< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

96/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی آيه تبليغ

بررسی وجه نزول آيه تبليغ در آغاز بعثت

سخن در بررسی شأن نزول آيه تبليغ بود. غير از نظريه ای که اين آيه را مربوط به واقعه غدير و اعلان امامت اميرالمومنين(ع) می داند وجوهی ديگر در منابع اهل سنت آمده است که در جلسه گذشته به برخی از آن ها اشاره شد. در بررسی اين وجوه رسيديم به وجهی که صاحب المنار بيان کرده و روايتی از ابن عباس را به عنوان مستند آن آورده است . وی نزول اين آيه را مربوط به آغاز رسالت و بعثت پيامبر اکرم (ص) می داند.

روايت مستند اين وجه به اين شرح است که از پيامبر اکرم (ص) ‌سوال شد: چه آيه ای بر شما سخت تر بوده است؟ حضرت فرمود: در آغاز رسالت در موسم حج در منی بودم و در آنجا مشرکان فراوانی حضور داشتند. آيه تبليغ در آنجا نازل شد و از من خواسته شد تا رسالت خود را ابلاغ کنم و ترس و نگرانی نداشته باشم که خداوند مرا حفظ می کند. من نيز در مقابل کفار و مشرکين ايستادم و رسالت خود را اعلام و دعوت به توحيد کردم. بعد از آن زن و مرد به من سنگ انداختند و مرا کذاب خواندند. جبرئيل بر من نازل شد و فرمود: خداوند می فرمايد اگر بخواهی می توانی مانند حضرت نوح (ع) اين قوم را نفرين کنی و يا صبر کنی؟ گفتم: قوم من نمی دانند و لذا صبر می کنم تا آنان هدايت شوند. اينجا بود که ابن عباس آمد و مرا از دست آنان نجات داد.

صاحب المنار در جواب اين سوال که اگر آيه مربوط به آغاز رسالت است پس چرا در سوره مائده که مربوط به اواخر دوران رسالت پيامبر است آمده است، گفته است: وجه قرار گيری اين آيه در اينجا آن است تا اين مساله به پيامبر و ياران او يادآوری شود که چه وضعيتی بر شما گذشته است و لذا شاکر نعمت های الهی باشيد .

در نقد اين وجه چند نکته قابل توجه است:

1. اين روايت ابن عباس با روايت ديگری از وی که شان نزول آيه را مربوط به غدير خم می دارد در تعارض است. پس ما هستيم و دو روايت متعارض از يک صحابی؛ در اين جا دو کار می توان کرد: يا يکی از اين دو روايت را بر ديگری ترجيح دهيم و يا قائل به تساقط هر دو شويم. اگر بخواهيم ترجيح دهيم روشن است که مرجح با حديثی است که مربوط به غدير است زيرا مويدات فراوانی به همراه دارد. اما اگر کسی اين وجه را نپذيرد، هر دو ساقط می شود و روايات ديگری که مربوط به نزول آيه مربوط به غدير است بلامعارض می ماند .

2. علامه طباطبايی در «الميزان» در نقد ديگری می فرمايد: معنای اين وجه آن است که پيامبر اکرم (ص) در آغاز رسالت و ابلاغ آن به مردم در مقابل قريش بر جان خودش بيمناک بود تعلل می کرد و آيه آمد و به ايشان گوشزد که معطل نکند و رسالت خود را بيان کند. با يقين و بالاجماع چنين معنايی نسبت به آيه باطل است و با شأن پيامبر سازگاری ندارد. و نه تنها با مقام ايشان سازگاری ندارد بلکه نسبت به يک شخصيت مومن راستين نيز سزاوار نيست که برای انجام مسئوليت الهی به خاطر جانش تامل کند. قرآن در وصف مومنان راستين می فرمايد: ﴿الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ﴾[1] ياران پيامبر اينگونه بودند که منافقين که جنگ روانی ايجاد کرده و دل مسلمانان را خالی می کردند به آنها می گفتند مشرکان (ناس اول يعنی منافقين و ناس دوم يعنی کفار و مشرکين) با هم عليه شما اجتماع کرده اند پس از آنها بترسيد. اين مومنان راستين که پيامبر هم نيستند نه تنها از اين تهديدها نگران نشده و ترس در دلشان بوجود نيامد بلکه بر ايمانش افزوده شد. انسان وقتی در مسير حق ببيند که باطل با او در افتاده است پی می برد که مسير او کاملا حق است. امام راحل می فرمود: اگر آمريکا از ما تعريف کند بايد در حقانيت راه خود ترديد کنيم. اگر آنان مخالفت و بدگويی کردند معلوم می شود که ضربه ای خورده اند. چرا اکنون دشمن نسبت به سپاه اين مقدار تبليغات سو می کنند زيرا از سپاه سيلی خورده است.

اين ويژگی مومنان راستين است، پيامبر اکرم (ص) که اشرف مخلوقات است جای خود دارد . در روايتی اميرالمومنين (ع) می فرمايد: وقتی در جنگ ها کار بر ما دشوار و سخت می شد به پيامبر پناه برديم و روحيه می گرفتيم.

ممکن است به اين نقد مرحوم علامه اشکال شود که همان طور که در درباره انزال آيه تبليغ در مورد غدير خم گفته شد خوف پيامبر در اينجا شخصی نبوده بلکه به جهت شخصيت نبوی ايشان بوده است. و يا ممکن است گفته شود ايشان از اين جهت ترديد داشتند که آيا اکنون زمان مناسبی برای ابلاغ کلام خداوند هست يا نه؟ بنابراين ديگر خوف ايشان مذموم نخواهد بود .

البته ممکن است گفته شود مقايسه خوف آغاز رسالت با خوف در جريان غدير مع الفارق است زيرا در بحث غدير از مجموع مطالعه شخصيت پيامبر به اين نتيجه رسيديم که آن حضرت می دانستند که مساله چيست و اين تعلل ها مصلحت الهی بود تا شرايط را برای ابلاغ اين مساله مهم فراهم کند. اين تامل های صوری با جنبه تسليم بودن پيامبر منافاتی ندارد اما در خوف آغاز رسالت اين توجيه راهی ندارد.

3. مرحوم علامه در اشکال ديگری می فرمايد اگر اين آيه در اول بعثت نازل شده باشد لازمه اش دارا بودن يک معنای لغو و رکيک است. به اين صورت که دو فرض در اينجا مطرح است: يکی اينکه مرجع ضمير «رسالته» به «ما انزل» يعنی خود رسالت و دين برگردد در اين صورت معنای آيه اين می شود که ای پيامبر، رسالت خود را ابلاغ کن که اگر چنين نکنی رسالت خود را ابلاغ نکرده ای. اين معنای واضح و روشن است و ديگر لزومی به بيان ندارد. مانند آن که گفته شود: اين آب را بخور که اگر نخوری اين آب را نخورده ای. فرض ديگر اين است که مرجع ضمير به بعض رسالت که ويژگی خاصی دارد باز گردد. در اين صورت معنای آيه لغو نخواهد بود زيرا معنای آن چنين است که اگر اين بخش مهم و ويژه از رسالت خود را ابلاغ نکنی گويا بقيه رسالت های الهی را که ابلاغ نکرده ای. اين سخن نشان می دهد که آن جزء رسالت خيلی مهم بوده و معادل کل به شمار می آيد. آن بعض همان ولايت است .

در جوابی به اين اشکال مرحوم علامه گفته شده، آيه از قبيل قول ابوالنجم شاعر است که گفته است: «انّی ابوالنجم و شعری شعری». اين کلام وی لغو نيست و معنای آن اين است که من همان ابوالنجمی هستم که می شناسيد و اين شعری که می خواهم بگويم همانند شعر های ديگر من است. معنای آيه نيز اين است که ای پيامبر اگر رسالت الهی را ابلاغ نکنی رسالت الهی را ادا نکرده ای که کار خيلی قبيحی است.

اين جواب قابل مناقشه است زيرا در مورادی که به پيامبر اکرم (ص) عتاب شده، گفته می شود از باب «اياک أعنی و أسمع يا جاره» است. اما در آيه مورد بحث، مساله بيان ابلاغ رسالتی است که از اختصاصات پيامبر است و ديگران در اين مساله با ايشان شريک نيستند و لذا توجيه شما صحيح نيست.

ممکن است در پاسخ گفته شود آنچه به پيامبر اختصاص دارد مرتبه خاصی از رسالت است و ايشان در مرتبه های ديگر با ديگران مشترک هستند. لذا در مجموع، وجهی که مرحوم علامه بيان فرموده قابل مناقشه است .

4. نقد ديگر وجهی که صاحب المنار بيان کرده اين است که بگوييم: اساسا ميان روايت ابن عباس و رواياتی که نزول آيه تبليغ را مربوط به غدير خم می داند معارضه ای نيست زيرا آيه در چند نوبت نازل شده است، يک بار در اول بعثت و برای ابلاغ مساله توحيد و نبوت و ديگر در اواخر دوران رسالت که مساله امامت مطرح بوده است. اتفاقا اين نکته تناسب هم دارد زيرا ولايت استمرار مساله رسالت است. موارد تکرر نزول آيه نيز در قرآن در چندين مورد آمده است مانند نزول آيه روح ﴿وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی[2] ، و آيات ابتدايی سوره روم، سوره فاتحه الکتاب.[3]

نظير همين تعدد آيات و روايات مختلف شان نزول را آلوسی در مورد آيه ﴿وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ﴾[4] گفته است . وی می گويد: روايات شأن نزول اين آيه دو دسته است: يک دسته، آيه را مربوط به ابتدای رسالت حضرت و دعوت خويشاوندان پيامبر در خانه ايشان و جريان پذيرش وصايت توسط اميرالومنين (ع)‌ در آن جلسه باز می گردد. و ديگری مربوط به جريانی است که در منابع ما نيز آمده است که بعد از نزول اين آيه پيامبر اکرم (ص) بالای کوه صفا رفته و مردم را جمع کردند و فرمودند: اگر به شما بگويم قافله ای پشت اين کوه است چه می گوييد؟ گفتند: حرف ترا می پذيريم زيرا تو در ميان ما امين هستی. حضرت فرمود: من از طرف خداوند مامور به ابلاغ رسالت شده ام. آلوسی در جمع اين دو دسته روايت می گويد: « إذا صح الكل فطريق الجمع أن يقال بتعدد الإنذار»[5] .

 

سخن پايانی علامه شرف الدين در مراجعه 12

ايشان بعد از بيان 60 آيه از قرآن که دلالت بر حقانيت مذهب اهل بيت (ع) و لزوم پيروی از آنان دارد می فرمايد : « و فی هذا القدر من آيات فضلهم كفاية، و قد قال ابن عباس: نزل فی علی‌ وحده ثلاثمائة آية، و قال غيره نزل فيهم ربع القرآن، و لا غرو فإنهم و إياه الشقيقان لا يفترقان، فاكتف الآن بما تلوناه عليك من آيات محكمات هنّ أم الكتاب، خذها فی سراح و رواح، ينفجر منها عمود الصباح، خذها رهوا سهوا، و عفوا صفوا، خذها من خبير عليه سقطت، و لا ينبئك مثل خبير، و السلام[6] اين مقدار از آيه برای بيان اين مطلب کافی است. ابن عباس گفته است در خصوص اهل بيت (ع) 300 آيه نازل شده است و ديگری گفته است: يک چهارم قرآن درباره اهل بيت (ع) نازل شده است. شما استبعاد هم نکنيد زيرا قرآن و اهل بيت همتای هم هستند. اين ها را از من با نشان و شادمانی بگير که نور صبح از آنها صادر می شود. اينها را با آسودگی خاطر و بزرگواری از من دريافت کن که سخنانی است از طرف انسانی خبير و آشنا. (گاه انسان بايد از خود تعريف کند و اين امر هميشه مذموم نيست. يک جاهايی نيز بايد تواضع و فروتنی داشت).

شيخ سليم در پاسخ نامه می گويد: هر چند اين آيات صحيح است اما ممکن است معترض بگويد شما از روايات شيعه استفاده کرده ايد که برای ما اعتباری ندارد. ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده پيگيری می شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo