< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

96/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيه مودت و دلالت آن بر لزوم پيروی از اهل بيت(ع)

بررسی اشکالات مربوط به دلالت آيه مودت

در جلسه گذشته يکی از اشکالاتی که ابن تيميه بر استدلال بر آيه مودت در مورد امامت علی بن ابيطالب (ع)‌ گفته بود بيان شد. آن اشکال و جواب را به صورت خلاصه بيان کرده و به بررسی و نقد ديگر اشکالات می پردازيم. سه اشکال اول را ابن تيميه و سه اشکال بعد را دهلوی بيان کرده است.

1. ابن تيميه می گويد: اگر آيه مودت دلالت کند بر اين که اطاعت ذوالقربی به صورت مطلق واجب است و اين امر گويای امامت آنان باشد در اين صورت بايد حضرت زهرا(س) نيز دارای مقام امامت می بود در حالی که کسی آن را نگفته است؟

در پاسخ گفته شد اگر مقصود، امامت سياسی باشد، عصمت و وجوب اطاعت، شرط لازم آن است اما شرط کافی نيست بلکه شرايط ديگری مانند رجل بودن لازم است. اما اگر مراد ابعاد ديگر امامت مانند حجت و اسوه بودن، و داشتن ولايت باطنی باشد، در اين صورت عصمت و اطاعت هم شرط لازم و هم کافی است و لذا حضرت زهرا (س) در اين ابعاد امام بودند.

2. اگر مودت ذوالقربی دلالت بر امامت آنان می کند سوال می کنيم آيا زمانی که مودت آنها واجب است، امامتشان نيز لازم هست يا نه امامت آنها بعدا تحقق پيدا می کند؟ به تعبير ديگر زمانی که مودت آنها بالفعل ثابت باشد آيا امامت آنان نيز بالفعل واجب است يا نه؟ گونه اول نمی تواند صحيح باشد زيرا لازمه آن وجود چند امام در يک زمان است که بالاتفاق باطل است. گونه دوم به اين معنا است که امامت آنها مقيد به بعد از پيامبر و يا امام قبلی است. اگر اين معنا مورد نظر باشد ديگر اين سخن با نظر اهل سنت مخالفتی ندارد زيرا آنان نيز می گويند امامت امام علی (ع) بعد از پيامبر و بعد از عثمان است .

پاسخ: اولا: اگر ما شق اول را قبول کنيم و بگوييم همان زمانی که مودت آنها بالفعل واجب است، امامتشان نيز بالفعل تحقق داشت، محذوری که گفته شد لازم نمی آيد زيرا آن چيزی که بالاجماع باطل است تعدد امام در عرض هم و اعمال حق ولايت هر کدام بالاستقلال است اما در اينجا هر چند آنان دارای مقام امامت بودند اما اعمال آن منوط به اذن پيامبر يا امام قبلی بود. شبيه حضرت هارون (ع) که در زمان حضرت موسی (ع) دارای مقام نبوت و امامت بود اما اعمال امامت ايشان منوط به اذن حضرت موسی (ع) بود .

نکته: در مورد ادله امامت اميرالمومنين (ع) دو ديدگاه مطرح شده است: برخی معتقدند جعل اين ادله فعلی است اما مجعول آنها در آينده تحقق می يابد، اما برخی ديگر معتقدند جعل و مجعول آنها حالی است اما آنچه فعليت ندارد حق اعمال آن است که منوط به اذن پيامبر می باشد.

ثانيا: اگر قائل شويم که ادله امامت، فعليت امامت آن حضرت را بعد از پيامبر اثبات می کند، باز سخن شما نادرست است زيرا عقل و ظهور کلام دلالت دارد بر اينکه کسی که ديگری را به عنوان جانشين خود تعيين کرده است، ‌جانشينی او بلافصل باشد و اگر بخواهد خلاف آن باشد دليل می خواهد. نظير اينکه وقتی طبق نظر اهل سنت ابوبکر، عمر را به عنوان جانشين خود انتخاب کرد به اين معنا نبود که بعد از عثمان و حضرت اميرالمومنين (ع)، خلافت را به دست گيرد.

3. ابن تيميه در اشکال ديگری بر دلالت آيه مودت بر امامت می گويد: لازمه استدلال شما اين است که مودت در جهان اسلام اختصاص پيدا کند به کسانی که دارای مقام امامت هستند در حالی که اين خلاف اجماع است، زيرا همه قبول دارند که مودت اختصاصی به ائمه اطهار نداشته بلکه نسبت به همه مومنان و ذوالقربای پيامبر واجب است.[1]

پاسخ: در اين اشکال بين محبت مطلقه و مطلق محبت خلط شده است. آنچه ملازم آيه است مودت مطلقه است نه مطلق مودت و مودت مطلقه اختصاص به افراد ويژه ای دارد. اما مطلق مودت شامل عموم مومنين و ذوالقربای پيامبر می شود .

4. عبدالعزيز دهلوی در اشکال ديگری بر دلالت آيه مودت می گويد: ما قبول نداريم که محبت هر کس واجب باشد، اطاعتش هم واجب است. خود شما نيز ملتزم به اين مطلب نيستند مثلا ابن بابويه (شيخ صدوق) در کتاب «الاعتقادات» گفته است محبت علويون بلا استثنا واجب است. آيا اين به معنای آن است که اطاعت همه آنها هم واجب است؟

پاسخ اين اشکال روشن است زيرا در اين کلام همان طور که گفته شد خلط بين مودت مطلقه و مطلق مودت شده است. بله ملازمه ای بين مطلق مودت و وجوب اطاعت نيست اما آنجا که مودت مطلقه من جميع الجهات باشد، ملازم با وجوب اطاعت و عصمت است.

5. ما قبول نداريم که اطاعت هر کس واجب باشد، آن فرد دارای مقام امامت کبری يعنی همان زعامت سياسی است، کما اينکه علامه حلی گفته است: وجوب اطاعت مطلقه همان معنای امامت است. نقض اين کلام نص قرآنی است که بيان می دارد با اينکه حضرت شموئيل پيامبر الهی و واجب الاطاعه بود اما امام نبود زيرا طالوت به عنوان ملک برگزيده شده بود. ﴿وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً﴾[2] . بنابراين اين کليت وجود ندارد که هر جا وجوب اطاعت است امامت هم هست.

پاسخ: در اينجا دو ديدگاه است: 1. برخی قائل هستند که نبوت اعم از امامت است و لذا اينگونه نيست که هر نبی امام نيز باشد. شيخ طوسی در تقرير اين ديدگاه به همين آيه ای که بيان شده استناد می کند و می گويد نبوت ملازمی با امامت و زعامت سياسی ندارد. طبق اين ديدگاه اين اشکال وارد است (که البته از راه ديگری قابل دفع است)؛ 2. در مقابل عده ای قائل هستند که پيامبران الهی بلا استثناء دارای سه مقام نبوت، رسالت و امامت بودند. مقام نبوت به معنای دريافت وحی الهی از جانب خداوند است. مقام رسالت به معنای ابلاغ وحی الهی به مردم است و مقام امامت به معنای اجرای دستورات الهی در جامعه است. اين سه مقام نيز دارای مراتب تشکيلی است.

سوال: آيا در مقام تحقق عينی،‌ امامت انبياء الهی تبلور يافته است؟ فی الجمله چنين است يعنی گاه تحقق يافته و گاه نيافته است. برای انبيايی همچون حضرت داود(ع)، حضرت يوسف (ع) و پيامبر اکرم (ص) اين مقام تحقق يافت اما برای برخی ديگر به جهت نبود شرايط محقق نشد. کما اينکه ائمه اطهار (ع) هم دارای مقام امامت بودند اما زمينه تبلور آن تنها برای عده کمی از آنان مهيا شد. به تعبير امروزی مقام امامت برای همه آنان مشروعيت داشت اما مقبوليت که شرط تحقق و تبلور آن است برای همه نبود.

در مورد آيه مورد بحث نيز اگر کل آيه مورد دقت قرار گيرد، نادرستی استدلال مستشکل روشن می شود . قرآن کريم می فرمايد: ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنی‌ إِسْرائيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‌ إِذْ قالُوا لِنَبِی لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فی‌ سَبيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا﴾[3] : آيا مشاهده نكردى جمعى از بنى اسرائيل را بعد از موسى، كه به پيامبر خود گفتند: «زمامدار(و فرماندهى) براى ما انتخاب كن! تا(زير فرمان او) در راه خدا پيكار كنيم. پيامبر آنها گفت: «شايد اگر دستور پيكار به شما داده شود، (سرپيچى كنيد، و) در راه خدا، جهاد و پيكار نكنيد!». بعد در ادامه می فرمايد: ﴿وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً﴾: و پيامبرشان به آنها گفت: «خداوند(طالوت) را براى زمامدارى شما مبعوث(و انتخاب) كرده است».

با دقت در اين آيه به دست می آيد که اولا: درخواست آنان از پيامبر اين بود که ما می خواهيم به جنگ با جالوت برويم، شما برای ما فرمانده ای را برگزيند تا موجب پيروزی ما شود. اين امر نشان می دهد که بنی اسرائيل، حضرت شموئيل را به عنوان امام می شناختند و لذا به وی برای اين امر مراجعه کردند.

ثانيا: با توجه به قبل و بعد اين دستور معلوم می شود که مراد از «ملک»، فرمانده لشگر است نه زعيم سياسی. بنابراين اين آيه شريفه دلالت ندارد که کسی واجب الاطاعه باشد اما امامت نداشته باشد.

ثالثا: اين احتمال وجود دارد که گفته شود تعيين ملک توسط پيامبر بوده است اما چون به او از جانب خدای متعال امضای اصلی داده شده است، تعيين ملک و از اين دست کارها نيز همان تعيين خدای متعال می باشد.

3. اشکال ديگری که شده اين است که مفاد آيه مودت دلالت بر همه اقربای پيامبر دارد در حالی که شما قائل به امامت خاصی از آنان هستيد. اگر آيه دلالت بر امامت کند بايد همه آنان را امام بدانيد.[4]

پاسخ اين اشکال نيز طبق آنچه گفته شد روشن است و آن خلط ميان مودت مطلقه و مطلق مودت است. آنچه از آيه فهميده می شود مودت مطلقه نسبت به افراد خاصی است و لذا خود اصحاب وقتی اين آيه را شنيدند فهميدند که مراد مودت عمومی نيست و لذا سوال کردند مصداق آن افرادی که از چنين ويژگی دارند چه کسانی است؟ افراد اين مصاديق نيز توسط روايات برای ما معلوم می شود که طبق روايت ابن عباس اميرالمومنين (ع) و فاطمه زهرا(س) و دو فرزند ايشان است.

 

دلالت آيه مودت بر مودت خاص در روايات شيعه

در ادامه بحث چند روايت از منابع شيعه را ذکر می کنيم که بيان می دارد مودت در آيه، مودت ويژه ای است که اختصاص به ائمه اطهار (ع)‌ دارد:

1. از امام باقر (ع) چنين روايت شده است : «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً﴾. قَالَ الِاقْتِرَافُ التَّسْلِيمُ لَنَا وَ الصِّدْقُ عَلَيْنَا وَ أَلَّا يَكْذِبَ عَلَيْنَا»[5] : امام باقر عليه السلام در باره قول خداى تبارك و تعالى «و هر كه كار نيكى انجام دهد، براى او نسبت بآن نيكى افزائيم». فرمود: انجام دادن كار نيك، تسليم بودن نسبت بما، و راست بودن با ماست و اينكه بر ما دروغ نبندد.

2. از امام باقر (ع) در روايت ديگری چنين نقل شده است: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً﴾ قَالَ مَنْ تَوَلَّى الْأَوْصِيَاءَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اتَّبَعَ آثَارَهُمْ فَذَاكَ يَزِيدُهُ وَلَايَةَ مَنْ مَضَى مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ الْأَوَّلِينَ حَتَّى تَصِلَ وَلَايَتُهُمْ إِلَى آدَمَ ع‌»[6] : جابر از امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه در تفسير اين سخن پروردگار: ... وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً ... «3» فرمود: يعنى هر كه اوصياء خاندان محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را دوست بدارد و از آثارشان پيروى كند، پس اين دوستى براى او دوستى پيامبران و مؤمنان گذشته را بيفزايد تا به دوستى حضرت آدم عليه السّلام برسد.

3. امام باقر (ع) در جای ديگری درباره تفسير «اقتراف الحسنه» که در آيه 23 سوره شوری بيان شده فرمودند: «اقْتِرَافُ الْحَسَنَةِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْت‌».[7]

بحث سال تحصيلی 95 و 96 و نيز بحث آيه مودت در اينجا به پايان رسيد، انشاء الله در سال آينده به ادامه بحث امامت می پردازيم.

 

﴿.....﴾ اللهم صل علی محمد و آل محمد


[4] مختصر تحفی اثنی عشریه، ص154-155 ؛ روح المعانی، آلوسی، ج29، ص23.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo