< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

96/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 13 و 14 المراجعات

بررسی مراجعه 13

شيخ سليم بشری بعد از اينکه مرحوم علامه شرف الدين 60 آيه که دلالت بر لزوم پيروی از مذهب اهل بيت (ع) دارد را اقامه کرد، در نامه ای به وی نوشت: «للّه مراعف يراعك، و مقاطر أقلامك، ما أرفع مهارقها عن مقام المتحدی و المعارض ... » خداوند به خاطر قطره قطره های جوهر قلمت به تو جزا خير دهد. چقدر صفحات نوشته تو بلند و حکيمانه است، به گونه ای که برای ناقدين جايی برای نقد باقی نگذاشته است. کلام تو دارای انسجام و مقصدی واحد است. اين نوشته ها به گوش انسان خردمند نمی خورد مگر اينکه زبان به تحسين آن می گشايد.

نوشته اخير شما درباره آيات مربوط به اهل بيت (ع) همانند سيلی خروشان و دريايی مواج در جريان است. آنچه از شما درخواست شده بود به نحو کامل بيان کرديد و کوتاهی ننموديد. نامه پربار شما را کسی رد نمی کند مگر اينکه انسان خيلی لجوج و گزافه گويی باشد؛ رد کننده اين کلام کسی است که به باطل سوق پيدا کرده و تحکم جاهلانه دارد.

شيخ سليم سپس می گويد: «و ربما اعترض بأن الذين رووا نزول تلك الآيات فيما قلتم إنما هم‌ رجال الشيعة، و رجال الشيعة لا يحتجّ أهل السنّة بهم، فما ذا يكون الجواب، تفضلوا إن شئتم و لكم الشكر و السلام»[1] اما ممکن است کسی به شما اعتراض کند و بگويد: اين آياتی که شما بر وجوب تبعيت از اهل بيت (ع) آورده ايد مستند به رجال شيعه است در حالی که اهل سنت به رجال شيعه احتجاج نمی کنند. اگر چنين اعتراضی به شما شود چه جوابی می دهيد؟ پيشاپيش از شما تشکر می کنم.

 

بررسی مراجعه 14

مرحوم شرف الدين در روز بعد در جواب نامه شيخ سليم چند نکته را بيان می کند و می فرمايد:

1. «أن قياس هذا المعترض باطل، و شكله عقيم، لفساد كل من صغراه و كبراه....» اين استدلالی که معترض بيان می کند و می گويد: «اينها راويات شيعی است و اهل سنت به روايات شيعه استناد نمی کند» باطل است زيرا هم صغری و هم کبرای آن غلط است.

مقدمه صغری غلط است زيرا تعداد رواياتی که در مورد اين آيات از اهل سنت نقل شده اگر بيشتر از روايات شيعه نباشد کمتر نيست. شاهد آن ثقات اهل سنت است که نزول اين آيات را در مورد اهل بيت (ع)‌ دانسته اند و مسانيد آنها پر است از اين روايات. در اين باره کتاب «تنزيل الايات الباهره فی فضل العتره الطاهره» و کتاب «غايه المرام» از سيد هاشم بحرانی برای تو کافی است .

پس صغرايی استدلال باطل است زيرا راويان اين روايات منحصر در رجال شيعه نيستند .

2. مقدمه کبری نيز غلط است زيرا رجال شيعه در ميان کتب اهل سنت به صورت فراوان آمده و صاحبان صحاح سته از آنها روايات زيادی را نقل کرده اند. (صحاح سته عبارتند از: صحيح بخاری، صحيح مسلم، سنن ترمذی، سنن ابن ماجه، سنن ابی داود و سنن نسائی؛ صحيح بودن دو کتاب اول در نزد اهل سنت مشهور است. اما چهار کتاب ديگر هر چند مولفين آنها معتقدند که روايات صحيح را جمع کرده اند اما مورد اتفاق همه نيست. از اين جهت به اين کتب صحاح گفته شده که مولفين آنها، روايات کتاب های خويش را صحيح دانسته اند). مسانيد نيز همين گونه به رجال شيعه استناد کرده اند.

در کتب تراجم وقتی خواسته اند رجال شيعه را معرفی کنند آن ها را متهم به انحراف، رفض و غلو کرده اند، اما اين امر باعث عدم پذيرش سخن آنان نشده است. مثلا در کتاب بخاری، رجالی از شيعه آمده است که وی آنها را رافضی ناميده که نسبت به خلفا يا بعضی از صحابه بغض داشته اند، اما با اين حال اين امر باعث نشده که عدالت آنها نزد وی تخريب شود و لذا بدون هيچ گونه دغدغه ای به سخنان آنها استناد کرده است .

مرحوم شرف الدين سپس می فرمايد: آنچه در بحث رجال مهم است دو ويژگی: امين در قول بودن و قدرت ضبط و تحفظ است، به اين معنا که راوی در قول خويش صادق بوده و دچار سهو نشود. اگر اين دو ويژگی در فردی باشد ديگر نوع مذهب وی دخالتی ندارد. الگوی رجال شيعه ائمه اهل بيت (ع) هستند و آنان تلاش کرده اند تا در مسير ايشان گام برداشته و بر طبق سيره آنان حرکت کنند. اگر معيار ما مساله وثاقت باشد، هيچ کدام از رجال اهل سنت با رجال شيعه قابل مقايسه نيستند، زيرا آنان انسان هايی با ورع، محتاط و زاهد و از نظر اخلاق کريمانه بی نظير بودند که ليلا و نهارا بر نفس خويش مراقب می کردند. اين، از جهت جنبه امانت دارای آنها بود از جهت ضبط و حفظ نيز انسان های بی نظيری بودند. اگر کسی که اين اعتراض را کرده، حقيقت رجال شيعه را می شناخت مساله برايش روشن بود اما چون اين شناخت را ندارد همانند کسی است که بر مرکبی سوار شده و در شب تاريک و ظلمانی بدون چراغ حرکت می کند.

اين معترض نمی داند که جناب ثقه الاسلام کلينی و شيخ صدوق و شيخ طوسی کيست و لذا آنان را متهم کرده و کتب آنان را خفيف شمرده است، درحالی که علوم آل محمد(ص) در ميان آنها به وديعت قرار داده شده است. چگونه چنين فردی جاهلانه در مورد اين بزرگان شيعه شک می کند در حالی که آنان تمام عمرشان را برای خير خواهی قرار داده بودند.

3. نکته سوم اينکه طبق اعتقاد شيعه انسان کاذب و دروغ گو، فردی فاسق و فاجر است، و طبق احاديثی که در کتب شيعه آمده کسی که در حديث دروغ بگويد داخل در آتش جهنم خواهد شد. علمای شيعه درباره کذب در حديث فتوايی دارند که ديگران ندارند و آن اينکه اگر کسی در حال روزه سخنی به دروغ به معصوم نسبت دهد روزه اش باطل می شود و در ماه رمضان قضا و کفاره دارد. اين مساله، هم در روايات و هم در کتب فقهی شيعه آمده است. حال چگونه می توان با توجه به اين اعتقاد، کذب در حديث را به آنها نسبت داد؟! چگونه است که نيکان از شيعه مورد اتهام هستند اما پيروان خوارج و مرجئه و قدريه که امثال بخاری از آنها نقل حديث کرده، متهم نيستند؟ قدريه ای که پيامبر خدا (ص) در باره آنان فرمود: «القدريه مجوس هذه الامه». پناه می برم به خداوند از گمراهی و عواقب آن .

 

مراجعه 15

شيخ سليم در نامه کوتاهی می نويسد: «كان كتابك الأخير محكم التنسيق، ناصع التعبير، عذب الموارد، جم الفوائد، قريب المنال، رحيب المجال، بعيد الأمد، واری الزند؛ صعدت فيه نظری و صوّبته، فلمعت من مضامينه بوارق نجحك، و لاحت لی أشراط فوزك. لكنك لمّا ذكرت احتجاج أهل السنّة برجال الشيعة أجملت الكلام، و لم تفصل القول فی ذلك، و كان الأولى أن تذكر أولئك الرجال بأسمائهم، و تأتی بنصوص أهل السنّة على كل من تشيعهم و الاحتجاج بهم، فهل لك الآن أن تأتی بذلك، لتتّضح أعلام الحق، و تشرق أنوار اليقين، و السلام»[2] . نامه اخير شما تعبرش آشکار و مطالبش شيرين و قابل فهم بود و در عين حال دامنه ای گسترده را بيان کرده است. شما با اين نامه‌ی پرمحتوا، نظر مرا بالا بردی و به صلاح نزديک کردی . از مضامين اين نامه بارقه های موفقيت تابش می کند و نشانه های فوض تو برای من نمايان می شود.

اما شما کمال را به صورت اجمال بيان کردی و تفصيل ندادی. بهتر اين بود که نمونه هايی را هم ذکر می کردی تا ما به آن ها مراجعه کنيم. آيا امکان دارد اينان را برای ما بيان کنی تا انوار حق روشن تر شود؟

 

مراجعه 16

مرحوم شرف الدين وارد شده و نام صد نفر از رجال شيعه که مورد استناد صحاح سته بوده اند را بيان می کند. در اينجا ما به چند مورد از آنها اشاره می کنيم:

چند نمونه از رجال شيعه در صحاح سته

1. «أبان بن تغلب، بن رباح القارئ الكوفی، ترجمه الذهبی فی ميزانه فقال: «أبان بن تغلب م عو» الكوفی شيعی جلد، لكنه صدوق، فلنا صدقه، و عليه بدعته (قال): و قد وثقه أحمد بن حنبل، و ابن معين، و أبو حاتم. و أورده ابن عدی و قال: كان غاليا فی التشيع. و قال السعدی: زائغ مجاهر ... إلى آخر ما حكاه الذهبی عنهم فی أحواله. و عدّه ممن احتج بهم مسلم، و أصحاب السنن الأربعة- أبو داود، و الترمذی، و النسائی، و ابن ماجة- حيث وضع على اسمه رموزهم. و دونك حديثه فی صحيح مسلم، و السنن الأربع عن الحكم و الأعمش، و فضيل بن عمرو، روى عنه عند مسلم، سفيان بن عيينة، و شعبة، و إدريس الأودی. مات رحمه اللّه سنة إحدى و أربعين و مائة»[3] . ذهبی که از رجاليون سخت گير اهل سنت است در مورد ابان بن تغلب می گويد: وی شيعه‌ی سرسختی در تشيع است اما صدوق است. صدق او برای ما و بدعت او برای خودش. احمد بن حنبل نيز او را توثيق کرده و ابن معين و ابوحاتم نيز وی را تاييد کرده اند. ابوحاتم نيز از سختگير های اهل سنت است. ذهبی درباره وی گفته است: اگر ابوحاتم کسی را مدح کند پذيرفته می شود اما اگر کسی را قدح کند چون سخت گير است بايد نگاه می شود آيا آن راوی در حای ديگر مدحی شده است يا نه؟ اگر مدحی داشته باشد سخن ابوحاتم مسموع نيست .

2- «إبراهيم بن يزيد، بن عمرو بن الأسود بن عمرو النخعی الكوفی الفقيه، ... احتج بهم أصحاب الصحاح الستة و غيرهم، مع الاعتقاد بأنهم شيعة. أما إبراهيم بن يزيد صاحب العنوان فقد عدّه ابن قتيبة فی معارفه من رجال الشيعة، و أرسل ذلك إرسال المسلّمات. و دونك حديثه فی كل من صحيحی البخاری و مسلم عن عم أمه علقمة بن قيس، و عن كل من همام بن الحارث، و أبی عبيدة بن عبد اللّه بن مسعود، و عن عبيدة، و الأسود بن يزيد- و هو خاله- و حديثه فی صحيح مسلم عن خاله عبد الرحمن بن يزيد، و عن سهم بن منجاب، و أبی معمر، و عبيد بن نضلة، و عابس»

3. «جابر بن يزيد، بن الحارث الجعفی الكوفی. ترجمة الذهبی فی ميزانه فذكر أنه أحد علماء الشيعة. و نقل عن سفيان القول بأنه سمع جابرا يقول: انتقل العلم الذی كان فی النبی صلّى اللّه عليه و آله و سلّم إلى علی، ثم انتقل من علی إلى الحسن، ثم لم يزل حتى بلغ جعفرا (الصادق) و كان فی عصره عليه السّلام. و أخرج مسلم فی أوائل صحيحه عن الجراح. قال سمعت جابرا يقول: عندی سبعون ألف حديث عن أبی جعفر (الباقر) عن النبی صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كلها و أخرج عن زهير؛ قال سمعت جابرا يقول: إن عندی لخمسين ألف حديث ما حدّثت منها بشی‌ء قال: ثم حدّث يوما بحديث فقال: هذا من الخمسين ألفا ... نقل عن سفيان القول: بكون جابر الجعفی ورعا فی الحديث، و أنه قال: ما رأيت أورع منه، و أن شعبة قال: جابر صدوق. و أنه قال- أيضا-: كان جابر إذا قال: «أنبأنا و حدّثنا و سمعت» فهو من أوثق الناس، و أن وكيعا قال: ما شككتم فی شی‌ء فلا تشكّوا أن جابر الجعفی ثقة، و أن ابن عبد الحكم سمع الشافعی يقول: قال سفيان الثوری لشعبة: لئن تكلمت فی جابر الجعفی لأتكلمنّ فيك ».

4. «جعفر بن سليمان، الضبعی البصری أبو سليمان، عدّه ابن قتيبة من رجال الشيعة فی معارفه، و ذكره ابن سعد فنصّ على تشيّعه و وثاقته و نسبه أحمد بن المقدام إلى الرفض، و ذكره ابن عدی فقال: هو شيعی أرجو أنه لا بأس به، و أحاديثه ليست بالمنكرة، و هو عندی ممّن يحمد أن يقبل حديثه».

5. « الحارث بن حصيرة، أبو النعمان الأزدی الكوفی. ذكره أبو حاتم الرازی، فقال: هو من الشيعة العتق. و ذكره أبو أحمد الزبيری، فقال: كان يؤمن بالرجعة. و ذكره ابن عدی، فقال: يكتب حديثه على ما رأيته من ضعفه، و هو من المحترقين بالكوفة فی التشيع. و قال زنيج: سألت جريرا أ رأيت الحارث بن حصيرة؟ قال: نعم رأيته شيخا كبيرا، طويل السكوت، يصرّ على أمر عظيم. و ذكره يحيى بن معين، فقال: وثقه خشّبی، و وثّقه النسائی أيضا، و حمل عنه الثوری، و مالك بن مغول، و عبد اللّه بن نمير، و طائفة من‌»

6. « الحسن بن حی، ... عبيدة بن سليمان قال: إنی أرى اللّه يستحی أن يعذّب الحسن بن صالح، و أن يحيى بن أبی بكير قال للحسن بن صالح: صف لنا غسل الميت، فما قدر عليه من البكاء، و أن عبيد اللّه بن موسى قال: كنت أقرأ على علی بن صالح، فلما بلغت: ﴿فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ﴾، سقط أخوه الحسن يخور كما يخور الثور، فقام إليه علی فرفعه و مسح وجهه و رشّ عليه و أسنده، و أن وكيعا قال: كان الحسن و علی ابنا صالح و أمهما قد جزّءوا الليل ثلاثة أجزاء، فكل واحد يقوم ثلثا، فماتت أمهما فاقتسما الليل بينهما، ثم مات علی فقام الحسن الليل كله، و أن أبا سليمان الدارانی قال: ما رأيت أحدا الخوف أظهر على وجهه من الحسن بن صالح قام ليلة ب ﴿عَمَّ يَتَساءَلُونَ﴾ فغشی عليه، فلم يختمها إلى الفجر».[4] مسلم به روايات او استناد کرده است. در شرح احوال وی آمده است روزی از وی درباره غسل ميت سوال شد و او به شدت گريه کرد به گونه ای که ديگر نتوانست سخن بگويد. و يا يک موقع که آياتی از قرآن را شنيد بر زمين افتاد و شروع به زجه زدن کرد.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده پيگيری می شود


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo