< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 36 المراجعات و بررسي روايات ولايت

نسبت نارواي ابومريم اعظمي به شيعيان

سخن در نسبت ناروايي بود که صاحب کتاب «الحجج الدامغات» به شيعيان نسبت داده و گفته بود آنان معتقدند که علي (ع) برتر از همه حتي پيامبر اکرم (ص) است. وي به عنوان دليل به سه روايت استناد کرده است:

1. اميرالمومنين (ع) فرمود: «إِنِّي أُعْطِيتُ خِصَالًا مَا سَبَقَنِي إِلَيْهَا أَحَدٌ عَلِمْتُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ الْخِطَاب‌» . اين روايت مي گويد علي (ع) چيزهايي مي داند که هيچ کس حتي پيامبر (ص) آنها را نمي دانسته است.

2. از امام باقر (ع) روايت شده که پيامبر (ص) به اميرالمومنين (ع) فرمود شما چيزهايي داري که من ندارم: همسري داري همانند فاطمه که من ندارم. دو پسر مانند حسن و حسين داري و من ندارم. مادر همسري داري مانند خديجه که من ندارم. دوستي داري همانند من که به تو مهر مي ورزد اما من ندارم. من برادري مانند برادر تو جعفر طيار ندارم . مادري همانند فاطمه هاشميه که مادر توست ندارم.

3. از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: « وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يَأْتِيهِ صُورَةٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيل‌».

 

ارزيابيدر مورد روايت اول:

در پاسخ روايت اول گفته شد در همان کتابي که اين روايت نقل شده، روايت ديگري آمده که در آن اميرالمومنين (ع)، پيامبر اکرم (ص) را در مورد فضايل خويش استثنا نموده است. همچنين در جلسه گذشته چند روايات ديگر بيان شد که خلاف سخن ناقد را بيان مي کند. در روايت ديگري اين گونه آمده است: « جَاءَ حِبْرٌ مِنَ الْأَحْبَارِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‌ مَتَى كَانَ رَبُّكَ فَقَالَ لَهُ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ وَ مَتَى لَمْ يَكُنْ حَتَّى يُقَالَ مَتَى كَانَ كَانَ رَبِّي قَبْلَ الْقَبْلِ بِلَا قَبْلٍ وَ بَعْدَ الْبَعْدِ بِلَا بَعْدٍ وَ لَا غَايَةَ وَ لَا مُنْتَهَى لِغَايَتِهِ انْقَطَعَتِ الْغَايَاتُ عِنْدَهُ فَهُوَ مُنْتَهَى كُلِّ غَايَةٍ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَ فَنَبِيٌّ أَنْتَ فَقَالَ وَيْلَكَ إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ ص»[1] : يكى از دانشمندان يهود نزد امير المؤمنين(ع) آمد و گفت: اى امير مؤمنان پروردگارت از كى بوده؟ فرمود: مادرت بى‌تو شود، خدا كى نبوده تا گفته شود از كى بوده، پروردگارم بدون پيشى پيش از هر پيشى بوده و بدون بعدى پس از هر بعدى است، براى پايانش پايان و نهايتى نيست، پايانها نزد او منقطع شوند پس او نهايت هر پايان است، گفت يا امير المؤمنين تو پيغمبرى فرمود: واى بر تو، من بنده‌اى از بندگان محمدم (ص).

شيخ صدوق در شرح روايت مي فرمايد: مراد عبد الطاعه است يعني تسليم محض، نه اينکه به معناي عبد مخلوق باشد. علامه مجلسي در «مرآه العقول» نيز مي فرمايد: مقصود اين است که اميرالمومنين (ع) خود را خادم پيامبر (ص) مي داند که علم او نيز از پيامبر (ص) است. علامه سپس مي فرمايد: اين عبارت هم تواضع فوق العاده و هم محبت فوق العاده اميرالمومنين (ع) نسبت به پيامبر اکرم (ص) را نشان مي دهد[2] .

در مورد روايت دوم:

فارغ از بررسي سند روايت، فضايلي که در آن بيان شده امري واقعي است اما دارا بودن آنها دلالت بر افضليت اميرالمومنين (ع) بر پيامبر اکرم (ص) ندارد، زيرا فضايل دو گونه اند: فضايل حقيقي مانند علم، زهد و شجاعت، و فضايل عرفي و اعتباري. فضايل حقيقي فضايلي است که نشان دهنده رتبه وجود انسان نزد خداي متعال است. هر چه بار فرد از جهت صفات جمال و جلال الهي بيشتر باشد قرب او بيشتر و از کمال وجودي بيشتري برخوردار است. اما فضيلت هاي عرفي و اعتباري اين گونه نيست و بما هو قرب الي الله را نشان نمي دهد، مگر اينکه به صفات قسم اول برگردند.

نکته جالب توجه اين است که اميرالمومنين (ع) در کمالات حقيقي دومين نفر بعد از پيامبر اکرم (ص) و در کمالات نسبي و اعتباري اولين نفر است. اين گونه نيست که اين مساله از لحاظ علت فاعلي شانس و از جهت علت غايي گزاف باشد، بلکه بعيد نيست وجه آن کامل نمودن حجيت در مورد ايشان باشد، زيرا از هر طرف که در مورد ايشان وارد شوي، ايشان مي درخشد.

از همين باب است که حضرت زين العابدين (ع) در خطبه اي که در شام ايراد فرمودند، در مطلع کلام خود دو دسته فضايل را بر شمردند تا بيان کنند اگر کمالات حقيقي را مورد نظر داريد، ما افضل بر بني اميه هستيم و اگر کمالات اعتباري و عرفي را نيز مورد نظر بگيريد باز ما افضل هستيم: « أَيُّهَا النَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّة».[3]

 

در مورد روايت سوم:

اين استدلال نيز نادرست است زيرا در روايات ديگر تصريح شده است که آن روحي که اعظم از جبرئيل (ع) است همراه با پيامبر اکرم (ص) و ساير ائمه اطهار (ع) بوده است. از جمله در روايت آمده است ابابصير از امام صادق (ع) در تفسير اين آيه سوال کرد: ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ‌ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾[4] . حضرت فرمود: «خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ وَ هُوَ مِنَ الْمَلَكُوتِ».[5] در روايت ديگري درباره آيه ﴿وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ﴾[6] از امام صادق (ع) سوال شد فرمود: «خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص يُخْبِرُهُ وَ يُسَدِّدُهُ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ».[7]

 

حديث چهارم از روايات ولايت

علامه شرف الدين مي فرمايد: «و مثله ما أخرجه الحاكم عن ابن عباس من حديث جليل، ذكر فيه‌ عشر خصائص لعلي، فقال: و قال له رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «أنت ولي كل مؤمن بعدي».

اين روايت در جلسات گذشته تحت عنوان فضايل دهگانه از جهت سند و دلالت مورد بررسي قرار گرفت.

 

حديث پنجم از روايات ولايت

علامه مي فرمايد: « و كذلك قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، من حديث جاء فيه: «يا علي سألت اللّه فيك خمسا فأعطاني أربعا، و منعني واحدة، إلى أن قال: و أعطاني أنك ولي المؤمنين من بعدي».[8]

ناصر الدين آلباني و ابومريم اعظمي بر اين حديث اشکالي گرفته است که در جلسه آينده بررسي مي شود .

 

تلاش مذبوحانه دشمنان براي تخريب شيعه

امپرياليسم و صهيونيسم با قدرت پول توانسته اند باطل را سرپا نگاه دارند. در اين ميان متاسفانه برخي از عالمان نيز فريب خورده و پول گرفته و با ژست علمي، مطالبي را بر عليه مذهب شيعه مي نويسند. دشمنان از همه گروه ها براي ايجاد اختلاف و فريب استفاده مي کنند و مهره هايي در همه طيف ها از قبيل استاد دانشگاه، روزنامه نگار، رجل سياسي و علماي دين دارند. از ابتدا تا کنون عالماني بوده اند که وسيله دست مستکبران و شيطان قرار گرفته اند. قرآن کريم مي فرمايد: ﴿يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِه‌﴾.[9] آنان براي مقام و موقعيت خود کتاب مقدس خود را تحريف و به انبياي الهي تهمت مي زدند. خطر عالمان گمراه براي دين بدترين چيز است.

کتابي است بنام «لله ثم لتاريخ» که در آن اشکالاتي بر عليه شيعه نوشته شده است. يکي از عالمان عراق اين کتاب را با نام «لله و للحقيقه» به صورت کامل و خوب مورد نقد قرار داده است. وي تناقضاتي را در اين کتاب نشان داده که باورکردني نيست. البته نويسنده اين کتاب بعدها متنبه شده و دست به افشاگري زده و جريان نوشتن کتاب خويش را اين گونه بيان مي کند: رفيقي داشتيم که يک روز به همراه دو نفر نزد من آمدند و سخناني بر عليه شيعه بيان کردند و گفتند شيعه و امام خميني و انقلاب اسلامي براي اسلام خطر بزرگي شده است و بايد فکري کرد. آنان طرحي ريختند و گفتند هر چقدر پول بخواهي نيز در اختيار تو قرار مي دهيم . آنان از من خواستند تا کتابي نوشته و نام خود را سيد حسين موسوي و از شاگردان کاشف الغطا بگزارم. از جمله چهره هايي که خواسته اند وي را خيلي تخريب کنم علامه شرف الدين و از جمله کتاب هاي مورد نظر آنها براي تخريب کتاب «ثم اهتديت» بود. وي مي گويد به آنها گفتم اينهايي که شما مي گوييد دروغ هاي خيلي آشکاري هست چگونه آنها را بگويم. گفتند حديثي از امام صادق (ع) جعل کن و بگو آن را شرف الدين گفته است. گفتم خوب بالاخره حقيقت معلوم مي شود، گفتند: ما امکانات فراواني داريم و همه جا مطلب را پخش مي کنيم و تا آنها بگردند و پيدا کنند و نقد آن را بنويسند، حرف کار خود را کرده است. شما نگران اين ها نباش. وي مي گويد: آنان از من خواستم تا اسم خود را سيد حسين بگزارم، زيرا مردم به نام امام حسين (ع) و سادات خيلي اعتقاد دارند.

دشمنان شب و روز نقشه مي کشند و از پول قاروني عربستان براي تخريب شيعه استفاده مي کنند، اما ما خداي متعال و امام زمان (عج) را داريم و با داشتن آنها غمي نداريم. خداي متعال ظالمين را به خود مشغول مي نمايد. آنان هر چه خباثت مي کنند بيشتر خودشان رسوا مي شوند .

انقلاب اسلامي اکنون به برکت رهبري هاي خردمندانه مقام معظم رهبري و تلاش مخلصانه عناصر دلسوز ديگر بحمدلله در دنيا در حال پيشرفت است و اگر ما خود در درون ايجاد مشکل نکنيم، دشمنان بيروني نمي توانند کاري بکنند. اين نص قرآن کريم که مي فرمايد: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم﴾.[10] انقلاب اسلامي با اين همه عظمت، نعمت بزرگي است، و بايد مراقب بود که خودمان اين نعمت را کفران نکنيم.

بايد هوشمند و بصير بود. امام صادق (ع) فرمود: «وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس‌»[11] . اگر بصيرت نباشد ممکن است افراد آگاهانه يا ناآگاهانه در زمين دشمن بازي کرده و مهره آنان شوند، و ناخواسته آب به آسياب مستکبرين بريزند.

 


[1] کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص89-90 ؛ توحید، شیخ صدوق، ص174.
[2] مرآه العقول، علامه مجلسی، ج1، ص304.
[3] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج45، ص138.
[5] کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص273.
[7] کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص273.
[8] المراجعات، علامه شرف الدین، س304 ؛ نقل روایت از کنزالعمال، متقی هندی، ج13، ص129، ر36411.
[11] کافی، مرحوم کلینی، ‌ ج1، ص27.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo