< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/02/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حديث منزلت و دلالت آن بر امامت اميرالمؤمنين (ع)

بررسی اشکالات وارده بر حديث منزلت

بحث در دلالت حديث منزلت بر امامت اميرالمومنين (ع) است. اين حديث يکی از فضايل دهگانه ای بود که مرحوم شرف الدين به عنوان يکی از نصوص امامت آن حضرت نقل کردند. در مراجعه 28 سند اين حديث مورد بررسی قرار گرفت به گونه ای که شيخ سليم تسليم شده و عذرخواهی کرد. در ادامه و در مراجعه 29 شيخ سليم دو اشکال دلالی بر اين روايت بيان کرد: 1. حديث منزلت عمومتی ندارد بلکه اختصاص به غزوه تبوک دارد همان طور که استخلاف هارون (ع) اختصاص داشت به هنگامی که حضرت موسی (ع) به ميقات رفتند. 2. بر فرض عموميت حديث، از آنجا که عام در آن تخصيص خورده، در مابقی ديگر حجت نيست.

مرحوم شرف الدين در مراجعه 30 به اين اشکالات پاسخ دادند و فرمودند: حديث منزلت به غزوه تبوک اختصاص ندارد و عمومی است به دو دليل:

1. کلمه منزلت اسم جنس است که به معرفه (هارون) اضافه شده است و اين امر يکی از ادوات عموم است. بر اين اساس، حديث همه منزلت هايی که هارون (ع) نسبت به موسی (ع) داشتند را شامل می شود مگر نبوت که استثنا شده و مگر اموری که به جهت وضوح نياز به استثنا ندارد مانند بزرگی سن يا برادر نسبی بودن هارون (ع).

2. دليل ديگر عموميت، استثنا است.

هر چند گفته شده دلالت اسم جنس مضاف به معرفه بر عموم اجماعی نيست اما بسياری از اکابر علم اصول همانند ابن حاجب آن را قبول کرده اند. اما در دلالت استثنای متصل بر عموم اختلافی نيست و بلکه گفته شده از قوی ترين ادوات عموم به شمار می رود.

 

اشکال منقطع بودن استثناء در حديث منزلت

برخی همچون تفتازانی در «شرح المقاصد»[1] ، قوشجی[2] ، عبدالعزير دهلوی در «مختصر تحفه اثنی عشريه»[3] اين اشکال را مطرح کرده اند که استثنا در حديث استثناء منقطع است. (استثناء منقطع آن است که مستثنی داخل در مستثنی منه نيست، مانند «جائنی القوم الا حمارا». اما استثنا متصل آن است که مستثنی داخل در مستثنی من است به گونه ای که اگر مستثنی نمی بود، آنچه در مستثنی است داخل در مستثنی منه می بود، مانند «جائنی القوم الا زيدا»). آنان به عنوان دليل اين مدعی گفته اند:

1. می دانيم هارون (ع) دارای منزلت هايی بود که علی (ع) آن ها را نداشته است و همين امر نشان از منقطع بودن استثنا دارد زيرا اگر استثنا متصل می بود يعنی غير از نبوت، حضرت علی (ع) ساير خصوصيات مثل بزرگی سن و رابطه نسبی و ... را می داشت.

اين دليل نادرست است زيرا در استثنا اموری که روشن و واضح است ديگر به عنوان استثنا ذکر نمی شود. در روايت نيز اين امور نزد مردم روشن بود و ديگر نيازی به ذکر آنها برای استثنا نبود.

2. دهلوی گفته است آنچه در حديث آمده تعبير «الا انه نبی بعدی» و نيامده «الا النبوه». تعبير آمده در حديث جمله خبريه است که تاويل به مصدر می رود و می شود «الا عدم النبوه». عدم نبوت از منزلت های هارون (ع) نبوده است و لذا استثنا منقطع است.[4]

در پاسخ گفته اند از نظر علمای اصول و ادب، اصل در استثنا اتصال است و اگر ظاهر لفظی هماهنگ با آن نباشد و نياز به تقدير باشد، بايد اين تقدير گرفته شود تا استثنا متصل گرفته شود. مثلا وقتی گفته می شود: «لزيد عندی مائة درهم الا ثوبا». ثوب داخل در درهم ها نيست، اما بايد کلمه «قيمه» را در تقدير گرفت تا استثاء به اصل خود باقی باشد[5] . در بحث ما نيز می گوييم کلمه «الا النبوه» در تقدير است و تعبير «انه نبی لا نبی بعدی» بيان سبب اين استثنا است. در حقيقت در اينجا ذکر سبب شده و اراده مسبب از آن شده است. ذکر سبب و ارده مسبب نيز از مجازات مشهور است و بر بلاغت کلام خدشه ای ايجاد نمی کند. اين مساله شاهد روايی نيز دارد و آن اينکه در برخی از نقل های حديث منزلت تعبير «الا النبوه» آمده است.[6]

ابومريم اعظمی که در اشکال گرفتن يد طولانی دارد اين اشکالات را وارد نکرده و گفته است: شرف الدين اين حرف ها را از پيش خود آورده و کسی اين سخنان را نگفته است. ما اصحاب اهل سنه پيرو قاعده «العبره بعموم اللفظ لابخصوص السبب» هستيم. البته گفته شد سخن وی نادرست است و اين اشکالات در کتب کلامی اهل سنت آمده است .

تا اينجا معلوم شد که حديث منزلت از جهت لفظ قصوری ندارد و می تواند دلالت بر عموميت داشته باشد. قاعده مورد اجماع نيز اين است که العبره بعموم اللفظ لابخصوص السبب. بنابراين اينکه اين حديث در جريان غزوه تبوک صادر شده و يا استخلاف هارون (ع) در خصوص ميقات بيان شده است، مخصص نيست و خلافت در حديث عموميت دارد.

اشکال عدم عموميت به جهت رحلت هارون(ع) قبل از موسی (ع)

ابومريم اعظمی تا اينجا با ما همراه بود اما وی در عين حالی که اذعان دارد مورد مخصص نيست، دلالت حديث بر خلافت اميرالمومنين (ع) را قبول ندارد و می گويد: به لحاظ واقعيت خارجی هارون (ع) قبل از موسی (ع) از دنيا رفته است. پس زنده نبود تا خليفه موسی (ع) شود و اين منزلت را نيز برای بعد از ايشان داشته باشد. در مورد اميرالمومنين (ع) نيز اين منزلت تا زنده بودن پيامبر (ص) ثابت است اما ديگر حديث دلالت بر شمول آن بعد از پيامبر اکرم (ص) را ندارد. کلام وی چنين است: «ان احدا من اهل السنه لم يرد علی الشيعه فی هذا الحديث بقصر لفظه علی سبب وروده فهم اصحاب القاعده المعروفه العبره بعموم اللفظ لابخصوص السبب. لکننا مع قولنا بعموم لفظه نؤکد علی عدم دلالته علی استخلاف علی بعد النبی اذ ليس فی عمومه انه خليفته بعد موته کما لم يکن ذلک من منازل هارون من موسی (ع)».[7]

پاسخ:

برخی از منزلت هايی که هارون (ع) داشتند را حضرت موسی (ع) از خدای متعال درخواست کردند و خداوند آنها را به وی عطا فرمود مانند منزلت وزارت. برخی ديگر را حضرت موسی (ع) به اذن الهی به هارون (ع) عطا کردند مانند خلافت. اين منزلت ها قيدی نداشته و دارای اطلاق هستند. در حديث منزلت پيامبر اکرم (ص)، همين منزلت هايی که برای هارون (ع) ثابت شده را برای اميرالمومنين (ع) قرار دادند. جعل ايشان جعل حکم است نه جعل موضوع. بنابراين اين منزلت ها نيز برای اميرالمومنين (ع) بدون قيد ثابت است. حضرت اميرالمومنين (ع) بعد از پيامبر باقی بودند و اين حکم برای ايشان تحقق داشت اما هارون (ع) نبودند و لذا برای ايشان تحقق نداشت. فوت هارون (ع)‌ يک مساله و مصداق خارجی است و الا حکم کماکان سرايان دارد و لذا اگر ايشان بعد از موسی (ع) نيز زنده می بود باز همين حکم [بدون نياز به جعل جديد] برای ايشان جاری بود. در واقع معنای جعل منزلتی که حضرت موسی (ع) برای هارون (ع) قرار داد اين است که « تا وقتی تو زنده هستی خليفه من هستی». در حديث منزلت نيز پيامبر اکرم (ص) همين منزلت را برای علی (ع) قرار داده است که «تا وقتی زنده هستی خليفه من هستی». خلطی که در اين اشکال صورت گرفته عدم تفکيک ميان حکم و موضوع است.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود.


[2] شرح تجرید قوشجی، ص370.
[5] این قاعده در کتاب «شرح مختصر ابن حاجب فی اصول الفقه»، ج2، ص502 آمده است.
[6] ر.ک: خصائص امیرالمومنین (ع)، عبدالرحمن نسائی، ص68-69 و 74، ح46-47 و 55 ؛ البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج7، ص341 ؛ فضائل امیرالمومنین (ع)، احمد بن حنبل، ص86، ح128 ؛ تذکره الخواص، سبط ابن جوزی، ص45 ؛ المناقب خارزمی، ص109، ح116 ؛ تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص139.
[7] الحجج الدامغات، ابومیرم اعظمی، ج1، ص357.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo