< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/06/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه دهم کتاب المراجعات

بيان احاديثی در لزوم پيروی از مذهب اهل بيت (ع)

موضوع بحث ادامه بررسی مباحثی است که در سال گذشته بر اساس کتاب المراجعات بيان شد. در اين باره به مراجعه دهم رسيديم. در مراجعات قبل محور بحث اين بود که شيخ سليم بشری، رئيس الازهر مصر از مرحوم شرف الدين سوال می کند که چرا شما شيعه اماميه، از مذاهب اعتقادی و فقهی اهل سنت پيروی نمی کنيد؟ ادله ای شما در اين باره چيست؟ مرحوم شرف الدين در پاسخ فرمودند: ما در برگزيدن مذهب اهل بيت و پيروی از آنان، از کتاب مجيد و سنت نبوی پيروی می کنيم. ايشان در ابتدا به چهار حديث شريف: ثقلين، سفينه، باب حطه و حديث امان استناد می کنند و بيان می دارند که اين ادله پيروی از اهل بيت(ع) را اثبات و بلکه بالاتر دلالت بر لزوم پيروی از آنان دارد. شيخ سليم در مراجعه نهم بسيار اظهار تشکر کرده و درخواست ادله بيشتری می کنند. مرحوم شرف الدين نيز در مراجعه دهم که در تاريخ 19 ذی القعده 1329 واقع شده، تعداد زيادی از احاديث نبوی را در اين باره بيان می کنند.

يکی از اين احاديث در سال گذشته بيان شد. در ادامه به بررسی اجمالی آن و ساير احاديث در اين باره می پردازيم.

1. «أخرج الطبرانی فی الكبير، و الرافعی فی مسنده بالإسناد إلى ابن عباس قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «من سرّه أن يحيا حياتی و يموت مماتی، و يسكن جنة عدن غرسها ربی، فليوال عليا من بعدی، و ليوال وليه، و ليقتد بأهل بيتی من بعدی، فإنهم عترتی، خلقوا من طينتی، و رزقوا فهمی و علمی، فويل للمكذبين بفضلهم من أمتی، القاطعين فيهم صلتی، لا أنا لهم اللّه شفاعتی». در اين حديث تصريح به مساله اقتدا شده که توضيح مساله ولايت است .

2. « و أخرج مطير، و الباوردی، و ابن جرير، و ابن شاهين، و ابن منده، من طريق أبی إسحاق، عن زياد بن مطرف قال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يقول: «من أحبّ أن يحيا حياتی و يموت ميتتی و يدخل الجنة التی و عدنی ربی، و هی جنة الخلد فليتولّ عليا و ذريته من بعده، فإنهم لن يخرجوكم من باب هدى، و لن يدخلوكم باب‌ ضلالة».[1]

3. «و مثله حديث زيد بن أرقم قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «من أراد أن يحيا حياتی، و يموت موتی، و يسكن جنة الخلد التی وعدنی ربی، فليتول علی بن أبی طالب، فإنه لن يخرجكم من هدى، و لن يدخلكم فی ضلالة».[2] حاکم نيشابوری در کتاب مستدرک خود اين حديث را آورده و بيان می دارد که هر چند اين حديث صحيح است اما بخاری و مسلم آن را نقل نکرده اند. طبرانی نيز در «معجم الکبير» و ابو نعين اصفهانی در «فضائل الصحابه» و متقی هندی در «کنز العمال» آن را آورده اند. در «منتخب الکنز العمال» نيز که در حواشی المسند احمد بن حنبل آمده است، اين حديث ذکر شده است.

بررسی سند حديث دوم

مرحوم شرف الدين چند کتاب را نام می بردند که اين روايت را نقل کرده اند: طبرانی در «معجم الکبير»، ج 5، ص 220 ؛ نورالدين هيثمی در «مجمع الزوائد»، ج9، ص 111، و متقی هندی در «کنز العمال»، ح32952.

درباره سند اين حديث، هيثمی می گويد: «رواه الطبرانی و فيه يحيی بن يعلی اسلمی و هو ضعيف» . متقی هندی بعد از نقل حديث گفته است: «و هو واه»: اين حديث سست و اعتباری ندارد. ابن حجر عسقلانی در کتاب «الاثابه فی تمييز معرفت الصحابه»[3] در شرح حال زياد بن مطرف می گويد: وی بعد از نقل اين حديث آن را صحيح ندانسته است.

نقد و نظر

مرحوم شرف الدين در پاورقی کتاب المراجعات، مطلبی را نقل کرده است که جای تامل دارد. وی در آنجا می فرمايد: «و أورده ابن حجر العسقلانی مختصرا فی ترجمة زياد بن مطرف فی القسم الأول من إصابته، ثم قال:

قلت فی إسناده يحيى بن يعلى المحاربی و هو واه. أقول: هذا غريب من مثل العسقلانی! فإن يحيى بن يعلى المحاربی ثقة بالاتفاق، و قد أخرج له البخاری فی عمرة الحديبية من صحيحه. و أخرج له مسلم فی الحدود من صحيحه أيضا، سمع أباه عند البخاری و سمع عند مسلم غيلان بن جامع. و أرسل الذهبی فی الميزان توثيقه إرسال المسلمات. و عدّه الإمام القيسرانی و غيره ممّن احتج بهم الشيخان و غيرهما».[4] ابن حجر گفته است در سند اين روايت، يحيی بن يعلی محاربی است و او فردی ضعيف است. مرحوم شرف الدين می فرمايد: اين مطلب از مثل عسقلانی غريب و بعيد است (عسقلانی وی يکی از افراد شاخص در علم حديث بوده و از شارحين برجسته بخاری نيز می باشد)، زيرا در مورد يحيی بن يعلی محاربی اتفاق نظر وجود دارد که ثقه است. او از رجال بخاری است (در مورد بخاری تقريبا در ميان اهل سنت اتفاق نظر وجود دارد که آنچه وی در کتاب خويش نقل کرده صحيح است). همچنين اين فرد از رجال مسلم نيز هست. ابوعبدالله ذهبی نيز که فردی سخت گير است در کتاب «ميزان الاعتدال» ثوقيق وی را از مسلمات دانسته است.

در اين کلام سهوی صورت گرفته که ريشه آن به ابن حجر بر می گردد، زيرا آنچه در سند حديث مورد بحث آمده يحيی بن محاربی نيست بلکه يحيی بن اسلمی است. و آنچه گفته شده ثقه نيست يحيی بن اسلمی است و آنچه توثيق اش قبول شده يحيی بن محاربی است.

بررسی يحيی بن يعلی اسلمی

در قدح هايی که بر حديث دوم شده است تکيه بحث بر روی يحيی بن يعلی اسلمی است. اما در اين باره چند نکته قابل تامل است:

1. حديث سومی که بيان شد و در آن يحيی بن يعلی اسلمی آمده است از سوی حاکم در مستدرک خويش صحيح دانسته شده است. حاکم شخصيت کمی نيست. او يکی از محدثين برجسته اهل سنت است که با عنوان «حاکم» از او ياد می شود (درجه بندی محدثين در ميان اهل سنت به اين ترتيب است: محدث، حافظ، حاکم و امام. حاکم درجه برتری نسبت به حافظ دارد و به کسی گفته می شود که علاوه بر اينکه چندين هزار حديث در حفظ دارد، قدرت تجزيه و تحليل احاديث را نيز داشته و در مورد آنها حکم می کند. البته برخی بر حاکم خرده گرفته و وی را فردی آسان گير و از متساهلين دانسته اند. اهل سنت برخی از رجاليون مانند ابوحاتم رازی را متشدد يعنی سخت گير می دانند، و به همين خاطر اگر رازی کسی را قدح نمايد و ديگری مدح نمايد، ‌به قدح او توجهی نمی شود. اما اگر وی فردی را مدح نمايد برايشان خيلی معتبر است. آنان برخی را معتدل می دانند و برخی را آسان گير می دانند، و حاکم را در گونه سوم جای می دهند).

پس روشن شد که حاکم، يحيی بن يعلی اسلمی را توثيق نموده است. اساسا حاکم بدان خاطر کتاب مستدرک را نوشته است تا احاديثی که رجال آن شرط مسلم و بخاری را دارند و آنان در صحيح خود آنها را نقل نکرده اند ذکر کند.

نکته: حديث مرفوعه و موقوفه

احاديثی که اهل سنت نقل می کنند گاه مرفرعه و گاه موقوفه است. مرفوعه يعنی حديثی که صحابی، آن را به پيامبر نسبت داده است. حديث موقوفه حديثی است که در آن ذکر نقل از پيامبر نشده است. اهل سنت موقوفات صحابه را معتبر و در حکم مرفوعات می دانند، زيرا معتقدند شأن صحابی اجل از آن است که از پيش خود مطلبی بسازند. مگر اينکه صحابی نظری داده باشد که از روی اجتهاد وی بوده است.

2. ابن حجر عسقلانی در «تهذيب التهذيب»[5] ، در معرفی يحيی بن يعلی اسلمی گفته است: «و عنه أبوبكر بن أبی شيبة و جندل بن والق و قتيبة بن سعيد و أبو هشام الرفاعی و إسماعيل بن أبان الوراق و جبارة بن المغلس و الوليد بن حماد و أبو نعيم الطحان و عباد بن يعقوب الرواجنی و آخرون » اين افراد از اسلمی روايت نقل کرده اند و اين امر نشان از آن دارد که وی نزد آنان معتبر و دارای اهميت بوده است و الا از وی اين مقدار حديث نقل نمی شد.

3. ابن حجر در ادامه می گويد: «قال عبد الله بن الدورقی عن يحيى بن معين: ليس بشيء و قال البخاری: مضطرب الحديث و قال أبو حاتم: ضعيف الحديث ليس بالقوی و قال بن عدی كوفی من الشيعة»[6] . يحيی بن معين گفته است اسلمی معتبر نيست. بخاری حديث وی و نه خود او را قدح کرده است. ابوحاتم - که فردی سخت گير در حديث است - می گويد: وی قوی نبوده و ضعيف است. ابن عدی که از رجاليون بنام است تنها می گويد وی اهل کوفه و از شيعيان بوده است. معنای کلام او اين است که اسلمی نزد وی قدحی ندارد و الا آن را بيان می کرد.

نکته: قبلا بيان شد که مذهب بما هو، نه در نزد ما و نزد اهل سنت قدحی به شمار نمی آيد. ذهبی و ديگران در اين باره گفتند: اگر بنا باشد شيعه بودن، قدح راوی به شمار آيد ديگر دست ما در حديث خالی خواهد ماند، زيرا خيلی از احاديث ما را بزرگان شيعه نقل کرده اند.

ابن حجر عسقلانی در ادامه می گويد «قلت: و أخرج بن حبان له فی صحيحه حديثا طويلا فی تزويج فاطمة فيه نكارة وقد قال بن حبان فی الضعفاء يروی عن الثقات المقلوبات فلا أدری ممن وقع ذلك منه أو من الراوی عنه أبی ضرار بن صرد فيجب التنكب عما رويا وقال البزار يغلط فی الأسانيد» ابن حبان نيز از شخصيت های درجه اول رجالی به شمار می آيد . وی در کتاب صحيح خويش، از اسلمی حديث نقل کرده است. اين مساله نيز يکی از طرق فهم ثقه بودن راويان است زيرا مؤلف کتاب بنا گذاشته رواياتی را در کتاب خويش ذکر کند که صحيح است.

با توجه به آنچه گفته شد بعيد نيست بگوييم کسانی که يحيی بن يعلی اسلمی را قدح کرده اند به جهت شيعه بودن و نقل رواياتی است که در آن فضائل اهل بيت(ع) است. کما اينکه در مورد نسائی با اينکه بسيار شخصيت برجسته ای در فن حديث است اما چون خصائص اميرالمومنين (ع) را نوشته، همين گونه برخورد شده است. نقل شده در سفری که وی به شام داشت از وی پرسيدند: چرا شما درباره حضرت علی (ع) کتاب فضايل نوشته ايد اما در مورد معاويه چيزی ننوشته ايد؟ گفت: من برای معاويه فضايلی نيافتم جز اين روايت که روزی پيامبر اکرم (ص) وی را خواستند اما گفته شد وی در حال غذا خوردن است. چند بار ديگر حضرت به سراغ او فرستادند اما هر بار گفتند در حال غذا خوردن است. حضرت فرمود: «لا أشبع اللَّه بطنه‌»[7] و همين بود که معاويه هر چقدر غذا می خورد سير نمی شد.

جمع بندی آنچه گفته شد اين است که اولا قدح هايی که در مورد يحيی بن اسلمی گفته شده مبهم است و وجه قدح آنها بيان نشده است؛ ثانيا اين قدح ها دارای معارض است مانند توثيق حاکم نيشابوری و ابن حبان؛ ثالثا ابن عدی چيزی درباره وی نگفته جز اينکه وی اهل کوفه و شيعه است.

4. قاعده ای وجود دارد که بزرگان اهل سنت نيز آن را بيان کرده اند و آن اينکه اگر حديثی دارای طرق مختلفی باشد، اين کثرت طرق باعث تقويت آن حديث می شود «يقوی بعضها بعضا» هر چند هيچ کدام از آن طرق به تنهايی قابل احراز نباشد. چنين حديثی در اصطلاح عالمان اهل سنت، حديث حسن ناميده می شود که قابل احتجاج است. در جلسات گذشته عبارتی از سيوطی و عبدالرئوف مناوی در اين باره نقل شد. المناوی در اين باره در نقدی به اين تيمه می گويد: «و هذه الأخبار و إن فرض ضعفها جميعاً، لكن لا ينكر تقوّی الحديث الضعيف- بكثرة طرقه وتعدّد مخرجيه- إلّاجاهل بالصناعة الحديثية أو معاند متعصّب، و الظنّ به أنّه من القبيل الثانی‌»[8] هر چند همه طرق اين روايات ضعف باشد اما چون طرق آن کثير است جبران ضعف آن خواهد بود. اين چنين حديثی را انکار نمی کند مگر کسانی که جاهل به صنعت حديث باشند و يا عناد و تعصب داشته باشند و ابن تيميه از گونه دوم است.

5. علاوه بر آنچه گفته شد مضمون اين حديث که لزوم پيروی از اهل بيت و تبعيت از آنان است در احاديث صحيح نيز آمده است، و اين به مانند آن است که روايتی که از نظر سند ضعيف است مضمون آن در قرآن کريم آمده باشد.

سبک و روش ويژه مرحوم شرف الدين

مرحوم علامه شرف الدين در استناد به روايات، سبک و روش ويژه ای دارد. ايشان ديگر خود را درگير مباحث سندی و پيچ و خم های فنی آن نمی کند بلکه روايات فراوانی را نقل می کند تا کثرت طريق باعث ايجاد اعتماد و اطمينان به صحت صدور آن حديث و مضمون آن شود. ايشان در همين مراجعه بعد از نقل 14 روايتی که مضمون واحدی دارند می فرمايد: «و مضامين هذه الأحاديث كلها متواترة و لا سيما من طريق العترة الطاهرة»[9] . اين نکته از قاعده «يقوی بعضها بعضا» هم بالاتر است زيرا مساله تواتر را بيان می کند. شيوه ايشان در مواجه با اهل سنت نيز بهتر جواب می دهد. بله بررسی سندی و بيان مباحث فنی در جای خود باقی است.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده پيگيری می شود .


[3] الاثابه فی تمییز معرفت الصحابه، ابن حجر عسقلانی، ج2، ص485.
[5] کتاب تهذیب الکمال، از کمال الدین مزی است. ابن حجر آن را تهذیب کرده است. وی دوباره آن را تقریب کرده و با عنوان تقریب التهذیب در دو جلد چاپ کرده است.
[7] الغدیر، علامه امینی، ج11، ص102، ط مرکز الغدیر. ؛ امام شناسی، آیت الله تهرانی، ج18، ص437، ط علامه طباطبایی

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo