< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

94/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه هشتم کتاب المراجعات، بررسی حديث شريف ثقلين

بررسی اشکالات وارده بر حديث ثقلين

درباره حديث ثقلين و دلالت آن بر امامت اهل بيت عصمت و طهارت(ع)، در جلسات گذشته، متن، ‌سند و مدلول آن مورد بررسی قرار گرفت و معلوم شد که از اين حديث شريف هم امامت علمی و هم امامت سياسی ائمه اطهار(ع) استفاده می شود. مرحوم شرف الدين در کتاب «المراجعات» در مکاتبه هايی که با شيخ سليم بشری داشتند تاکيدشان بر جنبه امامت علمی اهل بيت بود اما همان طور که گفته شد امامت سياسی نيز از اين حديث استفاده می شود. وجه استفاده اين دو معنا آن است که اگر به عطف عترت بر کتاب مجيد بسنده شود، مرجعيت علمی و رهبری علمی آنان فهميده می شود اما اگر به قرينه مقام توجه شود که گوينده اين کلام، پيامبر است و ايشان هم دارای شأن علمی بيان معارف و احکام بودند و هم رهبری سياسی جامعه را بر عهده داشتند، امامت سياسی اهل بيت نيز استفاده می شود. شواهدی نيز از سخن عالمان اهل سنت نقل شد که برداشت‌ آنان از حديث، مرجعيت علمی اهل بيت (ع) بوده است.

سوال و جواب

آيا می توان گفت کتاب خدا علاوه بر مرجعيت علمی دارای مرجعيت سياسی نيز هست و لذا با عطف عترت بر کتاب، هر دو شان در مورد عترت نيز ثابت می شود؟ پاسخ منفی است، زيرا درست است که قرآن کريم مرجع علمی است، اما نمی تواند مرجع و مجری سياسی باشد. قرآن، قانون و راه است و خطوط را مشخص می کند اما اينکه چه کسی بايد مجری قانون بوده و آن را اجرا کند، بر عهده ديگری است. بنابراين معنا ندارد که بگوييم قرآن کريم و روايات دارای زعامت سياسی هستند، مانند اينکه گفته می شود قرآن کريم بايدها و نبايدها را نشان می دهد اما آن کسی که بايد آن را انجام دهد مکلف است. بالاتر از اين مطلب، مرجعيت سياسی در مورد خدای متعال نيز معنا ندارد.

در بررسی اين حديث شريف سر فصل ديگری باقی مانده و آن بررسی اشکالاتی است که بر ديدگاه ما از اين حديث وارد شده است.

اشکال اول

عبدالعزير دهلوی در کتاب «تحفه اثنی عشريه» که در نقد شيعه و عقيده امامت نوشته است می گويد: عترتی که در حديث ثقلين آمده است به معنای احترام و تعظيم به خويشاوندان پيامبر است زيرا اگر به معنای امامت اهل بيت باشد لازمه ای دارد که قابل قبول نيست. آن لازمه اين است که همه خويشاوندان پيامبر، امام باشند در حالی که نمی توان آن را پذيرفت و لذا نهايت چيزی که در اين حديث بايد گفت تکريم و تعظيم اهل بيت است.[1] شبيه همين سخن را ابومريم اعظمی در «الحجج الدامغات» که در نقد کتاب «المراجعات» نوشته آورده است. وی گفته است: «أنّ هذا الحديث- لو صحّ- فإنّ دلالته تشمل بنی هاشم جميعاً وهم عشيرته صلّى‌ اللَّه عليه [وآله‌] وسلّم، لا أبناء علی وفاطمة فقط.»[2] در نظر او بايد معنايی از حديث استفاده شود که با اين تعميم منافاتی نداشته باشد و آن معنای تعظيم و تکريم اهل بيت است.

ارزيابی

منشا اين اشکال بد فهمی نسبت به معنای حديث است، زيرا همان طور که گفته شد پيامبر اکرم (ص) در اين حديث، عترت را هم وزن و عدل کتاب خدا قرار داده و آن را شيئی ثقيل و گرانبها معرفی کرده است. روشن است که عترت با اين خصوصيات شامل همه خويشاوندان ايشان نمی شود بلکه مراد ايشان کسانی از عترت است که از جهت علم و عمل برتر هستند. کما اينکه تفتازانی گفته است: اين گونه نيست که هر کسی منسوب به پيامبر باشد بر ديگران برتری داشته باشد، بلکه حديث ثقلين و امثال آن مربوط به اهل علم و تقوا است و کسانی مراد است که از نظر علم و عمل بالا بوده به حدی که می توانند هم وزن و عدل قرآن کريم قرار گيرند.

کتاب مجيد ﴿لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ﴾[3] است و لذا ويژگی عترت در حديث هم عصمت است. همچنين قرآن هدايت گر و حق است و لذا عترتی مورد نظر است که آنان نيز حق و هدايت گر باشند. اين معنا که مراد از اهل بيت، اهل بيت خاص است را فقره های ديگر اين حديث مانند «لن يفترقا حتی يردا علی الحوض» و «لا تعلموهم فانه اعلم منکم» نيز بيان می کند.

 

اشکال دوم

يکی از معاصرين و از عالمان وهابی فردی به نام فيصل نور است. وی کتابی با عنوان «الامامه و النص» نگاشته و درباره سبک کتاب خويش گفته است: تا کنون علمای ما در احتجاج با شيعه روش نادرستی را دنبال کرده اند و آن اين بوده که بر اساس احاديثی که در منابع خودمان از صحاح و سنن آمده بر عليه شيعه استدلال کرده اند اما اين روش جواب نمی دهد، زيرا علمای شيعه اگر روايتی را با نظر خويش موافق می ديدند می پذيرفتند و اگر مخالف می بود، آن را رد کرده و قبول نمی کردند و به اين شکل از زير بار احتجاج شانه خالی کرده اند. اما روش درست آن است که در اشکال بر آنان از رواياتی که در کتب خودشان آمده استفاده شود تا ديگر نتوانند از زير بار آن شانه خالی کنند.

اشکالی که وی طبق روش خود بر حديث ثقلين نموده اين است که می گويد: وقتی به منابع حديثی شيعه مراجعه کنيم می بينيم عترت در روايات آنان کاربردهای مختلفی داشته و تنها منحصر در اهل کساء نيست. در برخی از اين روايات امثال عباس بن ابيطالب، عباس و حمزه بن عبد المطلب نيز جزء اهل بيت دانسته شده اند؛ حتی بالاتر بر برخی افرادی که از خاندان پيامبر هم نبوده اند عنوان عترت اطلاق شده است مانند سلمان، ابوذر و مقداد. حال که عترت چنين معنای وسيعی دارد به چه دليل در اين حديث می گوييد که مراد از عترت اهل کساء است.[4]

ارزيابی

ما قبول داريم که کلمه عترت و اهل بيت که از نظر لغت کاربردهای مختلفی دارد، در احاديث شيعه هم در مورد مصاديق مختلفی به کار رفته است، اما سخن در اين است که اهل بيتی که در حديث ثقلين يا حديث کساء و يا آيه مباهله به کار رفته به چه معنا است؟ ما که نمی گوييم اهل بيت هيچ کاربردی جز اهل کسا ندارد بلکه می گوييم اهل بيت در معنای مختلفی به کار رفته و هر کدام حکم خاص خود را دارد و لذا بايد ديد بر اساس قرائن و شواهد کدام معنای عترت در اين حديث مورد نظر است. مثلا آنجا که اهل بيت به معنای خويشاوندان بکار رفته، حکمش التزام به لحاظ انتساب شان است. آنجا که در مثل سلمان و ابوذر بکار رفته اين حکم را دارد که ارتباط اين افراد به خاندان و بيت رسالت به لحاظ معنوی و نه نسبی و سببی است و لذا سلمان از شاخص ترين پيروان بيت نبوت است. يا آنجا که اهل بيت به معنای ازواج پيامبر آمده است دارای اين حکم است که آنان امهات مومنين بوده اند و ديگر اين خصوصيت در مورد ساير اهل بيت بکار نمی رود و يا آنجا که مساله حرمت اعطای صدقات واجب به آنها مطرح شده است.

بنابراين قبول داريم که اهل بيت و عترت کاربردهای مختلف و احکام ويژه ای دارد اما بايد از طريق قرائن داخلی و خارجی مصداق آن را فهميد. علاوه بر اينکه در روايات شيعه، عترت در حديث ثقلين به ائمه دوازده گانه تفسير شده است. متاسفانه مستشکل در جمع بندی روايات شيعه گزينشی عمل کرده و اين روايات را نياورده به اين صورت باعث فريب و گمراهی مخاطب شده است. آن روايت چنين است «سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص عَنِ مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنِّی مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی مَنِ الْعِتْرَةُ فَقَالَ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا يُفَارِقُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّى يَرِدُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص حَوْضَه‌»[5]

مستشکل در اينجا مغالطه کرده و مطلب را به صورت مجمل بيان کرده تا از آب گل آلود به نفع خويش ماهی بگيرد. متاسفانه در طول تاريخ عليه شيعه خيلی ناجوانمدانه عمل شده و تبليغات مسمومی صورت گرفته است. کافی است در اين باره به جلد اول کتاب «اعيان الشيعه»، نوشته علامه سيد محسن امين مراجعه شود. ايشان به گوشه ای از اين موارد اشاره فرموده است. از جمله اين نسبت های ناروا، نسبت تحريف قرآن به شيعه است. آنان می گويند شيعيان معتقد به تحريف قرآن هستند اما چون اصلی بنام تقيه دارند، عقيده خود را افشا نمی کنند. اين در حالی است که بزرگان شيعه در طول تاريخ تصريح کرده اند که در قرآن کريم هيچ گونه تحريف لفظی صورت نگرفته است. البته تحريف معنوی اتفاق افتاده که همه آن را قبول دارند.

استناد به حديثی در تاييد اشکال

فيصل نور در ادامه اشکال خويش به حديثی در تاييد کلام خود استناد می کند و می گويد: از امام باقر (ع) نقل شده که فرموده است: آل عباس و آل عقيل و آل فلان و آل فلان، عترت را در حق خود ادعا می کردند تا وقتی که آيه تطهير نازل شد. آنگاه پيامبر، علی و فاطمه و حسن و حسين[عليهم السلام] را داخل کساء نمود و به اين طريق مصداق اهل بيت را مشخص فرمود.

وی سپس می گويد: مفاد اين روايت آن است که حديث ثقلين قبل از نزول آيه تطهير نازل شده است. اکنون در اينجا اين سوال مطرح می شود که مقصود از عترت در حديث ثقلين که در غدير خم بيان شده تا فاصله آيه تطهير که نازل شده چه کسانی بوده اند؟ وی سپس کلمه فتامل را به کار برده است.[6]

ارزيابی

برای بررسی اين حديث به اصل متن آن مراجعه می کنيم. در اين روايت آمده است امام باقر (ع) فرمودند: «أنزل ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ فنزلت فی علی و الحسن و الحسين، و قال فی علی من كنت مولاه فعلی مولاه. و قال رسول الله ص: أوصيكم بكتاب الله و أهل بيتی ... و لو سكت رسول الله ص و لم يبين أهلها- لادعاها آل عباس‌ و آل عقيل‌ و آل فلان‌ و آل فلان، و لكن أنزل الله فی كتابه ﴿إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾ فكان علی و الحسن و الحسين و فاطمة ع تأويل هذه الآية»[7]

چند نکته در اين مورد قابل توجه است:

1. کلامی که امام در اين جا بيان فرموده بر خلاف آنچه مستشکل گفته است، جمله خبری نيست بلکه به صورت شرطی آن هم با حرف شرطی «لو» بيان شده است. آن حضرت می فرمايد اگر پيامبر سکوت می فرمود و اهل بيت را معرفی نمی کرد، برخی چنين ادعايی می کردند، اما خدای متعال اين آيه تطهير را نازل فرمود و مصداق آن را مشخص نمود. اما مستشکل اين قسمت روايت را خبری معنا کرده و گفته است که آل عباس و ديگران مدعی عترت بوده اند اما پيامبر برای اينکه جلوی آنان را بگيرد حديث کساء را بيان فرموده است.

2. بر اساس ادله محکم، آيه شريفه تطهير قبل از حديث ثقلين نازل شده است. در روايات معتبری که اهل سنت نيز نقل کرده اند، پيامبر اکرم (ص) بعد از نزول آيه تطهير، شش يا هفت يا نُه ماه، هر روز و پنج مرتبه در اوقات نمازها، آنگاه که برای نماز جماعت به مسجد تشريف می بردند درب خانه حضرت زهرا (س) می ايستادند و می فرمودند: «السلام عليکم يا اهل البيت، الصلاه رحمکم الله، ﴿انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا﴾». اين قضيه نه يک بار و نه دو بار اتفاق افتاده بلکه آن گونه که ابن عباس می گويد نه ماه اتفاق افتاده است. در همين روايت آمده است که ام سلمه بارها سعی کرد داخل در اهل کساء شود اما پيامبر به ايشان اجازه نداد و حتی يک بار آن حضرت عصبانی شده و عبا را از دست ايشان کشيدند و فرمودند کنار برو، تو بر خير هستی اما اهل بيت من اينان اند. ابوجعفر تهاوی مصری در کتاب «مشکل الاثار» می گويد: اين روايات دلالت روشنی دارد که مراد از اهل بيت در آيه تطهير، اهل کساء است.

اين در حالی است که از جريان غدير خم تا رحلت پيامبر اکرم (ص)‌دو ماه و چند روز فاصله است پس معلوم می شود که آيه تطهير ماه ها قبل از حديث ثقلين و جريان غدير نازل شده است.

3. اگر فرض کنيم حديث ثقلين قبل از آيه تطهير نازل شده است کما اينکه آن حضرت در مواضع مختلفی از جمله بازگشت از سفر طائف نقل کرده است. اما با اين حال باز مشکلی پيش نمی آيد زيرا چه مانعی دارد که فردی ابتدا مطلبی را بگويد و بعدا حکم آن را بيان کند و يا بالعکس ابتدا حکمی را بيان کند و سپس مصداق آن را تعيين کند. اين مانند استادی است که يک مرتبه می گويد: برای حل اشکالات کلام من به خواص از شاگردان من مراجعه کنيد. بعدا بگويد خواص شاگردان من فلانی و فلانی هستند يعنی ابتدا حکم را بگويد و سپس مصدايق آن را معرفی کند. و يا بر عکس ابتدا شاگردان ممتاز خود را به گونه های مختلفی به ديگران معرفی کند و آنها را تمجيد نمايد بعد در جلسه ديگری بگويد برای حل اشکالات کلام من به خواص شاگردان من مراجعه کنيد.

فيصل نور در بيان معنای آيه تطهير نيز همين مغالطه را انجام داده است و بخشی را نقل کرده و

دو اشکال ديگر بر اين حديث باقی مانده است. در يکی از اين اشکال ها عبدالجبار معتزلی می گويد: اگر بپذيريم که عترت در حديث دلالت بر عصمت می کند و هم وزن قرآن است در اين صورت بايد مقصود از اهل بيت، اجماع آنان باشد نه آحاد آنها و لذا دلالت بر امامت نمی کند. ابن تيميه نيز همين حرف عبد الجبار را گفته است. انشاء الله در جلسه آينده اين اشکالات و پاسخ به آنها بيان می شود.

اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] مختصر التحفه الاثنی عشریه، ص174.
[4] الامامه و النص، فیصل نور، ص549 -557.
[6] الامامه و النص، فیصل نور، ص552.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo