< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

85/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسي علم كلام - كلام جديد ، منابع مطالعاتي

کلام جدید

بعد از این که ما توضیحاتی را درباره ی منابع کلامی ، مبادی کلامی و روش مطالعه در مباحث کلامی عرض کردیم در جلسات گذشته بنا شد که درباره ی کلام جدید و مباحث این بخش از علم کلام و نیز منابع ان نکاتی را بیان بکنیم همان طوری که علی القاعده دوستانت کم و بیش می دانید اصطلاح کلام جدید در جهان اسلام تقریبا شاید به یک قرن نمی رسد حدوداً همین دوره های اخیر مطرح شده .

اما واقعیت آن البته سابقه بیشتری دارد از آن دورانی که در حقیقت اواخر قرن نوزده که رابطه ی میان جهان اسلام و دنیای غرب به صورت دقیق تری و روشن تری این رابطه برقرار شد مباحثی از جهان غرب به دنیای اسلام منتقل شد و زمینه ساز بحث های جدیدی در حوزه ی دین و آموزه ها و عقائد دینی را مطرح کرده و قبل از همه هم در مصر این تحول واقع شد .مصر اولین در حقیقت کشوری است از جهان اسلام که مواجه شد با دیدگا های علمی و دیدگاه های فلسفی جدید در زمینه ی مباحث دینی و دین شناسی سؤالات جدیدی را و گاهی شبهات جدیدی را مطرح کرده بود.

کلام جدید در ایران

در ایران این اصطلاح را مرحوم شهید مطهری به کار بردند یعنی اصطلاح کلام جدید را ،منتهی قبل از ایشان علامه ی طباطبایی عملاً به این حوزه وارد شدند و برخوردی که ایشان با نظریه های فلسفی به خصوص جدید و همچنین نظریه های علمی داشتند مخصوصاً در تفسیر المیزان کاملاً نمایان است ایشان در هر موضوعی از موضوعات جدید حال چه فلسفی چه علمی چه اجتماعی دقیقاً موضع گرفته و به بررسی آن پرداخته ؛ پس ما می توانیم در ایران از علامه طباطبایی به عنوان پیشگام وارد شدن در عرصه ی مباحث جدید کلامی و دین شناسی یاد کنیم که این راه را بر استاد مطهری باز کرد و شکل گسترده تری در نوشته های خود به این مسائل پرداخت اگر دوستان مایل باشند در رابطه با این بحثی که الآن اشاره کردم خدمتتان که کلام جدید چه طوری شکل گرفت مطالعه ای بفرمایید کتاب درآمدی بر کلام جدید را ان شاء الله ملاحظه بفرمایید این کتاب به عنوان متن درسی برای حوزه ای علمیه خواهران تدوین شده و تدریس میشود.

اصطلاح کلام جدید

در این کتاب در فصل 6 تحت عنوان کلام جدید این اصطلاح مورد بررسی قرار گرفته است اصطلاح کلام جدیدی نام جدیدی است که در حدود یک قرن از تاریخ طرح ان در حوزه ی بحث های مربوط به دین پژوهی می گذرد گاهی نیز از آن به عنوان الهیات مدرن تعبیر می کنند (تئولوژی)

تاریخ اصطلاح کلام جدید

درباره ی اینکه مقصود از کلام جدید چیست و چه تفاوتی با کلام قدیم دارد تلقی ها و تفسیرهای متفاوتی ارائه شده ابتدا به تاریخ کلام جدید در مسیحیت پرداخته شده نخست به بررسی کلام جدید در الهیات مسیحی می پردازیم از جمله کسانی که این اصطلاح را به کار برده است ویلیام جیمز است ولی در سخنرانی هایی که در سالهای 1901 و 1902 میلادی درباره ی تجربه ی دینی ایراد کرده است از علم کلام جدید نام برده است به اعتقاد وی رسالت کلام جدید این است که اعتقادات مذاهب مختلف را مطالعه نماید و عقائد مشترک آن را باز شناسد و به عنوان وجه سازش میان مذاهب گوناگون پیشنهاد دهد .

از نظر ویلیام جیمز رسالت کلام جدید این است که مذاهب مختلف ادیان مختلف مطالعه مند و آن مشترکاتشان را دربیاورد و به عنوان اینکه تفاهمی باشد بین مذاهب تا آن را پیشنهاد دهد این مطلب را ایشان در کتاب دین و روان آورده است صفحه 196

ما روی اصطلاح جدید بحث می کنیم نه حقیقت کلام جدید.

در ایران اصطلاح کلام جدید را استاد مطهری به کار برد .

بعد از آقای ویلیام جیمز که عرض کردم ایشان در تعابیرش اسم این اصطلاح کلام جدید را برده است .جان هیک که با زیکی از متکلمان مسیحی است همین نام و اصطلاح را به کار می برد و ایشان به عنوان پدر الهیات جدید در غرب شناخته می شود .شلایر ماخر ،رویکرد شلایر ماخر در باب کلام جدید چیست؟ ایشان بر تجربه ی دینی تأکید می کند و معتقد است کلام جدید به جای اینکه بر عقل استناد کند به جای اینکه بر وحی اتکا داشته باشد و وحتی به جای اینکه به وجدان اخلاقی آقای کانت توجه کند ، می گوید :«کلام باید بر تجربه ی دینی مبتنی شود .پس آقای شلایر ماخر هم اصطلاح کلام جدید را به کار برده است و ایشان کلام جدید را کلام و الهیلتی می داند که مبتنی بر تجربه ی دینی است و از ایشان به عنوان پدر الهیات جدید هم نام برده شده .کتابی هست به نام فردریش شلایر ماخر ترجمه شده .صفحه 104 این مطلب که آورده شد آمده است .»

ویلیام جیمز البته از لحاظ تاریخی بعد از شلایر ماخر است چون شلایر مربوط به قرن نوزده است که 1934 فوت شده ولی ویلیام جیمز اوایل قرن بیست فوت کرده .پس شلایر ماخر پیشتاز است کما اینکه او را به عنوان پدر کلام جدید می شناسند.

کتابی هست به نام متکلمان جدید که البته این کتاب کاملش ترجمه نشده در یک بخش از این کتاب که همان متکلمان جدید نوشته دیوید فررد است در بخشی از این کتاب به کلام جدید مسیحی پرداخته است ودرباره کلام جدید مسیحی بحث کرده است ایشان تحولات مربوط به کلام جدید را به دوره رنسانس وبعد از رنسانس بر می گرداند .ایشان ریشه های آن را به بعد از رنسانس برگردانده اگرچه تحولات جدید در الهیات مسیحی را به دوره ی پس از رنسانس علمی و اصطلاحات دینی (رفورمیست) در جهان مسیحیت بازگردانده است ولی ترجیح می دهد که آن را بر الهیات مسیحی قرن 20 اطلاق نماید پس ایشان (دیوید افورت) کتابی دارد به نام متکلمان جدید در بخشی از کتاب به کلام جدید مسیحی پرداخته و می گوید اصطلاح کلام جدید را به طور دقیق بخواهیم اطلاق کنیم به الهیات قرن 20 بیشتر تناسب دارد پس تا اینجا 3 نظر آمد: نظر ویلیام جیمز، شلایر ماخر و دیوید افورت.

مطلب اخیر که آوردیم در کتاب «کلام جدید در گذر اندیشه ها» که مجموعه مقالات است تعدادی از مقالاتش از نویسندگان مسیحی و غربی است تعدادی از مقالاتش هم از نویسندگان ایرانی که در این مجموعه جمع شده مجموعه ی ترجمه شده از آقای دیوید افورت در این کتاب صفحه 151 آمده است.

 

این دو سه تا نمونه مستند بود درباره ی اصطلاح کلام جدید که به کار بردند و اینکه ریشه اش به کی برمی گردد .

واقعیت کلام جدید

بنده جمع بندی کردم عبارتهای یاد شده به دست می آید که اصطلاح کلام جدید در الهیات مسیحی نام جدیدی است که توسط فیلسوفان دین و متکلمان مسیحی در قرن 20 به کار رفته است. ولی واقعیت آن به قرن 20 اختصاص ندارد بلکه از یک دیدگاه الهیات مسیحی پس از رنسانس علمی و اطلاعات دینی را شامل می شود بنابر یک نظر از آن زمان دیگر کلام جدید و الهیات جدید مطرح شده است و از دیدگاه دیگر ناظر به الهیات مبتنی بر تجربه دینی است که شلایر ماخر مطرح کرده است .

پس اصطلاح و نامش جدید است واقعیتش از یک منظر از رنسانس به این طرف است از یک نگاه (نگاه شلایر ماخر) مربوط می شود به کلامی که مبتنی بر تجربه ی دینی است ایشان این کلام را جدید می نامد .

تفاوت کلام جدید و قدیم

آنچه به عنوان کلام جدید مسیحی شناخته می شود از نظر موضوع و مسائل مورد بحث با کلام قدیم تفاوتی ندارد موضوع کلام در مسیحیت و مسائل محوری کلام در مسیحیت فرقی نمی کند و قدیم و جدید ندارد بلکه تفاوت در روش ها و نگرش های کلامی است روش ها فرق کرده و نگرش ها فرق کرده

نگرش های متفاوت

در کلام قدیم مسیحی 2 روش و نگرش کلی وجود داشت در الهیات قدیم مسیحی .که یکی روش و نگرش عقلی بود یعنی عقل گرا و دیگری روش و نگرش نقلی یعنی وحیانی بود .

قبل از این عصر جدید الهیات مسیحی را اگر آقایان مطالعه کرده باشند در قرون وسطی این دو روش کاملاً شاخص است عقل گرایان ،وحی گرایان ،نقل گرایان بودند.

در روش عقلی در تبیین و اثبات عقائد دینی و دفاع از آنها به تحلیل ها و تأملات عقلی بها داده می شد مثلاً آقای توماس آکوییناس، آنسلم قدیس به این روش عقلی اهمیت می دادند.

کلام جدید در مسیحیت

مستحضر هستید آقای آکوییناس 5 دلیل عقلی برای اثبات وجود خدا مطرح کرده .آقای آنسلم مبتکر برهان وجودی در غرب است یا آنتولوژی(برهان وجودی) اینها به عقل بها می دادند امثال آقای آگوستین قدیس بیشتر به روش نقل و شهود به اینها بها می داد به جای روش های عقل استدلالی.

خلاصه اینکه در الهیات مسیحی دوران قدیم این 2 روش بود اما در روش نقلی یا وحیانی در کتاب مقدس مورد استناد و استشهاد قرار می گرفت پس از تحولات عظیمی که پس از رنسانس در عرصه های فلسفه ، علم و اجتماع.اگر کسی بخواهد رخدادها و تحولات جدید را قلمروهایش را و حوزه هایش را ببینید این سه حوزه است .

فلسفه مثل دکارت که فلسفه جدید را مطرح کرد مثل جان لاک که تجربه گرایی که رویکرد جدیدی در فلسفه بود را مطرح کرد در حوزه ی مسائل علم هم در نجوم ، هیئت ، فیزیک ، زیست شناسی به تدریج این تحولات رخ داد و خیلی هم مسئله ساز شده در حوزه ی اجتماع هم که بحث دموکراسی ، جامعه ی مدنی و تکثر گرایی سیاسی . بحث هایی از این قبیل در جامعه رخ داد .

این سه نمونه تحولات بستر ساز یک سلسله سوالهایی وشبهه هایی در حوزه دین ومسائل دینی شد .

پس از تحولات عظیمی که پس از رنسانس در عرصه های فلسفه ی علم و اجتماع رخ داد و فضای تفکر و ایمان بشر جدید را تحت تأثیر قرار داد و عده ای از فیلسوفان و متکلمان مسیحی به این فکر افتادند که روش نوینی در الهیات به کار گیرند که بتوانند در مقابل چالش های جدید مقاومت کنند و دین را برای مخاطبان خود که گرفتار شکست و تردید فلسفی و کلامی شده بودند قابل قبول سازند .این هم انگیزه ی آنهاست .انگیزه هم ،انگیزه ی کاملاً مقدسی است .

اهتمام، اهتمام به جایی است.خواستند در برابرنسل جدید که دغدغه های جدید دارد با شبهاتی روبرو است از این رو دفاع کنند تبیین کنند و تبلیغ کنند.

چه رهیافتی و روشی به نظرشان آمد که می تواند برای نسل جدید جذاب باشد و در مقابل آن شبهات مقاومت کند یکی تجربه ی دینی بود تجربه ی دینی یکی از نمایان ترین این راه حل ها بود که توسط شلایر ماخر مطرح شد ؛ ایشان را پدر الهیات جدید می نامند این معنایش این است که تجربه ی دینی از نظر آنها بهترین سنگر جدیدی بود که الهیون در آن سنگر گرفتند تا بتوانند از دین و دیانت دفاع کنند .وی از یک سو الهیات عقلی را راه بن بستی می دانست الهیات عقلی و طبیعی!

آن راهی که آکوییناس در قرون وسطی به اوج و اعلی رساند و بعد هم ادامه پیدا کرد .دکارت که فیلسوف بود متکلم هم بود ادله ای را برای اثبات وجود خدا مطرح کرد یکی از ادله اس دنباله ی آنسلم است یعنی همان برهان وجود آنسلم را دوباره احیاء کرد که در این کتاب تأملات در فلسفه اولی هست از ترجمه ی آقای دکتر احمدی که آن را خطاب به پاپ و کلیساها و ... که من می خواهم با این روش در دوره ی جدید از وجود به خدا و اعتقاد به خدا دفاع بکنم این که عکس العمل کلیسا چه بود در این کتب آمده است.

شلایر ماخر می گفت راه عقلی به نتیجه نمی رسد از سوی دیگر احساس می کرد که دیگر نمی توان کتاب مقدس را به عنوان مجموعه ای از سخنان خدا پذیرفت با توجه به نقدها و انتقادهایی که بر کتاب مقدس وارد شده بود این کتاب چند مؤلف دارد و یک مؤلف ندارد .در زمان واحد تدوین نشده و مطالبش با هم ناسازگاری دارد .کتاب مقدس هم از آن قداست افتاده عقل هم که پذیرش ندارد .شلایر ماخر فکر کرد که باید یک راه برای این قضیه پیدا کند پس تجربه ی دینی را مطرح کرد که تجربه ی دینی کلیدی بود که ان را در حل همه ی مسائل الهیات غیر از اموری که درک آنها برای بشر ممکن نیست مثل تثلیث و امثال آن ، راهگشایی دانست.

روشی نوین درکلام مسیحی

پس از تحولات عظیمی که پس از رنسانس در عرصه های فلسفه وعلم واجتماع وفضای تفکر وایمان ،بشر جدید را تحت تاثیر قرار داد عده ای از فیلسوفان ومتکلمان مسیحی به این فکر افتادند که روش نوینی در الهیات به کار گیرند که بتوانند در مقابل چالش های جدید مقاومت کنند واین را برای مخاطبان خود که گرفتار شک وتردید فلسفی وکلامی شده بودند قابل قبول سازند .این هم انگیزه انهاست انگیزه هم انگیزه کاملا مقدسی است .

اهتمام ،اهتمام به جایی است ،خواستند در برابر نسل جدید که دغدغه های جدید دارد وبا شبهاتی روبرو است از دین دفاع کنند تبیین وتبلیغ کنند .

رهیافت وروشی که به نظرشان می آمد که می تواند برای نسل جدید جذاب باشد ودر مقابل آن شبهات مقاومت کند یکی تجربه دینی بود .تجربه دینی یکی از نمایان ترین راه حل ها بود که توسط شلایر ماخر مطرح شد .ایشان را پدر الهیات جدید می نامند این معنایش لین است که تجربه دینی از نظر آنها بهترین سنگر جدیدی بود که الهیون در ان سنگر گرفتند تا بتوانند از دین ودیانت دفاع کنند .

وی از یکسو الهات عقلی وطبیعی را راه بن بستی می دانست .

آن راهی که آکوییناس در قرون وسطی به اوج واعلی رساند وبعد هم ادامه پیدا کرد .دکارت که فیلسوف بود متکلم هم بود ادله ای را برای اثبات وجود خدا مطرح کرد یکی از ادله اش دنباله ی انسلم است یعنی همان برهان وجودی آنسلم را دوباره احیا کرد که در کتاب تاملات در فلسفه اولی هست که ترجمه آقای دکتر احمدی است که ان را خطاب به پاپ وکلیساها و...نوشته است که من می خواهم با این روش در دوره جدید از وجود خدا واعتقاد به خدا دفاع کنم واین که عکس العمل کلیسا چه بود در این کتاب آمده است .

شلایر ماخر می گفت را عقلی به نتیجه نمی رسد از سوی دیگر احساس می کرد که دیگر نمی توان کتاب مقدس را به عنوان مجموعه ای از سخنان خداوند پذیرفت با توجه به نقد ها وانتقادهایی که بر کتاب مقدس وارد شده بود این کتاب چند مولف دارد ویک مولف ندارد در زمان واحد تدوین نشده مطالبش باهم ناسازگاری دارد کتاب مقدس هم از تقدس افتاد عقل هم که پذیرش ندارد شلایر ماخر فکر کرد که باید یک راه برای این قضیه پیدا کند پس تجربه دینی را مطرح کرد که تجربه دینی کلیدی بود که ان را در حل همه مسائل الهیات غیر از اموری که درک آنها برای بشر ممکن نیست مثل تثلیث وامثال آن راهگشا می دانستند .

تجربه دینی

تجربه دینی عبارت است از حساس وابستگی مطلق در برابر حقیقت نامتناهی.

این مطلب که عرض کردم از دو کتاب نقل شد که یکی از کتاب علم ودین نوشته ایان باربور ویکی از کتاب فلسفه وایمان مسیحی نوشته کالین براوو بود .

تجربه دینی که شلایر مطرح کرد عده ای هم از متکلمان شاخص راه وروش اقای شلایر ماخر را ادامه داند .

از جمله متکلمان شاخص مسیحی همین راه را برگزیدند وتقویت کردند دانشمند ومتکلمی است به نام رودلف بولتمان متوفی 1967یعنی در قرن بیستم او همان راهی که شلایر در قرن 19مطرح کرد بولتمان ادامه داد او فرد خیلی معروفی است .او پروتستاناست کما اینکه خود شلایر ماخر هم مسیحی پروتستان بود این بحث ها در پرو تستانتیزم بیشتر مطرح شد .یکی هم پولتیلیخ یا پولتیلیش یا پولتیلیک است او هم پروتستان است متوفی 1965که در قرن 20می زیست آقای شبستری از شیفتگان آنهاست ایشان در جامعه اسلامی ایران ،آهنگ وروش ومنش این متکلمان را پذیرفته آثار ایشان در حوزه دین شناسی والهیات دقیقا روی همین مشرب تجربه دینی است که خود ایشان یعنی آقای شبستری هم در مباحث واقوالشان اذعان دارند که از روش تجربه دینی بهره می برند .کتاب فلسفه وایمان مسیحی مدتها بود چاپ نشده بود کتاب خوبی است وقابل استفاده است در نظریاتی که مطرح می کند همین کتاب کلام جدید در گذر اندیشه ها که نام بردیم از اقای دیوید اف فورد ،ایشان تحولات جدید در جوامع غربی را گزارش کرده وبه این قضیه پرداخته است یعنی تحولات سیاسی ،علمی وفلسفی که الهیات را تحت تاثیر قرار داد ودر عبارتی چنین می گوید :«در فاصله ی زمانی میان قرون وسطی وپایان قرن نوزده حوادث وتحولات گسترده ای رد جهان به ویژه دنیای غرب رخ داد وپیامدهای گوناگونی در فرهنگ وزندگی بشر داشت مهمترین این رخدادها عبارتند از رنسانس یا نوزایی علمی ،رفورمیسم یا اصلاحات دینی ،روشنگری یا روشنفکری که مربوط به قرن هفده به خصوص انقلاب صنعتی ،پیشرفت علوم طبیعی ،توسعه تکنولوژی رشد علوم انسانی مثل جامعه شناسی وروانشناسی واقتصاد وسیاست و...عوامل یاد شده سبب تحولاتی در عرصه های هنر ،فلسفه ودین شد اکنون این سوال مطرح است که چگونه مذهب وکلام می تواند بدون تکرار عقاید پیشین ادامه یابد ؟آیا ممکن است دین بدون تغییر اساسی در مبانی ونگرشهای خود با نوگرایی سازگاری یابد ؟»

بعد ایشان چند موضع گیری را در غرب گفته که چطور موضع گیری در برابر این تحولات شد وسه روش شاخص وسه نوع موضع گیری را نام برده است :

1- روشی که می کوشد کلام سنتی را حفظ واحیا کند بدون اینکه توجهی به تحولات جدید داشته باشد که دقیقا رد جهان اسلام هم مثل آن هست .

2- روشی که تحولات ونظریه های جدید فلسفی وعلمی را اصل قرار می دهد یعنی نقطه مقابل روش اول ومی گوید اصل همان حرفهای جدید است عصر جدید است وروز از نو وروزی از نو وآنچه بوده کهنه شده وتاریخ مصرف ان گذشته است آنها را باید با مقیاس اینها بپذیریم ورد کنیم اصالت از آن این حرفهای جدید ونو است که این هم یه رویکردی است وآموزه های دینی را براساس آنها ترسیم می کند.

مثلا بعضی آقایان در نوشته ها وگفته هایشان این طور عمل می کنند ومی گویند حقوق بشر آمده واصل حاکم است فقه ما وقتی می تواند فقه باشدکه با آن خودش را تراز کند وهماهنگ کند در مباحث کلام هم همین طور است تجربه دینی آمده است اینها را باید اصل بگیریم وبر اساس آن حرف بزنیم که در غرب هم بوده ودر دنیای اسلام هم وارد شده

3- روشی که در عین پایبندی به مبانی واصول عقاید مسیحی ،تحولات ونظریه های جدید فلسفی وعلمی را هم مورد توجه قرار می دهد اما نمی شود از اینها چشم بسته گذشت باید جواب اینها را هم داد یعنی در عین حفظ مبانی وعقاید ،سوالها وپرسشهای جدید را هم مور توجه قرار بدهیم وبا ارائه تفسیر جدیدی از عقاید مسیحی می کوشد میان عقاید دینی ونظریه های جدید هماهنگی برقرار سازد .

از این سه رویکرد ،سه موضع گیری در الهیات مسیحی در عصر جدید پیدا شده است کتاب کلام در اندیشه جدید در گذر اندیشه ها در ص 153-154 مقاله ی آقای دیوید اف فورد که نام کتابش متکلمان جدید است را آورده است .

این اجمالا کلام مسیحیت در مسیحیت بود .

پس اصطلاح کلام جدید در قرن بیستم وواقعیتش علی قول بعد از رنسانس وعلی قول مربوط به قرن نوزدهم است .

کلام در جهان اسلام :

من متوجه نشدم آقای کدیور تحت تاثیر چه کسی هست وآقای سروش،فکر واندیشه اش چند وجهی است ویک مبنا ویک مناش ندارد او منشا های گوناگون ودیدگاههای مختلف را در نظریه ها تلفیق می کند .

آقای شبستری این طور نیست بلکه روش ایشان مشخص است وفکرش بر اساس تجربه دینی است . اقای سروش معمولا مطالب مختلف را به هم تلفیق می کند کنار هم می چیند لذا در نوشته ها وحرفها ومطالبش تعارض وناسازگاری فراوان دیده می شود وجهاین نا سازگاری ها همین است که یک تئوری منسجمی برای خودش ندارد از هر دری وارد شود حرف می شند ویک شعر از مولوی می آورد یک شعر از حافظ یا یک آیه از قران –که قرآن هم محکمات دارد وهم متشابهات .

تحولات در حوزه های سه گانه

اشاره کردیم که تحولات جدیدی که رخ داد تقریبا مشابه بود یعنی همان تحولاتی که در حوزه های سه گانه علم ،فلسفه وعلوم اجتماعی رخ داد همین تحولات هم به تدریج منتقل شد به جهان اسلام ودر نتیجه متکلمان اسلامی هم مواجه با یک سلسله سوالات جدید ،پرسشهای نو وشبهه های جدید شدند .

عبارتی که من نوشته ام این است تحولاتی که در جهان غرب در قلمرو فلسفه علم و اجتماع رخ داد و الهیات مسیحی را تحت تأثیر قرار داد به تدریج به جهان اسلام نفوذ کرد و منشأ طرح پرسش ها و شبهات جدیدی در زمینه ی دین و عقائد اسلامی گردید.

مواضع سه گانه

در پی این تحولات و چالش ها از سوی متفکران و متکلمان اسلامی نیز مواضع گوناگونی اتخاذ گردید که در یک تقسیم بندی کلی به همان انواع سه گانه ای که درباره الهیات مسیحی بیان گردید تقسیم می شود .عده ای از عقائد دینی با روش های سنتی دفاع کردند و در برابرنظریه های جدید فلسفی و علمی روش تخطئه را برگزیدند؛ عده ای دیگر بر نقطه ی مقابل نظریه های علمی و فلسفی جدید را به صورت مطلق پذیرفته و بر ان شده اند تا آموزه های دینی را مطابق آنها تفسیر کنند.

گروهی دیگر راه اعتدال را برگزیده اند و ضمن تأکید بر مبانی و اصول اسلامی ، تحولات جدید را نیز جدی گرفتند و در براب رآنها روش تحلیل و نقد علمی و فلسفی را برگزیدند تا بتوانند به شیوه های منطقی از عقائد اسلامی دفاع کنند و با بشر جدید به مفاهمه بپردازند .

از گروه نخست به عنوان متحجران و قشری گرایان یاد می شود چنان که گروه دوم به عنوان تجددطلبان و غرب زدگان شناخته می شوند و گروه سوم اعتدال گرایان به شمار می روند.

استاد مطهری که خود از چهره های برجسته گروه سوم است در این باره چنین گفته است :«یکی از خاصیت های بزرگ دین مقدس اسلام اعتدال و میانه روی است قرآن کریم امت اسلام را به عنوان امت وسط نامیده است امت و جمعیتی که واقعاً دست پرورده قرآن کریم باشد از افراط و تفریط برکنار است....»

 

اسلام و انطباق با زمان از نگاه استاد مطهری

در مسئله انطباق اسلام با مقتضیات زمان استاد مطهری این طور می فرمایند:«در مسئله انطباق 2 جریان مخالف که هر دو غلط بوده است در تاریخ اسلام همیشه وجود داشته است ؛ یکی جریان انحرافی یعنی دخل و تصرف های بی جا در دستورهای دینی به واسطه یک رشته خیالات و ملاحظات کوچک که ما اسم آنها را جهالت گذاشته ایم .دیگری جریان جمود و توقف های بی جا که بر خلاف منظور و روح اسلام است البته یک جریان معتدل هم همیشه وجود داشته است .» که بنده در کتاب الالهیات فی مدرسه اهل البیت علیهم السلام مقدمه ای دارد که عرض کرده ام منهج اهل البیت علیهم السلام منهج الوسط منهج الاعتدال؛ نه فقط در جبر و تفویض این طور است در تمام زمینه های فکری و عملی و اخلاقی منهج اهل بیت علیهم السلام منهج وسط است و افراط و تفریط در آن نیست .نمونه هم در آنجا نقل کرده ایم.

خودِ امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه 16 نهج البلاغه فرموده است :«الیمین و الشمال مزلّة و الطریق الوسطی هی الجاده» . طریق وسطی یعنی حد وسط.منتهی افراط و تفریط هر جایی به حسب خودش است

جایگاه علمی شهید مطهری

- غیر از معصوم – ولی انصافاً بر این حوزه یل روزگار است من این را ثابت می کنم هر کس قبول ندارد بعد از علامه طباطبایی من قَدَری مثل مطهری نمی شناسم .این را ثابت می کنم با موارد برخورد کرده ام بزرگان دیگر هم قدرشان جای خودش است و احترامشان سرجای خودش است ولی مطهری یل است در این مسئله .همین دیشب من یک بحثی را مطالعه می کردم دیدگاه استاد جوادی با دیدگاه استاد مطهری در برهان نظم بروید ببینید .برهان نظمی که آیه الله جوادی بیان کرده است چیست ؟ برهان نظمی که استاد مطهری تنظیم کرده است در کتاب توحید چیست؟او نیز در کتاب علل گرایش به مادی گری ،خیلی فرق می کند بروید مطالعه کنید اهل نظر هستید ؛ ملاحظه کنید .

اصلاً بحث مثلاً استاد جوادی از برهان نظم خارج شده که چیزهایی است که کاری به برهان نظم ندارد . مثلاعلت غایی و معنای فلسفی چه ربطی به برهان نظم دارد ؟

برهان نظم چیز دیگری است .اگر نظم غایی مطرح است آن علت غایی فلسفه مطرح نیست به آن معنا که بگوییم الحمد لله ما رفتیم علت غایی کردیم ؛ برهان نظم را برهان کردیم.

برهان نظمی که مطرح شده است به آن کاری ندارد در حد خودش هم به درد می خورد بالاتر از خودش هم به درد نمی خورد .همان طوری که شهید مطهری می فرمایند:«برهان نظم محدودیت دارد .کسر شأن او هم نیست که از گزدونه خارجش کند .خیر رسالتش همین مقدار است در حد خودش توانمند است .بار زیادی به دوشش بگذاری نمی کشد . شما بار نگذارید روی دوشش.برهان نظم چنین ادعایی ندارد .شاید شما خیال می کنید برهان نظم باید خدای واجب الوجود ِ سرمدیِ ازلیِ واحد ِبسیط را اثبات کند .نه برهان نظم میگوید من در این وادی نیستم.

من می خواهم ماتریالیزم را رد کنم باب را بر الهیون بگشاییم که جهان ماده نیست ؛ ماوراء دارد .اما اینکه ماورء یکی است ؟دو تاست؟و چه خصوصیلتی دارد را نمی گویم.

نقد دارد اما در حد خودش برش دارد ؛ حال ما بگوییم این برهان نظم این جایش که یقین آور نیست و مشکل دارد برویم یک غایتی را بیاوریم که قضیه را حل کند .این که خارج از کل بحث شده است .»

اینها را ملاحظه بفرمایید:این که مقام معظم رهبری حفظه الله روی استاد مطهری اینقدر تأکید می کند همه اش این نیست که ایشان شهید شده است یا امام آن جور فرموده .خیر! واقعاً این طور است

شخصیت های دیگر هم در جایگاه خودشان محترم هستند در جایی دیگر استاد مطهری گفته اند :«جامد یعنی جمود گر از هر چه نو است متنفر است (طالبان مسلکی ها) و جز با کهنه خو نمی گیرد و جاهل هر پدیده ی نو ظهوری را به نام مقتضیات زمان به نام تجدد جایز می شمارد .جامد هر تازه ای را فساد و انحراف می خواند و جاهل همه را یک جا به حساب تمدن و توسعه و علم و دانش می گذارد .جامد میان هسته و پوسته و مسیله و هدف فرق نمیگذارد و از نظر او دین مأمور حفظ آثار باستانی است .جاهل برعکس چشم دوخته که ببیند در دنیای مغرب چه مد تازه و چه عادت نویی پیدا شده تا فوراً تقلید کند و نام تجدد و جبر زمان روی آن بگذارد .» عبارت اول از اسلام و مقتضیات زمان ج 1 ص 48-39

عبارت دوم از نظام حقوق زن در اسلام ص 177 به بعد مطرح شد.

من توصیه ام این است کتاب درسی که خودم نوشته ام و بعد از همه ی کتابها نوشته شده و بنده تولید به مصرفی نیست و بحث ها را چکش کاری می کنیم بعد از لابلای آن بحث های مفصل ؛ یک کتاب شده است .به نظرم چون بر اساس مبانی جدید دین است اگر مایل بودید این کتاب را تهیه کنید .

و صلی الله محمد و آله الطاهرین

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo