< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيه تطهير و دلالت آن بر لزوم پيروی از اهل بيت(ع)

بررسی آيه تطهير و احتمالات در آن

سخن در بررسی آيه تطهير بود. مرحوم شرف الدين به اين آيه به عنوان يکی از آياتی که دلالت بر افضليت اهل بيت(ع) و لزوم پيروی از آنان دارد استدلال نمودند.

 

مدخل ورود به بحث

ابتدا لازم است کلمه «اهل بيت» در آيه مورد بررسی قرار گيرد. کلمه «اهل» به هر کلمه ای اضافه شود، معنای اختصاص را می رساند، مثلا وقتی گفته می شود اهل قلم به معنای کسانی که ويژگی نويسندگی دارند و اهل قم به معنای کسانی است که در قم زندگی می کنند. اهل علم و اهل فن نيز همين گونه است .

در آيه شريفه کلمه «اهل» به کلمه «بيت» اضافه شده و با ضمير «کم» از آن ياد شده است اکنون سوال اين است که مراد از آنان چه کسانی است؟ به طور قطع می توان گفت که مصداق آن هر کسی باشد از جهان اسلام خارج نيست. اما در اينکه مقصود و مراد آن چه کسانی است چند فرض و احتمال وجود دارد:

1. مراد عموم مسلمين و اهل قبله است به اين اعتبار که مراد از کلمه «بيت»، خانه کعبه باشد، همان طور که قرآن کريم می فرمايد: ﴿جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرام.[1]

2. مراد از اهل بيت، بعض مسلمانان و اهل محل سکونت پيامبر است، به اين اعتبار که مراد از «بيت»، بيت سکونت پيامبر بوده است و لذا افرادی مانند همسران، ‌فرزندان و خدمتگزاران ايشان مورد نظر آيه است.

3. مراد بعض مسلمانان و کسانی است که با ايشان رابطه نسبی داشتند. در اين احتمال «بيت» به معنای بيت نسبت ايشان است.

4. مراد افراد خاصی است و منظور از «بيت»، بيت نبوت است، يعنی کسانی مقصود آيه هستند که در عنصر نبوت با ايشان گره خورده و از کمالات نبی برخوردار باشند. بيت النبوه به معنای خانه ای است که نبی پرور است. در زيارت آمده است: «السلام عليکم يا اهل بيت النبوه».

اميرالمومنين(ع) در چنين خانه ای پرورش يافتند. آن حضرت غير از رابطه ای که با پيامبر در وجود نورانی دارند، از کودکی همراه پيامبر و دست پرورده ايشان بودند. خود ايشان می فرمايد: «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالْقَرَابَةِ الْقَرِيبَةِ وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِيصَةِ وَضَعَنِی فِی [حَجْرِهِ حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ [وَلِيدٌ يَضُمُّنِی إِلَى صَدْرِهِ وَ يَكْنُفُنِی فِی فِرَاشِهِ وَ يُمِسُّنِی جَسَدَهُ وَ يُشِمُّنِی عَرْفَهُ وَ كَانَ يَمْضَغُ الشَّی‌ءَ ثُمَّ يُلْقِمُنِيه‌» شما موقعيّت مرا نسبت به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در خويشاوندى نزديك، در مقام و منزلت ويژه مى‌دانيد، پيامبر مرا در اتاق خويش مى‌نشاند، در حالى كه كودك بودم مرا در آغوش خود مى‌گرفت، و در بستر مخصوص خود مى‌خوابانيد، بدنش را به بدن من مى‌چسباند، و بوى پاكيزه خود را به من مى‌بوياند، و گاهى غذايى را لقمه لقمه در دهانم مى‌گذارد.

بعد فرمودند: «وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْی عَلَيْهِ ص فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِی وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْر»[2] من هنگامى كه وحى بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرود مى‌آمد، ناله شيطان را شنيدم، گفتم اى رسول خدا، اين ناله كيست؟ گفت: شيطان است كه از پرستش خويش مأيوس گرديد و فرمود: «على! تو آنچه را من مى‌شنوم، مى‌شنوى، و آنچه را كه من مى‌بينم، مى‌بينى، جز اينكه تو پيامبر نيستى، بلكه وزير من بوده و به راه خير مى‌روى».

برای بررسی اين احتمالات چهارگانه دو شيوه می توان دنبال کرد: اول اينکه دلايل بطلان احتمالات نادرست را بيان کرد و سپس به اثبات احتمال صحيح پرداخت. شيوه ديگر اين است که به جای رد قول های مقابل،‌ احتمال صحيح را ثابت کرد که در ضمن آن نادرستی قول های ديگر نيز روشن می شود. اين همان شيوه ای است که مرحوم شرف الدين در اين باره دنبال کرده اند. ايشان چهار دليل در اين باره آورده اند که بيان می دارد مراد از اهل بيت در آيه اصحاب خمسه هستند.

 

طمع شيطان در فريب همه مردم

وقتی پيامبر خدا (ص) متولد شد شيطان اظهار ياس و نااميدی کرد و ناله ای سر دارد. اما چگونه وی با اين که تعداد زيادی مريد دارد باز اظهار ياس می کند؟ پاسخ آن است که بار وی با اين بارها بار نمی شود. او قصد داشت همه را گمراه کند ﴿لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين[3] لذا هر گاه ما به سجده رفته و سجده را طول دهيم، او عصبانی شده و آه سر می دهد. اگر بخواهيم از شيطان انتقام گرفته و او را اذيت کنيم و بر سر او بلا آوريم، راهش استفاده از عنصر معنوی و آن نماز است. نماز و خصوصا سجده آن شيطان را بسيار خوار و شَل می کند.

 

دليل اول: عمل پيامبر اکرم (ص) در جريان واقعه کساء

همگان بالاتفاق قبول دارند که واقعه کساء از سوی پيامبر واقع شده و ايشان علی ابن ابيطالب، حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) را با کسائی پوشاندند و آيه تطهير را تلاوت کرده و در حق آنان دعا فرمودند. حتی صحيح مسلم نيز اين واقعه را نقل کرده است و همان طور که گفته شد می توان استظهار کرد که نظر وی نيز دلالت آيه تطهير بر اصحاب خمسه است زيرا وی در کتاب خويش بابی با عنوان فضايل صحابه باز کرده و در آن فصلی با عنوان فضائل اهل بيت قرار داده و تنها همين روايت را در آن ذکر کرده است.

سوال و جواب

آيا آنچه آن حضرت انجام دادند کاری عادی بود يا غير عادی؟ اگر آن را کاری عادی بدانيم شايد اين اشکال وارد باشد که چرا آن حضرت چنين کاری کرده است. اما اگر آن را کاری غير عادی بدانيم (کما هو الحق) در اين صورت ديگر اشکالی وارد نيست، زيرا ايشان به منظور ايفای رسالت خود اين کار را انجام داده است. حتی چه بسا بتوان گفت که طرح اين کار نيز از سوی خدای متعال به ايشان الهام شده است. [گاهی به جهت بيان مطلبی که دارای اهميت ويژه ای است گوينده کاری می کند تا آن مطلب در ذهن مخاطب ماندگار شود. نقل می کنند استادی در هنگام گفتن مطالب خود يک مرتبه به شاگردان خود گفت: می خواهم مطلب مهمی را برايتان بگويم لذا بر روی صندلی ايستاد و مطلب خود را بيان کرد.] هدف پيامبر از اين کار رسانه ای شدن آن و بيان آن در مجالس مختلف است. همين مساله در مورد حديث غدير خم نيز رخ داد. آن حضرت با اينکه می توانست مساله ولايت اميرالمومنين(ع) را در جمعيتی که در عرفات يا منی جمع شده بودند بيان کند اما برنامه و تشريفاتی را سامان داد تا مساله جنبه ويژه ای پيدا کرده و نقل هر مجلسی شود.

امثال اين حرکت ها بود که باعث شد مانند سعد بن ابی وقاص وقتی معاويه به او گفت: چرا علی بن ابيطالب را سب نمی گويی بگويد: تا اين مطلب در ذهن من هست که وقتی آيه تطهير نازل شد پيامبر علی و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) را زير عبا قرار داد و اين آيه را تلاوت فرمود، هرگز اميرالمومنين را سب نمی کنم. پيامبر اکرم (ص) با اين برنامه فهماند که اميرالمومنين (ع) جزء کانون نبوت بوده و سب ايشان همان سب نبوت است.

نکته: برخی از عالمان اهل سنت، برخی از روايات صحيح را غلو آميز دانسته اند مانند اين کلام پيامبر که فرمود: «حرب لمن حابکم و سلم لمن سالمکم» در حالی که اين روايات تفصيل همان اجمالی است که در امثال آيه تطهير و حديث ثقلين آمده است، زيرا آيه تطهير و حديث ثقلين عصمت اهل بيت را ثابت می کند و کسی که دارای اين مقام باشد غضب او غضب الهی و رضای او رضای الهی است و دشمنی با او دشمنی با خداوند و اطاعت از او اطاعت از خداوند است.

 

دليل دوم: دعای حضرت در حق اهل کساء

پيامبر اکرم (ص) علاوه بر اينکه در اين واقعه اهل بيت خود را پا پوشاندن کساء مشخص کردند، در حق آنان دعا نموده و فرمودند: «اللهم هولاء اهل بيتی». در آيه شريفه الف و لام «اهل البيت» بدل از مضاف اليه است که در اين دعا مصداق آن روشن می شود و آن اهل بيت النبوه است.

بايد به اين نکته توجه داشت که پيامبر اکرم (ص) به عنوان يک فرد عادی اين دعا را در حق خاندان خود بيان نفرمودند بلکه بما انه نبی با خداوند سخن می گويند و از او درخواست دارد. حضرت در اين دعای شريف، آيه را در غالب دعا بيان نمودند. در روايت ديگری مساله صلوات بر اهل بيت نيز ذکر شده است که همان طور که در آيه صلوات بيان شد گويای نزول يک رحمت ويژه برای اصحاب خمسه است و باز بيان می دارد که مساله مربوط به بيت النبوه است.

 

سوال و جواب

ممکن است گفته شد مگر شما نمی گوييد که اهل بيت از اول معصوم بوده اند پس اين دعای پيامبر چه معنايی می تواند داشته باشد؟ جواب اين است که مراد از اين دعا و آيه شريفه استمرار عصمت آنان است. علاوه بر اينکه حتی اگر فرض کنيم که مراد شروع عصمت آنان باشد، باز اين دعا دلالت بر اختصاص آيه تطهير بر آنان دارد زيرا ديگران در اين خصوصيت با آنان شريک نبودند. همين دليل را ابوجعفر طهاوی نيز در کتاب «مشکل الاثار» آورده است.

درباره اين دعای حضرت دو روايت را نقل می کنيم:

1. شداد بن عمار می گويد: بر واثله بن اسقع از صحابی پيامبر وارد شدم در حالی که گروهی نزد او بودند و نام علی (ع) آورده شد. وی برخواست و به من گفت: آيا تو را از چيزی که از رسول خدا (ص) ديدم خبر ندهم. گفتم: بلی. گفت: آمدم نزد فاطمه (س) و سراغ علی (ع) را گرفتم . گفت او به خدمت رسول الله (ص) روانه شده، پس منتظر ماندم تا اينکه ناگاه چشمم به رسول خدا (ص) افتاد در حالی که علی و حسن و حسين (عليهم السلام) با ايشان همراه بودند تا داخل منزل شد. پس علی (ع) و فاطمه (س) را نزديک خواند و آنها را پيش دست خود نشاند و حسن و حسين (ع) را بر روی زانوی مبارک نشانيد . سپس کسائی را بر آنان پيچيد و آيه تطهير را تلاوت کرد و بعد فرمود: «اللهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِی، وَأَهْلُ بَيْتِی أَحَقُّ».[4] منظور از احق در اين روايت يا اين است که آنان به اين طهارت ويژه احق هستند و يا اين آيه شريفه است که فرمود: ﴿أَ فَمَنْ يَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّی إِلاَّ أَنْ يُهْدى﴾[5] که دلالت بر عصمت اهل بيت دارد . يعنی اهل بيت سزوار به اطاعت و تبعيت هستند.

حاکم در مستدرک[6] نيز اين روايت را نقل کرده است و گفته است از احاديث صحيح بر شرط شيخين است. ذهبی نيز اين حديث را تاييد کرده و گفته است بر شرط مسلم است.

2. در روايت ديگری که در مسند احمد بن حنبل آمده است ام سلمه می گويد: فاطمه زهرا(س) غذايی تهيه کرده بود و خدمت پيامبر آورد. آن حضرت فرمود برو همسر و فرزندانت را نيز بياور. آنان آمدند و وقتی غذا خورده شد، آيه تطهير نازل شد و سپس حضرت کسائی گرفته و آنان را پوشاند و فرمود: «اللهم هولاء اهل بيتی و خاصتی فاذهب عنهم الرجس و يطهرهم تطهيرا». ام سلمه می گويد: من گفتم «و انا معکم يا رسول الله» . آن حضرت دو بار فرمود: «انک علی خير».[7]

طهاوی بعد از نقل اين احاديث می گويد: « فَفِی هَذَا الْحَدِيثِ أَنَّ الْمُرَادِينَ بِمَا فِی هَذِهِ الْآيَةِ هُمْ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَعَلِی، وَفَاطِمَةُ، وَحَسَنٌ، وَحُسَيْنٌ »[8]

در جای ديگر می گويد: «أَنَّا قَدْ أَحَطْنَا عِلْمًا أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَمَّا دَعَا مَنْ دَعَا مِنْ أَهْلِهِ عِنْدَ نُزُولِهَا لَمْ يُبْقِ مِنْ أَهْلِهَا الْمُرَادِينَ فِيهَا أَحَدًا سِوَاهُمْ , وَإِذَا كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ اسْتَحَالَ أَنْ يُدْخِلَ مَعَهُمْ فِيمَا أُرِيدَتْ بِهِ سِوَاهُمْ»[9] ما علم کامل پيدا کرده ايم که وقتی آيه نازل شد و پيامبر اکرم (ص) آن ها را جمع کرد و در حق آنان دعا کرد، ديگر غير از اين ها کسی مقصود در آيه نيست. و اگر چنين است که اينان به اذن الهی اهل بيت هستند ديگر محال است کسانی بخواهند داخل در اين جمع شوند.

 

دليل سوم: عدم اجازه ورود ديگران به زير کساء

دليل ديگری که بيان می دارد آيه اختصاص به اهل کساء دارد، عدم اجازه ورود ديگران به زير کساء است. مرحوم شرف الدين در اين باره می فرمايد: « و ام سلمه تسمع و تری إذ کان نزول الآيه و قضيه الکساء فی بيتها، فقالت: و أنا معکم يا رسول اللَّه، و رفعت الکساء لتدخل فجذبه من يدها و قال: انک علی خير، و فی ذلک کله صحاح متواتره من طريق العتره الطاهره».[10]

از اين دست روايات بسيار فراوان نقل شده است. دسته بندی اين روايات و درخواست ام سلمه و کلام پيامبر چنين است:

1. ام سلمه گفت: «و انا معکم يا رسول الله» آن حضرت فرمود: «انت علی مکانتک و انت علی خير».[11]

2. ام سلمه گفت: «و انا معهم» حضرت فرمود: «انک الی الخير».[12] ترمذی بعد از نقل اين حديث می گويد: «هذا حديث حسن صحيح و احسن شی روی فی هذا الباب».

3. «قال ام سلمه: و انا معهم. قال: انت من ازواج النبی و انت علی خير»[13] .

4. «قال: و رفعت الکساء و دخلت راسی فيه و قلت: انا يا رسول الله؟ قال: انک علی خير».[14]

5. «قال: قلت يا رسول الله الست من اهل البيت؟ قال: انت علی خير انک من ازواج النبی».[15]

6. «قال ام سلمه فَرَفَعْتُ الْكِسَاءَ؛ لِأَدْخُلَ مَعَهُمْ فَجَبَذَهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَقَالَ: إنَّكِ عَلَى خَيْر».[16]

7. «قال: الست من اهلک؟ فقال: بلی فادخلی فی الکساء فدخلت بعد ما قضا دعائه لابن عمه و ابنيه و ابنته فاطمه». در اينجا حضرت به ام سلمه اجازه دادند اما در کلام ايشان تبصره ای آمده که معنا را روشن می کند. اگر اين روايت دست امثال فيصل نور بيفتد تنها بخش اول را نقل کرده و مورد احتجاج قرار می دهد، و الا اگر اين حديث به صورت کامل نقل شود شبهه ای پيش نمی آيد، زيرا معنای آن اين است که اجازه حضرت به ام سلمه بعد از پايان يافت دعا و تشريفات آن بوده است. ابوجعفر طهاوی در حاشيه اين حديث نيز همين مطلب می گويد: « فَكَانَ ذَلِكَ مِمَّا قَدْ يُجَوِّزُ أَنْ يَكُونَ أَرَادَ بِهِ أَنَّهَا مِنْ أَهْلِهِ؛ لِأَنَّهَا مِنْ أَزْوَاجِهِ وَأَزْوَاجُهُ أَهْلُهُ»[17] .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo