< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه دهم کتاب المراجعات

بررسی آيه و روايات صلوات و دلالت آن بر لزوم پيروی از اهل بيت(ع)

در اين باره چند نکته بيان شد:

1. مورد اتفاق است که آيه شريفه صلوات، دلالت بر مقام ويژه ای برای پيامبر اکرم (ص) و تکريم خاص ايشان از سوی خدای متعال دارد. مبنای آن هم اين است که خدای متعال حکيم علی الاطلاق است و هر فعلی انجام می دهد حکيمانه بوده و از روی گزاف نيست. اکنون سوال می کنيم شاخص اين تکريم ويژه برای پيامبر اکرم (ص) چيست؟ قرآن کريم شاخص آن را علم و تقوا دانسته است. درباره علم، قرآن کريم می فرمايد: حضرت آدم (ع) به جهت کمال علمی مسجود فرشتگان قرار گرفت ﴿وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها﴾[1] . درباره تقوا هم می فرمايد: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم[2] . شاخص های ديگر برتری عمدتا به اين دو شاخص بر می گردد. در مورد پيامبر اکرم (ص) هم از علم ايشان به عظمت ياد شده است، آن جا که می فرمايد: ﴿وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيماً﴾[3] و هم اخلاق ايشان مورد تجليل قرار گرفته: ﴿وَ إِنَّكَ لَعَلى‌ خُلُقٍ عَظيمٍ﴾[4] . و هم از نظر عمل، نماز شب بر ايشان واجب شده است. پس آن حضرت هم علما و هم خلقا و هم عملا دارای عالی ترين مقام بودند و اين مقام ويژه است که باعث دريافت صلوات ويژه الهی شده است.

2. وقتی از آن حضرت سوال شد که چگونه بر شما صلوات بفرستيم، فرمودند: بگوييد «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صليت علی ابراهيم و آل ابراهيم انک حميد مجيد». اين روايت را فريقين و به صورت متعدد نقل کرده و خصوصا در صحيحين آمده است، و لذا ترديدی در صدور آن نيست.[5]

سوالی که از پيامبر اکرم (ص) شده در برخی از روايات از ذکر صلوات به صورت مطلق است و در برخی ديگر سوال از نحوه گفتن صلوات در نماز شده است. در هر دو حال پيامبر اکرم (ص) کيفيت آن را بيان می فرمايد. متفاهم عرفی از کلام ايشان آن است که آل ايشان نيز در ضمير ﴿صلوا عليه﴾ در آيه مقصود هستند و الا آن حضرت می فرمود: بگوييم اللهم صل علی محمد و سلم.

آنچه پيامبر اکرم (ص) می فرمايد از روی هوا و هوس نبوده بلکه وحی الهی است ﴿وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌. إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی يُوحى[6] . خدای متعال در مساله صلوات بر پيامبر و آل او، حکم را در دو مرحله برای مردم بيان فرموده است، قسمتی توسط وحی قرآنی بيان شده و قسمت ديگر توسط وحی غير قرآنی و در لسان مفسر و مبين قرآن بيان شده است. قرآن کريم خود بيان می دارد که يکی از ماموريت های پيامبر، تفسير و تبيين وحی قرآنی است: ﴿وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم[7] و خدای متعال نيز در قرآن دستور داده است ﴿وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾[8] .

اين نکته بيان گر آن است که آل پيامبر نيز در آن صلوات ويژه الهی مقصود هستند، و اگر آن صلوات متفرع بر کمالات ويژه ای در فرد است، آل پيامبر (ع) نيز دارای آن کمالات ويژه هستند.

3. طبق آنچه بيان شد کمال ويژه پيامبر عبارت بود از علم و تقوا. آن حضرت علم را از سوی خدای متعال دريافت نموده بودند و روشن است که علمی که از سوی خداوند نازل شود، علم ناب و راستين بوده که مطابق با واقع است و هيچ گونه خطايی در آن راه ندارد. پس آن حضرت دارای عصمت علميه بودند.

درباره اخلاق پيامبر اکرم (ص) نيز وقتی خدای متعال در باره ايشان فرموده است ﴿وَ إِنَّكَ لَعَلى‌ خُلُقٍ عَظيمٍ﴾[9] به اين معنا است که در خلقيات او هيچ گونه هوای نفس و انحرافات شيطانی وجود ندارد، زيرا چگونه ممکن است که اخلاقی از شيطان در ايشان باشد و با اين حال مورد تمجيد الهی قرار گيرد‌! پس ويژگی های اخلاقی ايشان که همان تقوا است در مرتبه اعلای آن قرار دارد و اين همان مرتبه عصمت عملی است.

طبق آنچه گفته شد روشن می شود که عصمت علمی و عصمت عملی در پيامبر اکرم (ص) همان ملاکی است که باعث دريافت صلوات ويژه الهی شده است. حال همان طور که گفته شد آل نبی نيز در آن ملاک با پيامبر مشارکت دارند و لذا آنان نيز از عصمت برخوردارند . البته همان طور که گفته شد اين ملاک مقول به تشکيک است و مرتبه اعلای آن را پيامبر اکرم (ص) و مرتبه پايين تر را آل ايشان دارند. علاوه بر اينکه گفته شد تشبيه آل نبی (ع) به آل ابراهيم (ع) نيز مويد همين مطلب است .

 

اهميت بحث عصمت در مباحث کلامی

بحث عصمت، يکی از بحث مهم کلامی است که در ابواب مختلف آن کاربرد دارد. به همين خاطر می توان آن را به عنوان يکی از «قواعد کلاميه» قلمداد کرد. (شاخص قواعد کلامی آن است که در ابواب مختلف کاربرد داشته باشد. برخی از قواعد کلامی عبارتند از: قاعده حسن و قبح، قاعده لطف و قاعده اصلح).

مساله عصمت، از مسائلی است که مورد اتفاق فريقين است هر چند در جرئيات آن اقوال مختلفی بيان شده است. تنها از حشويه نام برده شده که قائل به جواز گناه کبيره و صغيره، قبل و بعد از نبوت برای پيامبر بودند. آنان حتی کفر قبل از بعثت را نيز پذيرفته اند. (حشويه را به چند جهت حشويه می گويند: برخی گفته اند آنان در منطقه ای به نام حشو می زيسته اند. برخی ديگر گفته اند زيرا سخنان آنان پر از مطالب باطل و گزاف است. و برخی گفته اند اينان در درس حسن بصری شرکت می کردند و چون سخنان باطلی می گفتند وی می خواهد تا آنان را به حاشيه درس انتقال دهند).

در عصر ما سلفيه که رقيق شده همان حشويه هستند هر چند اصل عصمت را پذيرفته اند اما سخنان نامربوطی در باره آن دارند. رهبر آنان ابن تيميه است و آنان مقام عجيبی را برای وی قائل شده و وی را شيخ الاسلام خوانده اند. درباره ابن تيميه گفته شده که وی حرف های کاملا متضادی در سخنان خود دارد.[10]

 

ديدگاه سلفيه درباره عصمت

دکتر صالح فروزان، از علمای درجه اول عربستان در کتاب «الارشاد الی صحيح اعتقاد و الرد علی اهل الشرک و الالحاد» اين مساله را بيان کرده است. وی ابتدا طرح بحث کرده و می گويد: «و المراد بالعصمه هنا حفظ الله لانبيائه من الذنوب و المعاصی» و سپس عنان قلم را به ابن تيميه می سپارد و سخنان مفصلی را از وی نقل می کند و بعد در خلاصه کلام می گويد:

« و يمكن تلخيص هذا الموضوع فيما يلی: عصمة الأنبياء عليهم الصلاة والسلام منها ما هو مجمع عليه بداية ونهاية، ومنها ما هو مختلف فيه بداية ونهاية، وبيان ذلك:

1. أجمعوا على عصمتهم فيما يخبرون عن الله تعالى وفی تبليغ رسالاته؛ لأن هذه العصمة هی التی يحصل بها مقصود الرسالة والنبوة.

2. واختلفوا فی عصمتهم من المعاصی؛ فقال بعضهم بعصمتهم منها مطلقا؛ كبائرها وصغائرها؛ لأن منصب النبوة يجل عن مواقعتها ومخالفة الله تعالى عمداً، ولأننا أمرنا بالتأسی بهم، وذلك لا يجوز مع وقوع المعصية فی أفعالهم؛ لأن الأمر بالاقتداء بهم يلزم منه أن تكون أفعالهم كلها طاعة، وتأوَّلوا الآيات والأحاديث الواردة بإثبات شيء من ذلك، وقال الجمهور بجواز وقوع الصغائر منهم؛ بدليل ما ورد فی القرآن والأخبار، لكنهم لا يصرون عليها، فيتوبون منها ويرجعون عنها؛ كما مر تفصيله، فيكونون معصومين من الإصرار عليها، ويكون الإقتداء بهم فی التوبة منها»[11] برخی معتقد به عصمت انبياء در قبل و بعد از بعثت هستند و برخی تنها قائل به عصمت در دوران نبوت هستند. خلاصه مطلب چنين است:

1. عصمت علمی پيامبر مورد اجماع همگان است، زيرا اين عصمتی است که به سبب آن هدف از رسالت و نبوت حاصل می شود.

2. در مورد عصمت عملی اختلاف نظر است. برخی قائل به عصمت مطلق از کبائر و صغائر هستند و وجه آن را اين دانسته اند که اولا نبوت جايگاهی است که با عصيان و گناه سازگاری ندارد، خصوصا اگر ارتکاب عمدی باشد؛ ثانيا ما امر شده ايم که به انبيا تاسی و اقتدا کنيم. اما مشهور قائل هستند که صدور صغيره از نبی جايز است و اين به خاطر آن چيزی است که در آيات و روايت آمده است، البته آنان نبايد در صغائر اصراری داشته باشند.[12] آنان مساله اقتدا در اينجا را به معنای اقتدا به توبه آنان گرفته اند.

بنابراين، اين گونه نيست که وهابيت قائل به عصمت نباشد بلکه آنان عصمت مطلقه را قبول ندارند اما مراتبی از عصمت را قبول دارند. حال وقتی عصمت علمی آن حضرت ثابت شد او اگر کلامی بگويد در آن ديگر خطايی نيست.

يکی از منابعی که در زمينه شناخت مساله عصمت، کتاب کم نظيری است و آرای اهل سنت را به خوبی نقل کرده، کتاب «الشفاء بتعريف حقوق المصطفی(ص)» اثر قاضی عياض است. وی مطالب بسيار زيبا و خوبی در اين زمينه آورده است.

 

سخن شيخ حمد بن خليل در مورد عصمت

وی که از علمای اباضيه و مفتی اعظم عمان است در کتاب «جواهر التفسير» مساله عصمت را به خوبی مطرح کرده است. وی ابتدا طرح مساله کرده می گويد در باره عصمت، امت اختلاف دارند. بعد می گويد: «فذهب اصحابنا الی انهم معصومون عن الکبائر و الصغائر فی حال النبوه و قبلها و هو يتفق مع ما يقول اکثر معتزله من ان العصمه من وقت البلوغ و نصب الفخر [رازی] الی الرافضه قولهم انهم معصومون منذ الميلاد و هذا هو اللائق بمقام المخلصين بالاصطفاء الالهی. ذهبت الحشويه الی عدم عصمتها من الذبوب صغيرها و کبيرها و حتی بعد اکراه بالنبوه .... و اصح هذه الاقوال قول الاول [قول شيعه] و ابعدها عن الصواب و الحق قول الحشويه. فان الذين اصطفاهم الله من بين خلقه بان جعلهم وعاء لنوره و حمله لامانته و شهداء علی خلقه هم احق الخلق بالبعد عن سفاسه الامور فضلا عن المعاصی. و قد دل القرآن علی ان طائفه من عباد الله ليس لشيطان عليها السلطان ذلک فی قوله تعالی ﴿ان عبادی ليس عليهم من سلطان﴾ و ﴿الا عبادکم منهم المخلصين﴾».[13]

 

آراء مفسران اهل سنت درباره آيه 2 سوره فتح

درباره آيه ﴿لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّر﴾[14] ، مفسران اهل سنت مطالبی را گفته و بيان داشته اند که اين آيه دلالتی بر عدم عصمت پيامبر ندارد بلکه اند معنای ديگری دارد که با شان آن حضرت هماهنگ است. در ادامه به برخی از اين اقوال اشاره می شود:

1. صاحب تفسير «صفوه التفاسير» می گويد: «أی ليغفر لك ربك يا محمد جميع ما فرط منك من ترك الأولى قال أبو السعود: وتسمتُه ذنباً بالنظر إلى منصبه الجليل»[15] . مراد از ذنب پيامبر، ترک اولی است و گناه، حتی گناه صغيره مورد نظر نيست. ابن سعود می گويد: به اين خاطر ترک اولی پيامبر ذنب ناميده شده زيرا مقام ايشان خيلی بالا است و چيز کوچک برای ايشان بزرگ به حساب می آيد. اين مانند انسان های نامدار و برجسته است که خطای کوچک نيز از آنها بزرگ به حساب می آيد.

2. شوکانی در تفسير «فتح الغدير» می گويد: «وَيَكُونُ الْمُرَادُ بِالذَّنْبِ بَعْدَ الرِّسَالَةِ تَرْكَ مَا هُوَ الْأَوْلَى، وَسُمِّی ذَنْبًا فِی حَقِّهِ لِجَلَالَةِ قَدْرِهِ وَإِنْ لَمْ يَكُنْ ذَنْبًا فِی حَقِّ غَيْرِهِ»[16] .

3. آلوسی در تفسير «روح المعانی» می گويد: «والمراد بالذنب ما فرط من خلاف الأولى بالنسبة إلى مقامه عليه الصلاة والسلام فهو من قبيل حسنات الأبرار سيئات المقربين»[17] .

4. بيضاوی در تفسير خويش در اين باره گفته است: «مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَما تَأَخَّرَ جميع ما فرط منك مما يصح أن تعاتب عليه[18] مراد از ذنب گناه نيست بلکه اموری است که موجب نکوهش است.

5. فخر الدين رازی می گويد: «لم يكن للنبی صلى اللّه عليه و سلم ذنب، فماذا يغفر له؟ قلنا الجواب: عنه قد تقدم مرارا من وجوه أحدها: المراد ذنب المؤمنين ثانيها: المراد ترك الأفضل ثالثها: الصغائر فإنها جائزة على الأنبياء بالسهو و العمد، و هو يصونهم عن العجب رابعها: المراد العصمة»[19] .

ديدگاه مشهور شيعه درباره عصمت پيامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) اين است که آنان حتی مرتکب ترک اولی نيز نمی شوند، و اگر مطالبی در اين باره آمده است از باب «اياک اعنی و اسمع يا جاره» است.

 

اهميت علم و عالم

مرحوم طبرسی در ذيل آيه ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم[20] نکات ارزنده و دقيقی در باره مقام علم و عالم بيان کرده اند. ايشان می فرمايد: اين آيه دلالت دارد بر اينکه عالمان راستين در اين زمينه در رديف خدای متعال و ملائکه قرار دارند. وی سپس روايات جالبی را در اين باره آورده است، از جمله اين روايت که پيامبر اکرم (ص) فرمودند: «ساعة من عالم يتكئ على فراشه ينظر فی علمه خير من عبادة العابد سبعين عاما»[21] عالمى كه يك ساعت در كتابش نظر كند بهتر است از عبادت عابدى كه هفتاد سال خدا را عبادت نمايد.

در روايت ديگری از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «دانش بياموزيد كه آموختن آن حسنه است و گفتگوى آن تسبيح است و بحث درباره آن جهاد مى‌باشد و ياد دادن آن صدقه و يادآورى آن باهلش باعث نزديكى بخداست. زيرا دانش بيان كننده حلال و حرام و نشان دهنده بهشت و دوزخ است و در وحشت، انيس، و در غربت، رفيق، و در خلوت، هم صحبت، در خوشيها و سختيها راهنما، در مقابل دشمنان، اسلحه و سبب آشنايى با غريبان است و خداوند دانشمندان را برتر از ديگران نموده كه در كارهاى نيك رهبر مردمند و مردم از رفتار و گفتارشان پيروى مى‌كنند. فرشتگان آنان را دوست دارند و پرهاى خود را به ايشان مى‌مالند و در نماز براى آنان طلب آمرزش مى‌كنند و هر تر و خشكى براى آنان طلب آمرزش مى‌نمايد.

حتى ماهيان دريا و غير ماهيان و چهارپايان و درندگان زمين، آسمان و ستارگان براى آنان درخواست آمرزش مى‌كنند، بدانيد دانش زنده كننده دلها و روشنى چشمان و قوت بدنها است و بندگان را بمرتبه آزادگان و بمقام پادشاهان مى‌رساند، فكر در مطالب علمى داراى پاداش روزه است گفتگوى درباره آن پاداش شب زنده‌دارى را دارد».

 

 


[5] ر.ک: درس المراجعات، جلسه 5/08/95.
[10] برای آشنایی با آراء و اندیشه های ابن تیمیه، ر.ک: ابن تیمیه حیاته و عقائده، نوشته صاحب عبد الحمید.
[12] در این باره ر.ک: ایضاح المراد، شرح کشف المراد . در این جا اقوال مختلف با صورت مفصل بیان و جمع بندی شده است.
[13] جواهر التفسیر، شیخ حمد بن خلیل ج3، ص128 و 129.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo