< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جريان عقد اخوت و بررسي احاديث آن

 

بررسي چند نمونه از احاديث اخوت

همان طور که گفته شد جريان اخوت پيامبر اکرم (ص) و اميرالمومنين (ع) که در روايات بيان شده توسط برخي مانند ابن تيميه انکار شده و احاديث آن را تکذيب کرده اند. براي بيان نادرستي کلام اينان به بررسي برخي از رواياتي که دلالت بر اخوت پيامبر اکرم (ص) و اميرالمومنين (ع) دارد مي پردازيم:

 

حديث اخوت در سنن ترمذي

ترمذي اين حديث را اينگونه نقل کرده است: «حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُوسَى القَطَّانُ البَغْدَادِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ قَادِمٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ صَالِحِ بْنِ حَيٍّ، عَنْ حَكِيمِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنْ جُمَيْعِ بْنِ عُمَيْرٍ التَّيْمِيِّ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: آخَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَيْنَ أَصْحَابِهِ فَجَاءَ عَلِيٌّ تَدْمَعُ عَيْنَاهُ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ آخَيْتَ بَيْنَ أَصْحَابِكَ وَلَمْ تُؤَاخِ بَيْنِي وَبَيْنَ أَحَدٍ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنْتَ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ». وي درباره اين حديث گفته است: «هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ وَفِي البَابِ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَبِي أَوْفَى».[1]

حاکم نيشابوري اين روايت را در مستدرک آورده و درباره آن اظهار نظري نکرده است.[2] وي همچنين حديث ديگري را در همين زمينه نقل کرده است. ابوعبدالله ذهبي که مستدرک حاکم را تلخيص کرده است در مورد اين حديث گفته است: جميع ابن عمير که در سند اين روايت آمده متهم است. وي ديگر وجه اتهام آن را بيان نکرده است[3] .

 

اشکال ابومريم اعظمي بر سند اين روايت

ابومريم اعظمي صاحب کتاب «الحجج الدامغات» گفته است: جميع بن عمير که در سند اين روايت آمده متهم است. ابن حبان (از علماي شاخص علم حرج و تعديل) گفته است وي رافضي است که روايت جعل مي کرده است. ابن نمير (از علماي صاحب جرح و تعديل) مي گويد: او از اکذب مردم است. شرح حال جميع بن عمير نيز در گذشته بيان شد. وي يکي از افرادي است که علامه شرف الدين به عنوان يکي از صد راوي شيعه که اهل سنت از وي روايت نقل کرده اند آورده است[4] .

ابومريم در مورد صد راوي شيعي درباره احوال جميع گفته است: ابوحاتم رازي، نه وي را توثيق و نه تضعيف کرده است. اين بدان خاطر است که وي از حال او با خبر نبوده است. اما بقيه که از حال او مطلع بودند او را جرح نموده اند. جرحي نيز که در مورد وي آمده است جرح مفصل است و طبق قاعده هرگاه نسبت به فردي مدح و جرح آمده باشد و جرح هاي وي مفصل باشد، آن جرح ها مقدم است. مثلا وقتي گفته مي شود فلاني متهم به فسق يا متهم به سوء حفظ است، اين را جرح مفصل گويند. ابومريم سپس با کلامي که از اخلاق کاملا دور است گفته است: اين ها همه در کتاب «ميزان الاعتدال» موجود است. شرف الدين يا خداوند چشمش را کور کرده و اين ها را نديده است، يا به جهت هوا و هوس آنها را بيان نکرده و يا مي خواهد مردم را فريب دهد[5] .

 

نقد و بررسي

ابومريم، مرحوم علامه شرف الدين را متهم مي کند که گزينشي برخورد کرده است، اما وقتي به کتاب ايشان نگاه مي کنيم موارد فراواني مي بينيم که خود وي بدون اينکه همه اطراف قضيه را نقل کند، گزينشي عمل کرده و تنها آن مقداري که موافق راي وي بوده آن هم به صورت پررنگ نقل کرده است .

اکنون ببينيم درباره جميع بن عمير مدح نيز داريم يا نه؟ آري در کتب تراجم درباره ايشان توثيق هايي آمده است. بر خلاف آنچه ابومريم ادعا کرده که ابوحاتم درباره جميع بن عمير سکوت کرده، وي او را مدح نموده است. طبق نقل «ميزان الاعتدال» ابوحاتم گفته است وي اهل کوفه بوده و صالح الحديث است. اين کلام ابوحاتم عموميت دارد و بيان مي دارد که جميع بن عمير هم از جهت صدق و هم حفظ صالح بوده است.[6] ابن حجر عسقلاني در «تهذيب التهذيب» علاوه بر کلام ذهبي گفته است: ابوحاتم گفته است جميع بن عمير «کوفي صالح الحديث و محله الصدق من عتق الشيعه». وي راستگو و صادق الحديث است. [7] ابوحاتم کسي است که ذهبي درباره او گفته است: ابوحاتم به جهت سخت گيري بالايي که دارد هر گاه کسي را مدح کند، مدح او پذيرفته است اما اگر کسي را قدح نمود، قدح وي مورد توجه نيست.

الساجي از علماي حرج و تعديل درباره جميع بن عمير گفته است: وي احاديث منکر دارد اما صدوق است. مدحي که در کلام وي است متوجه شخصيت جميع بن عمير است، اما مي گويد در احاديث وي احاديث منکر هم يافت مي شود، و اين کلام ديگر قدح راوي نيست. آنچه در راوي و اعتبار او مهم است دو چيز است: عدالت و صدق فرد و ديگري ضبط او است .

العجلي درباره جميع بن عمير گفته است: «تابعي ثقه».

ابن حجر در کتاب «تقريب التهذيب» که دو جلد است، نظر خودش را در مورد جميع بن عمير داده و گفته است: او صدوق است اما يخطي و يتشيع . وي خيلي صادق بوده اما گاه خطا مي کرده و از شيعيان بوده است. ابن حجر در ابتداي کتاب «تقريب» روايات را درجه بندي کرده و درجه اعتبار و ضعف آنها را دوازده مرتبه دانسته است. اولين درجه روايات صحابي است که چون صحابي خيلي شرافت دارند در اولين درجه قرار مي گيرند. درجه دوم آنجا است که با صيغه مبالغه آمده است مانند اينکه دوباره گفته است ثقه ثقه. درجه سوم کلمه ثقه و مانند آن يک بار بيان شده است. درجه چهارم آن گاه است که گفته است صدوق . اينها همه درجاتي است که مدح روايات به شمار مي آيند. درجه پنجم آنجا است که کمي پايين مي آيد و آن وقتي است که گفته شود صدوق يخطي. وي روايات اين مرتبه و مرتبه بعد را نيز معتبر مي داند و از مرتبه هفتم به بعد روايات را ضعيف مي داند .

تا اينجا روشن شد که در مورد جميع بن عمير در کتب تراجم مدح هايي نيز آمده است .

ابومريم ادعا کرد که قدح هاي جميع بن عمير، مفصل است و چون چنين است بر مدح ها مقدم است . اکنون سوال مي کنيم که آيا ما نحن فيه مصداق اين قاعده هست يا نه؟

از جمله قدح هايي که وارد شده از بخاري است که گفته است «فيه نظر». روشن است که قدح وي مبهم است و مفصل نيست. علامه بر اينکه قدح محکمي نيز نمي باشد. ابن حبان گفته است: «رافضي يضع الحديث». وي ديگر دليلي بر اين مطلب ذکر نکرده است و لذا سخني صرف ادعا است. ابن عدي در «الکامل في الضعفا» علاوه بر حرف بخاري گفته است «عامة ما يرويه لا يتابع عليه» يعني مورد تبعيت قرار نمي گيرد. اين کلام نيز صرف ادعا است و دليلي اقامه نشده است و صرف اجتهاد وي است. علاوه بر اينکه ترمذي روايت وي را پذيرفته و نقل کرده است. ابن نمير، جميع بن عمير را قدح نموده و وي را اکذب الناس دانسته است. اين قدح مفصل است، زيرا يکي از دو شاخص اعتبار حديث که صدق باشد را مورد خدشه قرار داده است. اما سخن ابن نمير اين گونه است «كان من أكذب الناس، كان يقول: الكراكى تفرخ في السماء، ولا تقع فراخها»[8] وي معتقد بوده است که درنا در آسمان بچه مي گذارد و بچه هاي او نيز روي زمين نمي افتد. پس او به خاطر اين سخن اکذب الناس است . اما اين سخن قابل توجيه است زيرا ممکن است مراد از سما، بالا باشد . يا شايد از جهت علمي به اين نتيجه رسيده باشد و لذا سخن او خطا است و دروغ به شمار نمي آيد. کذب مربوط به راي نيست بلکه مربوط به خبر است. چه بسا او در تشخيص اش اشتباه کرده است و لذا ديگر کذب نيست. بنابراين مطلبي که ابن نمير نسبت داده مبهم است و نمي تواند دلالت بر کذب راوي داشته باشد .

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان مي شود .

 

﴿.....﴾ اللهم صل علي محمد و آل محمد

کافي = /http://lib.eshia.ir/11005/2/255

بحار= http://lib.eshia.ir/71860/13/100/

الميزان = /http://lib.eshia.ir/12016/19/100

نهج البلاغه: http://lib.eshia.ir/10419/1/335/

المراجعات = http://lib.eshia.ir/72035/1/82

المراجعات، علامه شرف الدين، ص، ط: المجمع العالمي لاهل بيت (ع)

سوره بقره، آيه 14.

سوره بقره، آيه 14 و 15.

سوره بقره، آيه 14 تا 16.

 


[1] سنن ترمذی، ج5، ص636، ح3720.
[2] مستدرک، حاکم نیشابوری، ج3، ص15، ح4289.
[3] مستدرک، حاکم نیشابوری، ج3، ص16.
[4] الحجج الدامغات، ابومریم اعظمی، ج1، ص373.
[5] الحجج الدامغات، ابومریم اعظمی، ج1، ص261.
[6] میزان الاعتدال، ذهبی، ج1، ص422.
[7] تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج2، ص79.
[8] میزان الاعتدال، ذهبی، ج1، ص421.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo