< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

99/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:امکان معرفت در معرفت شناسی

مروری بر مباحث گذشته

موضوع اصلی بحث «مبانی اجتهاد در علم کلام» بود. این مبانی برخی عقلی و برخی نقلی است و یکی از این مبانی عقلی، معرفت شناسی است، (همان طور که هستی شناسی و منطق نیز از همین مبانی عقلی به شمار می رود).

سال گذشته تا قبل از بیماری کرونا و تعطیلی دروس، چند مبحث بیان شد: مباحث مقدماتی معرفت شناسی

    1. چیستی معرفت. معرفت شناسی یا شناخت شناسی به معنای شناخت خود معرفت است. اما معرفت و شناخت از چه زاویه ای مورد بحث قرار می گیرد؟ معرفت شناسی علمی است که درباره معرفت انسان بحث می کند و این مباحث را مورد بررسی قرار می دهد: چیستی معرفت، امکان معرفت، راه های معرفت، اقسام معرفت (حضوری و حصولی، و یا تقسیم آن با بدیهی یا نظری)، منشا پیدایش مفاهیم و تصورات، ملاک حقیقت و صدق (مربوط به مقام ثبوت)، معیار تشخیص معرفت (مربوط به مقام اثبات) و قلمرو معرفت.

    2. جایگاه و اهمیت معرفت شناسی.

    3. مکتب های معرفت شناسی (معرفت شناسی کلاسیک، معرفت شناسی مدرن و معرفت شناسی معاصر).

    4. پیشینه معرفت شناسی (هم در جهان غرب و هم جهان اسلام).

    5. روش شناسی معرفت شناسی (اجمالا بیان شد که روش این علم، تحلیل های عقلی است).

    6. دانش های مرتبط با معرفت شناسی (که عبارتند از: منطق، فلسفه اولی و روش شناسی).

 

چیستی علم و معرفت

تعریف علم و معرفت چیست؟ در این باره دو بحث بیان شد:

    1. دیدگاه بداهت و تعریف ناپذیری معرفت؛

    2. دیدگاه تعریف پذیری معرفت. در این باره تعریف رایج در معرفت شناسی غربی که آن را عبارت از «باور صادق موجه» می دانند مورد بررسی قرار گرفت.

 

امکان معرفت

در این فصل بعد از تبیین امکان معرفت و بلکه وقوع آن، به بررسی شبهات منکران امکان معرفت پرداخته شد. در این باره ادله و شبهات سوفسطائیان و شکاکان مورد بررسی قرار گرفت.

 

ابزار و راههای معرفت

اولین ابزار شناخت انسان حواس است. انسان از طریق این حواس نسبت به جهان طبیعت علم و شناخت پیدا می کند. حاسه، قوه ای طبیعی که به عصب های ادراک متصل است و تغییراتی که بر جسم وارد می شود را درک می کند.[1]

از نظر علم تجربی، بدن انسان در معرض تحریک عوامل خارجی مانند ارتعاشات هوا و امواج و فشار چیزهای دیگر قرار دارد. بدن از این امور متاثر می شود و این تاثر در روان انسان انعکاس پیدا می کند. این تاثر بدنی را «احساس» می نامند. مثلا ارتعاشات هوا، پرده گوش را متاثر کرده و احساس صوت حاصل می شود، و یا ذرات ریزی که به مخاط بینی برخورد می کند، احساس بویایی را برای فرد به وجود می آورد. از آنجا که سراسر بدن از عصب تشکیل شده و این عصب ها به مغز متصل است، با تحریک خارجی این عصب ها، انعکاسی در مغز حاصل می شود که همان شکل گیری احساس است. بنابراین احساس، انعکاس ذهنی تاثیری است که بر یکی از اعضای بدن عارض می شود.[2]

نکته قابل توجه این است که در مرتبه احساس، ادراک حاصل نمی شود بلکه ادراک پدیده ای است که پس از احساس انجام می گیرد، یعنی خود حس بما هو حس، ادراکی ندارد.

حواس ظاهری انسان نخستین راه شناخت انسان نسبت به عالم طبیعت به شمار می رود. حکما یکی از یقینیات را حسیات دانسته اند. (یقینیات عبارتند از: اولیات، فطریات، محسوسات، مجربات، متواترات و حدسیات). آنها گفته اند: مبانی مجربات و متواترات و حدسیات همان احساس حسی است. اولیات نیز بر پایه احساسی که بر پایه ادراک جزئیات برای انسان حاصل می شود بدست می آید. عقل انسان استعدادی دارد که آن اولیات را درک می کند. آن استعداد از طریق احساس جزئیات برای انسان حاصل می شود، لذا این سخن ارسطو پذیرفته شده است که گفته است: «من فقد حسا فقد علما».[3]

شهید مطهری می گوید: «به كور مادرزاد محال است انسان بتواند بعضى چيزها را بشناساند، چون «من فقد حسّا فقد علما». به كر مادرزاد محال است انسان بتواند صوت، موسيقى يا آهنگ را بشناساند، و همچنين هر كسى كه فاقد هر حسى باشد. بنابراين در اينكه حس يكى از مبادى شناخت است شك و ترديدى نيست، ولى آيا حس براى شناخت كافى است؟ نه. وقتى كه ما درجات شناخت را بيان مى‌كنيم، خواهيم گفت كه چرا حس كافى نيست؛ يعنى حس شرط لازم شناخت هست، اما شرط كافى براى شناخت نيست.»[4]

تعداد حواس

حواس ظاهر را معمولا پنج حس می دانند (بویایی، چشایی، لامسه، بینایی و شنوایی)، اما تحقیقات علمی جدید در زمینه علم تشریع و روانشناسی ثابت کرده آنچه حس لامسه خوانده می شود در واقع خود چندین حس است و نیز آنچه حس شنوایی به شمار می رود، دو اندام حسی را دارد: یکی احساس صوت و دیگری حس تعادل و توازن را به ما می دهد. از نظر روانشناسی نیز معلوم شده که احساسات آدمی از یکدیگر متمایز هستند، مثلا حس گرمی و حس فشار با هم فرق می کند، همان طور که احساس بصری با احساس شنوایی فرق می کند. بر این اساس، آنان حواس ظاهری را ده گونه دانسته اند: حس بینایی، شنوایی، لامسه، حس گرما و سرما، حس رنج جسمانی، حس جنبشی، حس تعادل و جهت یابی، حس چشایی و احساس درونی. [5]

از منظر قرآن کریم، در میان حواس ظاهری انسان، دو حس بینایی و شنوایی اهمیت بیشتری در حوزه شناخت دارند (واقعیت نیز نشان دهنده پر رنگ بودن نقش این دو حس در شناخت انسان است. ﴿وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون﴾[6] قرآن می فرماید: شما در آغاز تولد هیچ معرفت حصولی که از طریق حس و عقل به دست آید نداشتید (البته معرفت حضوری و شهودی را نفی نمی کند). و خداوند به شما گوش و چشم و قلب و دل را که ابزار معرفت برای شما به شمار می رود را عطا فرمود. کلمه «فواد» معمولا به قلب تفسیر شده است، اما از دقت در آیات قرآن به دست می آید که گاه مقصود از آن عقل، و گاه دل و ادراک شهودی است.

 

ویژگی های ادراکات حسی

 

ادراکات حسی ویژگی هایی دارند:

 

    1. ادراک حاصل از حواس، ادراک جزئی است، مانند گرمی مشخص، سردی مشخص (مفاهیم کلی توسط عقل ادراک می شود مثلا مفهوم کلی گرمی از حس به دست نمی آید، آری ماده آن از حس است).

    2. ظاهری و سطحی است. بنابراین امثال این معرفت که حقیقت ماهیت چیست و یا اینکه میان اشیاء روابط علیت و معلولیت برقرار است، قابل درک حسی نیست.

    3. به زمان حال اختصاص دارد و مربوط به گذشته و آینده نیست، یعنی نمی توان بی واسطه با چشم یا گوش آینده را دید یا آن را شنید.

    4. ادراک حسی از جهت مکانی هم محدودیت دارد و مکان مند است. انسان از پدیده هایی که در مکان های دیگر رخ می دهد نمی تواند ادراک حسی داشته باشد. (مراد معرفت مستقیم است اما معرفت با ابزار مطلب دیگری است).[7]

ادامه بحث در جلسه آینده پیگیری خواهد شد.


[2] مبانی فلسفه، دکتر علی اکبر سیاسی، ص33.
[5] مبانی فلسفه، ج1، ص33.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo