< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

85/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسي علم كلام - كلام جديد و پيدايش آن در جهان اسلام و غرب

طی چند جلسه گذشته درباره مبادی و مقدمات علم کلام و نیز مباحثی که آنها را به عنوان مکمل های بحث های کلامی نامیدیم یعنی آشنایی با فرقه ومذاهب وتاریخ علم کلام و مباحثی از این قبیل ، با این دو بخش از مباحث ، یعنی قسمت اول مبادی و مبانی علم کلام و نیز مکمل های علم کلام در این باره مطالبی عرض کردیم بعد به معرفی منابع ومتون کللامی پرداختیم از مذاهب مختلف مذاهب شیعه ومذاهب اهل سنت،کتابهایی را که از منابع ومتون معتبر در این مذاهب به شمار می روند. نمونه هایی را که عرض کردیم و که اگر کسی بخواهد به صورت متن محوری کار بکندکه علی القائده لازم است که انسان ابتدا متن علمی و را به صورت دقیق مورد مطالعه و بررسی قرار بدهد و کتاب کشف المراد عرض کردیم که برای این جهت یعنی بعد از سطح 2که تمام شد کتاب مناسبی است وکتابهایی را هم که معرفی کردیم از مذاهب مختلف برای این بود که پا به پای بحثهای کشف المراد از آن منابع ومتون و کتابها هم حتی المقدور وحتی الامکان استفاده شود. معمولا کشف المراد اینجور هست که اقوال را نقل میکند خیلی مختصر وگذرا اما منابع آنها را دیگرایشان ذکر نفرمود.

مرحله دوم :روش مسئله محوری

لذا اگر انسان بخواهد کارش علمی تر و دقیقتر باشد راهش این است که به منابع آن مذاهب رجوع کند ولذا آن کتابهایی را که بنده عرض کردم در این خصوص این نقش واین فایده را دارد. حالا که ما یک دور کلام را به این صورتی که عرض شد ـ متن محوری ـ انجام دادیم با توجه به اون مبانی ومقدمات واینها، تحقیقی تحلیلی در مرحله دوم، روش مسئله محوری مطرح میشود یعنی بایستی از این روش استفاده کرد. دیگر لازم نیست که تا آخر مرتب به صورت یک متن وبحث ترکیبی متن محوری کار کرد بلکه بهتر این است که به صورت موضوع محوری یا مسئله محوری تحقیقات را ادامه بدهد. موضوعات، موضوعات مختلفی اند اما بهترش این است که آن موضوعاتی که کلیدی ترو بنیادی ترند آنها را انتخاب کند و با وجود همان منابعی که معرفی کردیم منابع معتبرآن موضوعات وآن مسائل را به صورت یک مسئله مستقل وتحقیقی مورد بررسی قرار بدهد. مسائل مهمتر واساسی تر وآنهایی که به خصوص مبتلا به هم هستند.

ملاک اولویت بندی مسائل کلامی

این اولویت بندی است، آدم باید مسائل را اولویت بندی کند. دو ملاک میشود برای اولویت گذاری تعریف کرد

    1. یکی جایگاه مسئله ونقش مسئله در مسائل دیگریعنی اینکه در کلام چه جایگاهی وچه اهمیتی دارد

    2. نیاز وابتلا به آن مسئله بودن

اولویت بندی مسائل خداشناسی

مسائل یا مباحث مربوط به خداشناسی از نظر جایگاه ، جایگاه بسیار برجسته ای دارد . دیگر خداشناسی در صدد مباحث کلامی و اعتقادی است .

در مباحث خداشناسی باز دو بحث هست :

    1. اصل وجود خدا و براهین اثبات وجود خدا ،

    2. صفات الهی .

در باره وجود خداوند مستحضر هستید در عصر جدید بالاخره شبهه ها و اشکال هایی و شبهاتی مطرح شده که بایستی به این شبهات جدید در باب خداشناسی پرداخت که انسان بتواند جوابگوی این شبهات و اشکالات باشد ،انشاءالله در بحث کلام جدید که رسیدیم به این برمی گردیم؛ چون این گونه است که جدید بودن شبهات در قسمت کلام جدید قرار می گیرد ؛ولی بالاخره لازم است که یکی دو تا از این برهان ها به صورت دقیق و موشکافانه بررسی کنیم .مقدمات برهان و تقریر های برهان اشکال هایی که از قدیم بوده پاسخ گویی به آن اشکال ها لازم است.

برهان امکان و وجوب مسئله ای مهم

در بحث خداشناسی مثلاً برهان امکان و وجوب از عقلی ترین و محکم ترین برهان هاست نیاز دارد به یک تحقیق و مطالعه عمیق و دقیقی روی این برهان آدم داشته باشد آثار ابن سینا و بعد در حکمت متعالیة و علامه طباطبایی و آنهایی که بالاخره روی این برهان کار کرده اند .

برهان امکان و وجوب البته در کتابهای کلامی هم هست. خود کشف المراد دارد منتهی مختصر شرح مواقف دارد شرح مقاصد دارد . اینها همه شان این برهان را مطرح کرده اند یکی از کلیدی ترین برهانهاست در مباحث خداشناسی. خوب است و جا دارد که آدم این را به عنوان یک مسئله مستقل روش مطالعه کند تقریرهای مختلف. مثلاً کتاب شوارق در این جا خیلی کتاب ارزشمندی است در این قسمت شوارق الالهام اقسام و گونه های تقریرهای این برهان را ایشان ذکر کرده خیلی ارزشمند است و مفید در بین کتابهای کلامی ما این از همه در این قسمت بهتر است .

برهان امکان و وجوب از بهترین و متقن ترین برهان های اثبات وجود خداست لذا می بینید که خواجه نصیر الدین در کتاب تجرید فقط به همین اکتفا کرده یگانه برهان که ایشان در اثبات وجود خدا آورده همین برهان امکان وجوب است .دیگر به هیچ برهان اشاره هم نکرده حتی برهان حدوث یا مثلاً برهان حرکت یا برهان های دیگر نظم مثلاً اینها وارد نشده این به دلیل همان جایگاه مهمی است که این برهان دارد انصافا برهان خیلی متقن استوار عقلی است . اینها جا دارد که انسان بر آنها کاملاً تسلط پیدا کند مقدمات برهان را ببیند تقریر برهان را دقیق ببیند.

و به هر حال من توصیه ام این است که آن قسمت شوارق الالهام دوستانی که مایلند به صورت عمقی و تحقیقی تحلیلی این برهان را ببینید .شوارق را فارموش نفرمایی شوارق این بحث را دقیق و عمیق مطرح کرده . دیگر در اسفار و بعد کتابهای علامه طباطبایی هم این آمده .

در بحث اثبات وجود خدا اگر این برهان امکان و وجوب را آدم خوب حلاجی کند به عنوان یک برهان استوار دستش باشد ؛ این کافی است و کفایت می کند البته از برهان های دیگر هم ر داشتن و آشنا بودن در حدی که متعارف است و هست خوب است.

حالا تقریرهای برهان خیلی فرق نمی کند هرگونه و هر جور که شما تقریر کنید که این مقدمات برهان قشنگ منقح بشود حالا چه امکان باشد شما امکان ماهوی مطرح کنید یا امکان فقری مطرح بکنید فرقی در استدلال و استنتاج به آن صورت ندارد مهم این است که این برهان تقریر بشود مخصوصاً عرض کردم شوارق را اگر ببینید یک تقریری از این برهان ارائه شده است که دیگر مبتنی بر ابطال و تسلسل هم نیست تقریر خیلی دقیق البته از خود ایشان نیست از مرحوم خواجه است منتهی مرحوم خواجه این تقریر را اینجا نیاورده.

در همین خداشناسی و مسئله سوم در بحث تسلسل آورده یعنی همان تقریری را که خواجه نصیر برای ابطال تسلسل بیان کرده که از ابتکارات ایشان است یک دلیل دارد شوارق لاهیجی می فرماید که این را حقش بود که همین جا هم می گفت چون که این مبتنی بر ابطال دور وابطال تسلسل نیست و اثبات می کند واجب الوجود را ولی بالاخره مرحوم خواجه حالا غفلت کرده یا چه جور شده این جا نیاورده چند تا تقریر دارد تقریرهایش را ملاحظه بفرمایید فرقی هم نمی کند امکان ماهوی باشد امکان فرقی باشد این خیلی فرق نمی کند.

برهان صدیقین

برهان صدیقین صدرالمتألهین به طوری است که به اصطلاح درک و فهمش نیازمند ظاهراً به چیزی بیش از این به اصطلاح بحث ها تأمل های عقلی و اینها هست بیشتر حالت ذوقی به خودش می گیرد و عقل منطقی آدم آن را طوری که باید قانع نمی کند یعنی مثل اینکه یک مقدار طفره در این برهان آدم احساس می کند به چیزی –حالا جایش نیست من عرض بکنم ولیکن به این سبک است- بنده حداقل نتوانستم برهان ایشان را به عنوان یک برهانی که مقدمه ای دارد و صغرایی و کبرایی و بعد از این صغری و کبری به یک نتیجه ای آدم می رسد در قالب استدلال حالا یا باید این باشد یالمیه به معنای یک چیزایی است به معنای مطلق باشد یا این به معنای دلیل باشد دیگر برای خدا لمی نداریم دیگر یکی از این دو تا باشد مشکل است برهان ولی اگر بشود تقریر کرده حالا بنده این را در همان شرح بدایه آورده ام فرمایشات ملاصدرا را در کتابهای مختلفش جمع کردم که آیا برهان صدیقین برمی گردد بالاخره به همان روش ابن سینا با یک روش دیگری است اگر برنمی گردد و چیز دیگری هست آیا واقعاً برهان است یا چیزی حالت ذوقی و شهودی است مثلاً یک ورا و فرای از تعقل عقلی است ولی این برهان امکان و وجوبی که ابن سینا مطرح کرده انصافا قابل فهم قابل توضیح قابل تبیین قابل دفاع است.

مسأله صفات الهی

در بحث دیگر صفات هم، بحث مهمی که مادر صفات است –من فقط اشاره می کنم می گذرم.مسئله محوری –اگر آقایون بخواهند کار بکنند –یکی بحث به تعبیری- وجود شناسی صفات خداوند است که آیا صفات خداوند از نظر وجود ، از نظر واقعیت چگونه اند واقعیتی دارند ؟ ندارند؟ اگر دارند عین ذاتند یا زائد بر ذاتند ؟ قدیمند یا حادث اند این یک بحثی است بحث مهمی هم هست این را باید رویش کار کرد

و در کتابی که از حقیر چاپ شده به نام الکلام المقارن – ا گر آقایان ملاحظه فرموده باشید – آنجا آورده ایم بحث را دیدگاه های مختلف متکلمان را در این مسأله جداگانه آوردیم – این باید دست آدم باشد- دیدگاه ها در باب واقعیت صفات ،آیا واقعیت دارند ؟ندارند؟حال که دارند آیا عین ذاتند یا زائد بر ذاتند ؟قدیمند یا حادث اند این یک بحثی است یک بحث هم معنی شناسی صفات است درباره ی صفات لازم است که به صورت کلی و نه تک تک صفات (علم ،قدرت و حیات و سمع و بصر و غیره) نه کلی!

این بحث معنی شناسی اعم از صفات ذات و صفات فعل است .

بحث صفات شناسی نظر بر صفات ذات است که آیا واقعیت دارند یا نه ؟اگر دارند عین ذاتند یا زائد بر ذات حادثه یا قدیم .اما در معنی شناسی صفات بحث گسترده است همه ی صفات محل بحث است که آیا می توانیم صفات خدا را بشناسیم یا نه معنایش را می فهمیم یا نمی فهمیم

کسانی می گویند نمی فهمیم که می شود قول به تعطیل ،تعطیل عقل از معرفت

کسانی می گویند می فهمیم منتهی به ظاهرش عطف می کنند و تشبیه می شود بعضی می گویند که ما می فهمیم اما باید این را تأویل کرد

ایا این تأویل در همه ی صفات است یا در بعضی صفات است صفات ریه است یا غیر اینها –بالاخره این هم یک مبحث است- همچنان مورد گفتگوی مذاهب است (بحث معنی صفات)

به طور کلی که اگر کسی بخواهد در باب صفات الهی به لحاظ معنا وارد بحث شود این شقوق و این اقوال را باید بررسی کنید که آیا معنایش قابل شناخت هست یا قابل شناخت نیست باید تأویل کرد ،باید تفویض کرد، تشبیه کرد. و اینکه چگونه است باید بررسی شود.

این هم یک بحث کلان و کلی است راجع به صفات الهی. این را هم در همان کلام المقارن بحث کرده ایم، اقوال مختلف را آورده ایم سعی بنده هم در آنجا این بوده که بعد از نقل مذاهب ،مکتب اهل بیت علیهم السلام را به عنوان معیار بعد معرفی کرده ام بعضی آراء و اقوال را گفته ایم بعد گفتیم حالا برویم سراغ اهل بیت علیهم السلام تا ببینیم آنجا چطور است در هر دو بحث این کار را کرده ایم .اول اقوال مذاهب و فرق حتی امامیه بعد رفتیم سراغ روایات اهل بیت علیهم السلام و آن را مطرح کردیم.

مثلاً در باب خداشناسی ، یکی اصل براهین اثبات خداوند شد که عرض کردم برهان امکان و وجوب را آدم خوب تحقیق کند و موضوعی روی آن کار کند یکی هم بحث صفات است به لحاظ وجود شناسی صفات به لحاظ معنی شناسی صفات اما اینکه انسان بخواهد تک تک صفات را بحث کند این دیگر در اولویت نیست مگر اینکه خود آدم برایش احیاناً مسأله ای مطرح شده باشد که بخواهد روی آن کار کند .

موضوع عدل

بعد از این دو بحث کلی و عمده در باب خداشناسی ، بحث مربوط به عدل و به عبارتی افعال الهی مطرح می شود یعنی اگر انسان بخواهد موضوعی کار بکند بحث عدل است .منتهی عدل الهی در کلام خیلی گسترده است آن بخشی از علم کلام که به عدل الهی پرداخته مسائل خیلی مهمی در آن آمده مثلاً حسن و قبح عقلی را در آنجا آورده که خود حسن و قبح یک قاعده ی مهمی است یعنی آیا حسن و قبح عقلی داریم یا نداریم که این هم دو دیدگاه است

علت این هم که این را آنجا در طلیعه ی بحث عدل و افعال مطرح کرده اند این است که این شالوده و مبنای مباحث بعدی است باید موضع مشخص باشد حسن و قبح عقلی را اگر کسی قبول کرد تصمیم گیری ان فرق می کند با کسی که آن را قبول ندارد در مباحث مختلف. از این که بگذریم بحث مربوط به جبر و اختیار بحث خیلی مهمی است و از مسائل اساسی و مهم است و دیدگا های مختلفی چون جبر گرایی ، تبعیض ، امر بین الامرین ، هست که این هم موضوع اساسی و مهمی است

یک قاعده باز در همین مبحث آقایان طرح کرده اند به نام قاعده ی لطف ، علی القاعده چون از قاعده ی لطف در نبوت و مخصوصاً در امامت و در بحث های مختلفی استفاده می شود و یک قاعده ی کلیدی است جا دارد که این قاعده را در تحقیقی و عمیق بررسی شود و اقوال و نظریات و ادله و شبهات و اشکالات را ببیند

بالاخره توفیقی که نصیب حقیر از جانب خداوند متعال شد اینکه هم حسن و قبح عقلی را بنده بسیار مطالعه کردم و هم قاعده ی لطف را که مکرر هم مقالات نوشتیم و هم در جلسات بحث کردیم و بعد هم تدریس کردیم و حالا در یک مجموعه ای به نام القواعد الکلامیة آمده است یعنی هم قاعده ی حسن و قبح و هم قاعده ی لطف آمده و تلاش شده که به صورت تحقیقی و عمیق مباحثی مطرح شود اقوال و ...... مختلف هم در آنجا مورد بررسی قرار گرفته و مبتنی بر حسن و قبح عقلی است ولی خودش مبنای مسائل زیادی است و آنکه مادر است حسن و قبح عقلی است و آن خیلی پایه است اما قاعده ی لطف هم بعد از آن قاعده خیلی مهمی است پس بنابراین این هم از آن قاعده هاست چون که این کاربرد دارد در نبوت مخصوصاً در امامت!

در امامت این قاعده ، از قواعدی است که علمای شیعه براساس آن در امامت اظهار نظر کرده اند من توفیق پیدا کردم خدمت استاد سبحانی روی جبر و اختیار کار کردیم در درس اصول که به آن فرمایش صاحب کفایه ایشان رسیدند که تسلل طلب واراده ها مطرح شد. که بعد می گوید :«قلم به اینجا رسید و سر بشکست.» آنجا ایشان مقداری بحث کردند فرمودند:«این بحث گسترده است متوقف می کنیم بعداً مجزا به آن می پردازیم بعد یک ماه آخر سال به این مسئله پرداختند.

من هم اول تقریر کرده بودم به عربی می نوشتم بعد ایشان گفتند می خواهیم اساسی تر کار کنیم اگر حاضرید بیائید مؤسسه چها راه بیمارستان ،من هم اول رغبتی نداشتم به ایشان عرض کردم آقا روی این مسئله کار زیاد شده . استاد مطهری انسان و سرنوشت را دارد مرحوم غلام جعفری –که البته آن زمان ایشان در قید حیات بودند (رضوان الله علیه) – کتاب جبر و اختیار نوشته است و خلاصه کار زیاد شده است .ما در ماشین بودیم تا مرا به منزل برسانند ایشان فرمودند این پیشنهاد من است شما روی آن فکر کن اگر علاقه داشتی با هم کار می کنیم من هم تأمل کردم و تصمیم گرفتیم که این کار را بکنیم و این کار را کردیم و همان کتاب جبر و اختیاری که چاپ شد محصول همان مباحث است خیلی من روی این زحمت کشیدم .

یعنی ایشان مدام کتاب معرفی می کردند و من باید می رفتم و مطالعه می کردم و سخت ترین کتابی که من مطالعه کردم و برایم مشکل بود کتاب جبر و اختیار مرحوم علامه ی جعفری بود چون ایشان معمولاً مشکل نویس بودند ایشان گفتند مطالعه منید چون بالاخره نکته قابل استفاده یا نقدی دارد که ما مطرح کنیم و بحث کنیم.

این لطف الهی بود .باید انسان شاکر باشد وقتی زمینه ای فراهم می شود بستری فراهم می شود و انسان در یک فضای مطالعاتی تحقیقاتی قرار می گیرد لطف و عنایت الهی است انسان باید شاکر باشد.

هم قاعده لطف ار کار کردیم به طور مفصل و هم حسن و قبح را به طور مفصل کار کردیم .حسن و قبح هم من اول خدمت ایشان کار کردم که کتاب فارسی آن چاپ شد به نام حسن و قبح عقلی یا پایه های اخلاق جاودان که خدمت ایشان بودم و بعداً من مستقلاً کار کردم که همان کتاب القواعد الکلامیة است ایشان شوخی می کردند با من می فرمودند شما ناسخ آن را می نویسی یعنی همان کتابی که با هم نوشتیم ! یک وقتی من عرض کردم آقا قواعد فقهیه داریم چطور قواعد کلامیه نداریم .گفتند ننوشته اند ! می رفتیم درس ایشان؛ ایشان مسجد فاطمیه تدریس می کردند در حدود مسجد سلماسی من رسیدند، من هم می رفتم درس. رشته تخصصی کلام که دایر شد.ایشان فرمودند خیلی خوب یادت هست که روزی گفتی قواعد کلامیه نداریم گفتم بله.گفتند:«حالا این گوی این میدان این رشته علم کلام هست و شما قواعد علم کلامیه بگویید .»این باعث شد که ما در فضای قواعد کلامیه قرار گرفتیم و کارهایی انجام شد .اینها را مرور بفرمایید بالاخره بروید ببینید چه طو راست و چه کارهایی شده نواقص را شما تکمیل بفرمایید ولی ملاحظه کنید...!حسن و قبح عقلی ، قاعده ی لطف ، بحث جبر و اختیار از مباحث خیلی کلیدی است .

مسأله نبوت

در بحث نبوت چند بحث شاخص داریم که مسئله ی معجزه بر صدق دعوی نبوت و ویژگی های معجزه و فارق بین معجزه و کرامت و سحر و امثال اینها که باید موضوعی روی آن کار شود

عصمت ،دایره ی عصمت ، ادله ی عصمت از مباحث مهم نبوت است

وحی ، دو سه بحث نبوت خیلی مهم است یکی بحث معجزه یکی بحث عصمت یکی بحث وحی و حقیقت وحی اینها نیاز است که انسان اگر می خواهد کار کند به صورت موضوعی مسأله در دستور کار داشته باشد می شود گروهی کارکرد اگر بشود که خیلی بهتر است اگر دو سه نفر با هم برنامه ای داشته باشند که یک مسأله ای را تقسیم کنند بنشینید طرحش را بریزید بگویند مثلاً در معجزه ما این چند بحث را داریم یکی را شما کار کن یکی را من کار می کنم.

یا نه همان یک موضوع را شما فلان کتاب را ببین من فلان کتاب را می بینم همراه با هم اگر انسان کار کند بعد اینها را بنویسید یقین بدانید که در رشد علمی انسان بسیار بسیار مؤثر است و راه رشد علمی همین است مطالعه و کتاب و نوشتن ها و مباحث کردن ها و...

راه وارد شدن به عرصه تحقیق و پژوهش و اظهار نظر و ... اینهاست کار خارق العاده ای نیست همین طور که انسان شروع به کار کند کم کم وارد این عرصه ها می شود، الحمد لله فضا هم خیلی باز است امروزه نسبت به گذشته !

مجله های زیادی الآن هست علاقه دارند، انسان اثر تألیفی اش را به آنها بدهد می بینند پیشنهادی دارند نقدی دارند بازنگری می شود بازسازی می شود.

الآن ما یک دانشنامه کلام اسلامی داریم که بنیان گذارش استاد آیة الله سبحانی هستند ایشان یک دفعه مرا خواستند و فرمودند می خواهیم یه دانشنامه ی کلام بنویسیم روی مدخل های کلامی کار بشود و جوری باشد که عقاید شیعه در مجموع بیان شود در هر مدخل و هر مسئله ای یکی دو سالی –بنده که عذر خواهی کردم – افرادی کار می کردند و ایشان دوباره روزی بنده را خواست و یه جوری فرمودند و من دیگر رویم نشد که بگویم نه-احساس کردم که مدیون هستم به ایشان – فرمودند اواخر عمرمان هست و شما بیایید این کار را بکنید و حالت خیلی مظلومانه ای گرفته بودند من گفتم چشم مدیر علمی آن بنده ام جمعی از دوستان دارند کار می کنند مدخلها در می آید پروند برای مدخلها گاهی تنظیم می شود و آماده می شود دوستانی که اهل تحقیقید و علاقه مندید در این زمینه اگر بخواهید کار بکنید من اعلام می کنم که این جا جای کار وجود دارد ولی طبعاً کار ساده ای نیست نوشتن مقاله ی دانشنامه مشکل است غیر از مقاله ای است که برای مجله ولو مجله ی علمی بنویسید

مثلاً گاهی خود بنده مقاله ای نوشتم 20-30 صفحه ! وقتی دانشنامه ای می شود 5 یا 6 یا 7 صفحه می شود خلاصه می شود خیلی زبده نویس است خیلی خلاصه نویس است ولی ارزش دارد خیلی ارزش دارد چرا؟ چون کتاب مرجع هست کتابهایی دائرة المعارف و دانشنامه کتابهای مرجع هستند اگر انسان زحمت کشید مقاله اش آنجا ثبت شد به عنوان یک مرجع هست به نام خودش مقاله مشخص است .......دارد خصوصیات دارد و راهنمایی هم می کنند یعنی یک عده دوستان آنجا هستند که مشورت می دهند راهنمایی می کنند بعضی از دوستان کلاس که آمدند و مشغول شدند یکی دو تا مقاله نوشتند چاپ هم شده در مجله ی کلام ولی مدخل ها در مجله ی کلام چاپ می شود حرف الفش رو به اتمام است این تمام بشود یک مجله در حرف الف بیرون خواهد آمد تقریباً رو به اتمام است مدخل های حرف الف.

البته مدخل های حرف ب و دیگر حروف هست . این راهها را باید رفت یعنی باید باید انسان وارد شود بنویسید و اثرش را در مجلات مختلف عرضه کند تا ببیننید اشکالاتش را بگیرند دوباره انسان بنویسد سه باره بنویسید هیچ نبایستی زده بشود و کم حوصلگی بکند صبر و بردباری و شکیبایی و پشت کار عامل بسیار اساسی موفقیت است

بنابراین در این موضوعاتی که عرض کردم اینها موضوعات مهم در باب نبوت است

مسأله امامت

چنان که که شما هم مستحضر هستید امامت از مهمترین مباحث شیعه است واقعا خیلی اهمیت دارد به خصوص می بینید امروزه بار دیگر مورد هجمه جدی واقع شده از اول هم این جور بوده شیعه و اعتقاداتش مخصوصاً امامت مورد حمله و هجمه بوده در هر دوره ای و امروزه مجدداً مورد هجمه جدی واقع شد از زوایای مختلف دارند از داخل وخارج نقد می کند حتی کسانی به نام شیعه هستند ولیکن دارند درباره امامت الغاء شبهه و اشکال می کنند این است که امامت هم نیاز دارد انسان رویش کار کند من پیشنهادم این است که دوستان مثلاً می توانید شما سوژه بخواهید داشته باشید مناسبتهای ائمه را –آدم می تواند برنامه ریزی کند دیگر هر مناسبت از ائمه شد کارهایش را تعطیل مند درسها که نوعاً تعطیل است – روی امامت کار کند به قصد قربت خدا ، امروز که پنج شنبه که روز شهادت امام جواد سلام الله علیه است بعد شهادت امام باقر علیه السلام است یا اصلاً برنامه ای باشد آدم مناسبتهای ائمه را به قصد قربت و شادمانی امام این کار را بکند کار امامت بکند حال اهداف امامت صفات امام ، بحث عصمت و مامت ، افضلیت در امامت ، طریق تعیین امامت ، امامت عامه امامت خاصه افضلیت امیر المؤمنین ، نصوص امیر المؤمنین ، آیات قرآن ،روایات ، نصوص دو امام را دربیاورد خیلی کار ارزشمندی اشت خیلی بابرکت است واقعاً

بنابراین خواستم به طور کلی عرض کنم پس یک روش ، روش متن محوری است که اول قرار می گیرد که تا انسان یک متن را منقح و محقق کار نکند روی مبادی مقدمات نمی تواند به صورت عالمانه و موضوعی کار کند اگر هم کار بکند فقط جمع آوری اقوال می شود اما اگر نه یک مقدار دست و پنجه نرم کرده در مباحث و زدوخورد کرده و عمق پیدا کرده آنوقت می تواند موضع خودش را هم مشخص کند بالاتر از گرد آوری است .

خلاصه بحث مسأله محوری

پس ما در کار کلامی کردن، دو متد داریم. یک: متد و روش متن محوری است که مقدم است دوم: مسئله و موضوع محوری است که شش اولویت را می شود برایش در نظر گرفت . برای وارد شدن به بحث های موضوعی یکی نقش آن مسئله و موضوع در مباحث کلامی مثلاً مثل قاعده ی حسن و قبح که گفتیم یک قاعده ی کلیدی است یک وقت هم مسئله ی اولویت هاست مثلاً در باب امامت می بینید که الآن شبهه ای مطرح است وارد این بشود که این شبهه ی مورد توجه امروزی را حل کند .آیا امامت با خاتمیت در تعارض است مثلاً این را قشنگ بررسی کند یا اگر دیگران تحقیق کرده اند لا اقل برود تحقیق آنها را بازنگری و بازخوانی کند که اشکال چی بوده و جواب چه بوده که آیا این جواب ها درست است ؟آیا این جوب کامل است یا جواب کامل نیست که خودش برای خودش مطلب را حل و تحلیل کند

آیا امامت غلو است

یا مثلاً این که می گویند امامت به ویژگی که الان شناخته می شود غلو است و یک نحو تعویظ معتدل است حرف آقای کدیور این است البته این حرف ایشان نیست دیگران مثلا بودند حالا ایشان آمده مطرح کرده که امامتی که الان است از شیخ مفید به این طرف مطرح شده و سید مرتضی و شیخ طوسی علامه ی حلی می گویند و این اکابر امامیه در باب امامت می گویند نقشی که امام در تکوین دارد ، نقشی که امام در تشریع دارد ولایت تکوینی امام ، ولایت تشریعی امام ، یک نحو غلو است منتهی غلوی که مقداری تعدیل شده ، غلو خیلی شدیدش رد شده که همان غلات هستند اما یک درجه خفیف تر آن باقی مانده و رسمیت پیدا کرده ؛نهادینه شده . این نیاز به کار دارد یک اشکال خیلی تندی است این اعتقاد.شبهه ی اعتقاد اصیلی نیست اعتقاد غلو آلود و غلو آمیزی است که این نیاز به کار دارد کارهایی هم شده در این زمینه ، مقالات و نقد ها و جواب ها.

ولی هر یک از دوستان که علاقه مند به کار تحقیق اند باید آن مقالات را به دقت بخوانند آنها را بررسی کنند بعد خودشان درباره ی همان نقدها و جواب ها گفت و گو کنند تا بتوانند تصمیم بگیرند و یکجا اگر خواستند منعکس کنند و بیان کنند در اختیارشان باشد هضم کرده باشند مطلب را بنابراین با این بحث ها اولویت ، ضرورت پیدا میکند یا مثلاً بحثی که در وحی بود ما یک وقت به آن پرداختیم وحی و تجربه یکی دینی است .این قدر آمدند که می گویند وحی همان تجربه است تجربه ی دینی است تجربه ی نبوی است و تجربه هم امری است تدریجی متغیر ، کامل و همان بحث هایی که آقای سروش مثلاً مطرح کرد ما پرداختیم دوستان هم ملاحظه فرمودند ولی مجدداً نیاز است تا کسی بخواهد کار تحقیقی بکند باید این موضوعات دقیق شود مطالعه کند اکتفا نکند به این که آقا تحقیقی نوشته ما هم مروری کردیم و مطالعه ای کردیم و یه یادداشتهایی هم برداشتیم این خوب است استفاده باید بکند انسان از کار دیگران .اما خود انسان هم باید به گود و میدان پژوهش و تحقیق وارد شود تا رشد کند تا بتواند به تدریج صاحب رأی و صاحب نظر شود .در مباحث همیشه تقلیدی بار نیاید و برخورد نکند .بحث من اینهاست اولویت ها را هم عرض کردم یکی جایگاه ، مورد اطلاع بودن ، درونی بودن راهش هم همین است که اینها را انسان مورد بررسی قرار دهد و از منابع دست اول شروع کند و منابع جدید را هم ببیند سعی کنید در تحقیقاتتان به منابع اصیل، خودتان را متصل کنید ملا اگر آدم بخواهد بشود کارش عمیق و عریض و اصیل باشد ، از منابع اولی باید استفاده کند منابع دست اول و معتبر منتهی معاصرین حرفهایی دارند علامه طباطبایی خیلی قابل استفاده است استاد مطهری و سایر معاصرین . اما باید از سید مرتضی و شیخ مفید ها و خواجه نصیر طوسی ها و امثال این اکابر که انصافاض مردان بزرگی بوده اند باید از منابعشان استفاده کنیم عقبه کار را باید دنبال محکم کنیم و داشته باشیم اگر می خواهید امسال یک محققی که مورد اعتناء و توجه بشود این آثار آدم ا که می بینند کم کم به انسان توجه می کنند مثلاً توی همایش ها ، سمینارها ، فرض کنید همایش وحدت را اعلام می کنند حالا شما یک موضوع بردارید بنویسید تحقیقی و عمیق بنویسید مقاله بنویسید دعوتتان می کنند بیایید مقاله تان را بخوانید خلاصه اش را چاپ می کنند همین ها زمینه می شود که انسان برود توی فضای تحقیق .

کار برای خدا باشد

یک وقت من کتاب مرحوم نراقی ـ عوائد الایام ـ دستم بود خدمت استاد آیة الله سبحانی بودم : یکی از مراجع و شخصیت ها آمده بودند منزل حاج آقا . من وارد شدم او مرا خیلی نمی شناخت آشنا نبود بعد حاج آقا قدری صحبت کرد. آن آقای بزرگوار گفت: بله این کتاب که در دست ایشان است نشان می دهد که اهل این کتاب است .یعنی اینکه که این کتاب که در دست این فرد است معلوم میشود که او اهل تحقیق است و در کارهای تحقیقی است . یعنی این طور است دقیق اند افراد . زیرا ذره بین هستید مثلاً انسان یک مقاله که می نویسد خودش فکر می کند مهم نیست در روزنامه ای ، مجله ای اما دست یک مرجعی برسد دست یک عالم اهل دقتی برسد نگاه می کند می بیند خیلی قشنگ است منابع داشته باشد می پرسد که این کیست؟ واین که بگویند این فلانی است کم کم منتقل می شود ، زبان به زبان می رود و دیگران هم می گویند این کم کم مشار بالبنان می شود کم کم مطرح می شود نه اینکه شما به این قصد این کار را بکنید یا ما کاری را به این قصد بکنیم این قهری است می خواهم راه را بگویم اینکه سرپایی یه چیزهایی رو جمع کند و این روزنامه را بگیریم بخوانیم و ... به اینها نباید اصلا بسنده کنیم استفاده ای ندارد .حال چند مجله یا روزنامه می خواند و مقداری از آن را یادداشت می کند اما این نباید تمام هم و غم انسان باشد با دوستان هم صحبت کرده ایم که در این عرصه کار تحقیقی بکنند انسان با حوصله باید کار کند عجله هم نداشته باشد نیتش هم خیر باشد.

قصدش هم قصد قربت باشد حتماً بدانید اما شک نباید کرد «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله مع المحسنین »

مگر می شود خداوند سبحان یک قولی بدهد ،عمل نکند حاشا ، منتهی ما آن طور که باید عمل کنیم عمل کنیم درست می شود.گفت:

ای یک دله صد دله دل یک دله کن      گر کام تو بر نیام آنگه گله کن

ما نمی کنیم این کار را، ما حواسمان به این طرف و آن طرف هست اما خدا را ما حاشیه می بینیم ـ خودم را می گویم شما را نه ـ این کار ما را خراب می کند عقب می اندازد و الا اگر چنان چه با قصد قربت و با جدیت خدا را مطرح کنیم تلاش هم بکنیم خودش به وقتش کار را درست می کند حالا کی وقتش است من نمی دانم ؟ هر کس وقت خودش ر می شود مشخص می شود ممکن است یک کسی در طول حیاتش گمنام بماند .بعد از حیاتش از مرگش به آن طرف معروف شود آخرش استفاده کند .

ولی یقین بدانید یک روزی مطرح خواهد شد قصد قربت باشد اخلاص باشد کار عمیق باشد هر چه زمان بگذرد ، خلاصه او روزی مطرح خواهد شد این را قول صد در صد به شما می دهم که این طور است

لذا با دلگرمی و چه بشود یا نشود ما کاری به آن نداریم انسان خودش وجدانش راحت است

کار را برای خدا انجام دهید و بگویید: خدایا! امام زمان ! من بیکار نموندم تلاش خودم را کردم و زحمت خودم را کشیدم دیگر بقیه اش به من ربطی ندارد انسان وجدان خودش راحت است.

 

کلام و منابع جدید

این گزارشی از کم و کیف و شیوه ی ورود به مباحث کلامی متنش موضوعاتش منابع بود که عرض کردم حال می خواهم مقداری هم از منابعی که جدیداً مطرح شده ، یعنی کلام و منابع جدید هم مواردی را عرض کنم مباحث مهم راجع به معاد هم بفرمایید؟

لطیفه

یه بنده خدایی منبر می رفت روی منبر از بهشت خیلی صحبت می کرد یکی گفت آقا قیامت جهنم هم هست از جهنم هم برای ما بگو گفت آن را خودتان می روید و می بینید.

معاد

در بحث معاد تجرد نفس بحث مهمی است که انسان می خواهد بماند این بقای انسانی اینکه فانی نمی شود از بین نمی رود و جسم متلاشی می شود بحث تجرد نفس و بقای انسان در بحث معاد از مباحث خیلی مهم است

در بحث معاد تجسم الاعمال بحث خوبی است که انواع کیفر ها و و تجسم اعمال ! رابطه ی عمل و پاداش چیست؟خدا رحمت کند استاد مطهری در کتاب عدل الهی به این مسئله پرداخته که بحث خیلی خوبی

کیفیت معاد بحث خیلی مهمی است چگونگی ، جسمانی یا روحانی است ؟ هم جسمانی هم روحانی است . این ها از مسائل کلیدی معاد است و بقیه یه بحث ها عمدتاً خیلی نقلی می شود مثل مواقف قیامت ، مشاهد قیامت ، صراط و میزان و اعراف و حساب و شهود و ... اینها دیگر نوعاً در بحث معاد غالباً نقلی است اینها هم که من عرض کردم عقلی – نقلی است یعنی هم جنبه ی نقلی است و هم تحلیل عقلی می خواهد بحث خلود از بحث های مهمی است که می پرسند که آقا این گناه موقت است چرا باید مخلد عذاب باشد ؟

بحث های این جوری که در معاد هم مهم است

اما در باب کلام جدید که البته وقت تمام شده اگر شما هم موافق هستید واردش نمی شویم چون به جایی نمی رسد اگر سؤ الی درباره گزارشهایی که عرض کردم بفرمایید و الا در جلسه ی بعد در باب کلام جدید هم مباحثی را مطرح کنیم.

بعضی منابع فلسفی

فلسفه ؟متعارف معمولاً اسفار ار می خوانند حال بستگی به ذوق و سلیقه و ... دارد .ممکن است کسی بخواهد با اشارات آشنا شود بگوید .بگوید من بدایه و نهایه که خواندم حکمت متعالیه را مطرح کرده

می خواهم با یک متن مشایی کار کنم .کتاب اشارات بعضی نمط هایش بحث های خیلی مهمی دارد .ج 3 اسفار را بخواند .

مراقبت از استعداد و ذوق

عزیزانی که در فلسفه ، ذوق و هوش و فهم خاص فلسفی دارید اگر می بینید ان ذوق و هوش ندارید هر کس برای کاری آفریده شده به همین بدایه و نهایه اکتفا کنید اگر دیدید حال و حوصله و هوش و ذکاوتش را دارید باز هم از بدایه و نهایه زئد نگذرید !

نهایه دیگر امهات و عمده مباحث فلسفه اسلامی است این کمیت نیست که من اسفار خواندم .خواندم خواندم مهم نیست دانستن مهم است یک روز بدایه و نهایه کار اساسی بشود – به عقیده من این این است – یک انسانی که هوش و درک فلسفی دارد اسفار و ... را می تواند به دقت حل مند چون آنجا همین مباحث است منتهی کمی توضیح بیشتری بیان شد چون علامه عصاره هایش را هم آورده اگر در آن حد هم نباشد دیگر نیازی نیست که ادامه دهد ؛ به همین مقدار بسنده کند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo