< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ديدگاه اخباريون درباره معرفت و نظر در اعتقادات

 

بررسي معرفت هاي فطري و مساله عالم ذر

نتيجه مباحث جلسه قبل درباره اکتسابي يا غير اکتسابي بودن شالوده هاي اعتقادي از قبيل اعتقاد به مبدا متعالي اين شد که از مجموعه آيات و روايات بدست مي آيد که اين معرفت ها اکتسابي بوده و طريق کسب آنها نيز عقل و تفکر است.

در اين ميان دسته اي از آيات و روايات وجود دارد که در آنها سخن از فطري بودن مسائلي همچون توحيد و نبوت و معاد به ميان آمده است، مانند آيه فطرت و آيه ميثاق و ذر. اکنون سوال اين است که منظور از اين روايات چيست و وجه جمع آنها با دسته اي که مساله عقل و تفکر را مطرح کرده اند چيست؟

گفته شد معيار در معرفت، عقل است و صحيح آن است که فطري بودن را به موهبت عقل به انسان معنا کرد يعني سرشت انسان به گونه اي خلق شده است که مي تواند خداوند را بشناسد. قوه عاقله اگر به درستي به کار گرفته شود بلاشک خدا را مي شناسد. بنابراين معناي اينکه دين و معرفت خداوند فطري است اين است که خداي متعال قوه عقل را به انسان اعطا نموده است و عقل انسان خداوند را مي شناسد.

همان طور که گفته شد يک سلسله معارف حضوري اجمالي نيز وجود دارد اما از آنها تعبير به فطرت نمي شود، زيرا طبيعت و نبات و حيوان نيز از اين مقدار شناخت برخوردار هستند. واژه فطرت بايد در مدار انسانيت معنا مي شود که شاخص آن قوه عاقله است. به تعبير ديگر معرفت حضوري که قبل از عقل است، معرفت غريزي است نه فطري. اين معرفت يک حقيقت ذو مراتب است که از طبيعت شروع شده و به انسان مي رسد. اما اين معرفت حضوري آن چيزي نيست که در روايات با عنوان معرفت فطري از آن ياد شده است، بلکه مراد گونه اي از معرفت است که مختص انسان است و آن معرفت بر اساس قوه عاقله است.

يک وجه جمع اين دو دسته آن است که گفته شود با توجه به اينکه مدار انسانيت انسان عقل است و عقل بما هو عقل خداوند را مي شناسد، مي توان گفت همين عقل در نشئه قبل نيز ايجاد شده و خداي متعال را تصديق نموده است. اين مساله نيز يعني وجود قوه عاقله انسان قبل از آمدن به دنيا هيچ گونه محذور عقلي ندارد. ظاهر ادله دسته دوم نيز بيان گر وجود اين عالم و حيات انسان در آن نشئه است. از عقل نيز هر جا سوال شود، خواه در نشئه قبل و خواه در همين نشئه، خداوند را تصديق مي کند.

عده از بزرگان همچون شيخ مفيد، سيد مرتضي، شيخ الطائفه، معتزله بالاجماع، علامه طباطبايي، آيت الله مکارم، صاحب المنار، زمخشري، المراغي ، بيضاوي و ديگران اين ديدگاه و حمل معناي عالم ذر و ميثاق به معناي ظاهري آن را مورد اشکال قرار داد و رد کرده اند.

آيت الله مکارم در «پيام قرآن» در اين باره مي فرمايد:

بسياري از محقّقان قول نخست را از همه ضعيف‌تر دانسته و بيشترين اشکال را به آن کرده‌اند، مرحوم طبرسي در مجمع البيان و مرحوم سيد مرتضي در سخني که علامه مجلسي در مرآت العقول از او نقل کرده، خرده‌ها بر اين تفسير گرفته‌اند، فخر رازي در تفسير خود نيز دوازده ايراد بر اين قول گرفته! که بعضي چندان قابل ملاحظه نيست، و بعضي تکراري يا قابل ادغام در يکديگر است، ولي روي هم‌رفته پنج اشکال عمده بر اين قول وارد است:

الف) اين تفسير با کلمه بني‌آدم و ضميرهاي جمع که در آيه آمده است و همه سخن از فرزندان آدم مي‌گويد، نه از خود آدم؛ به هيچ‌وجه سازگار نيست، و نيز با واژه ظهور که جمع ظهر (پشت) مي‌باشد تطبيق نمي‌کند، خلاصه اينکه آيه مي‌گويد ذريه از پشت فرزندان آدم ظاهر شدند نه از پشت آدم در حالي که روايات از خود آدم سخن مي‌گويد.

ب) اگر راستي چنين پيمان صريحي از ما در عالمي قبل از اين عالم گرفته شده است، چگونه ممکن است همه انسان‌ها آن را فراموش کرده باشند؟! اين نسيان عمومي دليل بر نفي اين تفسير است، زيرا از آيات قرآن بخوبي بر مي‌آيد که انسان‌ها در قيامت مسائل دنيا را فراموش نمي‌کنند و غالباً درباره آن بحث و گفتگو دارند، آيا فاصله عالم ذر با اين دنيا از فاصله دنيا و آخرت بيشتر است؟

ج) به فرض که قبول کنيم اين نسيان عمومي نسبت به عالم ذر قابل توجيه است، ولي نتيجه آن، بيهوده بودن چنان پيماني خواهد بود، زيرا اين پيمان در صورتي مي‌تواند اثر داشته باشد که مردم آن را به خاطر بياورند، و امّا چيزي که همه آن را فراموش کرده‌اند، نه اثر تربيتي دارد نه فايده‌اي براي اتمام حجت و قطع عذر.[1]

اشکال اولي که به ديدگاه اخباريون وارد شده قابل توجيه است به اين صورت که آنان مي توانند بگويند هر دو درست است به اين معنا که اين ميثاق هم از ذريه آدم (ع) گرفته شده و آنها از ايشان، لذا منافاتي بين ظاهر آيه و روايات نيست . هر کدام بخشي را بيان کرده اند.

اما اشکال دوم ايشان پيچيده تر بوده و بيان گر هم مخالفت لفظي و هم عقلي است. خداي متعال در ذيل آيه ميثاق، حکمت آن را اين بيان فرموده که اين ميثاق گرفته شده تا کسي نتواند بگويد ما از ربوبيت غافل بوديم. حال اگر بنا باشد اين مساله در روز قيامت بياد ما بيايد با اينکه ما در اين دنيا مکلف هستيم معنا ندارد. نوع انسان چه مومن و کافر همه نسبت به اين ميثاق اکنون بي اطلاع و غافل هستند.

حال اگر گفته شود مراد ميثاق عقلي بوده است که در آن نشئه گرفته شده باز اين اشکال باقي است که اگر عقل چه در آن نشئه و چه نشئه کنوني تصديق به ربوبيت الهي دارد در اين صورت وجود آن نشئه به خاطر اين منظور لغو خواهد بود .

از آنجا که در آيه تصريح به اين غرض و حکمت شده است، اين اشکال قابل دفع نيست. بنابراين بايد گفت آنچه در اينجا بيان شده از باب مجاز و بيان گر آن است که عقل به ربوبيت الهي اقرار و تصديق دارد. تعبير آن به زمان ماضي نيز بيانگر قطعي بودن اين مساله است.

شيخ مفيد در باره معناي آيه ميثاق مي فرمايد: «أنّ هذه الآية من المجاز في اللّغة كنظائرها ممّا هو مجاز و استعارة، و المعنى فيها أنّ اللّه تبارك و تعالى أخذ من كلّ مكلّف يخرج من صلب آدم و ظهور ذرّيته العهد عليه بربوبيّته من حيث أكمل عقله و دلّه بآثار الصّنعة فيه على حدوثه، و أنّ له محدثا أحدثه لا يشبه أحد يستحقّ العبادة منه بنعمته عليه، فذلك هو أخذ العهد منهم، و آثار الصّنعة فيهم هو إشهادهم على أنفسهم بأنّ اللّه تعالى ربّهم، و قوله تعالى: قالُوا بَلى‌ يريد أنّهم لم يمتنعوا من لزوم آثار الصنعة فيهم، و دلائل حدوثهم اللّازمة لهم، و حجّة العقل عليهم في إثبات صانعهم، فكأنّه سبحانه لمّا ألزمهم الحجّة بعقولهم على حدثهم و وجود محدثهم قال لهم: أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ فلمّا لم يقدروا على الامتناع عن لزوم دلائل الحدث لهم كانوا كقائلين بلى».[2]

 


[1] پیام قرآن، آیت الله مکارم، ج3، ص130-132.
[2] تصحیح اعتقادات الامامیه، شیخ مفید، ص84-85.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo