< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ضرورت اجتهاد کلامی و روش آن

کلام ميرزای قمی درباره اعتبار علم اطمينان آور در اعتقادات

موضوع بحث بررسی اعتبار علم عرفی و اطمينان آور در اعتقادات بود . کلام برخی از بزرگان در اين باره بيان شد. يکی ديگر از کسانی که اين ديدگاه را بيان کرده مرحوم ميرزای قمی در کتاب «قوانين الاصول» است. ايشان بعد از بيان موضوع بحث که آيا در اعتقادات دينی اجتهاد و نظر لازم است يا تقليد هم کفايت می کند، به مناسب مساله قطع و ظن در اعتقادات را نيز مطرح کرده اند. ايشان در اين باره اقوال و آراء را نقل کرده و سپس ديدگاه خود را بيان می کنند که حاصل آن چنين است:

1. فردی که غافل نيست و ملتفت است می داند که در بحث اعتقادات اقوال و آرايی وجود دارد. اين مساله سبب می شود که نسبت به عقيده ای که دارد احتمال خلاف دهد، و در نتيجه نسبت به سرنوشت خود در باره مسيری که برگزيده بيمناک گردد .

2. بر چنين فردی تفکر و نظر واجب است. حال اگر می تواند به قطع دست يابد، بايد از همين راه وارد شود و ديگر تقليد بر او جايز نيست، و اگر نمی تواند، تکليف کردن او به کسب قطع و يقين، تکليف به مالايطاق است.

3. يقين با تعريفی که برای آن بيان شده يعنی «جزم ثابت مطابق با واقع» (اين همان تعريف بالمعنی الاخص است. طبق اين تعريف يقين، اولا: تقليدی نيست؛ ثانيا: تغيير پيدا نمی کند و ثالثا: جهل مرکب نيست)، بسيار بعيد است که بر مکلفين واجب باشد زيرا چه بسا انسان نسبت به واقع جزم پيدا کند اما وقتی در معرض شبهات قرار گرفت يقين او زايل می شود. ايمان اکثر انسان ها اين چنين است و لذا اگر آن يقين خاص مورد نظر باشد در اين صورت ايمان اکثر مردم دچار مشکل خواهد شد.

4. نکته ديگر اينکه آيات و رواياتی که از ظن نهی کرده و به وجوب تحصيل يقين امر نموده است، در آنها دلالتی بر اينکه علم و يقين منطقی مورد نظر است وجود ندارد. همچنين ادعای کسی که بگويد علم در لغت و عرف به معنای يقين بالمعنی الاخص است نيز مورد قبول نيست، زيرا قدر مسلم اين است که علم در لغت و عرف به معنای جزم و عدم تزلزل است.

بيان چند نکته:

1. آياتی که در آنها کلمه ظن به کار رفته و از آن نهی شده است، در مورد دو دسته استفاده می شود: يکی کسانی که بدون مستند و دليل و صرفا از روی حدس و گمان، قولی را پذيرفته اند. دوم کسانی که کلام آنها مستند است اما مستند آن ها اعتباری ندارد، مثلا اينکه دليل آنها تقليد از آباء است که صرف استناد به آباء از نظر عقلا نادرست است.

2. همه افراد اعم از ملحد و موحد و فاسد و درستکار دارای عقل هستند، اما برای ملحد و فاسد در سر راه عقل مزاحمت ها و موانعی ايجاد شده است. اينان از روش صحيح عقلی بهره نگرفته اند. اساسا منشا انحرافات و کج روی ها عقل نيست بلکه از هواهای نفسانی و امثال آن است. قرآن کريم می فرمايد: ﴿يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُم[1] ، و می فرمايد : ﴿بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‌ نَفْسِهِ بَصيرَةٌ. وَ لَوْ أَلْقى‌ مَعاذيرَه‌﴾.[2] بنابراين حجت بر همه تمام است. وقتی انسان به نزديک مرگ می رسد، معاينه برای او رخ می دهد و همه حقايق روشن می شود. همين لحظه است که ديگر ايمان و توبه دير شده است و فايده ندارد، زيرا ايمان و توبه مادامی پذيرفته شده است که حالت امتحان باشد و فرد اختيار داشته باشد، اما لحظه معاينه که حقايق را عيان می بيند ديگر مساله به قدری روشن است که اختيار از کف می رود. قرآن کريم درباره ايمان آوردن فرعون می فرمايد: ﴿حَتَّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ . آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدين.[3]

3. اين ادعايی که فلاسفه در مورد لزوم کسب يقين بالمعنی الاخص کرده اند، ادعای بلندی است که در مقام عمل قابل تحقق نيست، زيرا در ميان شش دسته يقينياتی که در منطق مطرح شده، يقين بالمعنی الاخص در مورد اوليات و تسامحا در دو مورد ديگر مانند حسيات قابل پذيرش است، اما در تجربيات هرگز جاری نيست. دانشمندترين دانشمندان نيز اذعان دارند که آنچه ما کشف کرده ايم، اين گونه نيست که هيچ احتمال خلافی در مورد آن نرود، بلکه تا کنون اين گونه به دست ما رسيده است. به همين خاطر است که خود منطقيون نيز در مورد يقين تخفيفی قائل شده و حسيات را جزء يقينيات به شمار آورده اند با اينکه در درک حسی، احتمال خلاف به صفر نمی رسد. همين مساله در مورد علم در کتاب برهان نيز جاری است به اين معنا که علم لااقل دارای دو مرتبه است مرتبه ای در حد يقين در اوليات و مرتبه ای در حد يقين در تجربيات و حدسيات .

ملاک حقيقت علم

آيا ملاک علم بودن علم مطابقت با واقع است يا جزم نفسانی است؟ اگر ملاک آن مطابقت با واقع باشد در اين صورت در مورد يقين بالمعنی الاخص نيز دچار اشکال می شويم زيرا در مطالبی که آنها يقين خاص است باز در ميان صاحب نظران اختلاف نظر تناقص آلود وجود دارد و قطعا يکی از آنها خلاف واقع است.

اگر ملاک را حالت جزم نفسانی بدانيم در اين صورت اگر آن علم مطابق با واقع باشد فرد مصيب است خواه در مباحث فقهی و خواه اعتقادی، و اگر مخطی باشد، معذور است خواه در مباحث فقهی و خواه اعتقادی. بنابراين آنچه در علم نزد شرع و عقل معتبر است حالت نفسانی روشمند است.

4. شهيد مطهری در مساله شناخت، ميان معيار و ملاک معرفت فرق گذاشته و گفته اند: ملاک معرفت که مربوط به عالم ثبوت است مطابقت با واقع است. هر تصديقی که مطابق با واقع باشد حق است و هر چه خلاف آن باشد خطا و اشتباه است. اما در مقام اثبات و شناخت اينکه چه معرفتی حق است، مساله مطابقت با واقع معيار نيست، بلکه بايد از اصل تناقض استفاده کرد. اگر آنچه فرد می گويد تناقض آلود باشد اشتباه است اما اگر چنين نباشد حق است. در اينجا نه حقيقت نسبی است و نه فهم آن نسبی خواهد بود.

5. در بحث معرفت شناسی دو مکتب رئالسيم و ايده اليست وجود دارد. رئاليست که ما طرفدار آن هستيم می گويد: اولا: واقعيت هست. ثانيا: اين واقعيت قابل درک و فهم است. ثالثا: بشر می تواند فی الجمله به آن واقعيت دست يابد. رئاليست ها نمی گويند که ما هميشه به واقعيت دست می يابيم بلکه معتقدند انسان گاهی به واقعيت می رسد و گاه نمی رسد. بر خلاف سوفستايی ها که می گويد واقعيتی در کار نيست و بر خلاف شکاکان که می گويند واقعيت هست اما قابل شناخت برای ما نيست.

ما ادعا نمی کنيم که همه چيز را می فهميم، بلکه سه حالت است: گاه می فهميم و گاه لاادری هستيم و گاه نسبت به اموری شک داريم. رئالست ها يک جايی می دانند و يک جايی نمی دانند و يک جايی شاک هستند.

نظير اين مساله در مورد حسن و قبح ميان عدليه و معتزله وجود دارد. ادعای ما در مورد حسن و قبح در مقام ثبوت و نفس الامر کلی است به اين که هيچ فعلی از فاعل حکيم و مختار صادر نمی شود مگر اينکه در نفس الامر يا جهت حسن و يا قبح دارد. اما در مقام اثبات و کشف برخی از اين ملاکات قابل کشف است و برخی نيست. در مقابل اشاعره می گويند هيچ ملاکی در حسن و قبح نداريم، بلکه حسن و قبح ها تابع امر و نهی شارع است، و در مقام فهم نيز عقل نمی توان حسن و قبح بفهمند.

سخن ما در اينجا اين است که انسان فی الجمله می تواند به واقع دست يابد. اما راه تشخيص آن کدام است؟ بشر برای حل اين مشکل و دستيابی به واقع، علم منطق را طراحی کرده است.

در جلسه آينده اين مساله که در کلام مرحوم ميرزای قمی آمده که آيا ايمان زياده و نقيصه می پذيرد يا نه مورد بحث قرار می گيرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo