< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ضرورت اجتهاد کلامي و روش آن

کلام آيت الله بروجردي

سخن درباره اعتبار حجت معتبر و عقلايي که از آن به علم اطمينان آور ياد مي شود، در اعتقادات بود. ديدگاه مشهور اين است که هر چند علم عرفي و عقلايي در احکام فرعي حجت است اما در اعتقادات اعتباري ندارند و آن جا نيازمند يقين است. اما عده اي ديگر از بزرگان معتقدند که علم عرفي و اطمينان آور خواه در احکام فرعي و خواه اعتقادات معتبر است. سخن برخي از اين بزرگان بيان شد. شخصيت بعدي که اين ديدگاه را برگزيده، آيت الله بروجردي است. ايشان مي فرمايد در قرآن کريم تعبير علم، اختصاص به قطع ندارد بلکه بر دليل نقلي و اطمينان آور نيز اطلاق شده است. ايشان دو شاهد از قرآن کريم در اين باره مي آورند:

1. ﴿ائْتُوني‌ بِكِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين[1] : اگر راست مى‌گوييد، كتابى پيش از اين [قرآن‌] يا بازمانده‌اى از دانش نزد من آوريد.». آيا کتاب داريد يا نقل معتبر داريد.

اين آيه شريفه از مشرکان مي خواهد که براي ادعاي خود مبني بر اينکه آنها در امر خلقت جهان مشارکت داشته اند يک دليل نقلي به عنوان استناد بياوريد. اين مستند يا کتاب آسماني پيشين و يا دليل نقلي معتبر است.

علامه طباطبايي در اين باره مي فرمايد:

«و قوله: ﴿ائْتُونِي بِكِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ﴾ الإشارة بهذا إلى القرآن، و المراد بكتاب من قبل القرآن كتاب سماوي كالتوراة نازل من عند الله يذكر شركة آلهتهم في خلق السماوات أو الأرض. و الأثارة على ما ذكره الراغب مصدر بمعنى النقل و الرواية قال: و أثرت العلم رويته آثره أثرا و أثارة و أثرة و أصله تتبعت أثره انتهى. و عليه فالأثارة في الآية مصدر بمعنى المفعول أي شي‌ء منقول من علم يثبت أن لآلهتهم شركة في شي‌ء من السماوات و الأرض، و فسره غالب المفسرين بمعنى البقية و هو قريب مما تقدم.

و المعنى: ائتوني للدلالة على شركهم لله في خلق شي‌ء من الأرض أو في خلق السماوات بكتاب سماوي من قبل القرآن يذكر ذلك أو بشي‌ء منقول من علم أو بقية من علم أورثتموها يثبت ذلك إن كنتم صادقين في دعواكم أنهم شركاء لله سبحانه».[2] كلمه" هذا" اشاره به قرآن است. و مراد از آوردن كتابى قبل از قرآن، آوردن كتابى آسمانى از قبيل تورات است كه از ناحيه خدا نازل شده باشد، و در آن از شركت خدايان مشركين در خلقت آسمانها و زمين خبر داده باشد.

و كلمه" أثارة"- به طورى كه راغب گفته- مصدر و به معناى نقل و روايت است.

وقتى مى‌گوييم" اثرت العلم" معنايش اين است كه من آن علم را روايت كردم. و مصدر اين فعل همان طور كه" اثاره" مى‌آيد" اثر" و" اثرة" نيز مى‌آيد. و اصل معناى اين واژه پيروى و دنبال كردن جاى پاى كسى بوده بنا به گفته وى كلمه" أثارة" هر چند مصدر است، اما مصدر به معناى مفعول- يعنى ماثور- است يعنى: علمى كه نقل و روايت شده باشد و ثابت كند كه خدايان مشركين در خلقت قسمتى از آسمانها و زمين شريك خدا هستند. ولى غالب مفسرين كلمه مذكور را به معناى" بقيه" معنا كرده‌اند. اين معنا هم قريب به همان معناى سابق است.

و معناى آيه اين است كه: اگر راست مى‌گوييد، براى من از كتابهاى آسمانى قبل از قرآن دليلى بياوريد كه دلالت كند بر اينكه خدايان شما در خلقت قسمتى از آسمانها و يا خلقت قسمتى از زمين شركت دارند. و اگر كتابى آسمانى نمى‌آوريد حد اقل دليل علمى منقولى- و يا بقيه‌اى از علم موروثى خود- بياوريد كه اين ادعاى شما را اثبات كند.

بنابراين اين آيه ادعاي مرحوم بروجردي را اثبات مي کند زيرا چيزي که نقل شده است حتي اگر متواتر و نص باشد باز به درجه يقين بالمعني الاخص که احتمال خلاف در آن به صفر برسد نمي رسد. طبق اين آيه شريفه هم خبر ثقه و هم ظهور کلام که نزد عقلا حجت و اطمينان آور است، قرآن کريم از آن با عنوان علم ياد کرده است .

بيان چند نکته:

1. آنچه به عنوان «ظنون خاص» در علم اصول فقه از آن ياد شده است، تعبير صحيحي نيست و بر خلاف تعابير قرآني است. تعبير درست اين است که آن را قسمي از علم بدانيم و به اين صورت بگوييم که: دين نيازمند علم است، منتهي علم داراي مراتب است: يک مرتبه آن در حدي است که احتمال خلاف در آن به صفر مي رسد، و يک مرتبه که پايين تر است حجت اطمينان آور و عقلايي است. اين تعبير با ادبيات قرآن و روايت نيز هماهنگ تر است، زيرا در آنجا از حجت اطمينان آور تعبير به علم شده و ظنون کلا رد شده است.

2. نکته ديگر اينکه نبايد مقياس دين را با کميت سنجيد، بلکه مقياس آن کيفيت است و لذا وقتي سخن از علم عرفي مي شود مراد عرف عقلا است که مربوط به جنبه کيفي است، هر چند تعداد آنها هم اندک باشد.

3. اگر قرار باشد مخالف را ناقض کلام بدانيم در اين صورت سنگ روي سنگ بند نمي شد، زيرا در عرف خاص و دانشمندان نيز اختلاف نظر وجود دارد. آنچه درست است اين است که افراد به عنوان معيار و مقياس حق و باطل قرار نگيرند، بلکه معيار دليل عقلي و نقلي معتبر و اطمينان آور باشد. اميرالمومنين (ع) فرمود: « انَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِاقْدارِ الرِّجالِ، اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اهْلَه‌»[3] .

4. عقل داراي درجات و مراتبي است: يک درجه آن عقل شهودي و اشراقي است که بالاترين درجه آن بوده و از منطقه علم حصولي خارج شده و مربوط به علم حضوري است. درجه دوم عقل دقيق فلسفي است که احتمال خلاف را هر چند ضعيف باشد مورد توجه قرار مي دهد. درجه سوم آن عقل جليل عرفي است که مربوط به علم اطيمنان آور است. ملاک حجيت در هر سه مرتبه خود عقل است، منتهاي عقل در درجات مختلف .

2. آيه ديگري که آيت الله بروجردي به عنوان شاهد بيان کرده اين آيه شريفه است: ﴿قل هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُون﴾[4] ‌ بگو: آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد؟ شما جز از گمان پيروى نمى‌كنيد، و جز دروغ نمى‌گوييد.

حداکثر استدلالي که به اين آيه در مورد دليل نقلي مي شود بيان کرد اين است که آيه اطلاق داشته و هم شامل علم منقول و هم معقول است.

در جلسه بعد کلام مرحوم ميرزاي قمي را از کتاب «قوانين الاصول» نقل مي کنيم .


[2] المیزان، علامه طباطبایی، ج18، ص187.
[3] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج40، ص126.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo