< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه دهم کتاب المراجعات

موضوع بحث بررسی رواياتی بود که مرحوم علامه شرف الدين در جواب نامه شيخ سليم بشری مبنی بر لزوم پيروی از مذهب اهل بيت (ع) اقامه نمودند. ايشان در اين باره چهارده روايت بيان کردند که در جلسات گذشته برخی از آنها مورد نقل و بررسی قرار گرفت. در ادامه به بررسی روايات باقی مانده می پردازيم:

روايت يازدهم

قال رسول الله (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم): «معرفة آل محمد براءة من النار، و حبّ آل محمد جواز على الصراط، و الولاية لآل محمد أمان من العذاب»[1] .

مرحوم علامه در پاورقی منبع و مدرک اين روايت را که کتاب «الشفاء» قاضی عياض است بيان کرده و درباره معنای آن گفته اند: معرفتی که در صدر اين حديث بيان شده بگونه ای که وجود آن معرفت باعث مصونيت از عذاب جهنم است، معرفت سطحی و شناسنامه ای نيست و الا امثال ابوجهل و ابولهب نيز اين مقدار از معرفت را دارا بودند، بلکه شناختی مورد نظر است که در مرتبه بالاتر بوده و آن شناخت اهل بيت (ع) به عنوان اولی الامر و زعيم و رهبر جامعه است. با توجه به اين مطلب، معنای محبت و ولايتی نيز که در ذيل حديث بيان شده روشن می شود که از جنس همين معنا است، يعنی مراد محبت و ولايتی است که از مرتبه عادی بالاتر بوده و نسبت به رهبر و زعيم صورت می گيرد.

بررسی دلالی اين حديث

آنچه مرحوم علامه در شرح حديث بيان می فرمايد يک ادعا است که اثبات آن نيازمند قرينه و دليل است. برای روشن شدن مطلب می گوييم: در اينجا سه گونه معرفت متصور است: يکی معرفت سطحی و شناسنامه ای که نازل ترين درجه معرفت است. ديگری معرفت حد اعلا که شناخت اهل بيت (ع)‌ به عنوان اولی الامر است و سوم معرفتی است که ميان اين دو درجه قرار دارد و آن شناخت اهل بيت (ع) به عنوان اولی القربی پيامبر است که محبت و مودت نسبت به آنها واجب است (در اين معنای سوم ديگر مساله اولی الامر بودن مطرح نيست).

مردود بودن احتمال اول در مورد روايت روشن است اما اثبات گونه دوم نيازمند دليل است. اگر بتوان احتمال سوم را رد کرد در اين صورت احتمال دوم که معرفت به عنوان اولی الامر است اثبات می شود.

در مورد معنای محبت و ولايت که در اين روايت آمده ابتدا بايد دانست که نبايد اين دو را به يک معنا گرفت، زيرا اصل و قاعده بر اين است که تا جايی که معنايی تاسيسی در مورد کلامی امکان پذير است، از معنای تاکيدی پرهيز شود. به تعبير ديگر اصل، تاسيس معنا است و تاکيد خلاف اصل است. حال در اين حديث ممکن است گفته شود معنای ولايت، ولايت نصرت است، اما اين معنا نيز صحيح نيست، زيرا نصرت مومنين امری عمومی بوده و اختصاصی به اهل بيت (ع) ندارد. هم محبت و هم نصرت يک معنای عمومی دارد که بر همگان واجب است و آن معنا نمی تواند در روايت مورد نظر باشد، زيرا در اين صورت کلام لغوی خواهد بود. پيامبر اکرم (ص) با بيان اين حديث می خواهند يک محبت و ولايت ويژه ای را در مورد اهل بيت (ع) بيان کنند.

معنای ديگری که می توان از معانی «ولی» برای ولايت در اين روايت در نظر گرفت، معنای تبعيت است. منتها تبعيتی در اينجا مورد نظر است که با محبت و نصرت همراه باشد و نتيجه آن همان است که در اين آيه شريفه بيان شده است: ﴿فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فی‌ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً﴾[2] : ولى چنين نيست، به پروردگارت قَسَم كه ايمان نمى‌آورند، مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند؛ سپس از حكمى كه كرده‌اى در دلهايشان احساس ناراحتى [و ترديد] نكنند، و كاملاً سرِ تسليم فرود آورند.

اين گونه شناخت نسبت به مقام و منزلت اهل بيت (ع) برای فرد محبت را به همراه می آورد و اگر چنين محبتی حاصل نشود، نشان از وجود مشکل در ناحيه خود فرد و وجود نفاق در درون اوست. برخی از صحابه می گفتند: ما منافقين را با شاخصی که پيامبر خدا (ص) بيان فرموده بود می شناختيم و آن مساله حب و بغض نسبت به اميرالمومنين (ع)‌ بود. آن حضرت فرموده بود: «يَا عَلِی لَا يُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يُحِبُّكَ مُنَافِق‌»[3] . خود آن حضرت در روايتی فرمودند: «لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفِی هَذَا عَلَى أَنْ يُبْغِضَنِی مَا أَبْغَضَنِی وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ عَلَى أَنْ يُحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی‌»[4] اگر بدين شمشيرم بر بينى مرد با ايمان زنم كه مرا دشمن گيرد، نگيرد، و اگر همه جهان را بر منافق ريزم تا مرا دوست دارد، نپذيرد.

طبق آنچه گفته شد روشن شد که بحث محبت و مودت، سطحی نيست. اين محبت بايد مظهر محبت رسول الله (ص)‌ و آن مظهر محبت خدای متعال باشد. اگر فردی در زبان بارها ذکر خدا را بگويد اما ته دل به خداوند بغض داشته باشد، اعمال او فايده ای نخواهد داشت.

توضيحی درباره احاديث بيان شده توسط مرحوم علامه

احاديثی که مرحوم شرف الدين در اينجا بيان فرموده اند سه دسته اند: در برخی از آنها بحث محبت اهل بيت (ع) مورد تاکيد قرار گرفته است. در برخی ديگر مساله بغض آنها و عواقب آن بيان شده و در دسته سوم هر دو مساله حب و بغض با هم بيان شده است. در تفسير اين احاديث، دلالت آن دسته ای که در آنها مساله حب و بغض به پيامبر اکرم (ص) نيز نسبت داده شده، روشن است، زيرا اين اضافه، قرينه است بر اينکه حب و بغض عادی مورد نظر نبوده بلکه حب و بغضی مراد است که نسبت به رهبر و زعيم الهی در نظر گرفته می شود.

اما در موردی که اين اضافه صورت نگرفته چه بايد گفت؟ در اينجا به اين اصل کلی بر می گرديم و آن اينکه هر جا يک مومن، مومن ديگری را به جهت آن که مومن است دوست بدارد، نشان آن است که ايمان وی صحيح و درست است، اما اگر کسی - هر چند در ظاهر مومن باشد- ‌مومنی را بما هو مومن دشمن بدارد، در اين صورت کافر خواهد بود، زيرا لازمه اين رفتار، انکار ايمان و اعتقاد به خدای متعال است.

اين يک اصل کلی است و اختصاصی به محبت و مودت نسبت به اهل بيت (ع) ندارد. بنابراين، بايد مراد از حب و بغض در روايت، حب و بغضی غير از آن حب و بغض عمومی نسبت به مومنين باشد. از آنجا که در روايت قيدی نيامده و علی الاطلاق مساله حب و بغض بيان شده، بدست می آيد که اهل بيت (ع) معصوم هستند و هيچ موردی که نسبت به آن بتوان در مورد آنها بغض داشت، وجود ندارد. اين مانند آن است که کسی بگويد من نسبت به فلان رفتار پيامبر و يا نسبت به فلان حکم خدا [نستجير بالله] نفرت و بغض دارم. بنابراين از رواياتی که بحث محبت و بغض به اين شدت بيان شده و آن را ملاک داخل شدن در آتش و يا برائت از آن بيان کرده بدست می آيد که در اهل بيت (ع) هيچ جهتی که بتوان از آن روزنه نسبت به آنها بغض داشت وجود ندارد، بلکه آن ها مظهر رحمانيت و رحيميت خداوند هستند. معنای اين حديث معروف پيامبر اکرم (ص) نيز همين است که نسبت به حضرت زهرا(س) فرمود: هر کس نسبت به او محبت داشته باشد نسبت به خداوند محبت داشته و هر کس نسبت به او بغض داشته باشد نسبت به خداوند بغض دارد. يعنی رضا و غضب حضرت زهرا (س) مظهر رضا و غضب الهی است.

حال که عصمت اهل بيت (ع) توسط اين روايات اثبات شد، مساله امامت آنان نيز روشن می شود زيرا از آنجا که آنان معصوم هستند، شاخص حق و باطل می باشند و هر کس که در مقابل آنان قرار گيرد باطل است.

روايت دوازدهم

و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «لا تزول قدما عبد يوم القيامة حتى يسأل عن أربع، عن عمره فيما أفناه، و عن جسده فيما أبلاه، و عن ماله فيما أنفقه، و من أين اكتسبه، و عن محبّتنا أهل البيت»[5] .

اين روايت از جهت دلالت بر لزوم پيروی از اهل بيت (ع)، ‌جزء آن دسته از رواياتی است که مساله محبت در آن به خود پيامبر نيز نسبت داده شده است و همان طور که گفته شد خود همين مطلب قرينه ای است که بر اينکه منظور از محبت، نوع ويژه ای است که در مورد رهبر و زعيم بکار می رود.

 

رويت سيزدهم

و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «فلو أن رجلا صفن- صف قدميه- بين الركن و المقام، فصلّى و صام، و هو مبغض لآل محمد دخل النار».[6]

ممکن است کسی استبعاد کند که چرا چنين فردی با اين همه عبادت بايد داخل در آتش می شود؟ طبق آنچه گفته شد اين استبعاد دفع می شود، زيرا همان طور که گفته شد اين بغض نسبت به اهل بيت (ع) نشان از خرابی درون و عقيده و نفاق فرد دارد. بغض چنين فردی، بغض نسبت به خوبی ها است که به پيامبر اکرم (ص) ‌و خداوند بر می گردد. بنابراين، اساسا عبادت چنين فردی در حقيقت عبادت نيست، بلکه تنها صورت نماز و صورت روزه را دارد، و روشن است که ظاهر بدون باطن ارزشی ندارد. اين همانند بغض فردی نسبت به مومنی به جهت ايمان او است .

 

روايت چهاردهم

و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «من مات على حب آل محمد مات شهيدا، ألا و من مات على حب آل محمد مات مغفورا له، ألا و من مات على حب آل محمد مات تائبا، ألا و من مات على حبّ آل محمد مات مؤمنا مستكمل الإيمان، ألا و من مات على حب آل محمد بشّره ملك الموت بالجنة، ثم منكر و نكير، ألا و من مات على حب آل محمد يزفّ إلى الجنّة كما تزفّ العروس فی بيت زوجها، ألا و من مات على حبّ آل محمد فتح له فی قبره بابان إلى الجنة، ألا و من مات على حبّ آل محمد جعل اللّه قبره مزار ملائكة الرّحمة، ألا و من مات على حبّ آل محمد مات على السنّة و الجماعة، ألا و من مات على بغض آل محمد جاء يوم القيامة مكتوبا بين عينيه: آيس من رحمة اللّه ... إلى آخر خطبته العصماء»[7]

اين حديث را ثعلبی در تفسير خود آورده و زمخشری ارسال آن را از مسلمات دانسته است. مضمون اين حديث هر چند ممکن است به صورت يکجا در کتب معتبر ديگر نيامده باشد اما از آنجا که همه فقره های آن در روايات صحيح و متضافر آمده است حجيت پيدا می کند. اين مساله خود يکی از قواعد شناخت حديث است و باعث جبران ضعف سند آن است .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo