< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نکاتي در تکميل حديث سد الابواب

بررسي چند مورد از اسناد حديث سدالابواب

در ادامه بحث در مورد روايات سد الابواب براي روشن شدن اعتبار اين احاديث به بررسي سندي چند نمونه از آنها مي پردازيم:

1. روايت ابن عباس؛ علامه شرف الدين قسمتي از اين روايت را آورده و بيان مي دارد که اين روايت مشتمل بر از ده فضيلت از ابن عباس درباره اميرالمومنين (ع) است. نظر احمد محمد شاکر در اعتبار سند اين روايت در جلسه قبل بيان شد.

2. روايت ابن عمر؛ در اين روايات ابن عمر مي گويد: علي بن ابيطالب (ع) سه فضيلت ويژه دارد که اگر من يکي از آنها را مي داشتم از شتران سرخ مو براي من بهتر بود. اين مضمون از دو نفر نقل شده است يکي از عمر بن خطاب و ديگري فرزند او عبدالله بن عمر.

مرحوم شرف الدين در متن کتاب المراجعات روايت عمر و در پاورقي روايت ابن عمر را آورده است. روايت ابن عمر داراي اعتبار بيشتري است. اين روايت را احمد بن حنبل در «المسند» از وکيع از هشام بن سعد از عمر بن اسي از عبدالله بن عمر نقل کرده است.[1] اين روايت از حيث سند صحيح است و احمد محمد شاکر در باره آن مي گويد: اسناده صحيح، عمر بن اسي ثقه بوده و ابن حبان وي را در کتاب ثقات آورده و وي از مشايخ بخاري و مسلم نيز هست. هيثمي در «مجمع الزوائد» اين روايت را آورده و گفته است: احمد و ابويعلي آن را روايت کرده و رجال هر دو صحيح است. احمد محمد شاکر در ادامه مي گويد: ابن جوزي که اين روايت را در موضوعات بکار برده به خطا رفته است. ابن حجر در کتاب «قول المسدد»، ص 16-20 به تفصيل در باره آن سخن گفته است. ابن حجر مکي نيز در «الصواعق المحرقه» همين حديث را آورده است و معتبر و صحيح دانسته است.[2]

 

معتبر دانستن حديث و اشکال بر علامه

شاهد ديگر بر صحت اين روايت آن است که ابومريم اعظمي که به گونه هاي مختلف در روايات فضايل مناقشه مي کند تنها اين اشکال را به علامه کرده که چرا وي صدر روايت را نقل نکرده است. اين مساله گوياي آن است که وي آن را پذيرفته است.

صدر اين روايت که در نقل ابن عمر آمده و در روايت ديگر نيامده چنين است: «کنا نقول في زمن النبي (ص)، رسول الله خير الناس، ثم ابوبکر، ثم عمر (يعني اين مطلب ميان صحابه معروف بوده است) و قد اوتي ابن ابيطالب ثلاث خصائص...» .

پاسخ

وجه ذکر نکردن صدر روايت توسط مرحوم علامه مي تواند دو چيز باشد: اولا اخذ به مفاد روايت گاه به جهت استنباط و استخراج حکم است و گاه در مقام مجادله با طرف مقابل است. اگر روايتي از جهت سند صحيح باشد اما قسمتي از مفاد آن با مطالب ديگري که از همين معصوم صادر شده منافات داشته باشد، آن قسمتي که ناسازگار است کنار گذاشته مي شود و قسمت صحيح پذيرفته مي شود. اين شيوه امري پذيرفته شده ميان عالمان شيعه و اهل سنت و روش عقلايي است و سبب اضطراب حديث نخواهد شد. بنابراين در اين موارد اين گونه نيست که کل روايت از اعتبار ساقط شود.

ثانيا مرحوم شرف الدين در اينجا در مقام الزام و مجادله است و طرف مقابل دو قسمت روايت را قبول دارد. ايشان يک بخش را مورد احتجاج قرار داده است و اين مساله نيز امري عادي و پذيرفته شده در مجادله است.

 

لزوم تقويت بنيه علمي در مناظره

نکته اي که بايد در مقام مناظره و مجادله مورد نظر داشت اين است که دفاع نکردن از بد دفاع کردن بهتر است. نبايد در مقام مجادله به امور ضعيف تمسک کرد. اگر چيزي نگويد بهتر است از اينکه حرف ضعيفي بزند. کساني که توانمندي لازم را ندارند نبايد وارد اين مباحث شوند. کسي که مي خواهد به ميدان رود بايد دستش پر و قوي باشد. اين مساله مهمي است که ضعيف عمل کردن کار را بدتر مي کند. برخي ها مي خواهند فوري وارد اين ميدان ها شوند در حالي که ضرر اين امر بيشتر از نفع آن است. مطالب ضعيف سبب مي شود تبليغ منفي روي آن ها صورت گرفته و برد زيادي در اين زمينه دارد و نيز سبب مي شود آن مذهب و پيروان آن همين گونه ضعيف شمرده شود. هر چقدر در مجادله و مناظره مطلب قوي تر و محکم و متين تر باشد نتيجه آن بهتر خواهد بود.

 

نکته اي در حل تعارض روايات سد الابواب و روايت خوخه

از نظر منابع شيعه و عالمان شيعي که حديث خوخه نيامده است مشکل و تعارضي ايجاد نشده است، اما اهل سنت با مشکل تعارض مواجه شده اند و چند گونه برخورد کرده اند:

برخي مانند ابن جوزي و ابن تيميه و سلفي هاي کنوي روايات سد الابواب را کذب و جعلي دانسته اند. برخي ديگر هر دو دسته را نقل کرده اما در مورد آن سکوت کرده اند. برخي ديگر که تعداد متنابهي است و چهره هاي برجسته و شاخصي مانند ابن حجر در ميان آنان است ميان اين دسته از روايت جمع کرده اند.

براي اطلاع بيشتر در اين باره به کتاب «الرسائل العشر»، آيت الله ميلاني مراجعه شود. ايشان ده مورد از احاديثي که براي ديگران جعل شده است را آورده و مورد نقد قرار داده اند. اين احاديث نوعا در زمان معاويه بن ابي سفيان و بر اساس يک جنگ نرم و هجمه فرهنگي انجام گرفته است. مولف کتاب سند اين احاديث را بحث کرده و اثبات کرده اند که اين روايات از جهت سند طبق منابع رجال اهل سنت مردود مي باشد .

نکته:

همان طور که گفته شد در مورد مساله سد الابواب دو دسته روايت آمده است: يک دسته مساله سد الابواب را بيان کرده است و دسته ديگر اين مساله را پيامبر اکرم (ص) به اميرالمومنين (ع) فرمود: »لايحل لاحد ان يجنب في المسجد الا انا و انت». اصولا پيامبر اکرم (ص) و علي بن ابيطالب (ع) از اين روايت تخصصا خارج هستند يعني اين گونه نيست که در مورد آنها ملاک خروج از مسجد باشد، زيرا فلسفه و حکمت اين حکم آن بوده که مسجد نسبت به حالت جنابت که يک نوع خباثت روحي است به دور باشد. اين در حالي است که طبق آيه تطهير، پيامبر اکرم (ص) و اميرالمومنين (ع) و ساير اهل بيت (ع) از هرگونه خباثت و رجس به دور بودند. جالب اين که حضرت علي (ع) در دو جا، يکي اولين روز خلافت عثمان و ديگر احتجاج با اصحاب شورا اين گونه استدلال فرمودند که کداميک از شما است که آيه تطهير درباره او صادر شده باشد و در نتيجه در حق او گفته شده باشد‌ «سد الابواب الا بابه»، آنان تصديق کردند که جز شما کسي نبوده است .

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بررسي مي شود.

 


[1] المسند، ج4، ص402، ح4797 ؛ فضایل اهل البیت (ع)، ص66، ر78.
[2] الصواعق المحرقه، ابن حجر مکی، فصل سوم، باب نهم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo