< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث وجوب نظر و فکر در معرفت

بررسي ديدگاه اصحاب المعارف در مورد اعتقادات ديني

درباره اينکه آيا اصول اعتقادي تقليدي است يا اجتهادي يا موهبتي، سه ديدگاه در ميان علماي اسلامي مطرح شده است. در جلسات گذشته ديدگاه تقليدگرايان مورد بحث قرار گرفت. ديدگاه سوم، اصول اعتقادات از جمله اعتقاداتي که نبوت بر آنها بنا شده را موهبتي و ضروري مي داند. در ميان متقدمين عده اي از معتزله همانند جاحظ و ابوعلي اسفاري و ثمامه بن اشرس طرفدار اين ديدگاه بوده اند که از آنها با عنوان «اصحاب المعارف» ياد شده است. اينها معتقد بودند که يا همه معرفت ها و يا اصول اعتقادي و به ويژه اعتقاد به مبدا ضروري و غير اکتسابي است.[1] [2] [3]

واژه ضروري را دو گونه معنا کرده اند:

1. ضروري به اين معنا که اکتسابي نيست و نفيا و اثباتا از اختيار انسان خارج است.

2. ضروري به معناي بديهي در مقابل نظري. مرحوم شيخ الطائفه در «الاقتصاد في ما يتعلق بالاعتقاد» ضروري را به بديهي تفسير کرده و مصداق آن را اوليات دانسته و گفته است: طرق حصول معرفت براي انسان چهار راه است: اول اينکه آن معرفت ضروري باشد به اين معنا که بديهي بوده و نيازمند فکر و نظر و حتي استفاده حواس نباشد. دوم اينکه آن معرفت از راه حواس حاصل شود. سوم طريق خبر است، و چهارم راه عقل و نظر است.[4] سوال چرا ايشان بحث شهود را ذکر نکرده اند؟ به نظر مي آيد ايشان در صدد بيان راه هاي عمومي معرفت هستند و راه شهود و تصفيه نفس براي افراد محدود و خاصي است .

 

نکته اي در مورد بديهي و اکتسابي بودن معرفت

بديهي بودن معرفت با اختياري و اکتسابي بودن آن منافاتي ندارد، زيرا حتي اوليات که بديهي ترين بديهيات است، اکتسابي است به اين معنا که تا موضوع و محمول و نسبت ميان آنها تصور نشود چنين تصديقي حاصل نمي شود. يا محسوسات با اينکه جز بديهيات است اما فهم آنها متوقف بر کسب انسان است. البته اکتسابي بودن در اينجا به اين معنا نيست که فهم اين بديهيات متوقف بر نظر است. بنابراين اکتسابي بودن در مقابل ضروري و بديهي به اين معنا است که آن معرفت نيازمند نظر و فکر نيست.

به بيان ديگر کلمه اکتسابي گاه در مقابل اختياري است و گاه در مقابل ضروري. اکتسابي در مقابل ضروري به معناي امري است که نيازمند تلاش فکري و نظري باشد. طبق اين معنا بديهي و ضروري غير اکتسابي است، اما اکتسابي در مقابل اختياري به معناي امر غير اختياري است. طبق اين معنا بديهي و ضروري هم اکتسابي يعني اختياري است.

 

ادله اصحاب المعارف بر ضروري بودن معارف اعتقادي

ديدگاه اصحاب المعارف با ديدگاه اخباريون فرق مي کند. اخباريون نيز اصول اعتقادي را بديهي مي دانند اما آنان اين سخن را با اسناد به روايات گفته اند اما اصحاب المعارف با دليل عقلي اين مطلب را گفته اند. اما دليل عقلي آنان چيست؟ در ادامه به بررسي چند دليل آنان مي پردازيم :

 

دليل اول

گفته اند ضابطه فعل اختياري و غير اختياري آن است که در مورد فعل اختياري قادر بر ضد آن نيز باشد و الا معلوم مي شود آن فعل غير اختياري است. اين استدلال از سوي کساني مطرح شده که معتقد هستند کل معارف غير اختياري است. اينان مي گويند علم، امري موهبتي است و ضد آن جهل است. اگر در مورد علم، فکر و نظر هم کرده باشيم باز اشتباه است که آن را اکتسابي بدانيم زيرا نمي توان جهل را انتخاب و اختيار کرد. بعد از چينش استدلال صحيح، وجود علم قهري خواهد بود[5] .

نقد و بررسي

آيا ضابطه افعال اختياري بودن آن است که بعد از آمدن مقدمات که علت تامه است، اختيار عدم آن را داشته باشد؟ خير، ضابطه فعل اختياري آن است که مقدمات آن را بتوان انتخاب يا ترک کرد. فعلي که بتوان مقدمات آن را انجام داد و بتوان ترک کرد، فعل اختياري گويند، مثلا خوردن غذا فعلي اختياري است زيرا فرد مي تواند لقمه را بردارد يا نه، در دهان بجود يا نه . اما وقتي اين مقدمات انجام شد و غذا بلعيده شد، مابقي کارها از اختيار فرد خارج است و اين امر با اختياري بودن آن منافاتي ندارد زيرا همان طور که گفته شد معيار اختياري بودن فعل، قدرت انجام و ترک مقدمات است. وقتي مقدمات حاصل شد اصطلاحا گفته مي شود فعل واجب الوجود بالغير خواهد بود. بر همين اساسا اين قاعده بيان شده که « الاضطرار بالاختيار لاينافي الاختيار»: اضطراري که بعد از اختيار خود فرد صورت مي گيرد منافاتي با اختيار فرد ندارد .

در بحث ما نيز درست است که انسانها معرفت را خودشان جعل نمي کنند و موجب آن از بالا است، اما فاعليت اعدادي آن به دست خود ما است. ﴿أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ. أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُون[6] . انسان فاعل اعدادي است نه ايجابي يعني مقدمات فعل در اختيار انسان است اما خود فعل در اختيار او نيست. در مورد معرفت نيز همين گونه است ما موجد معرفت نيستيم اما مقدمات حصول معرفت در اختيار ما است. با دقت در استدلال بيان شده معلوم مي شود که در آن مغالطه صورت گرفته است .

 

دليل دوم

وظيفه ديني ما آن است که وقتي علم پيدا کرديم، خداوند را حمد و شکر کنيم. اين مساله نشان مي دهد که علم فعل خودمان نيست و الا چرا از خداوند تشکر کنيم.

نقد و بررسي

اولا جواب نقضي اين استدلال آن است که اين استدلال ساير افعال را نيز شامل مي شود زيرا همه افعال اختياري انسان همين گونه است. ثانيا اساسا همه امور به اراده و مشيت الهي صورت مي گيرد و فاعليت انسان در طول فاعليت الهي قرار دارد. ثالثا مرحوم خواجه نصير در پاسخ اشکال معتقدين به جبر در افعال گفته اند «و الشكر على مقدمات الإيمان»[7] شکر بر ايمان به جهت مقدمات آن از قبيل فکر و عقل و اختياري است که خداوند به ما داده است. در ما نحن فيه نيز مقدمات معرفت و علم اختياري و کار خود ما است و به همين جهت بايد خداي متعال را شاکر بود. قرآن کريم مي فرمايد: ﴿ وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون‌﴾[8] : و خدا شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حالى كه چيزى نمى‌دانستيد ، و براى شما گوش و چشم و قلب قرار داد تا سپاس گزارى كنيد.

 

دليل سوم

در کتاب «کشف المراد» در بحث جبر و اختيار اين ديدگاه آمده است که گفته اند: فعل اختياري آن است که انسان به آن علم داشته باشد و اگر نسبت به فعلي آگاهي نداشته باشيم آن فعل اختياري نيست. حاجي سبزواري مي گويد:

«للقدره النسب قوه الفعليه ان قارنت بالعلم و المشيه».

قوه و نيرويي که مبدا فعل است، اگر با علم و اراده همراه باشد آن را قدرت گويند. پس فعل اختياري آن است که علمي باشد. حال در مورد معرفت، قبل از فعل که براي فرد علمي نيست. در حين تفکر نيز علمي در اختيار فرد نيست، پس مقوله علم خارج از قدرت و اختيار ما است.

نقد و بررسي

علم دو گونه است: گاه تفصيلي است و گاه اجمالي. آيا ملاک اختياري بودن فعل، علم تفصيلي به آن است يا علم اجمالي نيز کافي است؟ پاسخ گونه دوم است، زيرا آنچه مهم است ايجاد داعي و انگيزه است و با علم اجمالي اين مقدار انگيزه و داعي و شوق ايجاد مي شود. مثلا همين که مي داند اين معامله تقريبا سود آور است وارد آن شده و آن را انجام مي دهد .

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان مي شود .


[1] ر.ک: شرح اصول خمسه، عبدالجبار معتزلی، ص24 ؛.
[2] الذخیره، سید مرتض، ج1، ص155.
[4] الاقتصاد فی ما یتعلق بالاقتصاد، ج1، ص25.
[5] شرح اصول خمسه، عبدالجبار معتزلی، ج1، ص27.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo