< فهرست دروس

درس امامت استاد ربانی

کتاب المراجعات

94/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی حديث سفينه در مراجعه هشتم کتاب المراجعات
حديث سفينه دليلی بر لزوم پيروی از اهل بيت (ع)
بحث در مورد کتاب «المراجعات» مربوط به بيان ادله ای بود که پيروی از مذهب اهل بيت (ع) را بر ما لازم می داند. اولين دليل حديث شريف ثقلين بود که در صفحات 65- 68 کتاب به آن پرداخته شده است. اين حديث در جلسات گذشته به صورت مستوفی از جهت سند، دلالت و پاسخ به اشکالات مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه مرحوم شرف الدين به حديث سفينه به عنوان دليل دوم استناد می نمايد و می فرمايد: «و ممّا يأخذ بالأعناق إلى أهل البيت، و يضطرّ المؤمن إلى الانقطاع فی الدين إليهم، قول رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «ألا إن مثل أهل بيتی فيكم مثل سفينة نوح، من ركبها نجا و من تخلّف عنها غرق»[1] ايشان در پاورقی می فرمايد: اين حديث را حاکم نيشابوری از قول ابوذر نقل کرده است.[2] در اين روايت پيامبر خدا (ص) می فرمايد آگاه باشيد که مثال اهل بيت من در ميان شما همانند کشتی نوح برای امت خويش است که هر کسی بر آن سوار شود نجات يابد و هر کس تخلف کند غرق و هلاک می شود.
مرحوم شرف الدين نقل ديگری را نيز از اين حديث بيان می فرمايد: « و قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: «إنما مثل أهل بيتی فيكم كمثل سفينة نوح من ركبها نجا، و من تخلف عنها غرق. و إنما مثل أهل بيتی فيكم مثل باب حطة فی بنی إسرائيل من دخله غفر له». اين نقل را طبرانی در کتاب «معجم الاوسط»[3] از ابوسعيد خدری نقل کرده است. در اين نقل دو تشبيه آمده است: يکی کشتی نوح و ديگری باب حطه بنی اسرائيل است که هر کس داخل آن می شد آمرزيده می گرديد.
حديث سفينه از جهت متن و نقل های آن
در نقل های اين حديث شريف تفاوت های اندکی وجود دارد اما اين امر تاثيری در معنای آن نداشته و باعث اضطراب آن نمی شود زيرا چند احتمال عرفی و عقلايی در مورد اين تفاوت ها مطرح است:
1. چه بسا پيامبر اکرم (ص) اين حديث را در مواضع مختلفی بيان فرموده و لذا تعابير مختلفی از آن بيان شده است؛
2. ديگر اينکه ممکن است به خاطر عنايت و اهميتی که اين حديث داشته آن حضرت در يک مجلس آن را به تعابير مختلفی بيان فرموده اند و يک راوی، يکی از آن تعابير و روايی ديگر تعبير ديگر را نقل کرده است؛
3. احتمال ديگر آن است که در مورد روايات اين مساله مطرح است که دقيقا عين کلام پيامبر نقل نشود بلکه راوی مضمون کلام پيامبر را کاملا حفظ کرده اما الفاظ ديگری که معنا را تغيير نمی دهد بکار گيرد. اين مساله نسبت به راويان متفاوت است زيرا برخی دارای دقت و حفظ بيشتری بوده و برخی کمترند.
نکته ديگر اينکه از آنجا که اين روايت متواتر است تفاوت الفاظ آن خدشه ای به اعتبار آن نمی زند زيرا در تواتر، اگر لفظ يکسان نقل شده باشد آن را تواتر لفظی و معنوی گويند اما اگر معنا هماهنگ باشد و لفظ ها مختلف باشد آن را تنها متواتر معنوی می دانند اما نتيجه اين دو چنان فرقی نمی کند. بله قرآن کريم خصوصيتی دارد که ملحوظ و مقصود است و آن اعجاز از جهت لفظ و معنا است اما در مورد روايات اين مساله مطرح نيست و آنچه مهم است انتقال معنا و مقصود، به صورت کامل است، البته هر چه الفاظ آن به کلام معصوم نزديک تر باشد بهتر است.
آنچه بيان شد اختصاصی به اين حديث ندارد بلکه هر گاه روايتی با الفاظ مختلف از معصومين به دست ما برسد دو حالت دارد: گاه الفاظ مختلف آن باعث اختلاف معنا می شود، اين امر باعث اضطراب آن حديث شده و نمی توان بر اين اختلاف ها چشم بست، اما گاه تاثيری در جوهره معنا ندارد يا اگر دارد تفاوت جزئی است. در اين صورت تفاوت ها مانعی نداشته و خدشه ای به اعتبار روايت نمی زنند. مثلا همين حديث سفينه گاه با عبارت «انما» و گاه عبارت «الا» آغاز شده است که اولی علاوه بر بيان اهميت، حصر را نيز می رساند اما تعبير «الا» تنها بيان اهميت است، با اين حال ساختمان و صدر و ذيل روايت به گونه ای است که خواه کلمه «انما» باشد يا نباشد مساله حصر فهميده می شود زيرا در ادامه حديث آمده است «من ركبها نجا، و من تخلف عنها غرق».
سوال: آن راهی که شارع مقدس پيش روی بشر باز گذاشته و آنکه بيراهه است کدام است؟ طريق بهشت و طريق جهنم کدام است؟ طبق اين روايت طريق اهل بيت(ع) راه درست و راه بهشت است و آنچه خلاف آن باشد بيراهه و راه جهنم است کما اينکه در نقلی از همين حديث آمده است «و من تخلف عنها زخّ فی النار»[4] حال کسی که راه اهل بيت (ع) ‌را نگيرد و بخواهد از راه ديگری به بهشت برود مانند راهی است که فرزند حضرت نوح (ع) برگزيد که می خواست با پناه بردن به بلندی خود را نجات دهد اما در عاقبت هلاک شد ﴿قالَ سَآوی إِلى‌ جَبَلٍ يَعْصِمُنی‌ مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ وَ حالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكانَ مِنَ الْمُغْرَقين﴾.[5]
تعابير مختلف حديث
در قسمت اول روايت که بيان تشبيه است در روايات شيعه و سنی سه تعبير آمده است: 1. «مثل اهل بيتی مثل سفينه نوح»؛ 2. در تعبير ديگر آمده «انما مثل اهل بيتی فيکم»؛ 3. در تعبير ديگر آمده «الا ان مثل اهل بيتی فيکم». در تعبيری نيز «فی امتی» آمده است. اما روشن است که اين تعابير، معنا را تقدير نداده و در حقيقت ذکر چيزی است که مقدر بوده است.
در قسمت ذيل حديث هفت تعبير آمده: 1. تعبير مشهور «من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق» است؛ 2. «من رکبها سلم و من ترکها غرق»؛ 3. «من دخل فيها نجی و من تخلف عنها غرق»؛ 4. « من رکبها نجی و من تخلف عنها هلک»؛ 5. « من رکبها نجی و من تخلف زخ فی النار». به نظر می رسد آنجا که فرموده «غرق» بيشتر نظر به جنبه دنيوی مساله دارد و آنجا که تعبير هلاکت آمده، مراد هلاکت دنيوی و اخروی است و در تعبير آخر نظر به جنبه اخروی آن است؛ 6. «من رکبها نجی و من تخلف عنها هوی» هوی، به معنای ساقط و گمراه شدن است؛ 7. «من رکبها نجی و من رغب عنها هلک» که به معنای اعراض کردن از اهل بيت(ع) است.
اينها مجموعه تفاوت های صدر و ذيل حديث، اصلا جوهره معنا را تغيير نمی دهد و حتی اگر در يک جلسه هم بيان شده باشد همان طور که گفته شد قابل توجيه است. عبارت مشهور اين حديث همان است که مرحوم شرف الدين بيان فرمودند: «مثل أهل بيتی فيكم مثل سفينة نوح، من ركبها نجا و من تخلّف عنها غرق»
بررسی سندی حديث سفينه
در اين باره چند نکته بيان می شود:
1. اين حديث از جهت سند متواتر است زيرا در مجموع يازده نفر از صحابه و بيست و هفت نفر از تابعين و بسياری از عالمان اسلامی آن را نقل کرده اند. صحابه ای که اين حديث را نقل کرده اند عبارتند از: اميرالمؤمنين (ع)، امام حسن مجتبی (ع)، ابوذر غفاری، مقداد، ابوسعيد خدری، عبدالله بن عباس، انس بن مالک، سلمة بن اکوع، عبدالله بن زبير، عمرو بن العاص، و ابوموسی اشعری. اهل سنت صحابه را عادل می دانند و لذا برای آنها از اين جهت فرقی ميان ابوذر و عمروعاص نيست.
در طريق اين حديث نام پنج نفر از امامان اهل بيت (ع) آمده است: اميرالمؤمنين (ع)، امام حسن مجتبی (ع)، امام زين العابدين (ع)، امام جعفرصادق (ع)، و امام رضا (ع).
نکته ای در مورد کثرت نقل روايت از حضرت ابوذر
اين حديث از ابوذر به طرق مختلفی نقل شده است و اين بدان خاطر است که ابوذر در دفاع از اهل بيت (ع) در برابر حاکميت وقت از همه بی باک تر بود و بی پرده سخن می گفت. به خصوص اينکه پيامبر اکرم (ص) درباره وی فرمود: «ما اظلت الخضراء و لا اقلت الغبراء ذا لهجة اصدق من ابى ذر»[6] آسمان بر سر کسی سايه نيانداخته و زمين زير پای کسی گسترده نشده که از ابوذر راستگوتر باشد. به همين خاطر ويژگی بود که با وی خيلی مقابله می کردند و اگر نبود دفاع های اميرالمومنين (ع) از ايشان، همان اوايل وی را از دور خارج می کردند. در جريان تبعيد ابوذر، گفته بودند کسی حق ندارد در بدرقه وی حاضر شود، اما اميرالمومنين (ع) به اتفاق چند نفر به بدرقه ايشان رفتند. نقل شده مروان آمد و گفت چرا دستور خليفه را شکستيد که حضرت با شلاقی که داشت به مرکب او زد و فرمود: دور شو! خدا تو را به آتش اندازد. بعد حضرت در آن بدرقه سخنانی فرمود که گويای بر حق بودن ابوذر است.
در احوالات ابوذر آمده است که وی اين آيه شريفه را بيشتر از بقيه و هر جا موقعيت ايجاب می کرد می خواندند: ﴿وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فی‌ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ. يَوْمَ يُحْمى‌ عَلَيْها فی‌ نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى‌ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ﴾[7] وجه آن اين بود که در زمان عثمان مال اندوزی ها و تجمل گرايی اوج گرفته بود و ابوذر به صورت يک بسيجی مخلص و جزب اللهی درجه يک عمل می کردند. ما نيز بايد بدانيم که تاريخ تکرار می شود و همين خطر در دوران ما نيز هست به همين خاطر است که امام راحل و مقام معظم رهبری درباره پرهيز از تجمل گرايی هشدارهای فراوانی بيان فرموده اند.
علاوه بر صحابه، از 27 نفر از تابعين نيز اين حديث نقل شده است که برخی از آنان از اين قرارند: امام زين العابدين(ع)، سعيد بن جبير، حنش بن المعتمر، سعيد بن المسيب، عطية بن سعيد العوفی، عامر بن عبد اللّه بن الزبير، أياس بن سلمة بن الأكوع، رافع مولى أبی ذر.
با توجه به اين تعداد از صحابه و تابعين و نيز راويان ديگری که اين حديث را نقل کرده اند، اين روايت متواتر خواهد بود. درباره حديث متواتر دو ديدگاه کلی وجود دارد: اول اينکه تواتر به عدد و کميت است و ديگر اينکه در تواتر کيفيت نقش آفرين دارد. کسانی که کميت را ملاک تواتر می دانند درباره تعداد ناقلين گفته اند: بايد مقدار آنها به حدی برسد که احتمال خطا در ادراک حسی منتفی شود اما چند نفر بايد باشند؟ مشهور اين است که از ده نفر به بالا باشند. سيوطی در «الفيه» اين وجه را پذيرفته و اجود دانسته است. برخی ديگر تا 50 نفر را ذکر کرده اند و برخی کمتر از ده نفر را معتبر دانسته اند. از جهت کيفيت نيز برخی گفته اند آنچه مهم است تعداد راويان نيست بلکه ويژگی های آنان است و لذا گاه چند نفر از نظر اطمينان آوری معادل 50 نفر شناخته می شوند. ابن حجر عسقلانی به همين شيوه روايتی که درباره عمار گفته شده « تقتله الفئه الباغيه» را با اينکه از 8 نفر نقل شده متواتر دانسته است.
2. روايت سفينه به دليل شهرتی که داشته است توسط مورخين، سيره نويسان، ادبا و حتی لغت شناسان نيز نقل شده است و لذا از جهت سند اين روايت کاملا معتبر است. علاوه بر اينکه برخی از علمای اهل سنت به صحت آن تصريح کرده اند، که از جمله حاکم نيشابوری در «المستدرک»؛ عيدروس يمنی در «العقد النبوی»؛ احمدزينی دحلان در «الفضل المبين»؛ کافی تونسی در «السيف اليمانی المسلول» است.[8]
نکته ای در مورد حاکم نيشابوری
وی در کتاب مستدرک خويش رواياتی را نقل کرده است که در صحيح بخاری و مسلم نيامده اما بر اساس ملاک های آنها صحيح می باشد. او گفته است اين روايات صحيح علی مذهب الشيخين أو البحاری أو المسلم و لم يخرجاه. ملاک بخاری در نقل حديث اين بوده که اولا راوی حديث بايد نسبت به مروی عنه معاصر باشد و ثانيا به صورت شفاهی از او شنيده باشد. ملاک مسلم تنها شرط اول است. حاکم در ميان اهل سنت لقب بزرگی است و به کسی گفته می شود که علاوه بر اينکه هزاران حديث را حفظ است (حافظ) قدرت تشخيص احاديث را نيز دارد و مجتهد است.
برخی اين توهم را کرده اند که اگر حديثی در صحيحين نيامده، مورد قبول اهل سنت نيست. اما اين توهم نادرست است زيرا آنچه بخاری و مسلم در صدد بيان آن بوده اند نقل روايات صحيح است نه اينکه آنها می خواستند هر چه روايات صحيح وجود دارد در کتب خويش نقل کنند.
3. نکته سوم در مورد سند اين روايت آن است که بعضی از علمای اهل سنت گفته اند هر چند اگر بخواهيم طرق اين روايات را به صورت تک تک مورد ارزيابی قرار دهيم مشکلاتی دارد اما وقتی مجموعه آنها در نظر گرفته می شود بعضی، بعضی ديگر را تقويت می کند و اين امر دلالت بر صحت چنين احاديثی دارد. آنان اين گونه احاديث را حسن می دانند که قابل اعتماد است. از جمله اين افراد ابن حجر هيتمی صاحب «الصواعق المحرقه» و السمهودی مصری در «جواهر العقدين» و ولی الله دهلوی در «مرئات المومنين» است.
4. چهارمين نکته بر اعتبار اين حديث وجود شواهدی بر صحت آن است. يکی از طرقی که برای بررسی صحت يک حديث بکار گرفته می شود آن است که با غمض عين از اعتبار سند می گويند اگر مضمون اين حديث در روايات معتبر ديگر آمده باشد مؤيد و شاهدی بر اعتبار آن حديث خواهد بود. مثلا در مورد حديث کساء که به صورت دعا در ميان ما مشهور شده اگر کسی بگويد از نظر سند نمی توان آن را به معصوم استناد داد اما راه ديگری برای اعتبار آن وجود دارد و آن اين است که همه مضامينی که در اين روايت آمده در روايت ديگر بيان شده است و لذا معتقد می شويم که همه آنچه در اين روايت آمده از معصوم است با اين تفاوت که گاه در يک ساختار آمده و گاه پراکنده است. در مورد حديث سفينه نيز همين نکته وجود دارد. [9]
در مورد سند اين روايت دو اشکال از سوی ابن تيميه و آلبانی، وهابی معاصر گفته شده که انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo