< فهرست دروس

شرح کشف المراد - بخش توحید

استاد ربانی

جلسه 11

بسم الله الرحمن الرحیم

 تبیین علم خداوند متعال
 مرحوم صدرا در آخر بحثی که در جلسه ی قبل داشتیم، عبارتی دارند که خوب است بدانید:
 «هذا غاية ما تيسر لنا في هذا المطلب بحسب النظر البحثي و السلوك الفكري. و حق الوصول إلى هذا المطلب الشريف العالي يحوج إلى سلوك طريقة الأبرار من أصحاب الارتقاء إلى ملكوت ربنا الأعلى»
 این نهایت آن چیزی است که میسّر شده برای ما در این مطلب به حسب نظر بحثی و سلوک فکری و تعقل ولی وصول به مطلب به فکر تنها نمی شود بلکه با روش سلوک و شهود است چون در مباحث عقلی با مفاهیم در ارتباط هستیم و با آن ها به حقیقت مطلب نخواهیم رسید.واصلاً آن حقیقت متعالی در این مفاهیم محدود جای نمی گیرد. واما بحث شهود این مشکل را دارد که مقدمات سخت و سنگینی وشرایط خاصی دارد که کار همه کس نیست.
 صدرا در شرح اصول کافی ذیل حدیث شریف« اعرفوا الله بالله والرسول بالرسالة...»می فرمایند: معرفت یا علم حضوری است یا علم حصولی واما افراد نادر و خاصی از انسان ها می توانند به علم حضوری دست یابند. و افرادی چون امیر مومنان از افراد ممتاز در این میدان هستند. اما اگر بخواهیم یک راه عمومی بیابیم باید همان راه عقلی راطی کنیم.
  «لتتخلص النفس عن غشاوة الطبيعة على حدقة البصيرة و ظلمة الهيولى الموجبة للعمى، و يلوح لها شي‌ء من أنوار علوم الملائكة و الأنبياء.»
 تا نفس آزاد وخلاص بشود } از اینجا به مدت 17 دقیقه از صوت حذ ف شده است که متنش موجود است}
 نفس باید بتواند از دو چیز آزاد شود یکی اوهام که در حوزه ادراک است و دیگری گرایشات نفسانی.هرچه انسان از تعلقات دنیایی دور شود به همان مقدار زندگی را آسان می گیرد.
 سؤال
 آیا حرف صدرا و شیخ اشراق یکی نیست؟
 جواب
 در این دو بیا ن، اصل مطلب یک چیز است خود صدرا هم مشرب شیخ اشراق را برگزیده و اصلا اذعان دارد که بهترین روش در تبیین و تصویر علم الهی همین روش شیخ اشراق است .
 شیخ وجود اشیاء را به عنوان عین العلم یا معلوم بالذات آورده است. ولی یک نقصی در بیان شیخ اشراق وجود دارد وآن هم این که ایشان فقط وجودات الاشیاء را علی وجه الکثرة دیده است و گفته اینها نزد خداوند حاضرند.
 این می شود علم بعد الایجاد یا علم در مقام فعل مثل صور ذهنیه ی ما که فعل ماهیستند و در لوح نفس ما تعیّن پیدا کرده اند و جزء اوصاف نفس ما شده اند. در اینجا دو مقام داریم یکی مقام فعل و دیگری مقام ذات و اینجاست که مقام الفعل عین ربط به مقام الذات است.
 صدرالمتألهین می خواهد با بهره گیری از این مشرب یک مرتبه برود بالاتر یعنی همین مطلب شیخ در مقام فعل را در مقام ذات نیز بیان کند به این صورت که وجودات الاشیاء را به نحو وحدت نه به نحو کثرت تصویر می کند.
  وقتی خداوند به ما وجود، علم ، قدرت و... داده است این سوال پیش می آید که آیا این وجود و قدرت و علم و... ما از وجود و علم و قدرت و...خداوند کم کرده است یعنی به قول علماء رابطه اش آیارابطه ی نم و یم( قطره و دریا) است که به همان اندازه که از آب دریا برداشته شود از آن کم می شود، یا رابطه اش رابطه ی شیئ و فیئ است ؟ در جواب گفته می شود که همین و جودات و کمالات وجودی ما (نه نواقص وجودی مثل جسمانیت که برای خداوند نقص محسوب می شوند) را خداوند متعال دارد به نحو وحدت و اجمال و بساطت. البته این اجمال غیر از آن اجمال در علم اصول است. مجمل در علم اصول بیان نارسایی است اما در علم خداوند سبحان، وقتی می گوییم بنحو الاجمال یعنی به نحو بساطب که یک نوع کمال است. پس وقتی می گوییم خداوند علم اجمالی به اشیاء دارد یعنی به نحو بسیط و یعنی خداوند همه ی کمالات موجودات را بطور یکجا دارد. این مطلب نظیر کمالات پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله و بقیه ی انبیاء است که می گوییم ایشان کمالات همه ی آن انوار مقدسه را یکجا دارند.
 آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری.
 نام احمد نام جمله انبیاست چونکه صد آمد نود هم پیش ماست.
 مادر شرح بدایة الحکمه مرحوم علامه طباطبایی در قسمت علم الهی، نوشته ایم:
 نظریه ی صحیح در باب علم الهی همان نظریه ی صدرالمتألهین و پیروان حکمت متعالیه است که علامه طباطبایی( ره) هم آن را بر گزیده اند و حاصل آن این است که ؛ خداوند قبل از ایجاد موجودات، به آنها عالم است و علم ایشان عین ذات الهی است و علم او علم اجمالی است منتهی علم اجمالی در عین کشف تفصیلی یعنی برد و اثر این علم همان علم تفصیلی است اما به لحاط هویتش، جمع و جور است یعنی خاصیتش به اندازه ی همه ی هستی است اما به لحاظ وجودیش بسیط و واحد می باشد. به عبارت دیگر این که علم خداوند علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است یعنی علم او وجوداً واحد است اما به لحاظ انکشاف، در حد همه ی موجودات است. خیر و کمال بودن علم الهی نیز به همین است.
 نظریه صدرا هم نقطه قوت نظر شیخ اشراق دارد و هم نقطه قوت نظریه ی مشائیین را. زیرا هم علم پیشین را عین ذات می داند ( بنابر نظر شیخ اشراق وبرخلاف مشائیین که قائلند علم خدا به واسطه ی صور ارتسامیه است وعین ذات نیست) و هم ویژگی تفصیلی بودن را( که مشائیین می گفتند صور همه اشیاء که بعداً موجود می شوند نزد خداوند موجوداست و این یعنی تفصیلی بودن)
 به عبارت دیگر نظر مشاء یک امتیاز دارد( اینکه علم خدا را تفصیلی می داند چون می گوید صورت همه موجودات نزد خدا حاظر است) ونقصی هم دارد( اینکه می گوید علم خدا زائد بر ذات است نه عین الذات) وامانقص نظریه ی شیخ اشراق هم این است که علم تفصیلی را در مقام فعل می داندامادرمقام ذات بصورت علم اجمالی است ولی صدرا می گوید علم خدا در مقام ذات هم تفصیلی است وهم عین ذات است.
 روایات مؤید این مطلب:
 امام باقر علیه السلام: «علمه به قبل کونه کعلمه به بعد کونه»علم خدا قبل از خلقت موجودات وپس از آن یکسان است. [1]
 از امام سوال شد آیا خدا قبل از ایجاد اشیاء به آنها عالم بود یا خیر؟اما فرمودند خدا قبل از آفریدن موجودات به آنها عالم بود همانگونه که بعد از آفریدن به آنها عالم است. [2]
 امیرالمومنین در توصیف خدا می فرماید : «عالماً بها قبل ابتدائها». [3] خدای متعال علم دارد به موجودات قبل از ایجادشان.
 
 دو قاعد ه درتبیین صدرائی علم خدا
 1. هر اندازه وجود موجودی دارای تحصل وتحقق بشتری باشد در عین بسیط بودن، احاطه ی بیشتری نسبت به کمالات در سایر موجودات دارد. همان گونه که در مورد صورت های متعاقب (به دنبال هم قرار گیرنده) بر ماده که در مسیر استکمال قرار دارد مشاهده می شود زیرا آخرین صورت مبدأ ومنشاء صدور و پیدایش همه ی آنچه از صور پیشین صادر می گردید می باشد به دلیل این که در عین وحدت از نظر قوت وجود مبادی همه ی آنها را داراست.
 ازجمادی مردم و حیوان شدم از نما مردم ز حیوان سر زدم
 مردم از حیوانی و انسان شدم پس نترسم کی ز حیوان سر زدم
 باردیگر پس بمیرم از بشر تا بگیرم از ملائک بال و پر
 
 نفس انسان یک فرایندی را طی می کند مثلا اول صورت جمادی دارد و بعد حیوانی و... آن صورت اخیر موجود واحدی است که خاصیت همه صور قبلی را دارد مثلا می تواند افعالی را که نفس در حالتی که صورت جمادی داشت و انجام می داد را انجام بدهد و همینطورافعال صور دیگررا . این که می گویندانسان جهان صغیر است به همین معنی است یعنی می شود همه ی جهان را در این انسان دید و وجودش یک برتری به این نحو دارد. پس می توان تصویر کرد که هر چه وجود قوی تر باشد به لحاظ مرتبه ی وجودی ، ولو جا نمی خواهد و جمع و جور تراست ـ مثل نفس نسبت به جماد جمع و جور تر هم است ـ احاطه اش بیشتر است و بیشتر منشأ اثر است.
  2. هر گاه کمالی وجودی در یکی از موجودات محقق باشد اصل آن کمال به صورت کامل تر در علت آن موجود تحقق خواهد داشت. زیرا همه ی جهات وجودی معلول به علت موجد آن و درنهایت به علت العلل مستند می باشد و در نتیجه همه ی کمالات و خیرات در او تحقق خواهند داشت در عین اینکه از نقایص آنها منزه می باشد
 با توجه به این دو مطلب، می گوییم واحب تعالی مبدأ فیاض همه ی موجودات است بنابر این ذات او در عین بساطت و احدیت واجد همه ی کمالات موجودات می باشد. پس با تعقل ذات خود ،همه ی اشیاء راتعقل نمود و این تعقل مقدم بر وجود آنهاست بنابر این علم خدا به موجودات قبل از آفرینش آنها ،در مرتبه ی ذات الهی حاصل است واز آن نظرکه حقیقت همه ی موجودات به صورت بسیط و یگانه در خدا موجود و معلوم اویند ، اجمالی خواهند بود واز آن نظر که همه ی موجودت نزد او نمایانند ، علم او تفصیلی خواهد بود واین همان علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است. [4]
 تا آنجا که ما فهمیدیم بینی و بین الله در بحث علم خداوند زیباترین تصویر برای علم الهی و بهترین نظریه و کامل ترین دیدگاه را ملا صدرا داشتند. و این نظریه می تواند به زیبایی روایات گفته شده در این مورد را پوشش دهد.
 
 دلایل علم خداوند متعال
 متن کشف المراد [5]
 «قال: والإحكامُ والتجردُ واستنادُ كل شي‌ء إليه دلائلُ العلم.»
 جناب خواجه سه دلیل برای علم الهی ذکر کردند که عبارت است از احکام و تجرد و استناد هر چیزی به او.
 أقول: لما فرغ من بيان كونه تعالى‌ قادراً وكيفية قدرته شرع في بيان كونه تعالى عالماً وكيفية علمه.
 واستدل على‌ كونه تعالى عالماً بوجوه ثلاثة: الأوّل منها للمتكلمين والأخيران للحكماء.
 بعد از بیان اینکه خداوند قادر است و کیفیت قدرتش به چه نحوی است مرحوم خواجه شروع کردند در بیان علم الهی وکیفیت علم الهی .
 و سه دلیل را آورده که اولین آن از متکلمین است ودومی و سومی از آقایان فلاسفه است.
 
 اشکال مرحوم لاهیجی بر علامه
 متن ایضاح [6]
 مرحوم لاهیجی یک تعریضی می زنند به علامه که گفتند: «این روش از متکلمین است»، و می گویند:
 «انّ الاستدلال بهذا الوجه غير مختص بالمتكلّمين بل هو احرى بالحكماء لانّ وجوه الاحكام و الاتقان من التدابير الكلية و المنافع الجزئية انّما ظهرت بحسن سعيهم و شدّة اعتنائهم كما لا يخفى على المتدرّب فى علومهم الطبيعة و الرياضيّة» [7]
 این وجهی که گفتید اختصاص به متکلمین ندارد بلکه سزاوارتر این است که بگوییم این روش روش حکماست چون وجوه وبیان احکام و اتقان از تدابیر کلیه و منافع جزئیه درعالم هستی، به سعی نیکو واعتنای شدید آنها ظاهر می شود کما اینکه مخفی نیست برای کسی که آشنا ،متخصص وماهر است در علوم طبیعی وریاضی.
 
 اشکال بر مرحوم لاهیجی
 به نظرم حرف مرحوم لاهیجی درست است اما این اشکال بر مرحوم علامه وارد نیست واین بیان مرحوم لاهیجی یکی از اقسام مغالطه یعنی « مغالطةُ وضعِ ما لیس بعلةٍ علةٌ » ؛ یعنی حرف درست را در جایی غیر از جای خودش بکار بردن ،است. چون درست است که حکما در باب وجوه حکمت زیاد حرف زده اند که جلد هفتم اسفار آنجایی که می خواهند پاسخ شرور را بیان کنند، بیان گوی این مطلب است. اما اینطور نیست که آنها از این روش در بحث علم الهی استفاده کرده باشند. اگر علامه حلی گفته بودند که تنها کسی که در باب حکمت الهی در ابواب الهیات سخن گفته است، متکلمانند، اشکال مرحوم لاهیجی وارد بود چون فلاسفه در این بحث بیشتر قلم فرسایی کرده اند. اما ایشان فرموده اند که: « این روش روش متکلمین در بحث علم الهی است و حکما از این روش استفاده نکردند»، که حرف درستی است؛ چون درباب علم الهی، حکما از طریقه ی احکام واتقان استفاده نکردند.
 « اقول ان الحکماء وان تعرضوا...»
 فلاسفه اگر چه متعرض وجوه حکمت [8] در عالم طبیعت شدند و کلام را در این مطلب بسط دادند اما غرضشان اثبات علم الهی [9] نیست بلکه به منظوری دیگرــ یعنی تبیین حکمت خدای متعال و دفع شبهه ی شرور طبیعی و وهمچنین دفع اینکه این شرور نفع ومصلحتی ندارد و نقض نظام احسن می کند ــ آورده اند.
 نتیجه ی دفاع از علامه این می شود که بگوییم مشرب حکماء دراثبات علم الهی،ادقّ و اوثق از مشرب متکلمین است چون روششان روش «لمّ» است اما روش احکام روش «انّ» است و از طریق اثر می باشد زیرامی گوید عالم را نگاه کن چه محکم و متقن است واین اتقان واحکام نشانه و کاشف از علم است و این یعنی روش «انّی». اما حکماء سراغ فعل نمی روند بلکه می گویند خداوند متعال مجرد است و چون مجرد است پس عالم است. و خدا علت العلل است و چون علت العلل است پس عالم است.
 اما باید بگوییم که بهتر ین روش روش قرآن است که این دو روش حکمی و کلامی را جمع کرده است. می فرماید:« ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة». پس مرحبا به خواجه طوسی که هردو را آورده است.به این صورت که در برهان اثبات خدا ایشان دیدند آنچه فلاسفه می گویند یعنی طریقه ی امکان و وجوب، طریقه ی کاملی است و حرف همه را می زند. اما در طریق علم الهی هردوطریق نیاز بوده ولذا هر دو را آوردند.
 متن کشف المراد [10]
 «الوجه الأوّل: أنّه تعالى فعل الأفعال المحكمة، وكلّ من كان كذلك فهو عالم.»
 این دلیل بر علم خدا که روش انی( مطالعه ی عالم ) است و ارائه و آموزشش به مردم راحت تر است. شکل استدلال شکل اول اقترانی است که می فرماید خداوند افعال متقن و محکم را خلق کرده است و هر کس افعال متقن خلق کند عالم است پس درنتیجه خداوند عالم است.
 «أما المقدمة الأُولى فحسّية، لأن العالم إمّا فلكي أو عنصري، وآثار الحكمة والإتقان فيهما ظاهرة مشاهدة.»
 این قیاس از نظرصورت وشکل درست است اما به لحاظ ماده باید دو مقدمه اش را برسی کنیم.
 مقدمه ی اول مقدمه ای حسّی است چون عالم یا فلکی می باشد یا عنصری [11] و آثار حکمت واتقان مشاهده می شود.
 
 علم تجربی مؤید می شود
 متن ایضاح المراد [12]
 «ان التوازن والانسجام والتقان...»
 این که گفته شد این امر امر مشاهدی است و حسی است امری است که با حس به همراه تفکر وتدبر به دست می آید و لذا چون بحثی تجربی است هرچه علم پیشرفت می کند احکام و اتقان در طبیعت روشن تر می شود. وبه همین خاطر گفته اند «العلم یدعوا الی الإیمان» یعنی علم انسان را به ایمان دعوت می کند.
 در قرآن وروایات اهلبیت علیهم السلام هم این روش به بشر پیشنهاد شده است و آیات زیادی در این مورد داریم مثلاً :ً
 «إِنَّ في‌ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ‌ الَّتي‌ تَجْري فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ تَصْريفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ »
 «در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتيهايى كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و(همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخرند،نشانه‌هايى است(از ذات پاك خدا و يگانگى او) براى مردمى كه عقل دارند و مى‌انديشند! » [13]
 
 متن کشف المراد [14]
 «وأما الثانية فضرورية، لأن الضرورة قاضية بأنّ غير العالِم يستحيل منه وقوع الفعل المحكم المتقن مرة بعد أُخرى.»
 مقدمه ی دوم بدیهی عقلی است( در برابر حسیات که بدیهی غیر عقلی است) یعنی از آن چیزهایی است که اگر عقل مطالعه وتصویر می کند، تصدیق می کند. و بداهتش به این خاطر است که بداهت حکم می کند به این که موجود غیر عالم محال است که از او فعل متقن و محکم بصورت نظام مند و مکرر سر بزند.
 
 اقسام قضایای ضروری عقلی
 متن ایضاح المراد [15]
 «ان القضایا الضروریة التی یدرکهاالعقل...»
 قضایای بدیهی و ضروری که عقل آنها را بدون نیاز به نظر و استدلال درک می کند، دو دسته اند:
 «الاول ما یحکم بها العقل...«
 اول: آنهایی که عقل دقیق و سخت گیر فلسفی که نسبت به هیچ احتمال مخالف بی تفاوت نیست، به آنها حکم می کند. و این عقل آنها راتصدیق نمی کند مگر بعد از رد هر احتمالی که منافات داشته باشد. مثل اصل علیت و استحاله ی دور و محال بودن اجتماع ضدین و... در این موارد عقل با اینکه تناقض لازم می آید یا نمی آید ، عقل حکم می کند یا می پذیرد.
 « الثانی: ما یحکم بها العقل الجلیل العرفی...»
 آنهایی که عقل عرفی به آنها حکم می کند. البته عقل عرفی از نوع دقیق و غیر مسامحش ـ نه عقل عرفی مسامح ـ که به احتمالاتی که ضعیف است اعتنا نمی کند، هرچند به آن احتمال توجه دارد اما مهم نمی داند و او را کالعدم فرض می نماید. مثل اینکه عقل می گوید: اگر بین دو چیز رابطه ی علیت و معلولیت نباشد، محال است تقارن و همراهی همیشگی باشد. در این گونه موارد عقل، با احتمال تناقض و محال بودن پیش نمی آید ـ یعنی این عمل را محال عقلی وتناقض نمی داند ـ بلکه خیلی بعید بودن را پیش می کشد و آنچه خیلی بعید باشد را به حساب نمی آورد.
 از این مطلب رانتیجه می گیریم که استدلال هایی که در الهیات می شود از طریق این گونه تأملات به دست آوردمثلا می گوییم اگر احتمال دارد که یک کتاب دقیق بدون نویسنده باشد، پس احتمال دارد که عالم هم با این دقتش بدون خالق حکیم باشد. در اینجا احتمال ضعیفی هست که این کتاب را یک بی سواد نوشته باشد و یا احتمال دارد مثلا بادی بوزد و یک نظمی در عالم ایجادشود اما این احتمالات احتمالاتی است که قابل اعتنا نیست و عقل عرفی دقیق زیر بار این احتمال نمی رود. [16]
 « والحکم بامتناع صدور الفعل المحکم...»
 حکم به امتناع صدور فعل متقن از قسم دوم است و احتمال اینکه بگوییم فاعلش علم ندارد از احتمالاتی است که عقل دقیق عرفی اعتنا نمی کند.و مؤیداین استدلال بدیهی، کارهای دقیق در زندگی ماست که باید پشتوانه ی علمی داشته باشد.
 « فان قلت: هذا الحکم منقوص بما...»
 این حکم شما نقص وارد است چون گاهی حیوانات بدون معرفت مثل زنبور عسل،عنکبوت، مورچه و... آنقدر کارهای دقیق و متقنی انجام می دهند که انسانها را انگشت به دهان می کند.
 « قلت: مقتضی تلک القاعدة العقلیة...»
 ما از قاعده عقلی که نمی توانیم بگذریم بلکه این کارهایی که نام بردید را توجیه می کنیم به این صورت که می گوییم این موجودات توسط موجودی عالم و مدبر هدایت می شوند مثل رُبات ها که گاهی از سازنده ی خود دقیق تر کار می کند اما هیچکس نمی گوید این موجود خودش دارد این کار ها را بدون پشتوانه ی علمی انجام می دهد. و به همین خاطر جایزه را به سازنده ربات می دهندنه به خود ربات.پس این موجودات مذکور همچون مورچه و زنبورو...شعور دارند اما شعورشان غریضی و ودیعه ای در خلقتشان است.
 « فهذا السؤال یؤکد احکام افعاله...»
 این سؤال شما نه تنها مشکلی درست نکرد بلکه مؤید واتقان ومحکم بودن علم خداست.
 
 «والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته»
 
 
 
 


[1] .اصول کافی ج1 کتاب توحید باب صفات ذات حدیث دوم
[2] . همان حدیث چهارم
[3] . نهج البالغه خطبه ی اول
[4] . اسفار ج 6 ص 271 ـ 276 و تعلیقه ی علامه را در همان جا را ببینید که علامه طباطبایی ( ره) در توضیح این مطلب در پاورقی های اسفار می فرمایند :این نظریه ی ملا صدرا مبتنی است بر یک قاعده که آن قاعده عبارت است از این که : « بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشیءٍ منها »
[5] . صفحه ی 40 ایضاح المراد
[6] . همان
[7] . شوارق الالهام، ص 511
[8] . ر. ک . اسفار ج 7
[9] . ر.ک. همان ج 6
[10] . صفحه ی 41
[11] . این اصطلاحات اصطلاحات فلسفه ی قدیم است که موجودات عالم ماده را دودسته می دانستند یکی موجودات همین عالم ماده که به موجودات عنصری معروف بود و دیگری افلاک که ماده اش ماده ی اثیری ولطیف، است.
[12] . صفحه ی 41 پاورقی (3)
[13] . بقره/164
[14] . صفحه ی 41
[15] . صفحه ی 41 پاورقی (4)
[16] . در این موضوع می توانید رجوع کنید به کتاب توحید شهید مطهری (ره) و همچنین دلیل حساب احتمالات که دلیلی است برای اثبات وجود خداوند متعال.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo