا نصرت و محبتي خلصانه است ترديد داشتند. پيامبر اکرم (ص) با اين روايات فرمودند که اميرالمومنين (ع) همان طور که در ظاهر محب و ناصر مومنين است در باطن نيز اين ويژگي را دارند. منشا اين شک اين بود که مي گفتند: اگر آن حضرت واقعا محب و ناصر آنان است نبايد کاري کند که باعث سوء ظن در مورد ايشان شود.[2]

ارزيابي

آنچه ابومريم به عنوان منشا ترديد و شک اين صحابه در مورد محبت و نصرت اميرالمومنين (ع) بيان کرده صرف يک ادعا است و اثبات آن نيازمند دليل است. شکايت بما هو مويد اين ادعايي که بيان کرده نيست. علاوه بر اينکه آنچه مورد شکايت اين افراد قرار گرفته کاري بوده که به مساله محبت و نصرت کاري نداشته است، بلکه عملي بوده که اينان نتوانسته اند آن را تحليل کنند، و لذا شکايت آنها مربوط به محبت و نصرت آن حضرت نبوده است.

نکته ديگر اينکه اينگونه نيست که کسي که محب و ناصر ديگران است همواره کاري که ناخوشايند آنان باشد انجام نمي دهد، بلکه پيامبر اکرم (ص) که محبت و نصرت ايشان اجماعي است، گاه کارهايي انجام مي دادند که خوشايند برخي نبود. قرآن کريم مي فرمايد: ﴿فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‌ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً﴾[3] : به پروردگارت سوگند كه آنان مؤمن حقيقى نخواهند بود، مگر آنكه تو را در آنچه ميان خود نزاع واختلاف دارند به داورى بپذيرند ؛ سپس از حكمى كه كرده‌اى دروجودشان هيچ دل تنگى و ناخشنودى احساس نكنند ، وبه طور كامل تسليم شوند .

بنابراين اين مساله که فرمانده و امير قومي تصميمي بگويد که ناخوشايند برخي باشد مساله اي عادي است و دليل بر ترديد افراد در محبت و نصرت آن فرمانده نيست. در روايات آمده است که رسول خدا (ص) فرمود: « من أطاعني فقد أطاع الله .. و من عصاني فقد عصى الله .. و من أطاع أميري فقد أطاعني .. و من عصى أميري فقد عصاني‌».

نکته ديگر اينکه بغض نسبت به اميرالمومنين (ع) دو گونه بود: يکي بغض منافقانه است که کم هم نبود. در روايات آمده است « ما كنّا نعرف المنافقين على عهد رسول اللَّه صلى الله عليه و سلم إلّا ببغضهم عليّا»[4] .

آنچه اين صحابه به عنوان اشکال از اميرالمومنين (ع) بيان مي کردند، اشکال از فعلي بود که آن حضرت انجام داده بود. پيامبر اکرم (ص) نيز در پاسخ مي فرمودند: اميرالمومنين (ع)، امير و ولي و فرمانده شما است و لذا از او شکايت نکنيد و فرمان بردار او باشد و کلام او را بپذيرد.

بنابراين اشکالي که ابومريم مطرح کرده وارد نيست. البته اينکه کلمه ولي در اين روايات صراحت در معناي امامت داشته باشد نيز وجود ندارد، بلکه مي تواند ولايت در آنها به معناي محبت و نصرت مشفقانه فرمانده و امير نسبت به افراد خود باشد، البته کنکاش در مساله نشان مي دهد که وجه اول قوي تر است.

دو شاهد ديگري که در عبارت علامه شرف الدين بيان شده انشاء الله در جلسه آينده بيان مي شود .


[1] المراجعات، علامه شرف الدین، ص307.
[2] الحجج الدامغات، ابومریم اعظمی، ج1، ص422- 425.
[4] الغدیر، علامه امینی، ج3، ص258.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo