< فهرست دروس

درس امامت خاصه استاد ربانی

براهین و نصوص امامت

91/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توشه اي از کتاب «المراجعات» علامه شرف الدين
در جلسه قبل چند مراجعه از کتاب «المراجعات» درباره امامت مذهب خوانده شد. سخن به اينجا رسيد که شيخ سليم از علامه شرف الدين سوال نمود چرا شما از مذاهب چهارگانه فقهي اهل سنت و مذهب کلامي اشعري تبعيت نمي کنيد؟ وي در دليل اين تبعيت يک وجه اعتقادي و يک وجه سياسي بياد کرد. مي گويد دليل اعتقادي آن اين است که سلف صالح پيرو آن بوده و بر آن اجماع داشته اند و نيز موسسين اين مذاهب، افرادي وارسته و مجتهد بوده اند لذا اقتضا مي کند شما نيز مانند ساير مسلمانان از اين مذاهب پيروي کنيد. ‌نکته سياسي آن هم مساله اتجاد جامعه اسلامي است. مرحوم علامه در پاسخ فرمودند: پيروي ما از مذهب اهل بيت(ع) از روي تعصب و لجاج نبوده بلکه بر اساس ادله معتبر ديني صورت گرفته است و در مقايسه ميان مذهب اهل بيت(ع) و آن مذاهب، نه تنها رحجاني براي آنها وجود ندارد تا مورد پيروي قرار گيرند بلکه نسبت به مذهب اهل بيت(ع) مرجوح هستند.
شيخ سليم در مراجعه بعدي از علامه درخواست دليل از کتاب و سنت بر اين مدعا که مذهب اهل بيت(ع) بر ساير مذاهب رحجان دارد، مي کند. علامه بعد از اشاره به برخي از احاديث نبوي مانند حديث ثقلين، سفينه، امان، بيشتر به سراغ کلام حضرت علي (ع) از نهج البلاغه رفته و کلامي از امام سجاد(ع) مي آورند.
شيخ سليم در نامه اي کوتاه به صورت نقض مي گويد: شما بايد از کتاب و سنت دليل مي آورديد، در حالي که به کلام امامان اهل بيت(ع) استناد کرده ايد و اين نوعي دور است. زيرا براي مخالفان شما، کلام آنها حجت نيست. مرحوم علامه در جواب از مراجعه مي نويسند: ما فکر مي کرديم شما با توجه به جايگاهي که داريد به کنايات اکتفا مي کنيد و ديگر نيازي به تفصيل نداريد، ما در صدر کلام به احاديث نبوي استناد کرديم. نکته ديگر اينکه وقتي با استناد به امثال حديث ثقلين، کلام ائمه اطهار(ع) حجت و اعتبار پيدا کند، در اين صورت نقل کلام آنها از نظر منطقي درست بوده و دوري نخواهد بود. با اين حال مرحوم علامه از اينجا به بعد وارد در تفصيل مباحث مي شوند.

مراجعه هشتم: بررسي حديث ثقلين
حديث ثقلين از جهت سند
مرحوم علامه در ابتدا به بررسي حديث مهم ثقلين پرداخته و نقل ها و اسناد آن را بيان مي فرمايد: «و إليك بيان ما أشرنا إليه من كلام النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلم إذ أهاب في الجاهلين، و صرخ في الغافلين، فنادى: [1]
نقل اول: «يا أيها الناس إني تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلوا كتاب اللّه و عترتي أهل بيتي»(1). پيامبر اکرم (ص) در اين حديث جاهلين را آگاهي داد و در ميان غافلان فرياد زدند که اي مردم در ميان شما چيزي را باقي مي گذارم که اگر به آن تمسک کنيد هرگز گمراه نمي شويد و آن کتاب خدا و اهل بيتم است.
(1) أخرجه الترمذي و النسائي عن جابر. و نقله عنهما المتقي الهندي في أول باب الاعتصام بالكتاب و السنة من كنز العمال ص 44 من جزئه الأول. (منه قدّس سرّه).
نقل دوم: در نقل ديگري چنين آمده است: « و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: «إني تركت فيكم ما إن تمسّكتم به لن تضلّوا بعدي، كتاب اللّه حبل ممدود من السماء إلى الأرض، و عترتي أهل بيتي، و لن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض، فانظروا كيف تخلفوني فيهما» «1».
(1) أخرجه الترمذي عن زيد بن أرقم و هو الحديث 874 من أحاديث كنز العمال في ص 44 من جزئه الأول (منه قدّس سرّه).
نقل سوم: در نقل ديگري از روايت آمده است: «و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: «اني تارك فيكم خليفتين، كتاب اللّه حبل ممدود ما بين السماء و الأرض، أو ما بين السماء إلى الأرض، و عترتي أهل بيتي، و إنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض» «1»
(1) أخرجه الإمام أحمد من حديث زيد بن ثابت بطريقين صحيحين أحدهما في أول صفحة 182، و الثاني في آخر صفحة 189 من الجزء الخامس من مسنده. و أخرجه الطبراني في الكبير عن زيد بن ثابت أيضا و هو الحديث 873 من أحاديث الكنز ص 44 من جزئه الأول (منه قدّس سرّه).
تا اينجا مرحوم علامه سه روايت را از که از سه راوي نقل شده بيان نمودند.
نقل چهارم: «و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: «إني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و أهل بيتي، و إنهما لن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض» «3».
(3) أخرجه الحاكم في ص 148 من الجزء الثالث من المستدرك ثم قال: (هذا حديث صحيح الإسناد على شرط الشيخين و لم يخرجاه). و أخرجه الذهبي في تلخيص المستدرك معترفا بصحته على شرط الشيخين. (منه قدّس سرّه). مي گويد اين حديث بر اساس ضوابط بخاري و مسلم حديث صحيحي است اما آنان نقل نکرده اند. شمس الدين ذهبي، ‌احاديث مستدرک را بررسي کرده است و قسمت هايي را پذيرفته و برخي را نپذيرفته است. وي گرايش سلفي داشته و با شيعه ضديت دارد و لذا خيلي سخت گيري مي کند، خصوصا فضايل اهل بيت(ع) را به دشواري مي پذيرد. با توجه به اين امر اگر چيزي از صافي او نيز بگذرد، ‌خيلي قابل استشهاد خواهد بود.
حاکم نيشابوري صاحب کتاب «مستدرک علي الصحيحن» در ميان اهل سنت فرد برجسته اي است. در ميان اهل سنت تعبير امام، حاکم، حافظ و محدث اصطلاحاتي است که جايگاه اشخاص را مشخص مي کند. اين اصطلاحات مانند اصطلاح آيت الله و مانند آن در نزد عالمان شيعه است. کسي که صدهزار حديث را در حفظ داشته باشد و جرح و تعديل آنها را بداند، ‌حاکم گفته مي شود. حافظ يک درجه پايين تر و عنوان امام يک درجه بالاتر از عنوان حاکم است .
نقل پنجم: «و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: «إني اوشك أن ادعى، فاجيب، و إني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه عز و جل و عترتي، كتاب اللّه حبل ممدود من السماء إلى الأرض، و عترتي أهل بيتي، و إن اللطيف الخبير أخبرني أنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض، فانظروا كيف تخلفوني فيهما»«1»
(1) أخرجه الإمام أحمد من حديث أبي سعيد الخدري من طريقين: أحدهما في آخر ص 17، و الثاني في آخر ص 26 من الجزء الثالث من مسنده، و أخرجه أيضا ابن أبي شيبة و أبو يعلى و ابن سعد عن أبي سعيد و هو الحديث 945 من أحاديث الكنز في ص 47 من جزئه الأول (منه قدّس سرّه).
نقل ششم: «و لمّا رجع صلّى اللّه عليه و آله و سلم من حجّة الوداع و نزل غدير خم، أمر بدوحات فقممن فقال: «كأني دعيت فأجبت. إني قد تركت فيكم الثقلين، أحدهما أكبر من الآخر كتاب اللّه تعالى و عترتي، فانظروا كيف تخلفوني فيهما، فإنهما لن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض». ثم قال: «إن اللّه عزّ و جلّ مولاي، و أنا مولى كل مؤمن- ثم أخذ بيد علي فقال- من كنت مولاه فهذا وليّه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه» الحديث‌ بطوله‌.«1» وقتي پيامبر اکرم (ص) به غدير خم رسيدند امر فرمودند زير درختان بزرگ را جارو کنند بعد حديث ثقلين را نقل فرمودند .
(1) أخرجه الحاكم عن زيد بن أرقم مرفوعا في صفحة 109 من الجزء الثالث من المستدرك، ثم قال: هذا حديث صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه بطوله. و أخرجه من طريق آخر عن زيد بن أرقم في ص 533 من الجزء الثالث من المستدرك، ثم قال هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه. قلت: و أورده الذهبي في تلخيصه معترفا بصحته. (منه قدّس سرّه).
در مورد حديث متواتر غدير، بخاري اصلا آن را نقل نکرده است اما مسلم يک حديث، آنهم به صورت مختصر آورده است.
نقل هفتم: « و عن عبد اللّه بن حنطب قال: خطبنا رسول اللّه بالجحفة فقال: «أ لست أولى بكم من أنفسكم؟» قالوا: بلى يا رسول اللّه، قال: «فإني سائلكم عن اثنين القرآن و عترتي» »«2»
(2) أخرجه الطبراني كما في أربعين الأربعين للنبهاني، و في إحياء الميت للسيوطي. و أنت تعلم أن خطبته صلّى اللّه عليه و آله و سلم يومئذ لم تكن مقصورة على هذه الكلمة، فإنه لا يقال عمّن اقتصر عليها إنه خطبنا، لكن السياسة كم اعتقلت ألسن المحدّثين و حبست أقلام الكاتبين، و مع ذلك فإن هذه القطرة من ذلك البحر، و الشذرة من ذلك البذر كافية وافية و الحمد للّه. (منه قدّس سرّه). مرحوم شرف الدين مي فرمايد: کلام حضرت رسول الله (ص) که از آن با عنوان خطبه ياد شده قاعدتا بايد سخنراني طولاني بوده باشد اما متاسفانه دست سياست چه بسيار زبانهاي محدثين را عقال زد تا احاديث را بريده بريده نقل کنند و چه بسيار قلم هاي نويسندگان را حبس کرد تا همه مطالب را ننويسند . البته همين مقدار از حديث که نقل شده براي احتجاج کافي است. انشاء الله در مدلول حديث خواهد آمد که اگر آن حضرت تنها مي فرمود: اهل بيت(ع)، عدل کتاب هستند،‌ براي اثبات مدعياي شيعه کافي بود زيرا نشان مي دهد جايگاه اهل بيت (ع)، در کنار و همتراز قرآن است.
علامه شرف الدين بعد از بيان اين چند نقل مي فرمايد: « و الصحاح الحاكمة بوجوب التمسك بالثقلين متواترة، و طرقها عن بضع و عشرين صحابيا متضافرة. و قد صدع بها رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم في مواقف له شتّى، تارة يوم غدير خمّ كما سمعت، و تارة يوم عرفة في حجّة الوداع، و تارة بعد انصرافه من الطائف، و مرة على منبره في المدينة، و اخرى في حجرته المباركة في مرضه، و الحجرة غاصة بأصحابه، إذ قال:
«أيها الناس يوشك أن اقبض قبضا سريعا، فينطلق بي، و قد قدّمت إليكم القول معذرة إليكم، ألا إني مخلّف فيكم كتاب ربي عزّ و جلّ، و عترتي أهل بيتي»، ثم‌ أخذ بيد علي فرفعها فقال: «هذا علي مع القرآن، و القرآن مع علي، لا يفترقان حتى يردا عليّ الحوض» الحديث «2» » اين حديث متواتر است و از بيش از بيست صحابي نقل شده است. پيامبر اکرم (ص) در جاهاي مختلفي اين روايت را بيان فرموده است از جمله: روز غدير خم،‌ روز عرفات، بعد از خارج شدن از طائف، بر منبرشان در مدينه و در خانه خويش.
(2) راجعه في أواخر الفصل 2 من الباب 9 من الصواعق المحرقة لابن حجر بعد الأربعين حديثا من الأحاديث المذكورة في ذلك الفصل ص 75. (منه قدّس سرّه).
ابن حجر در کتاب «صواعق محرقه»، در فصل دوم کتاب با عنوان فضائل حضرت امير المومنين(ع) مي گويد: اين فضايل بسيار زياد است به حدي که احمدبن حنبل گفته است آن مقداري از فضائل که براي علي (ع) آمده براي هيچ کس ديگري نيامده است. وي در آن فصل چهل حديث را آورده و بعد از آن همين روايت فوق را مي آورد.[2] وي مي گويد: «ثم اعلم أن لحديث التمسّك بهما طرقا كثيرة وردت عن نيف و عشرين صحابيا» قال: «و مرّ له طرق مبسوطة في حادي عشر الشبه»، و في بعض تلك الطرق أنه قال ذلك بحجّة الوداع بعرفة، و في اخرى أنه قال بالمدينة في مرضه، و قد امتلأت الحجرة بأصحابه، و في اخرى أنه قال ذلك بغدير خم، و في أخرى أنه قال ذلك لمّا قام خطيبا بعد انصرافه من الطائف كما مرّ، قال: و لا تنافي، إذ لا مانع من أنه كرر عليهم ذلك في تلك المواطن و غيرها اهتماما بشأن الكتاب العزيز و العترة الطاهرة ... إلى آخر كلامه‌ »[3] . ابن حجر نيز معتقد است حديث ثقلين در جاهاي مختلفي از سوي رسول خدا (ص) نقل شده است و اين امر منافاتي نيز ندارد زيرا اين حديث به جهت اهميت داشتن از سوي آن حضرت در مواضع مختلف نقل شده است.

تحقيقي جامع درباره حديث ثقلين
دو حديث ثقلين و حديث غدير از احاديث مهم و شاخص مباحث امامت به شمار مي روند. محمد شيخ قوام الدين قمي، تحقيق بسيار زيبا و جامعي درباره حديث ثقلين انجام داده است. وي در اين تحقيق تمام نقل هاي حديث را به صورت موجز از منابع معتبر اهل سنت و شيعه آورده و بعد از بيان اسناد حديث، کلام بزرگان اهل سنت را در باره آن بيان مي کند و سپس به بررسي دلالت حديث مي پردازد.
وي به خاطر دفاع از مقاله اي که در يکي از نشريات بنام «رساله الاسلام» آمده اين مقاله را نوشته و آن را به دارالتقريب مصر اهدا مي کند. دارالقريب مصر اين مقاله را بعد از ديدن نشر مي دهد و نکات جالبي در مورد آن آورده است، در بخش از آن آمده است: « و هذه رساله الموجزه في تحقيق حديث ثقلين اللفهها علامه قوام الدين القمي الوشنوي و هي علي وجازتها قد استوعب جميع روايات هذه الحديث و اسانيده و سلک فيها مولفها سبيل الحکمه و الاعتدال و اعرض عن مقام الشحناء و الجدال و استدل علي ما قال بادله يرضيه کل من الشيعه و السنه » مي گويند تحقيقي که ايشان آورده در عين حالي که موجز است اما تحقيق کاملي در اين زمينه بوده و هر کسي اعم از شيعه و اهل سنت که غرضي نداشته باشد آن را قبول مي کند. وي اين احاديث را از مرحوم آيت الله مرعشي نجفي نقل کرده است. بعد مي گويند ما دبان خاطر اين مقاله را نشر مي دهيم زيرا باعث تقريب دو مذهب مهم السلام مي شود . «تنشر هذه الرساله المهداه اليها انما تنشرها لما يتجلي فيها من اتفاق بين هاتين الطائفتين العظيمتين من المومنين في اصول التشريع. » بعد مي گويند اين حديث از محکم ترين ستونهايي است که مومنين بايد آن را قبول کرده و تابع آن باشند. قرآن مي فرمايد: ﴿فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‌ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً [4].
خاطره اي از سفر مدينه
در سفري که خداوند توفيق عنايت فرمود به مدينه رفتيم و در بعثه حج مشغول بوديم، قراري ملاقاتي با دانشکده حديث گذاشته شد. بنده با لباس عربي به آنجا رفتيم، وقتي رفتيم رئيس دانشگاه و چند مشاور در آنجا حضور داشتند. در اين ملاقات آقاي ري شهري کتابي را به نام «الحج في الکتاب و السنه» که جنبه فرا مذهبي داشت به ايشان اهدا کردند. يکي از افرادي که در آنجا حضور داشت بعد از ورق زدن کتاب اشکال گرفت و گفت: چرا شما از امام صادق (ع) حديث نقل کرده ايد اما از خليفه دوم و يا ابوحنيفه چيزي نقل نکرده ايد؟. بنده اجازه گرفتن و گفتم هر چند تخصص بنده در حديث نيست و نمي دانم آيا در اين زمينه حديثي از اين دو نفر آمده است يا نه. اما اينکه سوال کرديد چرا از امام صادق(ع) احاديثي نقل شده اما از ابوحنيفه نقل نشده، طبق مبناي درستي بوده و توجيه دارد. مبناي ما اين است که ائمه اهل بيت(ع) معصوم هستند اما افرادي مانند ابوحنيفه مانند مجتهديين ما هستند. طبق اين مبنا چون امام را معصوم مي دانيم کلام او را همانند کلام رسول الله (ص) مي دانيم لذا همان طور که از عالمان خودمان ماند شيخ مفيد و شيخ طوسي کلامي در اين مقام نگفته ايم از ابوحنيفه هم نياورده ايم. وي گفت اما اثبات اين سخن شما کار خيلي مشکل است. من گفتم: نه اتفاقا کار سهلي است زيرا براي اثبات آن حديث ثقلين که متواتر بين فريقين است کفايت مي کند .




BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo