< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ضرورت اجتهاد کلامي و روش آن

کاربرد حجت در علم لغت، کلام و اصول فقه

موضوع بحث کاربرد حجتِ در علم اصول الفقه در مسائل اعتقادي است، به اينکه آيا آنچه بنام حجت اصولي در اين علم شناخته مي شود آيا در علم اعتقادات نيز کاربرد دارد يا نه؟

ابتدا به بررسي کلمه حجت در لغت و اصطلاح آن در علوم مختلفي مانند منطق، کلام و اصول فقه مي پردازيم. همان طور که گفته شد در لغت حجت به دو معناي دليل و برهان بکار رفته است. ريشه اين کلمه، «حجّ» به معناي قصد است و بدان خاطر به دليل، حجت گفته مي شود که فرد با اقامه آن قصد غلبه بر ديگري را دارد .

البته اينکه گفته شده کلمه حجت به معناي قصد غلبه است از باب مصداق اکثر است و الا همه مواردي که اين کلمه اطلاق مي شود به جهت قصد غلبه نيست مانند اينکه گاه اقامه دليل به جهت کسب معرفت است و يا گاه براي اعتذار است.

در قرآن کريم کلمه حجت به معناي دليل و برهان و نيز به معناي انبياي الهي بکار رفته است. در روايات نيز اين کاربردها آمده است همانند حديث معروف: «إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ: حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‌».

 

کلمه حجت داراي بار معنوي و مسئوليت آفرين

کلمه حجت يک بار سنگين و وزيني دارد. وقتي عقل و انبيا الهي و معصومين و عالمان دين حجت خداي متعال هستند، معناي مهمي در بر دارد که از يک جهت يک بار معنوي و از جهت ديگر مسئوليت آفرين است. اين کلمه از الفاظ تزئيني نيست بلکه واژه اي عرشي است. به همين خاطر طلبه شدن هم شکر دارد و سبب خوشحالي است و هم نگران کننده و مسئوليت آفرين است. کسي که وارد اين ميدان شده مسئوليت سنگيني را برگزيده و عنوان حجت اسلام و حجت خداوند را يافته است و لذا در عمل بايد خيلي مراقب باشد «کونوا دعاه للناس بغير السنتکم». او در معاشرت با مردم و کوچه و بازار بايد خيلي مراقب باشد و مردم از او انتظار دارند و اين انتظار نيز صحيح است. او بايد در حد متعارف، در منطقه اي که زندگي مي کند از نظر اخلاقي از بقيه بالاتر باشد به حدي که اگر بخواهند کسي را به اين منظور معرفي کنند او را نام ببرند. براي کسب اين امر مهم و رساندن اين بار به درستي به مقصد، هم بايد خود فرد تلاش کند و هم از خداوند استمداد بجويد. اگر گلي در اين گلستان نمي کارد لااقل خاري در آن نباشد. نکند کاري کند که دل امام عصر (عج) را بشکند که خيلي خطرناک است. از آن سو اگر بتواند امام را خوشحال کند، همه چيز را به دست آورده است.

ما جامعه روحانيت نبايد تحت تاثير عرفيات بي پايه که مبناي شرعي و عقلي ندارد قرار گيريم. در مقابل ما بايد سنت هاي درست را ترويج کنيم. يکي از موارد، مانور دادن روي القاب است. يک روز کتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» علامه طباطبايي را که در زمان خود ايشان چاپ شده بود را ملاحظه کردم ديدم در صفحه اول نوشته شده «سيد محمد حسين طباطبايي با حاشيه مرتضي مطهري»، و ديگر هيچ پسوندي براي آن نيامده است. امام راحل نقل مي کند در زمان آقا شيخ مرتضي حائري، موسس حوزه که ابتدا در اراک زندگي مي کردند، وقتي علما مي خواستند در جايي قرار گيرند ميان مريدان آنها بر سر جا دعوا مي شد، اما مرحوم حائري که پياده هم مي آمدند وقتي وارد مي شدند هر جا جايي بود مي نشستند. امام مي فرمود ايشان مي خواستند اين سنت غلط را بشکنند .

اين مسئوليت در زمان ما که روحانيت در حوزه قدرت است سنگين تر است و بايد بيشتر رعايت شود.

 

حجت در علم منطق

حجت در علم منطق به معناي بکاربردن معلومات تصديقي براي کشف مجهولات تصديقي است (بکارگيري معلومات تصوري براي کشف مجهولات تصوري را معرف گويند). حجت در منطق سه گونه است: قياس، تمثيل و استقراء. و در هر سه صورت حجت جنبه کاشفيت از واقع دارد. اساس شکل گيري منطق بدان خاطر است که تفکر کردن در حقايق عالم اگر بخواهد به نتيجه برسد و از خطا دور باشد نيازمند قوانين است و اين قوانين همان منطق است. بنابراين حجت در منطق اعم از اينکه ظني باشد يا يقيني، ناظر به عالم واقع است، منتها کاشفيت آن در قياس، يقيني و در تميثل و استقرا ظني است. در اين علم به حجت دليل هم گفته مي شود .

حجت در علم کلام

در علم کلام حجت مرادف دليل و هم معناي آن است. در اين علم براي حجت سه تعريف شده است:

    1. حجت آن است که علم به آن مستلزم علم به امر ديگري است.

    2. به چيزي دليل گفته مي شود که ادراک آن براي ما مطلوب و داراي اعتبار است.

    3. الدليل عبارة‌ عن النظر الصحيح مفيد للعلم.

متکلمين در مقابل دليل و حجت اصطلاحي، آنچه مفيد علم باشد را دليل و آنچه مفيد ظن باشد را اماره گويند. در اين علم حجت يک کاربرد خاص نيز دارد و آن به استدلالي گفته مي شود که از معلول به علت (برهان اني) پي برده مي شود.[1]

حجت در علم حديث

نزد محدثين حجت به کسي گفته مي شود که به سيصد هزار حديث علم داشته و سند و دلالت آنها را بررسي کرده و به احوال روات آنها از نظر جرح و تعديل آشنا باشد.

حجت در علم اصول فقه

در اين علم حجت دو کاربرد و معنا دارد:

    1. همان معناي لغوي؛

    2. اماره و ظن که از جهت شارع معتبر شناخته شده باشد را حجت گويند . توضيح اينکه در اين علم چيزي که بنفسه معتبر بوده و باعث غلبه بر خصم است را قطع گويند که حجيت ذاتي است. در مقابل اماره و ظن قرار است که مفيد علم نبوده و نيازمند جهت است. آنان ظنوني که شارع مقدس آنها را معتبر دانسته حجت مي خوانند. مثلا اينکه شارع در فقه ما، قياس را هر چند مفيد ظن است اما معتبر و حجت ندانسته است، اما خبر ثقه – هر چند داراي احتمال خطا است- را معتبر و حجت دانسته است. خاصيت اين حجيت اصولي (ظنون المعتبره عند الشارع) معذريت و منجريت است. اگر آنچه شارع مقدس آن را حجت قرار داده مطابق با نفس الامر باشد منجز است يعني تنجز يافته و حکم عالم ثبوت به عالم اثبات سرايت مي کند. در اينجا اگر عبد، امتثال نکند از حکم واقعي شارع تخطي کرده و مولي به اين امر مي تواند او را عقوبت کند. اما اگر آنچه شارع حجت قرار داده، خلاف واقع باشد، فرد معذر است يعني مي تواند در برابر شارع عذر آورد و عذرش پذيرفته است. حال اگر او تجري کند، درست است که خلاف حکم واقعي عمل نکرده است، اما با حکم ظاهري مخالفت کرده است و به خاطر اين تمرد مستحق عقوبت است.

در جلسه آينده انشاء الله اين سوال بررسي مي شود که آيا مبناي شارع مقدس که امارات را حجت قرار داده اين است که اثر واقعي را بر آن ها مترتب مي داند و يا تعبدا مي خواهد به آن ها عمل شود؟ به عبارت ديگر آيا شارع، ظن را علم قرار مي دهد و سپس اثر تعذر و تنجز را بر آن بار مي کند و يا نه ظن را علم قرار نداده اما اثر واقع را براي آن قرار داده است؟

 


[1] قواعد المرام، ابن میثم بحرانی، ص35 ؛ کشف المراد، علامه حلی، ص349 ؛ ارشاد الطالبین، ص115 ؛ شرح المقاصد، تفتازانی، ج1، ص275.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo