< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/11/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيه تطهير و دلالت آن بر لزوم پيروی از اهل بيت(ع)

دلالت آيه تطهير بر عصمت

بحث درباره آيه تطهير و دلالت آن بر لزوم پيروی از مذهب اهل بيت (ع) بود. برای اثبات اين مطلب چند بحث بايد مورد بررسی قرار گيرد: اول اينکه مراد از اهل بيت در آيه تطهير چه کسانی هستند؟ اين بحث در جلسات گذشته به صورت کامل مورد بررسی قرار گرفت و معلوم شد که آيه تطهير اختصاص به اهل کساء دارد. بحث ديگر اين است که آيا آيه تطهير دلالت بر عصمت اهل بيت (ع)‌ دارد يا نه؟ اگر اين مساله ثابت شود از دو جهت اين آيه دلالت بر امامت اهل بيت دارد:

1. از آن جا که يکی از صفات امام، عصمت است و کسی غير از اهل بيت (ع) معصوم نيست، پس امامت آنان ثابت می شود؛

2. چون آنان معصوم هستند، پس کلامشان نيز حق است، و چون آنان يا ادعای امامت کرده و يا بر امامت ديگری شهادت داده اند، کلامشان پذيرفته می شود. حضرت اميرالمومنين (ع)‌ مدعی امامت بعد از پيامبر اکرم (ص) بود و لذا دعوی ايشان حق است، و حضرت زهرا (س) نيز هر چند خود دعوی امامت نداشتند اما شهادت بر امامت اميرالمومنين(ع) داده اند و لذا شهادت ايشان حق است.

 

بررسی کلمه «رجس» در لغت

1. فيروز آبادی در «قاموس المحيط» می گويد: «و الرجس، بالكسر: القذر، ويحرك وتفتح الراء وتكسر الجيم، والمأثم، وكل ما استقذر من العمل، والعمل المؤدی إلى العذاب، والشك، والعقاب، والغضب».[1] رجس عبارت است از ناپاکی و کاری که عذاب را به همراه دارد. شک و غضب و عقاب از مصاديق رجس می باشند.

2. ابن فارس در «معجم المقاييس» نيز رجس را ناپاکی معنا کرد است: « الرِّجْسُ: الْقَذَرُ».[2]

3. فيومی در «مصباح المنير» می گويد: « وَالرِّجْسُ الْقَذَرُ، قَالَ الْفَارَابِی وَكُلُّ شَيْءٍ يُسْتَقْذَر فَهُوَ رِجْسٌ»[3] رجس همان پليدی است و هر چيزی پليدی را رجس گويند.

4. جوهری در «الصحاح» می گويد: « الرجس: القذر. وقال الفراء فی قوله تعالى ﴿ويجعل الرجس على الذين لا يعقلون﴾: إنه العقاب والغضب».[4] رجس به معنای پليدی است و فراء گفته است مراد از رجس در اين آيه عقاب و غضب است.

5. ابن منظور در «لسان العرب» می گويد: « الرِّجْسُ: الْقَذِرُ، وَقَدْ يُعَبَّرُ بِهِ عَنِ الْحَرَامِ وَالْفِعْلِ الْقَبِيحِ وَالْعَذَابِ وَاللَّعْنَةِ وَالْكُفْرِ»[5] رجس به معنای ناپاکی يا چيز ناپاک است و گاه به جای کلمه حرام از لفظ رجس استفاده شده است. به فعل قبيح و عذاب و مانند آن نيز رجس گويند.

6. زبيدی در «تاج العروس» نيز همين معنا را گفته است: « رِجْسٌ مِن عَمَلِ الشَّيْطَانِ قَالَ: الرِّجْسُ: المَأْثَمُ. وَقَالَ الزَّجَّاجُ: الرِّجْسُ: كُلُّ مَا اسْتُقْذِرَ مِنَ العَمَلِ، بالَغَ اللهُ تعالَى فِی ذَمِّ هذِه الأَشْيَاءِ فسَمَّاهَا رِجْساً. والرِّجْسُ: العَذَابُ. والعَمَلُ المُؤَدِّی إِلَى العَذَابِ، وَفِی التَّهْذِيبِ: وأَمّا الرِّجْزُ: فالعَذابُ، والعَمَلُ الَّذِی يُؤدِّی إِلَى العَذَابِ»[6] .

7. راغب اصفهانی می گويد: «الرجس الشئ القذر، يقال رجل رجس ورجال أرجاس. قال تعالى: ﴿رجس من عمل الشيطان﴾ والرجس يكون على أربعة أوجه: إما من حيث الطبع، وإما من جهة العقل، وإما من جهة الشرع، وإما من كل ذلك كالميتة، فإن الميتة تعاف طبعا وعقلا وشرعا، والرجس من جهة الشرع الخمر والميسر، وقيل إن ذلك رجس من جهة العقل وعلى ذلك نبه بقوله تعالى: ﴿وإثمهما أكبر من نفعهما﴾ لان كل ما يوفى إثمه على نفعه فالعقل يقتضى تجنبه، وجعل الكافرين رجسا من حيث إن الشرك بالعقل أقبح الأشياء، قال تعالى: ﴿وأما الذين فی قلوبهم مرض فزادتهم رجسا إلى رجسهم﴾ وقوله تعالى: ﴿و يجعل الرجس على الذين لا يعقلون﴾ قيل الرجس النتن، وقيل العذاب وذلك كقوله ﴿إنما المشركون نجس﴾ وقال ﴿أو لحم خنزير فإنه رجس﴾ و ذلك من حيث الشرع وقيل رجس ورجز للصوت الشديد وبعير رجاس شديد الهدير وغمام راجس ورجاس شديد الرعد».[7] چيز ناپاک و آلوده را رجس گويند. رجس چهار گونه است: 1. آنچه طبع انسان آن را پليد می داند؛ 2. آنچه عقل رجس می داند؛ 3. آنچه شرع آن را پليد دانسته است مانند شراب و قمار؛ 4. آنچه از نظر همه يعنی طبع و عقل و شرع پليد شمرده می شود مانند مردار که هم طبع انسان از آن تنفر دارد و هم عقل و شرع آن را رجس دانسته اند.

خلاصه اينکه رجس به عمل ناروا و پليد يا صفت ناروا و يا عقيده ناروا مانند شرک گفته می شود که شرع يا عقل آن را پليد دانسته است.

 

بررسی کلمه «رجس» در تفاسير

1. زمخشری در «الکشاف» می گويد: « واستعار للذنوب: الرجس، وللتقوى: الطهر، لأنّ عرض المقترف للمقبحات يتلوّث بها ويتدنس، كما يتلوث بدنه بالأرجاس. وأما المحسنات، فالعرض معها نقى مصون كالثوب الطاهر. وفی هذه الاستعارة ما ينفر أولى الألباب عما كرهه الله لعباده ونهاهم عنه، ويرغبهم فيما رضيه لهم وأمرهم به»[8] رجس از ذنوب استعاره آورده شده است، و به اين معنا است که شخصيت و حرمت انسان بواسطه گناه آلوده می شود همان طور که جسم انسان به واسطه نجاست آلوده می شود. عمل ناپاک روح را آلوده و عمل صالح آن را وقار و پاکی می دهد. وجه حکمی اين استعاره هم آن است که برای افراد نسبت به گناه ايجاد نفرت کند زيرا انسان نسبت به پليدی نفرت دارد اما طهارت و پاکی برای او جذاب است .

2. بيضاوی می گويد: « إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ الذنب المدنس لعرضكم وهو تعليل لأمرهن ونهيهن على الاستئناف ولذلك عمم الحكم. أَهْلَ الْبَيْتِ نصب على النداء أو المدح. وَيُطَهِّرَكُمْ عن المعاصی. تَطْهِيراً واستعارة الرجس للمعصية والترشيح بالتطهير للتنفير عنها»[9] : گناهان شخصيت انسان را آلوده می کند. در اين آيه رجس به جای معصيت استعاره آورده شده است و استعاره آن نيز استعاره ترشحيه است. در اين استعاره علاوه بر استعاره، صفتی که مناسب «مشبه به» است نيز آورده می شود. در آيه تطهير گناه به رجس تشبيه شده و مشبه که معصيت است ذکر نشده است، در ادامه نيز کلمه طهارت که مناسب با مشبه به يعنی رجس است آمده اما مراد، طهارت از معصيت است. اين گونه استعاره بدان خاطر بيان شده تا نفرت از گناه را افزايش دهد. جرجانی در اين باره می گويد: «الاستعارة: ادعاء معنى الحقيقة فی الشيء للمبالغة فی التشبيه، مع طرح ذكر المشبه من البين، كقولك: لقيت أسدًا، وأنت تعنی به الرجل الشجاع، ... الاستعارة الترشيحية: هی إثبات ملائم المشبه به للمشبه»[10]

3. طبری می گويد: « إنما يريد الله ليذهب عنكم السوء والفحشاء يا أهل بيت محمد، ويطهركم من الدنس الذی يكون فی أهل معاصی الله تطهيرا.»[11] خدای متعال آن آلودگی هايی که معصيت کاران دارند از اهل بيت دور کرده است.

4. شوکانی در «فتح القدير» می گويد: « وَالْمُرَادُ بِالرِّجْسِ: الْإِثْمُ وَالذَّنْبُ الْمُدَنِّسَانِ لِلْأَعْرَاضِ الْحَاصِلَانِ بِسَبَبِ تَرْكِ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ، وَفِعْلِ مَا نَهَى عَنْهُ، فَيَدْخُلُ تَحْتَ ذَلِكَ كُلُّ مَا لَيْسَ فِيهِ لِلَّهِ رِضًا،»[12] مراد از برداشتن رجس از اهل بيت، اذهاب آن چيزی است که شخصيت فرد را آلوده می کند که به جهت انجام منهيات و ترک اوامر الهی بوجود می آيد. در کلمه رجس هر چيزی که رضای خدای متعال در نداشته باشد داخل است و استعاره ای که در کلام بکار رفته به جهت ايجاد تنفر است.

5. آلوسی در «روح المعانی» می گويد: « والرجس فی الأصل الشيء القذر وأريد به هنا عند كثير الذنب مجازا، وقال السدی: الإثم وقال الزجاج: الفسق وقال ابن زيد: الشيطان، وقال الحسن: الشرك، وقيل: الشك، وقيل: البخل والطمع، وقيل: الأهواء والبدع، وقيل: إن الرجس يقع على الإثم وعلى العذاب وعلى النجاسة وعلى النقائص، والمراد به هنا ما يعم كل ذلك، ولا يخفى عليك ما فی بعض هذه الأقوال من الضعف، وأل فيه للجنس أو للاستغراق»[13] وی می گويد برای رجس معانی مختلفی مانند: گناه، شيطان، شرک، شک، بخل و طمع بيان شده است اما سخن صحيح آن است که کلمه رجس همه اين معانی را در بر می گيرد . الف و لام در رجس نيز يا الف و لام جنس است و شامل جنس پليدی می شود و يا الف و لام استغراق است که باز عموم پليدی ها را شامل می شود.

6. محمد مصطفی مراغی نيز همين مطالب را گفته است: « والرجس : فى الأصل الشيء القذر ؛ والمراد به هنا الإثم المدنّس للعرض »[14] .

7. حقی در «روح البيان» نيز رجس را به معنای پليدی معنا کرده است: « والرجس الشيء القذر يقال رجل رجس ورجال أرجاس»[15]

8. طبرسی در «مجمع البيان» در اين باره سخن کوتاهی دارد و می گويد: « قال ابن عباس. الرجس عمل الشيطان، وما ليس لله فيه رضى».[16]

9. علامه طباطبايی در «الميزان» می گويد: « و الرجس- بالكسر فالسكون- صفة من الرجاسة و هی القذارة، و القذارة هيئة فی الشی‌ء توجب التجنب و التنفر منها، و تكون بحسب ظاهر الشی‌ء كرجاسة الخنزير، قال تعالى: ﴿أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ﴾: الأنعام: 145 و بحسب باطنه- و هو الرجاسة و القذارة المعنوية- كالشرك و الكفر و أثر العمل السيئ، قال تعالى: ﴿وَ أَمَّا الَّذِينَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ﴾،: التوبة: 125 و قال: ﴿وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ﴾: الأنعام: 125

كلمه «رجس»- به كسره را، و سكون جيم- صفتى است از ماده رجاست، يعنى پليدى، و قذارت، و پليدى و قذارت هياتى است در نفس آدمى، كه آدمى را وادار به اجتناب و نفرت مى‌نمايد، و نيز هياتى است در ظاهر موجود پليد، كه باز آدمى از آن نفرت مى‌نمايد اولى مانند پليدى رذائل، دومى مانند پليدى خوك، هم چنان كه قرآن كريم اين لفظ را در هر دو معنا اطلاق كرده، در باره پليدى ظاهرى فرموده: ﴿أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ﴾ و هم در پليديهاى معنوى، مانند شرك و كفر و اعمال ناشايست به كار برده و فرموده: ﴿وَ أَمَّا الَّذِينَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ﴾، و نيز فرموده: ﴿وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ﴾.

ايشان سپس می گويد: «و أيا ما كان فهو إدراك نفسانی و أثر شعوری من تعلق القلب بالاعتقاد الباطل أو العمل السيئ و إذهاب الرجس- و اللام فيه للجنس- إزالة كل هيئة خبيثة فی النفس تخطئ حق الاعتقاد و العمل فتنطبق على العصمة الإلهية التی هی صورة علمية نفسانية تحفظ الإنسان من باطل الاعتقاد و سيئ العمل. »[17] و اين كلمه به هر معنا كه باشد نسبت به انسان عبارت است از ادراكى نفسانى، و اثرى شعورى، كه از علاقه و بستگى قلب به اعتقادى باطل، يا عملى زشت حاصل مى‌شود، وقتى مى‌گوييم (انسان پليد، يعنى انسانى كه به خاطر دل بستگى به عقايد باطل، يا عمل باطل دلش دچار پليدى شده است). و با در نظر گرفتن اينكه كلمه رجس در آيه شريفه الف و لام دارد، كه جنس را مى‌رساند، معنايش اين مى‌شود كه خدا مى‌خواهد تمامى انواع پليديها، و هياتهاى خبيثه، و رذيله، را از نفس شما ببرد، هياتهايى كه اعتقاد حق، و عمل حق را از انسان مى‌گيرد، و چنين ازاله‌اى با عصمت الهى منطبق مى‌شود، و آن عبارت است از صورت علميه‌اى در نفس كه انسان را از هر باطلى، چه عقايد و چه اعمال حفظ مى‌كند، پس آيه شريفه يكى از ادله عصمت اهل بيت است.

 

سوال و جواب

قرآن کريم در آيه تطهير می فرمايد: خدای متعال اراده فرموده تا رجس و پليدی را اهل بيت دور کند. در اين جا اين سوال پيش می آيد که آيا اهل بيت ابتدا گرفتار رجس بوده و بعدا پليدی از آن ها دور شده است؟ اگر چنين باشد ديگر با عصمت آنان سازگاری ندارد.

پاسخ آن است که اراده الهی در زدودن پليدی از کسی دو گونه می تواند باشد: رفع رجس و دفع رجس از اول. شيعه که قائل به عصمت است بالاتفاق معتقد است اراده الهی از ابتدا به طهارت اهل بيت (ع) تعلق گرفته و لذا معنای آيه دفع رجس است. بعدا بيان می کنيم که فعل مضارع «يريد» در آيه منسلخ از زمان است و تنها استمرار را بيان می کند. کما اينکه در آيات ديگری مانند آيه وضو ﴿يُريدُ لِيُطَهِّرَكُم[18] ، فعل مضارع به اين معنا نيست که خداوند قبلا چنين اراده ای نداشته است، و يا آنجا که می فرمايد: ﴿وَ مَا اللَّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعِباد﴾[19] به اين معنا نيست که [نعوذبالله] قبلا اراده ظلم داشته و از اين به بعد اراده آن را نمی کند.

 

اراده تکوينی و اراده تشريعی در آيه

اراده الهی دو گونه است: اراده ای که مراد، قطعا به دنبال آن واقع می شود که آن را «اراده تکوينی» گويند، مانند ﴿إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾[20] . دوم اراده ای است که قطعی الوقوع نيست که آن را «اراده تشريعی» گويند ، مانند اراده اينکه ملکفان از طريق نماز پاک شوند.

اکنون سوال اين است که آيا اراده در اين آيه از قسم اراده تکوينی است يا اراده تشريعی؟ عالمان اهل سنت می گويند اراده در آيه تشريعی است و لذا مراد، يعنی برداشتن پليدی حتمی الوقوع نيست و در نتيجه عصمت از آن بدست نمی آيد. اما عالمان شيعه می گويد: اراده در آيه تکوينی است و لذا عصمت را به همراه دارد. اما دليل اين امر چيست؟ مرحوم سيد مرتضی در اين باره سه دليل اقامه کرده اند که انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo