< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث وجوب نظر و فکر در معرفت

حاصل بحث در ديدگاه تحقيق و تقليد در اعتقادات

حاصل بحثي که در جلسه قبل بيان شد اين شد که طبق معياري که مرحوم علامه در «الميزان» بيان فرمودند چنين است:

1. بنا و سيره عقلا بر اين است که کارهايي که انجام مي دهند از روي آگاهي و علم باشد، و اين مساله ريشه در فطرت او دارد.

2. انسان طبق فطرت خويش مي خواهد کارهاي خود را خودش انجام دهد. اما از آنجا که موجودي محدود است نمي تواند در مورد همه امور آگاهي پيدا کند لذا به اهل خبره رجوع مي کند.

3. گزينش علم ديگران دو گونه است: گاه صرفا يک بناي عملي است و گاه از مجراي علمي بودن فعل خارج نمي شود.

حاصل اينکه انسان کارهاي علمي اش را به دو صورت انجام مي دهد: يا از روي علم بي واسطه و يا علم با واسطه اما در هر دو صورت کار را آگاهانه انجام داده و در هر دو صورت واجد علم است. اين گونه نيست که چون فرد علم ندارد شارع فرموده باشد تعبدا بايد اين گونه عمل کني.

در اينجا رجوع به اهل خبره حقيقتا علم آور است منتها همان طور که قبلا بيان شد علم داراي مراتبي است. درجه بالاي آن علم بالمعني الاخص است که نادر الوقوع است و درجه پايين تر آن طمانينه عقلايي است. در منطق، يقينيات را به شش دسته تقسيم کرده اند: اوليات، مشاهدات به حس ظاهر و باطن (مشاهدات و وجدانيات)، فطريات، تجربيات، حدسيات و متواترات دانسته اند. آيا متواترات همان يقيني را به فرد مي دهد که اوليات مي دهد؟ قطعا اينگونه نيست. احتمال خلاف در متواترات به صفر نمي رسد، زيرا افراد آن معصوم نيستند منتها احتمال خلاف آن به حدي است که عقلا به آن اعتنايي نمي کنند.

مثلا ما الان علم داريم که ميوه پرتقال داراي ويتامين ث است اما آيا خودمان بررسي کرده و به اين علم رسيده ايم؟ خير، اين مساله از باب رجوع به خبره است که علم و اطمينان آور است.

مرحوم آيت الله تبريزي در کتاب «الانوار الالهيه في المسائل العقائديه» اين مساله را بيان کرده اند. از ايشان سوال شده است: «إن مقوله العقائد قضيه عقليه، يجب أن يصل المکلف اليها مباشرة فيعرف برهانها و يذعن لها، لا أن يأخذها تقليدا، هل تشمل جميع العقائد، أم أصولها و أسسها دون تفصيلاتها؟ و ماذا عن التفصيلات المختلف فيها، و ما هو المرجع في تحديد الصحيح و الأصح منها، أ هو القواعد و العلوم التي تعالج فيها الاحکام الشرعية فنرجع فيها الي الفقهاء أم أن لنا کعوام التعامل المباشر معها؟» : مسائل اعتقادي از مسائل عقلي است که خود مکلف بايد به آنها برسد و نمي تواند به صورت تقليدي آنها را بپذيريد. آيا اين مساله شامل جميع عقايد اعم از اصول و تفاصيل آن مي شود يا نه؟

ايشان در پاسخ مي فرمايد: اصول اعتقادي بر دو قسم است:

1. دسته اي از اعتقادات به گونه اي است که تسليم و انقياد و باور و اعتقاد به صورت اجمالي در مورد آنها واجب است، مانند جريان هاي بعد از مرگ از قبيل قبر و حساب و کتاب و صراط و ميزان. در مورد اين دسته از آموزه ها تحصيل معرفت بر مکلف واجب نيست بلکه آنچه واجب است اين است اجمالا به آنچه در روايات از پيامبر اکرم (ص)‌ و اهل بيت (ع) رسيده است و واقع است باور و اعتقاد داشته باشد.

2. دسته دوم آموزه هايي است که شناخت آنها شرعا و عقلا واجب است مانند شناخت خداي متعال و انبيا و معصومين و اينکه آنها پيشوايان انسان ها هستند و احکام شرع و تاويل و تفسير قرآن نزد آنها است. شناخت اين مقدار واجب است اما در مورد تفاصيل ديگر، تصديق به آنها کافي است و جايز نيست بر فرد در مورد آنچه در مورد آنها وارد شده انکار کند هر چند روايتي نيامده باشد زيرا ممکن است دلايلي باشد که به دست ما نرسيده باشد.

ايشان در نتيجه گيري مي فرمايد: «و الحاصل يجب علي القاصر عقلا ان يرجع في کل علم الي اهل الخبره بذلک العلم و علم العقائد لابد من الرجوع فيه للعلماء الفقهاء المتبحرين في علم الکلام المتضلعين في فهم الکتاب و احاديث اهل البيت (ع)، الماهرين في تشخيص الصحيح من الخطا خصوصا مراجع الطائفه و علماءها».[1] حاصل اينکه واجب است بر کسي که (در حوزه عقل نظري) در مساله شناخت و معرفت قصور دارد به اهل خبره و متخصص رجوع کند و علم عقايد در از علمايي که متبحر در اين فن هستند و مي توانند از کتاب و احاديث اين مطالب را بفهمند دريافت کند.

آيت الله منتظري (که در اينجا مراد جنبه علمي ايشان است و الا جنبه سياسي ايشان نادرست و غير قابل قبول است) در کتاب ولايت فقيه در اين باره مي گويد: «فالعمدة في الباب هي بناء العقلاء و سيرتهم‌ على رجوع الجاهل في كلّ فن إلى العالم فيه. و لا مجال للإشكال فيها، لحصولها في جميع الأعصار و الأمصار و جميع الأمم و المذاهب.

و قد استقرّت سيرة الأصحاب أيضا في عصر النبي «ص» و الأئمة «ع» على رجوع الجاهل إلى العالم و الاستفتاء منه و العمل بما سمعه من الخبير الثقة. و لكن ليس بناء العقلاء مبنيّا على التعبّد من ناحية الآباء أو الرؤساء، و لا على إجراء دليل الانسداد و أنّهم مع الالتفات إلى انسداد باب العلم اضطرّوا إلى العمل بالتقليد و الظنّ، و لا على اعتماد كلّ فرد في عمله على عمل سائر العقلاء و بنائهم. بل من جهة اعتماد كلّ فرد في عمله هذا على علم نفسه و الإدراك الحاصل في ضميره. فالمراد بناء العقلاء بما هم عقلاء، حيث إنّ الجاهل برجوعه إلى الخبير الثقة يحصل له الوثوق و الاطمينان، و هو علم عادي تسكن به النفس، و العلم حجّة عند العقل.

فيرجع بناء العقلاء هنا إلى حكم العقل، حيث إنّهم لا يتقيّدون في نظامهم‌ بالعلم التفصيلي المستند إلى الدليل في جميع المسائل، بل يكتفون بالعلم الإجمالي أيضا. كما لا يتقيّدون بما لا يحتمل فيه الخلاف أصلا، بل يكتفون بالوثوق و العلم العادي أيضا، أي ما يكون احتمال الخلاف فيه ضعيفا جدا. و ليس في هذا تعبّد أصلا، لعدم التعبّد في عمل العقلاء بما هم عقلاء».[2] رجوع جاهل به عالم سيره و بناي عقلا است و مجالي در اشکال به اين سيره نيست، زيرا در همه اعصار و در ميان جميع امم و مذاهب اين گونه بوده است که به اهل خبره و متخصصان رجوع مي کردند. اين بناي عقلا تعبدي نيز نيست بلکه منشا آن از جهت اعتماد هر فردي به علم نفسش است. هر کسي در کاري که انجام مي دهد به آن علم خودش رجوع مي کند. فردي که نمي داند وقتي به دانا رجوع مي کند علم و سکون نفس مي يابد و علم، نزد عقل حجت است. اينگونه نيست که عقلا در همه مسائل به دنبال علم از روي دليل باشند بلکه در مواردي به علم اجمالي نيز اکتفا مي کنند. همچنين علم آنان نيز مقيد نيست که هيچ گونه احتمال خلافي در آن نباشد، بلکه عالم عادي که احتمال خلاف در آن ضعيف است نيز براي آنان معتبر است.

انشاء الله در جلسه آينده نظريه کساني را مورد بحث قرار مي دهيم که نه نظريه تقليد و نه نظريه تحقيق در اعتقادات را قبول دارند بلکه معتقدند که علم به اعتقادات فطري و موهبتي است.

 

نکته اي در علم جويي

علم خيلي اهميت دارد و هر چه در مورد آن دقت شود باز کم است. عجله و شتاب در علم اشتباه است و يکي از آفات آن به شمار مي رود. برخي مي خواهد زود عالم و نويسنده شوند در حالي که اين کاملا نادرست است. مرحوم آيت الله ستوده از عالمان بزرگي است که بسياري از مجتهدان شاگرد ايشان بودند و تا آخر عمر سطح را درس مي دادند. ايشان در مسجد امام حسن عسکري (ع) سه ساعت بدون وقفه بر منبر تدريس مي کردند و نشاط ايشان در ساعت آخر همانند ساعت اول بود. با اينکه پير شده بودند و کتاب هاي مشکلي نيز تدريس مي نمود. ايشان مي فرمود: درس خواندن مانند آن است که بخواهيد چاه آبي را با سوزن بکنيد. علم آموزي نيازمند صبر و حوصله است. علامه حلي ابتدا شاگرد مرحوم خواجه است، و شرح و حاشيه بر کتاب استاد مي نويسند و سپس خودشان متن مي نويسد. فاضل مقداد همين گونه ابتدا شرح و حاشيه بر علامه مي نويسد و سپس متن مي نويسد. شيخ الطائفه ابتدا «تلخيص الشافي» نوشته و در برابر استاد زانو زده است و سپس «الاختصاص» را مي نويسد.

 


[1] الانوار الالهیه، آیت الله تبریزی، ص76.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo